eitaa logo
المیزان
257 دنبال‌کننده
119 عکس
99 ویدیو
3 فایل
کانال حاضر با تکیه بر تفسیر گران سنگ المیزان پیرامون تفسیر آیات قران از جهت روایی،فلسفی و تاریخی و نظرات خاص حضرت علامه و همچنین پاسخ به شبهات می باشد. ارتباط با ادمین👇 @khatami_esf https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f @almizan_t
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹تفسیر آیه ۹۶ سوره مبارکه مریم👇 🌱إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ سيَجْعَلُ لهَُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا (۹۶/مریم) كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند خداى رحمان براى آنها محبتى قرار خواهد داد. ● اشاره به مراد از اينكه فرمود: خداوند براى مؤمنان صالح العمل مودتى در دلها قرار مى دهد. كلمه ((وُد))و ((مودّت ))به معناى محبت است ، و در اين آيه شريفه وعده جميلى از ناحيه خداى تعالى آمده كه به زودى براى كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كنند، مودتى در دلها قرار مى دهد، ديگر مقيد نكرده كدام دلها، آيا دلهاى خودشان يا دلهاى ديگران ؟ آيا در دنيا، و يا در آخرت و يا بهشت ؟ و چون مقيد نكرده ، وجهى ندارد آن را مانند بعضى ها مقيد به بهشت كنيم ، و به قول بعضى ديگر مقيد به قلوب همه مردم در دنيا كنيم ، و يا مقيد به قيودى ديگر بسازيم . البته در روايات شأن نزول از طرق شيعه و اهل سنت آمده كه آيه شريفه درباره امام على (عليه السلام ) نازل شده ، و در بعضى ديگر كه تنها از طرق اهل سنت نقل شده آمده كه درباره مهاجرين حبشه نازل شده ، و در بعضى ديگر افراد ديگرى نام برده شده ، و به زودى در بحث روايتى آمده از نظر خوانندگان خواهد گذشت . و به هر حال عموم لفظ آيه به عموميتش باقى است ، و همانطور كه گفتيم به هيچ قيدى مقيد نيست ، و ظاهرا آيه شريفه متصل به جمله سابق ، يعنى ((سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا))باشد. 🔹بحث روايتى در تفسير قمى به سند خود از ابى بصير، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه ((كلا سيكفرون بعبادتهم و يكونون عليهم ضدا)) فرمود: يعنى روز قيامت ، كه مقصود آن جناب اين است كه اين شركايى كه مشركين آنها را معبود خود گرفتند، روز قيامت ضد ايشان خواهند بود، و از ايشان و عبادتشان تا قيامت بيزارى خواهند جست . ● رواياتى در ذيل آيه : ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالح اتسيجعل لهم الرحمن ودا)) و نزول آن درباره اميرالمؤمنين (عليه السلام ) و در تفسير قمى به سند خود، از ابى بصير، از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه گفت : از آن جناب از آيه ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا))پرسيدم ، فرمود: يعنى خدا براى آنان محبت و ولايت اميرالمؤ منين را قرار مى دهد، و اين همان ودى است كه خدا در اين آيه وعده داده است . مؤلف : اين روايت را كافى به سند خود از ابى بصير از آن جناب روايت كرده . و در الدر المنثور است كه ابن مردويه و ديلمى ، از براء، روايت كردند كه گفت : رسول خدا (ص ) به على فرموده ، بگو: ((اللّهم اجعل لى عندك عهدا، و اجعل لى عندك ودا، و اجعل لى فى صدور المؤمنين موده )) بعد از اين جريان ، خداى تعالى اين آيه را فرستاد: ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا))، آنگاه اضافه كرد كه اين آيه در حق على نازل شده . و در همان كتاب است كه طبرانى و ابن مردويه از ابن عباس روايت كرده اند كه گفت : اين آيه درباره على بن ابى طالب نازل شده ، كه مى فرمايد: ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا))و فرمود: مقصود از ((ود)) محبت در قلوب مؤمنين است .
ادامه👇 و در مجمع البيان در ذيل آيه مورد بحث گفته كه در آن چند قول است : يكى اينكه درباره على (عليه السلام ) نازل شده ، هيچ مؤمنى نيست مگر آنكه در قلبش محبت على (عليه السلام ) هست . اين از ابن عباس ‍ رسيده و در تفسير ابى حمره ثمالى آمده كه : امام ابو جعفر (عليه السلام ) از رسول خدا برايم روايت كرد كه به على (عليه السلام ) فرمود: بگو ((اللّهم اجعل لى عندك عهدا، و اجعل لى فى قلوب المؤمنين ودا))، امام اميرالمؤمنين (عليه السلام ) اين دعا را خواند، دنبالش خداى تعالى اين آيه را نازل كرد، و نظير اين روايت از جابر بن عبد اللّه نيز روايت شده . مؤلف : صاحب روح المعانى گفته : ظاهر اين است كه آيه بنابراين روايات در مدينه نازل شده باشد ليكن خواننده عزيز متوجه است كه هيچ يك از اين احاديث دلالت ندارد بر اينكه اين داستان در مدينه اتفاق افتاده باشد. و در الدر المنثور است كه ابن جرير و ابن منذر و ابن مردويه ، از عبد الرحمان بن عوف ، روايت كرده اند كه گفت : وقتى به مدينه هجرت كرد، از فراق رفقاى مكه اش كه از آن جمله شيبه بن ربيعه و عتبه بن ربيعه و اميه بن خلف بودند، دلتنگ شد، خداى تعالى اين آيه را نازل كرد ((ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا)) مؤلف : اين حديث صريح در اين است كه آيه شريفه در مدينه نازل شده ، و ليكن اتفاق همه بر اينكه اين سوره با همه آياتش در مكه نازل شده و در آغاز سوره گذشت اين روايت را رد مى كند. و نيز در همان كتاب است كه حكيم ترمذى و ابن مردويه ، از على (عليه السلام ) روايت كرده اند كه گفت : از رسول خدا از معناى آيه ((سيجعل لهم الرحمن ودا)) پرسيدم كه چيست ؟ فرمود: محبت در قلوب مؤمنين و ملائكه مقربين ، يا على خداوند به مؤمنين سه چيز داده ، اول مقت و محبت ، دوم حلاوت ، سوم مهابت در قلوب صالحان . مؤلف كلمه ((مقه ))به معناى محبت است ، و در معناى اين روايت بعضى روايات ديگر از طرق اهل سنت رسيده كه بنا بر عموميت لفظ آيه صحيح مى شود، و البته با خصوصيت مورد نزول منافات ندارد. 📘ترجمه تفسير الميزان جلد 14 صفحه 155_160 https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَكِعُونَ (۵۵) وَ مَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسولَهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا فَإِنَّ حِزْب اللَّهِ هُمُ الْغَلِبُونَ .(۵۶)ترجمه آیات جز اين نيست كه ولى شما خداست و رسول او و آنان كه ايمان آورده اند، همان ايمان آورندگانى كه اقامه نماز و اداى زكات مى كنند در حالى كه در ركوع نمازند و كسى كه خدا و رسولش و اين مؤ منين را دوست بدارد در حزب خدا كه البته سرانجام غلبه با آنها است وارد شده است ● بیان آیات اثبات اينكه اين دو آيه شريفه درباره امام على (ع )نازل شده و متضمن تنصيص بر ولايت و خلافت آن حضرت مى باشد. اين دو آيه شريفه همانطورى كه مى بينيد مابين آياتى قرار دارند كه مضمون آنها نهى از ولايت اهل كتاب و كفار است ، به همين جهت بعضى از مفسرين اهل سنت خواسته اند اين دو آيه را با آيات قبل و بعدش در سياق شركت داده و بگويند همه اينها در صدد بيان يكى از وظائف مسلمين اند، و آن وظيفه عبارتست از اينكه مسلمين بايد دست از يارى يهود و نصارا و كفار بر دارند، و منحصرا خدا و رسول و مؤمنين را يارى كنند، البته مؤمنينى كه نماز بپا مى دارند و در حال ركوع زكات مى دهند، نه هر كس كه در سلك اسلام در آمده باشد، پس منافقينى كه در دل كافرند نيز مانند كفار نبايد يارى نمود. خلاصه كلام مفسرين نامبرده اينست كه: ولايت در اين دو آيه به همان معنا است كه در آيات زير به آن معنا است (وَ الَّلهُ وَلى المُؤمنين ) و (النَّبىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ ) و نيز اين آيات كه ولايت را به مؤمنين اطلاق كرده (أُولَئك بَعْضهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ) و ( الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَت بَعْضهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ ) همانطورى كه در اين آيات ولايت بمعناى نصرت است در دو آيه مورد بحث هم به همان معنا است ، پس مدعاى اماميه كه مى گويند اين آيه در شأن امام على بن ابيطالب (ع) و در تنصيص ولايت و خلافت آن جناب است ، زيرا تنها اوست كه در حال ركوع انگشتر خود را به سائل داد، مدعائى است بدون دليل. آنگاه از اين مفسرين سؤال شده است پس جمله حاليه (وَ هُمْ راكِعُونَ) در اين بين يعنى در دنبال جمله (وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ )چكاره است ؟ اگر شاءن نزول آيه ، امام (ع)نباشد، چنانچه اماميه مى گويند جمله:(درحالى كه آنها در ركوعند) چه معنا دارد؟ در پاسخ گفته اند در اينجا معناى حقيقى ركوع مراد نيست بلكه مراد معناى مجازى آن يعنى خضوع در برابر عظمت پروردگار يا خضوعى است كه از جهت فقر يا از جهات ديگر در نهاد آدمى پديد مى آيد، و معناى آيه اينست كه : اوليا و ياوران شما يهود و نصارا و منافقين نيستند، بلكه اوليا و ياوران شما خدا و رسول اويند و آن مؤمنين كه نماز بپا مى دارند و زكات مى دهند و در همه اين احوال خاضعند، يا آنهائى كه زكات مى دهند در حاليكه خود فقير و تنگدستند. ليكن دقت در اطراف اين آيه و آيات قبل و بعدش و نيز دقت درباره تمامى اين سوره ، ما را به خلاف آنچه اين مفسرين ادعا كرده اند و آن جوابى كه از اشكال داده اند رهبرى مى كند، و نخستين شاهد بر فساد ادعايشان بر اينكه ولايت به معناى نصرت است همانا استدلال خود آنان است به وحدت سياق و به اينكه همه اين آيات كه يكى پس از ديگرى قرار گرفته اند در مقام بيان اين جهتند كه چه كسانى را بايد يارى كرد و چه كسانى را نبايد، زيرا درست است كه اين سوره در اواخر عمر رسول خدا (ص) در حجه الوداع نازل شده و ليكن نه تمامى آن ، بلكه بطور مسلم پاره اى از آيات آن به شهادت مضامين آنها، و رواياتى كه در شأن نزولشان وارد شده است قبل از حجه الوداع نازل شده است . بنابراين صرف اينكه فعلا اين آيات يكى پس از ديگرى قرار گرفته اند دلالت بر وحدت سياق آنها ندارد، كما اينكه صرف وجود مناسبت بين آنها نيز دلالت ندارد بر اينكه آيات اين سوره همه به همين ترتيب فعلى نازل شده است . دومين شاهد بر فساد آن ، تفاوت آيات قبل و بعد اين آيه است از جهت مضمون ، زيرا در آيه ( يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْيهُودَ وَ النَّصرَى أَوْلِيَاءَ بَعْضهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ) تنها مؤمنين را از ولايت كفار نهى مى كند و منافقين را كه در دل كافرند به اين رذيله كه در كمك كفار و جانبدارى آنان سبقت مى جويند سرزنش مى نمايد، بدون اينكه كلام مرتبط الخطاب به كفار شود و روى سخن متوجه كفار گردد، بخلاف آيات بعد كه پس از نهى مسلمين از ولايت كفار دستور مى دهد كه رسول خدا (ص) مطلب را به گوش كفار برساند و اعمال زشت آنان را كه همان سخريه و استهزاست ، و معايب درونيشان را كه همان نفاق است👇
ادامه👇 گوشزد شاءن سازد، پس آيات قبل ، غرضى را بيان مى كنند و آيات بعد، غرض ديگرى را ايفا مى نمايند با اين حال چگونه بين اين دو دسته آيات وحدت سياق هست ؟!. 📘ترجمه تفسير الميزان جلد ۶ صفحه۵_۴ https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f
مراد از (ولى ) در آيه شريفه ناصر نيست بلكه ولايت به معناى محبت و دوستى است. سومين دليل بر فساد آن همان مطالبى است كه ما در بحثى كه سابق در ذيل آيات 56 و 57 و 58و59 همين سوره از نظر خوانندگان گذرانديم ، گفتيم ، و آن اين بود كه : كلمه ولايت در اين آيات نمى شود به معناى نصرت باشد. زيرا با سياق آنها و خصوصياتى كه در آن آيات است مخصوصا جمله (بَعْضهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ) - (آنها خود اولياى يكديگرند) و جمله (وَ مَن يَتَوَلهَُّم مِّنكُمْ فَإِنَّهُ مِنهُمْ ) -(و هر كه از شما ولايت آنها را داشته باشد از آنها خواهد بود) سازگار و من اسب نيست ، چون كه ولايت به معناى نصرت عقد و قراردادى بوده كه بين دو قبيله با شرايط خاصى منعقد مى شده ، و اين عقد باعث نمى شده كه اين دو قبيله يكى شوند، و از عادات و رسوم و عقايد مخصوص به خود چشم بپوشند و تابع ديگرى گردند، و حال آنكه در اين آيه ولايت ، امرى است كه عقد آن باعث پيوستن يكى به ديگرى است ، چون مى فرمايد: و هر كه از شما ولايت آنان را دارا باشد از ايشان خواهد بود، و نيز اگر ولايت در اينجا به معناى نصرت بود معنا نداشت علت نهى از نصرت كفار را چنين معنا كند كه چون قوم فلانى (كفار) يار و مددكار يكديگرند، بخلاف اينكه اگر ولايت به معناى محبت باشد كه در آنصورت اين تعليل بسيار بجا و موجه خواهد بود، زيرا مودت مربوط به جان و دل آدمى است و باعث امتزاج و اختلاط روحى بين دو طايفه مى شود، و تأثير اين اختلاط در تغيير سنن قومى و اغماض از خصائص ملى پر واضح است . پس صحيح است گفته شود: فلان ملت و قوم را دوست نداشته باشيد تا رذائل و معايبى كه در آنها است در شما رخنه نكند و شما به آنان ملحق و از آنان نشويد، آنان وصله هم رنگ هم ، و دوست همند، از همه اينها گذشته معنا ندارد رسول خدا (ص) ولى به معناى ياور مؤمنين باشد، براى اينكه يا مردم ياور اويند يا او و مردم ياور دينند و يا خداوند ياور او و مردم ديندار است ، همه اين اطلاقات صحيح است ، اما گفتن اينكه او ياور مؤمنين است صحيح نيست . توضيح اينكه اين مفسرين كه مى گويند (ولى )در آيه مورد بحث به معناى ناصر است ، لابد مرادشان از نصرت ، نصرت در دين است كه خدا هم آنرا مورد اعتنا قرار داده و در بسيارى از آيات از آن ياد كرده ، و چون مى توان دين را هم براى خدا دانست و هم گفت دين براى خدا و رسول (ص) است و هم گفت دين براى رسول خدا و مؤ منين است به سه اعتبار همچنين مى توان يارى دين را هم يارى خدا دانست ، چون پروردگار متعال شارع دين است كما اينكه در چند جاى قرآن اين اطلاق را كرده و فرموده :(قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نحْنُ أَنصارُ اللَّهِ )و نيز فرموده :(إِن تَنصرُوا اللَّهَ يَنصرْكُمْ ) و فرموده :(وَ اَذ اَخَذَ الّلهُ ميثاقَ النَّبِيّينَ)تا آنجا كه مى فرمايد: (لَتُؤ مَنَنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ) و همچنين در آيات زياد ديگرى اين اطلاق بچشم مى خورد. و صحيح است گفته شود: دين براى خدا و هم براى رسول خدا (ص) است ، چون خداوند شارع دين و رسول خدا (ص) هادى و داعى بسوى آن و مبلغ آنست ؛ و به اين اعتبار مردم را به يارى دين دعوت و يا مؤمنين را با نصرت مى ستايد به اينكه خدا و رسول را يارى مى دهند كما اينكه در قرآن مى فرمايد:(عَزَّرُوهُ وَ نَصرُوهُ ) و مى فرمايد:(وَ يَنصرُونَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ )و نيز مى فرمايد: (وَ الَّذِينَ ءَاوَوا وَّ نَصرُوا ) و هم يارى دين را يارى رسول(ص) و مؤمنين شمرده و فرموده:خدا ياور رسول و مؤمنين است ، كما اينكه در قرآن مى فرمايد:(وَ لَيَنصرَنَّ اللَّهُ مَن يَنصرُهُ ) و نيز مى فرمايد: ( إِنَّا لَنَنصرُ رُسلَنَا وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ يَقُومُ الاَشهادُ) و نيز مى فرمايد: (وَ كانَ حَقاًّ عَلَيْنَا نَصرُ الْمُؤْمِنِينَ) و ليكن به هيچ اعتبار نمى توان دين را فقط براى مؤ منين دانست و رسول خدا(ص) را از دين بيگانه شمرد، آنگاه گفت رسول خدا ياور مؤمنين است ، براى اينكه هيچ كرامت و مزيت دينى نيست مگر اينكه عالي ترين مرتبه آن در رسول خدا(ص ) است و او را سهم وافرى از اين مزيت است ، لذا در هيچ جاى قرآن رسول الله (ص) را ياور مؤمنين نخوانده آرى كلام الهى ساحتش منزه تر از آنست كه نسبت به احترامات لازم الرعايه آن جناب كوتاهى و مسامحه بورزد، و اين خود قوى ترين دليل است بر اينكه هر جا در قرآن ولايت را به پيغمبر(ص) نسبت داده است مقصود از آن ولايت در تصرف يا محبت است مانند آيه شريفه (النَّبىُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ) و آيه(إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا) چون در اين دو آيه روى سخن با مؤمنين است و معنا ندارد رسول خدا (ص)ياور آنها باشد چنان كه مفصلا بيان كرديم . 📘ترجمه تفسير الميزان جلد 6 ص۶ ادامه👇 https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f
ادامه👆 پس معلوم شد كه اين دو آيه مورد بحث در سياق ، با آيات سابق خود شركت ندارند و لو اينكه فرض هم بكنيم كه ولايت به معناى نصرت است ، و نبايد فريب جمله آخر آيه يعنى : ((فَإِنَّ حِزْب اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ )) را خورد و خيال كرد كه اين جمله تنها مناسب با ولايت به معناى نصرت است . زيرا اين جمله با معانى ديگر ولايت يعنى تصرف و محبت نيز مناسبت دارد، براى اينكه غلبه دينى و انتشار دين خدا در همه عالم كه يگانه هدف اهل دين است محتاج است به اينكه اهل دين به هر وسيله شده به خدا و رسول متصل و مربوط شوند، چه اينكه اين اتصال به نصرت خدا و رسول باشد و يا به قبول تصرفاتشان و يا به محبت و دوست داشتنشان ، پس جمله آخر آيه با هر سه معنا سازگارى دارد، و خداى تعالى در چند جا وعده صريح داده و به همه گوشزد كرده كه بزودى اين غلبه دين اسلام بر ساير اديان محقق مى شود و فرموده : ((كتَب اللَّهُ لاَغْلِبنَّ أَنَا وَ رُسلى )) و نيز فرموده : ((وَ لَقَدْ سبَقَت كلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسلِينَ إِنهُمْ لهَُمُ الْمَنصورُونَ وَ إِنَّ جُندَنَا لهَُمُ الْغَلِبُونَ )). و علاوه بر همه وجوهى كه گفته شد روايات بسيارى از طريق اماميه و هم از طريق خود اهل سنت هست كه همه دلالت دارند بر اينكه اين دو آيه در شأن على بن ابيطالب (عليه السلام ) وقتى كه در نماز انگشتر خود را صدقه داد نازل شده است ، بنابراين ، اين دو آيه متضمن حكم خاصى هستند و شامل عموم مردم نيستند. و ما بزودى در بحث روايتى آينده خود بى شتر آن روايات را نقل خواهيم كرد (ان شاء الله تعالى ) و اگر صحيح باشد از اين همه رواياتى كه درباره شأن نزول اين دو آيه وارد شده چشم پوشى شود و اين همه ادله مأثوره ناديده گرفته شود بايد بطور كلى از تفسير قرآن چشم پوشيد، چون وقتى به اين همه روايات اطمينان پيدا نكنيم ، چگونه مى توانيم به يك يا دو روايتى كه در تفسير يك يك آيات وارد شده است وثوق و اطمينان پيدا كنيم ، پس با اين همه وجوهى كه ذكر شد ديگر جائى براى اين حرف نمى ماند كه بگوييم مضمون اين دو آيه عام و شامل همه مؤمنين و ولايت بعضى نسبت به بعض ديگر است . 📘ترجمه تفسير الميزان جلد 6 ص۷تا ۸ https://eitaa.com/joinchat/1585971257C332e3f6a4f