المرسلات
♨️ از خاک تا خدا 👈مروری بر برخی از نظریات علامه طباطبایی در موضوع "نفس" @fater290 👇👇👇👇
💠اثبات عالم عقل و عالم مثال از نگاه فلسفه، وحی و مکاشفه
🔰شهید آیت الله مطهری
🔺 یکی از مباحث مهم فلسفی، اثبات عالم عقل و عالم مثال است. شهید مطهری ره در این عبارت که مربوط به حاشیه مقاله۱۴ اصول فلسفه می باشد، توضیحی را در مورد براهین و طرق اثبات این عوالم بیان می کنند و می فرمایند که در این مسئله میدان برای فلسفه چندان باز نیست و باید به وحی و مکاشفه پناه برد.
🔰🔰🔰🔰🔰
🔸آنچه براي ما بالحس و العيان ثابت است #عالم_طبيعت است. حکما در اصطلاحات خود آنگاه که اين عالم را در مقابل ساير عوالم هستي نام ميبرند کلمه «ناسوت» را به کار ميبرند.
🔸عالم ديگر که به حکم دليل و برهان بر ما ثابت است #عالم_الوهيت است؛ يعني ذات مقدس واجب الوجود که مستجمع جميع صفات کماليه است. البته در آن مرتبه از وجود آنچه هست يک وجود اطلاقي است و بس. ذات پروردگار به تنهايي خود عالمي است و عظيمترين عوالم است، زيرا ذات حق محيط است بر همه عوالم مادون و ذرهاي از وجود از احاطه قيومي او خارج نميباشد و به قول بو علي در الهيات شفا: «العالم الربوبي عظيم جدّا». اين عالم اصطلاحا عالم «لاهوت» ناميده ميشود.
🔸آنچه براي ما قطعي و ثابت است همين دو عالم است، ولي در اينجا از نظر فلسفه دو پرسش باقي است:
1⃣آيا ميان عالم الوهيت و عالم طبيعت عوالم ديگري وجود دارد يا وجود ندارد؟ يعني آيا آن عالمي که بلاواسطه بر عالم طبيعت احاطه دارد و مباشرتا موجد و مدبّر و محيط بر اين عالم است عالم الوهيت است؟ و يا عالم و يا عوالمي متوسط ميان اين دو عالم هست؟ و البته چنين عالم يا عوالمي- به فرض وجود- محاط عالم بالاتر از خود، يعني عالم الوهيت، خواهد بود همچنانکه محيط عالم پايينتر از خود، يعني عالم طبيعت، خواهد بود.
2⃣آيا عالمي پايينتر از عالم طبيعت وجود دارد يا وجود ندارد؟ يعني آيا مرتبهاي از موجودات وجود دارد که عالم طبيعت محيط و موجد و مدبّر آن عالم باشد يا وجود ندارد؟
🔸بديهي است که فرض عالمي بالاتر از عالم الوهيت معني ندارد زيرا عالم الوهيت عالم اطلاق و لاحدّي و وجوب ذاتي است، براي ذات واجب الوجود مثل متصور نيست تا چه رسد به مافوق و محيط. پس پرسشها يکي درباره اين است که آيا عوالمي متوسط ميان عالم الوهيت و عالم طبيعت وجود دارد يا ندارد؟ ديگر درباره اينکه آيا عالمي پايينتر از طبيعت وجود دارد يا ندارد؟
🔸جوابي که فلاسفه به پرسش دوم ميدهند ساده و قاطع است، ميگويند عالمي پايينتر از طبيعت نميتواند وجود داشته باشد، زيرا اولًا وجود عالمي پايينتر از طبيعت مستلزم اين است که ماده طبيعي قادر بر ايجاد يک شئ از کتم عدم باشد، و به دلائلي ثابت ميکنند که تأثير جسم و طبيعت از نوع تحريک است نه از نوع ايجاد؛ و ثانيا عالم طبيعت عالم قوّه و فعل و مادّه و صورت و حرکت و زمان و مکان است، موجودي ضعيفالوجودتر از قوه و ماده و زمان و مکان که وجود و عدم در آن به هم آميخته است قابل تصور نيست.
🔸اما جواب به پرسش اول قدري دشوار است. حکما جوابهايي به پرسش اول دادهاند. در اکثر اين جوابها از ذات واجب الوجود و بساطت او و اينکه چه نوع موجودي ميتواند صادر بلاواسطه باشد استدلال کردهاند؛ مدعي شدهاند که صادر اول بايد کاملترين و بسيط ترين ممکنات باشد و چنين موجودي جز اينکه مجرد از ماده و زمان و مکان باشد نميتواند باشد، چنين موجودي طبعا داراي ماهيت هست، زيرا ماهيت داشتن لازمه معلوليت است.
اينچنين موجودي را به حسب اصطلاح «عقل» مينامند.
در بعضي استدلالهاي ديگر از قاعدهاي به نام قاعده «امکان اشرف» استفاده شده است که مجال سخن در آن بسيار است.
🔸در بعضي استدلالهاي ديگر وجود #انسان به عنوان نمونه از کل عالم وجود مورد استفاده قرار گرفته است. در اين مقاله همين راه که سادهترين راههاست طي شده است.
عالم عقل يا عقول به حسب اصطلاح «جبروت» ناميده ميشود.
🔸اگر استدلال حکما را بر وجود عقل بپذيريم تازه با سؤال ديگري روبرو ميشويم و آن اينکه آيا موجود مجردي که به نام «عقل» ناميده ميشود فقط يکي است و يا موجودات بسياري که همه عقولند وجود دارد؟ و بنابر اينکه عقول مجردهاي وجود دارند آيا اين عقول در طول يکديگرند و در حقيقت هر کدام عالمي را تشکيل ميدهند و يا در عرض يکديگرند؟ و يا بعضي از عقول عقول طوليهاند و بعضي از آنها عقول عرضيهاند؟ حکما براي اثبات عقول طوليه و يا عرضيه راههايي که هرگز مورد اتفاق نبوده و نيست طي کردهاند.
🔸مبنا قرار گرفتن هيئت قديم سبب شد که حکما يک سلسله عقول طوليه که عددشان به ده تا ميرسد قائل شوند. فرضيه معروف «عقول عشره» که مورد قبول اکثريت مشّائين قرار گرفت و برخي از مشّائين مانند خواجه نصير الدين طوسي و قاطبه اشراقيين آن را انکار کردند و امروز اصل مبنا، يعني فلکيات قديم، موهوم شناخته ميشود مبتني بر همين اصول و نظريات است.
🔸اشراقيون طرفدار عقول عرضيهاند، هر نوعي از انواع عالم طبيعت را تحت تأثير و تدبير يکي از آن موجودات مجرده ميدانند. فرضيه معروف «ارباب انواع» و يا «مثل افلاطوني» در شکل اسلامي و اشراقي آن، در همين زمينه است.
🔸حقيقت اين است که در زمينه عوالم متوسط ميان عالم الوهيت و عالم طبيعت ميدان براي #فلسفه چندان باز نيست، مخصوصاً براي فلسفه مشّاء. بحث در اين عوالم را فلاسفه اشراق بهتر از فلاسفه مشّاء، و #عرفا بهتر از هر دو دسته انجام دادهاند. و باز حقيقت اين است که در اين زمينه بايد ميدان را منحصرا در اختيار #مکاشفه و #اشراق و #وحي و #الهام گذاشت.
🔸از نظر وحي اسلامي، قدر مسلّم اين است که موجوداتي به نام «ملائکه و فرشتگان» وجود دارند که آنها اقرب به ذات پروردگارند از موجودات عالم طبيعت و قاهر و مسيطر بر عالم طبيعتاند. البته سخن در اين نيست که ذات واجب الوجود به آنها از ساير موجودات اقرب است زيرا او به همه چيز احاطه ذاتي و قيومي دارد (و هو معکم اينما کنتم)، سخن در قرب و بعد ساير موجودات به ذات حق است. از نظر اسلامي، ايمان به وجود ملائکه واجب و لازم است؛ ملائکه هم واسطه وحياند، و هم واسطه علم، و هم واسطه رزق، و هم واسطه خلق، و هم واسطه احياء، و هم واسطه اماته.
🔸از نظر حکماي اشراق و هم از نظر عرفا- که مورد تأييد نصوص اسلامي نيز هست- عالم ديگري غير از عالم عقول مجرده که متوسط ميان عالم عقول و عالم طبيعت است وجود دارد که #عالم_مثال مقداري است. اين عالم اصطلاحا «عالمملکوت» ناميده ميشود. اين عالم، متوسط است ميان عالم عقول مجرده و عالم طبيعت. اين عالم از قوه و حرکت و زمان و مکان مجرد است اما از ابعاد مجرد نيست. اين عالم، جسماني هست ولي مادي نيست.
🔸استدلالي که در اين مقاله بر وجود عالم عقل و عالم مثال آورده شده است از ناحيه وجود انسان است؛ يعني به دليل اينکه مرتبهاي از انسان طبيعت است و مرتبهاي از او مثال است و مرتبهاي از او عقل، و از طرف ديگر طبيعت قادر نيست که موجد مرتبهاي عاليتر از خود يعني مثال و عقل بوده باشد پس هر مرتبهاي از وجود انسان وابسته به عالمي از سنخ خود اوست. اين است مفاد استدلال متن.
🔸همان طور که گفتيم بهتر است در شناسايي اين عوالم به آنچه از ناحيه وحي و نبوّت رسيده است استناد گردد و يا همچون مردان راه از ضمير و باطن و مکاشفه شهودي استمداد شود.
#اندیشه_مطهر #فلسفه #عرفان
@fater290
المرسلات
🔊#اخلاق_و_عرفان| عرفان بدون علم ممکن نیست! 🎙استاد علی فرحانی 🌀استاد در این صوت به مناسبت مساله اضا
📌تمام صورت ها و موهومات را کنار گذاشته و فکر در عدم کند/ البته براهین علمیه را خود احضر هستید.
🌀براى سلوك ، تقويت قواى روحانيّت لازم است
و أمّا تقويت روحانيّت ، أوّلاً دائماً بايد هَمّ و حُزن قلبى ، به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانياً تا مىتواند ذكر و فكر را ترك نكند، كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است .
🌀در ذكر، عمدۀ سفارش ، أذكار صبح و شام ، أهمّ آنهاست كه در اخبار وارد شده ؛ و أهمّ آنها تعقيبات صلوات ؛ و عمدهتر، ذكر وقت خواب كه در أخبار مأثور است . لا سيّما متطهّراً در حال ذكر خواب برود.
🌀و شبخيزى ، مىفرمودند: زمستانها سه ساعت ، و تابستانها يك ساعت و نيم . و مىفرمودند كه : من در ذكر يونسيّه ، يعنى در مداومت آن كه شبانه روزى ترك نشود، هر چه زيادتر توانست كردن ، اثرش زيادتر، أقل أقلّ آن چهارصد مرتبه است ، خيلى اثرها ديدهام . بنده خودم هم تجربه كردهام . چند نفر هم مدّعى تجربهاند.
🌀يكى هم قرآن كه خوانده مىشود، به قصد هديه حضرت ختمى مرتبت صلوات الله عليه و آله خوانده شود.
🌀و أمّا فكر، براى مبتدى مىفرمودند: در مرگ فكر بكن . تا آن وقتى كه از حالش مىفهميدند كه : از مداومت اين مراتب گيج شده ؛ فىالجمله استعدادى پيدا كرده ؛ آنوقت به عالم خيالش ملتفت مىكردند؛ يا آنكه خود ملتفت مىشد.
🌀چند روزى همه روز و شب فكر در اين مىكند كه بفهمد هر چه خيال مىكند و مىبيند خودش است ؛ و از خودش خارج نيست . اگر اين را #ملكه مىكرد، خودش را در #عالم_مثال مىديد. يعنى حقيقت عالم مثالش را مىفهميد. و اين معنى را ملكه مىكرد.
🌀آنوقت مىفرمودند: بايد فكر را تغيير داد؛ و همۀ صورتها و موهومات را محو كرد؛ و #فكر_در_عدم كرد. و اگر انسان اين را ملكه نمايد، لا بد تجلّى سلطان معرفت خواهد شد. يعنى تجلّى حقيقت خود را به نورانيّت ، و بى صورت و حدّ، و كمال بهاء فائز آيد. و اگر در حال جذبه ببيند بهتر است .
🌀بعد از آنكه راه ترقيّات عوالم عاليه را پيدا كرده ؛ هر قدر كه سير بكند، اثرش را حاضر خواهد يافت .
🌀و به جهت ترتيب اين عوالم كه بايد انسان از اين عوالم طبيعت اوّل ترقى به عالم مثال نمايد؛ بعد به عالم أرواح و أنوار حقيقيّه ؛ البتّه #براهين_علميّه را خودتان أحضر هستيد. عجب است كه : تصريحى به اين مراتب در سجدۀ دعاى شب نيمه شعبان ، كه أوان وصول مراسله است ؛ شده است ؛ كه مىفرمايد: سَجَدَ لَكَ سَوادى وَ خَيالى وَ بَياضى .
🌀اصل معرفت آن وقت است كه هر سه فانى بشود كه : حقيقت سجده عبارت از #فناء است كه : عند الفناء عن النّفس بمراتبها، يحصل البقاء بالله . رزقنا الله تعالى و جميع إخواننا بمحمّد و آله الطّاهرين صلوات الله عليهم .
🌀بارى ، بنده فىالجمله از عوالم دعاگوئى إخوان الحمد لله بى بهره نيستم ، و دعاى وجود شريف و جمعى از اخوان را براى خود ورد شبانه قرار دادهام .
🌀حدّ تكميل فكر عالم مثال كه بعد از آن وقت محو صورت است ؛ آن است كه يا بايد خود به خود ملتفت شده ، عياناً حقيقت مطلب را ببيند؛ يا آنقدر فكر كند كه از علميّت گذشته ، عيان بشود. آنوقت محو موهومات كرده در عدم فكر بكند تا آنكه از طرف حقيقت خودش تجلّى بكند» انتهى .
📚توحید علمی و عینی. بخشی از نامه میرزا جواد آقا ملکی تبریزی. ص 37
#اخلاق_و_عرفان
@almorasalaat
📌از حکمت تا سیر و سلوک
تا به حال زیاد شنیده ایم که:
▫️آیا فلسفه در معنویت تأثیر دارد یا خیر؟
▫️آیا جهان بینی می تواند راه رسیدن به سعادت را برای ما مشخص کند؟
▫️چگونه از گزاره های حقیقی به مسیر عملی در سلوک برسیم؟
🔹صوت های #بدایه_الحکمه استاد علی فرحانی را پیش تر یک دور گوش داده بودم ولی بار دوم بهره دیگری برایم داشت که از مهمترین آن ها، استفاده استاد از براهین فلسفی در تبیین معارف عرفانی و #قرآن است. صوت زیر نمونه ای از همین موارد است که استاد در 10 دقیقه سرفصل های بسیار مهمی را مطرح می کنند و نتیجه آن را در تبیین حرکت معنوی انسان نشان می دهند.
🔹بحث درباره معیت علت و معلول است. #علامه_طباطبایی پس از اثبات معیت، معنای عمیقتری از علیت را مطرح می کنند که همان اضافه اشراقی معلول به علت است. در این معنا از علیت، حقیقتِ معلول عین ربط و عین فقر به علت است و هیچ استقلالی ندارد.
🔹استاد فرحانی ابتدا این معنا را از آیات قرآن تبیین می کنند: «و اذ اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریاتهم اشهدهم علی انفسهم فقال الست بربکم قالوا بلی» تنها در صورتی شهود نفس به تصدیق #توحید_ربوبی منجر می شود که حقیقت معلول عین #ربط و #فقر به علت باشد و هیچ استقلالی نداشته باشد. هر گونه استقلال بینی مانع از وصول به توحید ربوبی است. برهان اضافه اشراقی این حقیقت قرآنی را با زبان فلسفه تبیین می کند تا عقول بشر آن را درک کرده و تصدیق کنند. اضافه اشراقی مدیون #حکمت متعالیه و حکمت متعالیه مدیون مشاهدات عرفانی و عرفان مدیون قرآن است.
🔹استاد از امام خمینی جمله ای را نقل می کنند که حقیقت مجاهده را #تعبد به دستور خدا می دانند نه خدمت به خلق و یا انگیزه های دیگر. ایشان می فرمایند مسأله این نیست که انسان فطرتاً خدمت به مستضعفین را دوست دارد بلکه حقیقت مسأله در تعبد و تسلیم فرمان خداست. #فطرت وسیله ای است برای رسیدن به تعبد. فطرت ممکن است با زنگار طبیعت آغشته شده و مرز آن با القائات شیطان مشخص نشود.
🔹مرحوم #استاد_مطهری وحدت ادیان الهی را با توجه به همین نکته استفاده می کنند. ایشان می فرمایند اساس اسلام وحدت شیعه و سنی نیست بلکه #وحدت ادیان توحیدی است. «قل تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله» اگر اهل کتاب هم اهل ایمان و تقوا باشند ابواب آسمان بر آن ها گشوده خواهد شد.( وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ) با تقوای اهل کتاب از فاسق مسلمان نزد خدا بالاتر است چون ملاک #توحید است اگر کسی در اندیشه توحیدی راسخ شود و به دلیل استضعاف فکری به شریعت دیگر ادیان در بیاید اما تعبدا و خالصا الی الله عمل کند اجرش از آدم مسلمان شیعه که در محضر خدا به راحتی گناه می کند، بیشتر است. آنچه مهم است این است که بنای بر اطاعت الهی دارد و قصد مخالفت نمی کند.
🔹عرفای ما از همین قاعده اضافه اشراقی و فنای معلول در علت، دستور العمل های سیر و سلوکی استفاده می کردند. مرحوم #ملکی_تبریزی از همین آیه و همین برهان دستور به جمع موهومات و تفکر در عدم می دادند تا جایی که تجلی سلطان معرفت محقق شود. قسمتی از نسخه ایشان به مرحوم #محقق_اصفهانی در نامه ذیل آمده است که می فرمایند:
📌 «و اما فکر برای مبتدی می فرمودند: در مرگ فکر بکن تا آن وقتی که از حالش می فهمیدند که از مداومت این مراتب گیج شده فی الجمله استعدادی پیدا کرده آن وقت به عالم خیالش ملتفت می کردند تا آنکه خود ملتفت می شد چند روزی همه روز و شب فکر در این می کند که بفهمد که هرچه #خیال می کند و می بیند خودش است و از خودش خارج نیست. اگر این را #ملکه می کرد خودش را در #عالم_مثال می دید یعنی حقیقت عالم مثالش را می فهمید و این معنی را ملکه می کرد. آن وقت می فرمودند که باید فکر را تغیر داد و همه صورتها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد، و اگر انسان این را ملکه نماید لا بد تجلّی #سلطان_معرفت خواهد شد. یعنی تجلّی حقیقت خود را به #نورانیت و بی صورت و #حدّ با کمال بهاء فائز آید، و اگر در حال #جذبه ببیند بهتر است بعد از آنکه راه ترقیات عوالم عالیه را پیدا کرد هر قدر سیر بکند اثرش را حاضر خواهد یافت.
به جهت ترتیب این عوالم که باید انسان از این عوالم #طبیعت اول ترقی به عالم #مثال نماید، بعد به عالم #ارواح و انوار حقیقیه البته #براهین_علمیه را خودتان احضر هستید. »
🔹اخلاق و زهد و عبادت همگی بدون علم ممکن است ولی #عرفان از منظر امام خمینی (ره) همیشه همراه با علم و حکمت است. عرفان با تبدیل علم الیقین به #عین_الیقین از طریق ریاضات، علم را بر قلب حک می کند. این امر بدون علمِ سابق امکان ندارد. #اضافه_اشراقی یکی از این موارد است تا ما مسیر #حکمت را به #سیر_و_سلوک ختم کنیم. رزقنا الله و ایاکم.
🔰حجت الاسلام سید مجتبی جواهری
@almorsalaat
📌حتما #بشنوید 👇👇