eitaa logo
الوارثین(تخریب لشگر۱۰)
1.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
982 ویدیو
74 فایل
❤رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @Alvaresin1394
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷💐🌷 💐🌷 سردار شهید فرمانده گروهان گردان قمربنی هاشم در عملیات خیبر و فرمانده گردان حضرت زهراء سلام الله علیها بعد از اسارت اسارت اول فروردین سال 1363 ✍️✍️✍️ راوی: به محض دریافت ، گروهان مجید به خط زدند. شبی پرحادثه را پیش رو داشتیم. دود و آتش و خون همه جا را به هم ریخته بود. هنوز پنجاه قدم جلوتر نرفته بودند که یک گرینوف دشمن همه‌ی ستون را هدف گرفت و در همان اولین دقایق تعداد زیادی از نیروها مجروح شدند. مجید ته ستون بود. به او تکلیف کرده بودند که از دسته‌ای که قرار دارد خارج نشود. دشمن هر لحظه با امکانات جدیدتر و آرایشی قوی‌تر به منطقه می‌آمد. لحظه‌ای امان نمی‌داد. آتش توپ و خمپاره از زمین و زمان می‌بارید. من از طریق بی‌سیم با فرمانده گردان در تماس بودم. ارتباط با گروهان مجید، بیست دقیقه بیشتر طول نکشید. بی‌سیم‌چی لحظه به لحظه عملیات را مرتب گزاری می‌داد. بچه‌ها دارن می‌رن جلو . . . به سیم‌خاردار رسیدند . . . معبر را زدند . . . عراقی‌ها ما رو دیدند . . . تیراندازی شروع شد . . . ت . . . ت . . تق . . . بچه‌ها زخمی شدند . . . از فرماندهی به بی‌سیم‌چی گفتند: خودت برو جلو نمی‌شه . . . چرا؟ تیر خوردم! گوشی را بده داوودی. اونم زخمی شده . . . افتاده نمی‌تونه حرکت کنه . . . خودت چه کار می‌کنی؟ مگه سلاح نداری؟ نه، اوضاع خیلی خرابه . . . بعد صدای تک تیر و ناگهان سکوت. ارتباط به کلی قطع شد. دشمن با کالیبر دوشکا آنتن بی‌سیم‌ را زد و از بین برد. احساس کردم هر دو به شهادت رسیدند. به کنار جاده رفتم. در حال پوشش دادن بودند تا پاتک کنند. توی کانال پر از اجساد عراقی و شهدا بود. سرم را از کانال بیرون آوردم و نگاهی به منطقه کردم؛ محاصره شده بودیم. پایین آمدم و به سمت نیروها رفتم و رو به آنها گفتم: ما محاصره شده‌ایم. اگر به بیرون کانال نگاه کنید به راحتی متوجه می‌شوید . . . کمی مکث کردم و بعد در حالی که به شهدا اشاره می‌کردم، ادامه دادم: تعارف نداریم. هر کس اهلش نیست یا نمی‌تونه تحمل کند با آمبولانس مجروحین بره عقب . . . هنوز حرفم تمام نشده بود که نوجوانی از بین جمع بلند شد و با صدای بلند رو به من گفت: سه ماه به انتظار امروز صبر کردیم، حالا که به اینجا رسید بگذاریم و برویم! ما تا آخرش هستیم. حرف‌هایش که تمام شد، بقیه بلافاصله حرف‌های او را تأیید کردند. کسی عقب نرفت تا صبح مقاومت کردیم. صبح روز بعد برای بررسی وضعیت منطقه و همچنین شهدا و مجروحین که جلوتر از ما بودند، به بالای خاکریز رفتم. با دوربین وجب به وجب منطقه را بررسی کردم. بسیاری از شهدا مظلومانه در خون خود غلتیده بودند. نه امکان جلو رفتن بود، نه امکان عقب نشینی. بی خبر از وضعیت مجروحینی که جلوی ما بودند، لحظه‌‌ای آرام و قرار نداشتم. برگشتم پایین. هنوز به کف کانال نرسیده بودم که آسمان غرید و باران گرفت.دیگر مطمئن شدم که کسی زنده نمانده است. چون اگر هم تا آن لحظه زنده مانده بود با آن باران شدید و سیلابی که راه افتاده بود، حتماً غرق شده بود. رفتم لیست شهدا را آوردم. بغضی گلویم را می‌فشرد. به سختی قلم در دستم می‌چرخید. نام را هم جزو نوشتم. شهید_مجید_داوودی_راسخ در تابستان سال 64 از اسارت آزاد شد و مجدد به صفوف رزمندگان لشگر10 پیوست و در کسوت در در تابستان 1366 در ارتفاعات مشرف به به شهادت رسید 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷. @alvaresinChannel
از سمت راست حاج علی فضلی فرمانده لشگر10 فرمانده تخریب شهادت 14 تیرماه 1366 ماووت فرمانده اطلاعات عملیات شهادت 24 فروردین 66 غرب کانال ماهی @alvaresinchannel
🌿🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌹 🔴 از یادها نخواهد رفت 37 سال قبل اتفاق افتاد ✍️✍️: ✅لشگر10 برای عملیات در منطقه عمومی سردشت ماموریت پذیرفت و گردان تخریب هم ماموریت عملیاتی محل شد این عملیات به نام در منطقه سردشت انجام شدد برای رفتیم و در یک مدرسه مستقر شدیم ... روز 6 تیرماه 66 فرمانده گردان تخریب بچه ها رو سوار ماشین کرد و از محل استقرارمون در مدرسه ای در سردشت اومدیم داخل منطقه عملیاتی و مستقر شدیم. مقرمون اسم نداشت وبه خاطر اینکه اطرافش درخت های گردوی تنومندی بود به نام مشهور شد. فردای رفتن ما از بود که شهرسردشت با بمبهای شیمیایی که از هواپیماهای بعثی رها شد بمباران شد. و عده ای از مردم مظلوم سردشت شهید و مجروح ومصدم شدند و تا حالا هم صدمات ناشی از بمباران شیمیایی ادامه دارد یاد همه شهدای مظلوم این فاجعه ناجوانمردانه را گرامی میداریم 🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 در 14 تیرماه 1366 یاد و خاطره شهدای تخریبچی لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در گرامیباد @alvaresinchannel
🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌿🌺 ✍️✍️✍️ راوی: شب با بچه های مامور به گردانها سوار وانت شدیم .مسیر ما از (نام یکی از مقر های لشگر10 درماووت) تا خط اول تقریبا طولانی بود و در مسیر که میرفتیم حرفهای نشون میداد بدجوری هوایی شده.و ورد زبونش شده بود که : . گاهی هم ازمن سووال میکرد. برادر جعفر؟؟؟ کم نیاد....حمید وظیفه کشیدن طناب معبر در میدون مین رو داشت.و این اولین ماموریت معبر زدن حمید بود . ساعت حدود 12 شب بود که به مسوولین گردانها معرفی شدیم.از نیمه شب گذشته بود که با ستون گردانها به سمت راه کارهای حرکت کردیم. نزدیک خط دشمن ستون نیروها نشستن و به اتفاق نزدیک شدیم. صدای تلق و تولوق میومد و دشمن داشت موانع مقابل سنگرهاش رو تقویت میکرد . قرار شد منتظر بمونیم که نیروهای دشمن رو ترک کنند. دستور رسید که بچه های تخریب معبرها رو باز کنند و بدون اینکه دشمن بفهمه با توکل به خدا و توسل به ائمه (ع) معابر باز شد و دستور آغاز عملیات صادر شد. نیروها رو از عبور دادیم . در گیری سختی بود. دشمن بر منطقه مسلط بود و آتش سنگینی روی معبر اجرا میکرد. مجبور شدیم با پشت تخته سنگی پناه بگیریم. هوا داشت روشن میشد و صحنه درگیری کاملا مشخص بود.گردان (ع) و (ع) هم وارد میدون شدند و زیر آتش فوق العاده سنگین از معبر گذشتن. نماز صبح رو فکر کنم بدو بخیز خوندیم . یکی دوساعت از روز گذشته بود که مواضع اولیه تثبیت شد و قرار شد های_تخریب برای ماموریت بعدی به عقب برگردند. همه اومدن غیر از حمید. که یکی ازبچه ها که صورتش غرق خون بود گفت : خمپاره خورد بین من وحمید و دیگه نفهمیدم چی شد. بچه های تخریب رو جمع کردیم وبه سمت عقب اومدیم. اکثر بچه ها مجروح بودند. از آخرین خاکریز که رد شدیم سنگر های_تخریب پیدابود و از اون دور معلوم بود که یکی مقابل سنگر ایستاده. نزدیکتر که شدیم دیدم (معاون تیپ کربل وفرمانده تخریب ل10). بعد از اینکه گزارش کار رو دادم سید حال اولین نفری رو که پرسید بود.گفت برادر چی شد. گفتم آقا سید: . تا اینوگفتم دیدم سید عقب عقب رفت وبه گونی های سنگر تکیه داد میشد غم رو ازچهره اش خوند. وبا حسرت و خیلی غلیظ گفت: 🌿🌺 🌿🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @alvaresinchannel
جمعه 15 تیرماه 1403 گلزار شهدای تهران خیلی از دوستان و همسنگران از دست اندرکاران صندوق های رای بودند اما سالگرد فرمانده بود و میباستی مراسمی برگزار گردد و به نیابت از دوستان و همرزمان کارگزار انتخابات در کنار مزار شهید زینال حسینی و در آخرین جمعه ماه ذی الحجه زیارت عاشورا برگزار شد... انشاالله مدد جبهه انقلاب و رئیس جمهور ادامه دهند راه @Alvaresinchannel
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🌷🌹 🔸 تیرماه 66 سردشت نفرات در عکس از راست به چپ 🌷 جعفرطهماسبی 🌷 سیدحمیدموسوی زاده مجتبی قاسمی وقتی قرار شدبا بریم برای و گردان هایی که باید بهش مامور میشدیم برای زدن معبر مشخص شد معرکه رسول شروع شد. دیدم صدای رسول میاد وداره با لب و زبونش مارش عملیات میزنه. پشت بلندگو میگفت:رزمندگان اسلام از جبهه ها بگریزید عملیاتی در پیشه. مواظب باشید نفتی نشین. رو در جنگل های بلوط بین بانه وسردشت روی سرش گذاشته بود. همه که توجهشون جلب شد و از چادرها بیرون اومدند .شروع کرد سخنرانی کردن. و آخرش به شوخی میگفت..برادرها!! کسی شفاعت نمیخواد. شفاعت.شفاعت. توی عکس بالامعلومه من و هم به کمکش اومدیم.. وشهید زعفری صدا میزد. بدو ..بدو..شششفاعت..ارررزونش کردیم.شهید زعفری زبونش میگرفت. و قبل از اعزام بچه ها به گردانها حاج رسول همه رو شارژ کرد. یاد باد آن روزگاران یاد باد آبانماه 66 از سردشت پرکشید و هم اسفند 66 آسمانی شد 🌹 @alvaresinchannel
20.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امروز در جلسه تاریخ شفاهی لشگر 10 با حضور سردار فضلی ذکر خیری از و گردان قاطریزه شد.. یکی از دوستان از فرمانده لشگر سووال کرد که بالاخره اسم حقیقی گردان چی بود و ایشون فرمود که گردان نام دیگر آن بود و فرمانده این گردان شهید محمد موافق در به شهادت رسید و در ادامه گفتگوها از نقش در رساندن وسایل پشتیبانی و مهمات در خط مقدم کوهستان و حمل مجروحین و شهدا به پشت محل درگیری خاطراتی گفته شد و نکته جالبی فرمانده لشگر سردار فضلی بیان نمودند که در بیت المقدس 2 ما دوتا گردان قاطر داشتیم یعنی 600 قاطر و هیچکدام از این قاطرها از روی پل شهید کلهر روی رود خروشان قلعه چولان عبور نکردند...(خنده حضار).. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 !!! : دربندیخان 11 فروردین 67 شیمیایی ✍️✍️✍️ راوی : حتی روی دمپایی هاش نوشته بود . توی برادر سید میرخانی با نارنجک دشمن مجروح شد من و و یک نفر بالای سرش رسیدیم . سید درب و داغون شده بود. من چفیه ام را باز کردم و روی بدن سید کشیدم . وقتی توی راه می امدیم برانکارد داده بودند بیاریم جلو . اما من توی مسیر خسته شدم و برانکارد را انداختم روی زمین . وضع سید را که دیدم ، معطل نکردم ، دویدم از دور و اطراف یه برانکارد پیدا کردم و خودم را به سید رساندم . با کمک و آن همرزم دیگرمان سید را روی برانکارد گذاشتیم . من یک طرف را گرفتم وآنها هم طرف دیگر را .. سید سنگین بود و آنها غرغر میکردند که سنگینه. مجبور شدیم جاها را عوض کردیم مقداری از مسیر امده بودیم ، دشمن با خمپاره منطقه رو زیر آتیش برد جایی برای استراحت سید را زمین گذاشتیم . تا استراحت کنیم هم مشغول به سید بود. میگفت : سید جان ، اصلا ناراحت نباش ، ببین قدم به قدم جنازه های دشمن افتاده ، !!! که یک دفعه یک خمپاره ۶۰ کنارمان زمین خورد و هر سه خیز رفتیم . بعد از انفجار من بلند شدم دیدم سالم هستم اما و اون همسنگرمون ترکش خوردند به کمرش ترکش خورده بود ... شهید کاظمی همین طوری که روی زمین خوابیده بود پای منو‌گرفت و داد میزد که منو ببر عقب . من هم دیدم تا حالا سه نفر بودیم و یک مجروح و حالا من ماندم سه مجروح . چاره ای نبود . هر سه را رها کردم و رفتم توی خط و کمک گرفتم و بچه ها رو عقب آوردیم. @ALVARESINCHANNEL
🌿🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌹 ✍️✍️: لشگر10 برای عملیات در منطقه عمومی سردشت ماموریت پذیرفت و گردان تخریب هم ماموریت عملیاتی محل شد این عملیات به نام در منطقه سردشت انجام شدد برای رفتیم و در یک مدرسه مستقر شدیم ... روز 6 تیرماه 66 فرمانده گردان تخریب بچه ها رو سوار ماشین کرد و از محل استقرارمون در مدرسه ای در سردشت اومدیم داخل منطقه عملیاتی و مستقر شدیم. مقرمون اسم نداشت وبه خاطر اینکه اطرافش درخت های گردوی تنومندی بود به نام مشهور شد. فردای رفتن ما از بود که شهرسردشت با بمبهای شیمیایی که از هواپیماهای بعثی رها شد بمباران شد. و عده ای از مردم مظلوم سردشت شهید و مجروح ومصدم شدند و تا حالا هم صدمات ناشی از بمباران شیمیایی ادامه دارد یاد همه شهدای مظلوم این فاجعه ناجوانمردانه را گرامی میداریم 🌹 🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 @alvaresinchannel
در 14 تیرماه 1366 یاد و خاطره شهدای تخریبچی لشگر10 سیدالشهداء علیه السلام در گرامیباد @alvaresinchannel
فرمانده ما وقتی رو قاچ میکرد و به بچه هاش میداد تاکید میکرد که نکنید. و میگفت : اگر توی هندونه خوردن به سفیدی پوست هندونه برسید هم نعمت خدا رو حیف و میل نکردید و هم جایزه دارید. جایزه اش یه قاچ دیگه ی هندونه بود. یاد همه ی محبت هاش بخیر. شهید حاج شهادت 15 تیر ماه 66 محل شهادت @alvaresinchannel