eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃💐زنگ تفربح😊: 🍃❣🕊این کوچواو رو نگا کنین چه بی اعصابه😄 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌲🏡❄️دل و نجوا و حال دگرگون... 🍃🌲🏡❄️کلبه و جنگل و بارش برف... 🍃🌲🎼❄️بهمراه بخشی از آوا و نوایی بسیااار زیبا و خاطره انگیز... 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
💐🌹🌷⤵️⤵️
مهربونیمو با ضعفم اشتباه نگیر سرد بشم حتی اگه خودتو آتیش بزنی گرم نمیشم 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﯾﺪﻧﯿﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺳﻨﮕﯿﻨﻢ ﺳﺒﮑﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
درسته هیچی نیستم ولی یه سربازه تخسم که بی بی چیه؟ آس و شاهشم آدم حساب نکردم تو که دیگه جای خود دارى 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
نسلی هستیم که دوستت دارم‌ها رو نگفتیم تایپ کردیم فرستادیم برای کسایی که لیاقتشو نداشتند 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
تظاهر به کسی که نیستی نکن نسخه اصلی خودت باش به جای اینکه نسخه جعلی یکی دیگه باشی 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
Aliha - Nafasami (128) (1).mp3
3.66M
🎧🎤❣🎼☀️آوای زیبای : نفسمی... 🎧🎤علیها... 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
‏بعضی وقت ها چیزی می نویسی فقط برای یک نفر، اما دلت میگیرد وقتی یادت می افتد که هـرکسی ممکن است بخواند جز آن یکنفر... 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
نیازمند جنوب کرمان بدون یخچال سوژه ما با حضور در ایام شهادت حاج قاسم در کرمان جنوب اتفاق افتاد😔😔😔 در بازدید از نیازمندی که چندین ماه قبل اعلام نیاز کرده بود و امرار معاش با پاک کردن کله پاچه گوسفند بود و دخترش نیز با دوبچه جدا شده بود فهمیدیم هنوز قریب یکسال است بدون یخچال روزگار سپری می‌کند و اکنون نیز از یخچال های همسایه ها استفاده میکند😔💔 با این نیازمند به تعمیرگاه یخچال رفتیم و در کمال ناباوری دیدیم که یخچالشان بدون موتور گوشه ای افتاده و واقعا حالمان دگرگون شد به فریاد این خانواده نیازمند برسید😭 ان شالله بتونیم حدود ۵تومان جهت تهیه یک یخچال دست دوم تهیه و یک اشتغال خانگی نیز با کمک شما برای دخترش ایجاد کنیم . واقعا نیازمندان قلب ما را دگرگون میکنن چجور این ها بدون یخچال با چندین فرزند سپری روزگار کردند😔😭 یا علی ع منتظر کمک شما و دوستانتان هستیم تصاویر و مطالب تکمیلی تر را با ما تماس بگیرید ان شالله دل این نیازمندان شاد کنیم ❤️❤️ مرکز نیکوکاری سردار دلها❤️تهران ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ شماره کارت خیریه جهت کمک و واریز ۶۰۳۷۹۹۷۹۵۰۲۶۹۰۵۱ بنام مرکز نیکوکاری سردار دلها تهران شماره کارت حساب مرکز نیکوکاری را جهت کمک ب نیازمندان و ایتام و امور نیکوکاری ب دیگران معرفی نمایید. شماره تماس مرکز نیکوکاری : ۰۹۳۵۸۳۱۹۵۰۶ پیامک تماس ایتا واتساپ ۰۹۱۲۰۸۴۸۷۱۳ تماس و پیامک تلگرام خانم منصوری ۰۹۱۶۵۵۶۹۷۹۲ به دیگران و گروه ها اطلاع دهید گره از کار باز کنیم✌️✌️✌️
┄┅─✵💝✵─┅┄ آغاز سخن یاد خدا باید کرد خود را به امید او رها باید کرد ای با تو شروع کارها زیباتر آغاز سخن تو را صدا باید کرد الهی به امید تو💚 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
مےنویسم ز تو ڪہ دار و ندارم شده ای بیقرارٺ شدم و صبر و قرارم شده ای من ڪہ بیتاب توأم اۍ همہ تاب وتبم تو همہ دلخوشے لیل و نهارم شده ای 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🔹 🦚 *** صبح با نور مستقیم خورشید که از گوشه پنجره به چشمم میخورد چشم باز کردم،خبری از اورهان نبود،اما سینی صبحانه ی کنارم و شیر سرد شده توی سینی نشون میداد که خیلی وقته که از رفتنش میگذره! حتما به خاطر اینکه دیشب درست نخوابیده بودم خواب موندم،با عجله از جا بلند شدمو رختخوابارو جمع کردم و لقمه ای سرشیر توی دهانم گذاشتمو سینی رو برداشتمو رفتم سمت مطبخ... دل توی دلم نبود ببینم قراره چه اتفاقی بیفته! قدم بیرون گذاشتمو با دیدن عمارت که سوت و کور تر از همیشه بود جا خوردم،فقط چند نگهبان روبه روی طویله ایستاده بودن و حتی از صدیقه هم صدایی بیرون نمیومد! سینی رو توی مطبخ گذاشتمو برگشتم و خودمو رسوندم پشت طویله و از سوراخاش نگاهی به داخل انداختم! همین که چشمم به جسم بی جون صدیقه افتاد با صدای آتاش که از پشت به گوشم خورد از جا پریدم:-نترس هنوزم اونجاست به این راحتی نمیتونه فرار کنه! برگشتم به سمتش،انگشت روی بینیش گذاشت و کمی از طویله فاصله گرفت،بی اختیار پشت سرش راهی شدم و با ترس پرسیدم:-چه خبر شده؟ نگاهی بهم انداخت و بی تفاوت رو بهم گفت:-از پیش عفت میام! اگه بگم چشمام اندازه دوتا نعلبکی شد دروغ نگفتم،باورم نمیشد باحرفایی که دیشب زده بود کاری که ازش خواستم رو انجام داده باشه! -اینطوری نگاه نکن به خاطر تو نرفتم دیشب خوابم نبرد هر چی خودمو جای اورهان گذاشتم دیدم دردش قابل تحمل نیست،دیگه نیازی نیست نگران باشی! مات برده به صورتش خیره مونده بودم و خواستم ازش بپرسم چی بهش گفته که با صدای پایی که نزدیک میشد سرچرخوند نگاهی به پشت سرش انداخت و با اشاره سر ازم خواست پنهون بشم! انمیفهمیدم چرا ازم میخواد پنهون بشم؟مگه کی داشت میومد،نکنه حسین باشه؟با این فکر ترسیده به صورتش زل زدم و قبل از اینکه به خودم بیام هلم داد داخل انبار هیزم ها و درو بست! هم شوکه شده بودم و هم ترسیده،نفس عمیقی کشیدمو به اطرافم که جز سیاهی مطلق چیزی نبود نگاهی انداختم صدایی از بیرون به گوش نمیرسید و گرد و‌خاک فضا داشت آزارم میداد خواستم لای در رو باز کنم تا شاید بتونم درست نفس بکشم که صدای آتاش مانعم شد:-خیر باشه حوریه خاتون شما کجا اینجا کجا؟نکنه پی هیزم اومدین؟شما که این همه کلفت و نوکر دورتونه،کافی بود لب تر کنین! با این حرف دستم از روی در شل شد،حوریه اینجا چیکار میکرد؟دست روی دهانم‌گذاشتمو و خزیدم گوشه انبار جایی که اگه وارد میشدی کمترین دید رو داشت همینم کم مونده بود تو همچین شرایطی ببینتم،پر اضطراب توی تاریکی اطرافم چشم میچرخوندم که صداش به گوشم خورد:-بهتره تا سرتو به باد ندادی دست از این شوخیای بی نمکت برداری پسر،پی هیزم نیومدم باهات حرف دارم! -خبر میدادین خودم خدمت میرسیدم نیازی نبود خودتون رو به زحمت بندازین،اینجا سرده بهتره بریم داخل اتاق صحبت کنیم! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🔹 🦚 -همونجا بایست نمیخوام کسی حرفامون رو بشنوه،از صبح آدم میفرستم پی ات پیدات نیست،تازگیا معلوم نیست مشغول چه کارایی هستی نکنه داری شر جدیدی به پا میکنی؟! ساکت نشسته بودمو به مکالماتشون گوش میدادم که با ضربه ای که به در خورد وحشت زده از جا پریدم و صدای آتاش بلند تر از قبل توی انبار پیچید:-چیکار میکنی؟ -چه خبرته پسر؟میخوام در انبار رو باز کنم اینجوری که کنار هم ایستادیم و حرف میزنیم وجه خوبی نداره،در رو باز میکنم تا گمون کنن داری برای کرسی هیزم برمیداری! لحن کلام آتاش به یکباره جدی شد:-نکنه هنوز گمون میکنی که من نوکرتم حوریه خاتون؟خیال کردی هنوز همون بچه ضعیفم که ازم بیگاری میکشیدی و توی گوشم زمزمه میکردی که فقط یه نوکرم و فکر خان شدن رو باید با خودم به گور ببرم؟نخیر دوره اون حرفا گذشت،الانم اگه عارت میاد با من حرف بزنی،راتو بکش و برو! حوریه نفس حرصی کشید و کمی از در فاصله گرفتو آتاش تکیشو به در داد:-هنوزم مثل بچگیاتی وحشی و تند و تیز،لیاقت زندگی توی عمارت رو نداشتی، باید میذاشتم آقات بفرستت دیار غربت تنها زندگی کنی اونوقت قدر میدونستی..  از قدیم گفتن اگه جیره مواجب سگی رو زیاد کنی هار میشه،هر چند وفای سگ از تو بیشتره حداقل یه نون میندازی دم تکون میده،اما تو فقط پارس کردن یاد گرفتی! آتاش در جواب حرفش پوزخندی زد و گفت:-دور برداشتی حوریه خاتون،اگه همین الان از پیش عفت نمیومدم گمون میکردم پیداش کردی و سرش رو کردی زیرآب،انگار یادت رفته، به خاطر همین سگی که ازش حرف میزنیه که الان زنده ای و اگه دهنش رو باز کنه و بگه که... حوریه هول زده پرید توی حرفش و گفت :-خیلی خب،کافیه،برای همین اومدم نتونستی دهنت رو بسته نگه داری نه؟به سهیلا همه چیز رو گفتی؟چرا عروسارو به من تحریک میکنی؟هدفت چیه پسر؟برای چی رفته بودی دیدن عفت؟ -گمون میکنم کارایی که میکنم به خودم مربوط باشه،توقع نداری که برای کارام بیام و از تو اجازه بگیرم مادر جان! -به من نگو مادر،مگه تو خواب ببینی من مادر حیوونی مثل تو باشم لیاقتت همون زیوره پاپتیه که با بی شرمی خودش رو چسبوند به خان و تورو پس انداخت،حالا ببین چه به روز تو و اون آنات بیارم اونوقت بقیه هم حساب کار دستشون میاد! با تکونی که به در خورد وحشت زده دست روی دهانم گذاشتم،کم مونده بود به گریه بیفتم که با شنیدن صدای آتاش بغضمو فرو دادم:-حقت همون بود که میذاشتم بمیری عجوزه،تو خودت رو با مادر من قیاس میکنی؟هان؟ به مادر من میگی پا پتی؟مثل اینکه یادت رفته خودت از کدوم گورستونی اومدی؟ یادت رفته خودت رو به عنوان دختر قالب آقام کردی؟ بی شرم تویی یا آنای من؟ همینجا جنازتو پهن زمین میکنم تا یاد نگیری دیگه گنده تر از دهنت حرف بزنی،مردت برای همه بهتره،اینجوری لکه ننگت نمیخوره رو پیشونی برادرام! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🏔❄️☀️سلااااام 🤚😊 روزتون بخیر و نیکی 🍃🍀🕊ای بادبامدادی خوش می‌روی به شادی. 🍃🍀🕊پیـونـد روح کـردی پیغام دوست دادی 🍃🍀🕊بـر بوستان گذشتی یـا در بهشت بودی 🍃🍀شـاد آمدی و خُرَم ؛ فرخنده بخت باشی. 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠