eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
053-DJSHAHRYARSAGHAFI.mp3
26.76M
🎧🎤❣🎼☀️ مجموعه‌ای از آواهای شاد و زیبا تقدیم لحظات زندگیتون 👌😍... 🍃🏕❣🕊😇خیلی شاد و قشنگه خیلییی 🍃🏕❣🕊جمعتون شاد و زیبا 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
💞‍🦋 @JomLax 🦋💞‍ در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد کس جای در این خانه ویرانه ندارد دل را به کف هر که دهم باز پس آرد کس تاب نگهداری دیوانه ندارد 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
💭 در لیستِ نیازمندی هایم بعد از یک گُلدانِ جدید نوشتم؛ نیاز به نوازش هم دارم! سپس دوباره سرم را روی زمین گذاشتم و پاهای تو را تجسم کردم در حالی که موهایم را نوازش میکردی :) 🦋💞‍ 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
گاهی دلت از کسی میگیره که فکر می کردی با تمام آدمهای کنارت فرق داره! 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
قاب فرش حرم «امام حسین علیه السلام» و «حضرت عباس علیه السلام»!!😳😍 فقط ۱۱۰ تومان!!📍 با این کیفیت و این قیمت جایی پیدا میکنی؟؟ تا تموم نشده زود بیا😎 https://eitaa.com/joinchat/104726870C5c3468070d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣تو ای خدای مهربانم ❣من به هر خیری که برایم بفرستی سخت محتاجم 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات 💥 شما خوبان 🌷 شبتون نورانی 💥 دلهاتون خدایی ♥️ شب بخیر 🌷 التماس دعا 🙏 🌷🍃 @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی... تو را سپاس میگويم از اينکه دوباره خورشيد مهرت از پشت پرده ی تاريکی و ظلمت طلوع کرد و جلوه ی صبح را بر دنيای کائنات گستراند " سلام صبح عالیتان متعالی " 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹 @hedye110
سلام بر تو هنگامی که نماز می خوانی بیش از این چشم به راه مان نگذار… ای صاحب زمان، ای منجی عالم… 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
🍀 💜 🌺 هول زده دست ننه حوری رو گرفته بود و به سمت طویله میبرد کنجکاو به سمتشون قدم برداشتم! گوشه روسریشو به دهن گرفت و با ترس اشاره ای به داخل طویله کرد:-به خدا قسم خودش بود،بردنش اون تو! -اوووف بیا بریم نگاه کن دختر بهت که گفتم حتما خیالاتی شدی! -من نمیام شما تنها برین! ننه سری تکون داد و قبل از اینکه فرصت کنم حرفی بزنم پشت سر عمو مرتضی رفت توی طویله! با رفتنش منم جرات کردمو پشت سرش داخل شدم میخواستم دوباره چهره گوهر رو ببینم همیشه دلم میخواست بدونم زن اول آقام و کسی که این همه بدی ازش شنیده بودم چه شکلیه،همیشه شکل دیگه ای تصورش میکردم! همین که خواستم قدم به داخل طویله بذارم با جیغی که ننه حوری کشید با وحشت به عقب برگشتم، مثل اینکه جن دیده باشه توی حیاط میچرخید و بسم الله میگفت،با حرکاتش کم کم همه اهل عمارت توی حیاط جمع شدن،عمو آتاش که اول همه از اتاقش بیرون پریده بود دوید به سمتش و بازوشو گرفت:-چرا همچین میکنی؟مگه دیوونه شدی زن؟ ننه اشاره ای به در طویله کرد و بریده بریده گفت:-سسسهیلا برگشته! عمو پوفی کشید و گفت:-همچین داد و بیداد راه انداختی خیال کردم آقای خدا بیامرزم از اون دنیا برگشته...یک دفعه ایستاد انگار که تازه فهمیده بود ننه حوری چی گفته اخماشو درهم کرد و نگاهی بهش انداخت:-چی گفتی؟کی برگشته؟ -سهیلا،دختر خواهرم! با این حرف عمو دستی به گردنش کشید و چرخید سمت آنام که توی درگاه اتاقش ایستاده بود و با چشمای گشاد شده نگاهش میکرد:-چی داری میگی؟نکنه خیالاتی شدی؟ به جای ننه حوری آرات نزدیک شد و گفت:-آقاجون راست میگه من پیداش کردم،نیم ساعتی میشه آوردمش عمارت! عمو عصبی یقه پیرهن آرات رو گرفت:-الان کجاست؟فکر نکردی باید قبل از آوردنش به اینجا به من یا عموت خبر بدی! -راستش خان عمو خبر دارن ،چون...چون قصد جون زنعمو رو کرده بود خان عمو گفت بندازیمش توی طویله! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🍀 💜 🌺 با این حرف عمو ضربه محکمی به سینه آرات کوبید:-الان باید به من خبر بدی؟با خودت فکر نکردی بودنش اینجا چقدر خطرناک تر از اون بیرونه؟خیال کردی عموت به همین راحتی خون یه زن رو میریزه؟نخیر عموت فقط بلده به دیگران اجازه بده پاشونو از گلیمشون دراز تر کنن،آدمِ کشتن نیست... -تو نمیخواد نگران باشی آتاش من خودم میدونم چطوری مجازاتش کنم! عمو نگاهی به آقام که این حرف رو زده بود انداخت و پوزخندی زد:-ببینیم و تعریف کنیم خان داداش! اینو گفت و عصبی داخل اتاقش شد و درو به هم کوبید! آقامم لبخند تلخی به لب نشوند و رفت سمت اتاق آنام! *** نزدیکای غروب بود که دیگه همه عمارت از برگشت سهیلا خاتون با خبر شده بودن، آقامم همه چیز رو به آنام گفت، بی بی مدام زیر لب نفرین میکرد،همه ترسیده بودن حتی ماهرخ و رباب خانوم،هیچ کس جرات نزدیک شدن به در طویله رو نداشت مخصوصا اونایی که از قبل سهیلا خاتون رو میشناختن بیشتر وحشت زده بودن با خودشون میگفتن حالا که جنبل و جادو میکنه از قبلش هم خطرناک تره،فقط آرات ساعتی یک مرتبه میرفت و بهش سر میزد! بی حوصله از اتاق آنام بیرون اومدم لیلا هنوزم توی اتاق خودش رو زندونی کرده بود،عمارت دوباره بوی غم میداد! هنوز حرفای عمو توی سرم بود،واقعا آقام چطوری میخواست مادر دختر خودش رو بکشه؟ با دیدن آرات نزدیک طویله آهی کشیدمو رفتم سمتش:-چیکار میکنه؟ -هیچی نشسته یه گوشه و جوری نگاه میکنه که انگار ارث پدرش رو طلب داره! -حالا چی میشه چه بلایی سرش میارن؟ شونه ای بالا انداخت و گفت:-بلاخره یه جایی باید تقاص کارشو پس بده یا نه؟به نظرم هر بلایی به سرش بیارن حقشه! -اما اون مادر لیلاس! -اون مادر لیلا نیست اگه هنوز عقلی براش مونده باشه باید اینو بفهمه،لازم نکرده براش دل بسوزونی یادت که نرفته همین دیروز باهات چه رفتاری کرد! -چطوری شناختیش؟گوهر رو میگم از کجا فهمیدی سهیلا خاتونه؟ نگاهی به پایین انداخت و گفت:-راستش وقتی بچه بودم همیشه ازش میترسیدم سعی میکردم نزدیک اتاقش نشم،وقتی اومد سراغ لیلا و با سنگ کوبید توی سرش منم همونجا بودم تا دیدمش فرار کردم تا چند سال هر شب کابوسش رو میدیدم تصویرش یه جورایی توی ذهنم نقش بسته بود اون روز که رفتیم پی لیلا تا دیدمش به چشمم آشنا اومد،اما هر چی فکر کردم یادم نیومد کجا دیدمش،تا دیشب یک دفعه به یاد آوردمش و وقتی فهمیدم توی اون شیشه زهر ریخته مطمئن شدم حدسم درسته! 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
• . مجلس‌ِشوراۍقلبم ، طرح‌ِچشمت‌راکه‍‌دید… باسه‍‌فوریت‌به‍ ❲مجنونِ‌توگشتن❳ رأۍداد♥️ˇˇ 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
عاشقی درد اسٺ و درمان نیـــز هـــم مشکل اسٺ این عشق و آسان نیز هم! 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
CQACAgQAAxkBAAE0ONBg3eKH73h0p86rY1HHb3yg7uihhQACvEMAAlQ0qFO-HuGqwmCgeSAE.mp3
9.46M
『♥️』 موزیک شب 🎼 - بی‌قرار 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
از ما گله کم کن که بپاشیم غزل را پیش قدم پاشنه هایی که بلند است!  🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠
مهرانه: لماذا لايكتب الأطباء في وصفات الدواء -عناق- ـ چرا پزشكان در نسخه‌ها -آغوش- تجويز نمی‌كنند 🇮🇷                    @Aksneveshteheitaa                💠❤️💠