eitaa logo
اندیشمندان جوان سپنتا
217 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
139 ویدیو
15 فایل
کد شامد 1-2-736791-61-0-10 Andishmandan Javan Sepanta Tel: +98 (26) 34 81 92 10 +98 (26) 34 82 41 70 SMS: 1000 26 34 81 92 10 Web: https://ajs.org.ir e-mail: info@ajs.org.ir Channel Admin: @ajs_org_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
📜 به سر اگر رخت نبندم چه کنم واندر آن کوی اگر ندهندم چه کنم من ز در بستن و واکردن به جان آمدم گر نکنم باز و نبندم چه کنم غم و و بدبختی من تو پسندیدی اگر من نپسندم چه کنم مانده در قید اسارت تن من وان خم زلف می‌کشد، می‌روم افتاده به بندم چه کنم من به اوضاع تو ای بی‌صاحب جم نکنم گریه پس از نخندم چه کنم آیت روی تو ز است من بر آن آتش چو سپندم چه کنم من ریختی و وصل تو شد کام رقیب من به ناچار از تو کندم چه کنم شرط است سپس راه گیرم و بس عارف آسوده من از ناصح و پندم چه کنم لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 ز بس به زلفِ تو دل بر سرِ دل افتاده چه کشمکش که میانِ افتاده ز فرقه‌بازیِ اَحزابِ دل در آن سرِ زلف گذارِ شانه بر آن طُرّه مشکل افتاده دلم بسوخت که بر صورتِ تو خالِ سیاه به سانِ ملّتِ محکومِ افتاده بسوز از آتشِ رخ این و روی نما تو بخواه که جان غیر قابل افتاده ز بس که ز غمت ریختم به دل از دلم چو غرقه ز به افتاده به جز نَبَرَد رَه به سوی عشق که بارِ در این راه بر افتاده گرفته نورِ جهان‌تابِ عالَم و پیِ مُباحِثه بسی دلایل افتاده سپردمت به رقیبان و با تو کارم نیست از آنکه کار به دست افتاده تو هرج و مرجیِ دربارِ بین، عارف میانِ این همه افتاده لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 داد حُسنت به تو تعلیم خودآرایی را زیبِ تو کرد این همه را قدرتِ عشق تو بگرفت به سرپنجهٔ حُسن طرفة العین ز من قوهٔ بینایی را هم مگر فتنهٔ چشم تو بخواباند باز در تماشای تو آشوب تماشایی را ای بت شرق بنه پا به اروپا تا پای به زمین خشکد بت‌های را کرد سودای سر تو دیوانه مرا چه نهی سربه‌سر این آدمِ سودایی را فقط اندوخته در عشق بود کرد تاراج غم شکیبایی را به دریا زد و سر راه بیابان بگرفت دل دریایی من بین سر را به یکی خضر ره عالم شد و هیچ کس نیابد به از این عالم را اغلبم جا بس کوچهٔ بی‌سامانی است با چنین جا چه خورم غصهٔ بی‌جایی را منحصر شد همه دار و ندارم به در چه ره خرج کنم این همه دارایی را سر تا که نخورده است به یک سنگدلی پند سودی ندهد هرزه و هرجایی را حسّ من جان کیست نمی‌دانستم که به من دشمنی است این همه دانایی را عارف از خطهٔ سوی گریخت تا تحمل نکند آن همه رسوایی را لینک کانال 👈 @ajs_org
📜 عوض اشک ز نوک مژه می‌آید با خبر باش از دیده برون می‌آید مکن ای دل سلسله زلف بتان که از این سلسله آثار می‌آید اضطرابی به دل افتاد حریفان، بی‌شک آنکه صید دل ما کرد، کنون می‌آید پی قتلم صف ز چه آراسته‌ای بهر یک تن ز چه صد فوج قشون می‌آید همچو دو مار سیه افکنده به دوش که به مغز سر به فسون می‌آید بس که تیر از مژه بر بال و پر دل زده‌ای پر برآورده و زبون می‌آید خیمه زد پادشه به خلوتگه دل بیچاره چو برون می‌آید گذر باد صبا تا که بر آن افتاد مشک‌آمیز شد و غالیه‌گون می‌آید از دست تو با چرخ فلک در جنگست که نفاق از فلک می‌آید لینک کانال 👈 @ajs_org