🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
🌷🔹 #حب_الحسین_یجمعنا
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
بین #عملیات_کربلای_4 و پنج بود که در #خط_شلمچه با #بچه_های_تخریب_لشگر_10 در رفت و آمد بودیم
یه وانت داشتیم که اطاقش رو برداشته بودند
برادر حاج احمد خسروبابایی راننده اش بود.
یه شب که رفتیم توی خط برای کاری که به ما محول شده بود در مسیر برگشت به سمت عقبه گفتند یک سرگرد عراقی هم بچه ها اسیر کردن باید شما عقب ببرید.
اون اسیر رو در حالیکه یه پتو روی سرش انداخته بودند عقب وانت ما سوار شد. و ما هم مواظب بودیم که هوس فرار به کله اش نزنه.
از خط مقدم که فاصله گرفتیم بچه هایی که جلو نشسته بودند ضبط ماشین رو روشن کردند.
صدای حاج منصور بود که داشت پخش میشد.
حاج منصور یه نوحه میخوند که آخرش #یا_حسین_مظلوم داشت و همه ی بچه ها که پشت وانت نشسته بودیم اون رو با هم زمزمه میکردیم و سینه میزدیم.
من روی پتویی نشسته بودم که افسر اسیر عراقی روی سرش کشیده بود و احساس کردم با هربار زمزمه یا حسین مظلوم اسیر عراقی هم زیر پتو داره تکون میخوره.
گوشه پتو رو یه مقدار بالا زدم.
دیدم اسیر عراقی هم داره آروم آروم با دستش به سینه میزنه و او هم با ما یا حسین مظلوم میگه.
به دوستان گفتم بچه ها این اسیر هم داره سینه میزنه.
پتو رو کنار زدیم و با عربی دست و پا شکسته ازش چند تا سووال کردیم.
اون اسیر عراقی به ما فهماند که شیعه است و به زور آوردنش و خودش رو معرفی کرد.
گفت اسم من کاظم است و اهل کاظمین هستم.
این رو که شنیدیم براش کمپوت باز کردیم و وقتی هم تحویلش دادیم سفارشش رو کردیم
#حب_الحسین_یجمعنا
🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
@alvaresinchannel
▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️🌷▪️
🌷▪️
☑️ #ننه_حلیمه_پرکشید
🌹 #همسر_و_مادر_4_شهید_انتفاضه_کربلا_پرکشید
پارسال اربعین توفیق داشتیم با جمع #کاروان_الوارثین برای دست بوسی #ننه_حلیمه مادر قهرمانان شهید عراقی در منزل ایشان در کربلا حضور یابیم.
امسال هم قصد داشتیم یکبار دیگر این دیدار تکرار شود اما صد افسوس که از عراق خبر رسید #ننه_حلیمه چند روز قبل به همسر و فرزندان شهیدش ملحق شد.
روحش شاد
روح این مادر را به فاتحه ای میهمان کنیم
تصویر بالا عکس یادگاری فرزند و نوه #سردار_شهید_حاج_عبدالله_نوریان فرمانده گردان تخریب و مهندسی رزمی لشگر 10 در اربعین سال 97 با #ننه_حلیمه
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#کرببلا_رفتن_بس_ماجرا_دارد
یاد حاجی بخشی بخیر
اینروزها که همه عزم سفر کربلا کردند ومیلیون ها نفر پا تو راه گذاشتند ... جای حاج بخشی خیلی خالیه.. جای شور و ولوله حاجی بخشی خالیه..
حاجی هرکجا میرفت با سرو صدا میرفت.
یادمه صبح #عملیات_کربلای_5 هنوز #دژ_شلمچه سقوط نکرده بود و هوا هنوز روشن نشده بود که سرو کله اش پیدا شد.
تازه نیروهایی که توی کانال های لب خط بودند و برای خوندن نماز صبح بیرون اومده بودند به زور و عتاب فرماندهاشون داخل کانال رفته بودند که با سروصدای #ماشاالله_حزب_الله حاجی بخشی بیرون ریختند و از کنترل خارج شدند.
خلاصه اومدن حاجی بخشی با هیات همراهش توی خط نظم وانظباط رو به هم میریخت.
حرف هیچکسی رو هم گوش نمیداد و هرفرمانده ای هم که باهاش بگو مگو میکرد با یه شیشه عطر و یه بیسکوبیت آرومش میکرد.
حاجی بخشی با لندکروز رفت و بی لندکروز اومد
نوک کانال ماهی و سه راهی شهادت یه گلوله مستقیم تانک به ماشینش اصابت کرد و موتورش پیاده شد.
علی الظاهر داماد و برادرش هم توی ماشین بودند و به شهادت رسیدند.
@alvaresinchannel
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🍃🌹
#یاد_امام_عزیز_بخیر
اونی که از هزاران کیلومتر فاصله با جبهه ، قلبهای رزمندگان رو تسخیر کرده بود.
یادش بخیر
#شب_قبل_از_کربلای_5 برای #تیم_های_غواصی و بچه هایی که قرار بود به گردان ها مامور شوند فرمانده ما شهید زینال حسینی(فرمانده گردان تخریب لشگر10) سخنرانی کرد.
ابتدا کلیتی از عملیات و سختی هاش گفت
گفت : با توجه به عملیات قبل( #کربلای_4) که با مشکل مواجه شد احتمال زیاد داره که دشمن هوشیار باشه و مجبور باشیم زیر نور منورها و آتیش های سنگین با دشمن روبرو شویم
سید حسابی دل ها رو خالی کرد و این هم به این خاطر بود که اگر کسی آمادگی رزم نداشته باشه از جمع خط شکنان بیرون بیاد.
اون شب آخرین جمله ای که امیدها رو به جمع برگرداند این بود.
گفت برادرها!!!
نقل قولی از #امام_عزیز به ما رسیده
ایشون فرمودند
به #بچه_های_رزمنده بگویید که...
#رزمنده_ها_شما_به_کربلا_میروید
من هم می آیم
و آنجا با هم نماز میخوانیم
این جمله ای که سید فرمود همه رو به وجد آورد و اونجا با همه وجود شعار دادند
خدایا خدایا تا انقلاب #مهدی حتی کنار #مهدی #خمینی رو نگهدار.
✍️✍️راوی : #جعفر_طهماسبی
✔️🔻🔹 نکته: خاطره بالا رو جایی نقل کردم و سردار جعفر اسدی فرمانده لشگرانصار الحسین(ع) هم بودند.
ایشون فرمودند نقل قول از امام تا مستند نشده جایی نقل نکنید.
بنده گفتم این رو از قول فرمانده مون نقل کردم و اون هم در جلسه فرمانده هان لشگر شنیده بود.
دیدم ایشون قانع نشد عرض کردم ما در سلسله مراتب فرماندهی در جبهه امر فرمانده را امر امام و امام عصر(ع) و در نهایت دستور خدا میدانستیم و اطاعت از امر فرمانده رو واجب میدونستیم و این نقل و قول رو هم از فرمانده به این دلیل بدون سند قبول کردیم.
خیلی گشتم یک تصویر از این جمله امام که در اردوگاه کوثر چند روز قبل از #عملیات_کربلای_5 بر روی پارچه ای نوشته و مقابل میدان صبحگاه نصب شده بود پیدا کنم که میسر نشد تا اینکه در بازبینی فیلمی از فضای اردوگاه کوثر قبل از کربلای 5 این جمله را دیدم و از روی فیلم تصویر گرفتم.
🍃🌹
🍃🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷
🌷
#روزی_که_امام_خندید
پسر #حاجی_بخشی تعریف میکرد
توی یکی از دیدارها که رزمنده ها خدمت امام رفته بودند من هم همراه پدرم بودم
توی #حسینیه_جماران مملو از جمعیت بود
#امام وارد حسینیه شد و همه ایستاده شعار میدادند و امام هم دستش رو برای #رزمنده_ها تکون میداد
امام روی صندلی نشست و قبل از اینکه صحبت هاش رو شروع کنه #حاجی_بخشی از جا بلند شد و شروع کرد شعار دادن
ماشاالله...حزب الله
بسیجیها...حزب الله
سپاهیا...حزب الله
ارتشی ها ...حزب الله
و همه حسینیه به وجد اومد و امام عزیز هم از اون بالا به جمعیت نگاه میکرد.
حاجی گفت: کجا میرید... همه گفتند #کربلا
حاجی گفت:باکی میرید.. همه گفتند: #روح_الله
حاجی گفت: مارم ببرید
همه یکصدا گفتند جا نداریم
اینجا بود امام بزرگوار شروع کردن خندیدن
و حاجی بخشی هم رو به امام در حالیکه دست به محاسن سفیدش میکشید.
گفت آقاجان: ببین این جوونها من پیرمرد رو اذیت میکنند.
در این روزهای باقی مانده اربعین یاد همه ی #راهیان_کربلا...یاد #مرحوم_حاجی_بخشی گرامی باد
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️
#هیات_الوارثین
رزمندگان تخریب لشگر10
به مناسبت وفات خاتم الانبیاء ، امام مجتبی و علی ابن موسی الرضا علیهم السلام و یادبود #سردار_شهید_تخریب_حاج_ناصر_اربابیان به مدت 2 شب اقامه عزا مینماید
#زمان: یکشنبه 5 آبانماه و دوشنبه 6 آبانماه از ساعت 19
🌹🍂 #حسینیه_شهید_اربابیان
#مکان : خیابان شیخ بهایی شمالی-ده ونک - خیابان شهید شرافتی روبروی سرای محله - پلاک 58
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#سالگرد_رجعت_پیکر_پاک
#فرمانده_گردان_تخریب_لشگر_10_سیدالشهداء_علیه_السلام
سردار شهید تخریب حاج ناصر اربابیان در اواخر تیرماه سال 1367 در منطقه عمومی فکه با اصابت تیر دشمن بعثی به سینه اش مجروح شد و به اسارت دشمن در آمد.
سالها از سرنوشت این فرمانده عزیز خبری نبود و به عنوان مفقود الاثر شناخته میشد
بعد از مبادله اسرا در مرداد ماه 1369 احتمال به شهادت رسیدن ایشان توسط دشمن قوت گرفت.
تا اینکه در خرداد ماه سال 1380 و در آخرین روزهای ماه صفر و ایام شهادت علی ابن موسی الرضا علیه السلام پیکر مطهر این سردار عزیز به میهن بازگشت و در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک سپرده شد.
به همین مناسبت هر ساله در روزهای پایانی ماه صفر همرزمان و ارادتمندان این شهید دور هم میایند و یاد و خاطره اش را گرامی میدارند.
روحش شاد
@alvaresinchannel
🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨🌹✨
🌹
#وصیت_نامه
#تخریبچی_شهید_مجتبی_اکبری_نسب
#شهادت: 4 آبانماه_66
#منطقه_عمومی_سردشت
«بنام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و درهم کوبنده ستمگران. رسواکننده منافقان و کوردلان. حبیب محبان، معشوق عاشقان، دوای دردمندان و حافظ اسلام راستین.
همیشه ندای درونی به من حکم میکرد که وارد راه حق و حقیقت شدن آسان است ولی تا آخر استقامت کردن بسیار مشکل است.
پدرم! واقعا میدانم که شما هرچه ناراحتی و نافرمانی از من دیدی همچون علی(ع) در دل حبس کردی؛ ولی بیا بجان محمد(ص) و علی(ع) از من درگذر چون اگر شما و مادرم مرا حلال نکنید و از اشتباهات من چشمپوشی نکنید، خداوند تبارک و تعالی از گناهانم نخواهد گذشت و این بدن و روح ضعیف تاب و توان عذاب و آتش دوزخ را ندارد. از شما و مادرم تشکر میکنم که به من اجازه دادید در این لحظه حساس از زمان خود را آزمایش کنم. از شما قدردانی میکنم که اجازه انتخاب راهی را به من دادید که آرزوی دیرینه من بود.
این پیر جماران علیوار جلوی دریایی از مشکلات ایستاده، شما را به خدا قسم او را تنها نگذارید. چشم همه عالم مخصوصا مسلمین و مستضعفین جهان به انقلاب ما دوخته شده پس بخاطر این ستمکشیدهها و مظلومین و حقانیت اسلام از امام و جمهوری اسلامی دفاع کنید.»
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#تخریبچی_شهید
#مجتبی_اکبری
#شهادت: 4 آبانماه_66
#منطقه_عمومی_سردشت
✍️✍️ راوی : #محمد_سادات
قبل از شروع بکار #زیارت_عاشورا خواند و بعد حرکت کرد.
ما از طرف #گردان_المهدی(ع) مامور بودیم که برای #تامین_بچه_های_تخریب داخل #میدون_مین نگهبانی بدهیم
فاصله ما با عراقی ها حدود ۳۰۰ متر بود و روی قله ای بودیم
#شهید_اکبری به همراه سایر #بچه_های_تخریب داخل میدون مین مشغول خنثی کردن #مین_های_والمری بودند که یکدفعه صدای انفجار اومد.
با صدای انفجارو با هدایت #بچه_های_تخریب بالای سرش رسیدیم و داخل پتو پیچیدیم و از #میدون_مین بیرونش آوردیم
ترکش های فراوانی به سفید رونش خورده بود و خون بدنش تخلیه شده بود و همان جا پرکشید
من هم دوربین همراه داشتم و آخرین عکس یادگاری رو با این #تخریبچی_شهید انداختم
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹🌹🌹
🌿🌹
#مهمان_امام_رئوف
#زیارت_با_شهدای_آینده
✍️✍️✍️ #راوی_جعفر_طهماسبی
هروقت بین عملیات ها فرصتی بود فرمانده های ما کاروان زیارتی راه میانداختند و ما به #پابوس_آقا میرفتیم.
زمستان سال 63 بود که #امام_هشتم بچه های گردان ما رو طلبید.
به خاطر وقفه در جنگ بعد از #عملیات_خیبر، شدیدا نیاز به یک زیارت داشتیم.
نزدیک یک سال بود که عملیاتی نرفته بودیم و حسابی #درجه_شهادتمون پایین اومده بود. با قطار راهی شدیم.
به مشهد که رسیدیم هوا به شدت سرد بود توی #کوچه_عیدگاه حسینییه ای رو برای اسکان هماهنگ کرده بودند. اون موقع نفت کوپنی بود و امکان استفاده از بخاری نبود و ماهم به اندازه کافی پتو نبرده بودیم.
شب اول موقع خوابیدن برای اینکه یک مقدار گرم بشیم قرار شد دونفری زیر یک پتو بریم و با دوتا پتو گرم بشیم.
همه موافق بودند الا #شهید_پیام_پور_رازقی.
اون مدام میگفت برادرها ما اومدیم یک مستحب انجام بدیم ، دونفری زیر یک پتو رفتن کراهت شدید داره.
هرچی براش استدلال میکردند اون ول کن نبود.
از شانس بد، باید من و پیام پتوهامون رو یکی میکردیم ومیخوابیدیم.
من با زور پتوی پیام رو گرفتم و با پتوی خودم شد دوتا پتو و روم انداختم.
اون هم با مهربانی خندید و گفت راحت باش.
معمول بچه های گردان بود که قبل از خواب وضو میگرفتند.
#شهید_نباتی رفت بیرون برای وضو و چند لحظه بعد برگشت و با خنده گفت:
برادرها ریش های من از شدت سرما قندیل بسته و چند نفر دورش رو گرفتند تا با گرمای نفسشون یخ ریش نباتی رو آب کنند.
البته اون شب تا ما اومدیم زیر پتو گرم بشیم شب از نیمه گذشت و خوابمون برد و برای نماز صبح که بیدار شدیم #شهید_پیام و #شهید_مصطفی_مبینی مشغول نماز شب بودند و اون شب مرتکب مکروه نشدند.
فردا #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی بچه ها رو فرستاد و نفت تهیه کردند و مشکل سرما حل شد.
در این سفر زیارتی بود که #امام_رئوف اجازه داد ما #کنار_ضریحش دعای توسل بخونیم.
درست مقابل صورت امام رضا علیه السلام.
اون شب خیلی از بچه ها التماس شهادت داشتند.
و بعد از اون زیارت قرعه به نام #شهید_مصطفی_مبینی افتاد که اولین شهید این کاروان زیارتی باشه.مصطفی در #عملیات_بدر حاجتش برآورده شد و خلعت شهادت به تن کرد.
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
🌷🔹 #حب_الحسین_یجمعنا
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
بین #عملیات_کربلای_4 و پنج بود که در #خط_شلمچه با #بچه_های_تخریب_لشگر_10 در رفت و آمد بودیم
یه وانت داشتیم که اطاقش رو برداشته بودند
برادر حاج احمد خسروبابایی راننده اش بود.
یه شب که رفتیم توی خط برای کاری که به ما محول شده بود در مسیر برگشت به سمت عقبه گفتند یک سرگرد عراقی هم بچه ها اسیر کردن باید شما عقب ببرید.
اون اسیر رو در حالیکه یه پتو روی سرش انداخته بودند عقب وانت ما سوار شد. و ما هم مواظب بودیم که هوس فرار به کله اش نزنه.
از خط مقدم که فاصله گرفتیم بچه هایی که جلو نشسته بودند ضبط ماشین رو روشن کردند.
صدای حاج منصور بود که داشت پخش میشد.
حاج منصور یه نوحه میخوند که آخرش #یا_حسین_مظلوم داشت و همه ی بچه ها که پشت وانت نشسته بودیم اون رو با هم زمزمه میکردیم و سینه میزدیم.
من روی پتویی نشسته بودم که افسر اسیر عراقی روی سرش کشیده بود و احساس کردم با هربار زمزمه یا حسین مظلوم اسیر عراقی هم زیر پتو داره تکون میخوره.
گوشه پتو رو یه مقدار بالا زدم.
دیدم اسیر عراقی هم داره آروم آروم با دستش به سینه میزنه و او هم با ما یا حسین مظلوم میگه.
به دوستان گفتم بچه ها این اسیر هم داره سینه میزنه.
پتو رو کنار زدیم و با عربی دست و پا شکسته ازش چند تا سووال کردیم.
اون اسیر عراقی به ما فهماند که شیعه است و به زور آوردنش و خودش رو معرفی کرد.
گفت اسم من کاظم است و اهل کاظمین هستم.
این رو که شنیدیم براش کمپوت باز کردیم و وقتی هم تحویلش دادیم سفارشش رو کردیم
#حب_الحسین_یجمعنا
🍂
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
@alvaresinchannel
◼️
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷آخرین اربعین حاج قاسم...
◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️
◼️
با شهید رسول فیروزبخت تصمیم گرفتیم که مراسم روز اربعین رو در مقر الوارثین با شکوه برگزار کنیم با همفکری که با دوستان داشتیم قرار شد که بچه ها بعد از خواندن زیارت اربعین در حسینیه الوارثین(مقر رزمندگان گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداءعلیه السلام در فکه) ، مسیر حسینیه تا گلزار شهدای الوارثین را به صورت دسته عزاداری سینه زنی کنند و نهار رو در حسینه همه بچه ها سر یک سفره باشند و اونروز نهار در چادرها توزیع نشه.
صبح روز قبل از اربعین تازه از صبحگاه اومده بودیم که از بلند گوی مقر یک تعداد اسم خونده شد و تاکید داشتند که برادرها وسایلشون رو جمع کنند و آماده برای ماموریت جدید باشند . این خبر و رفتن بچه ها که تعدادشون به ۳۰ نفر میرسید برنامه اربعین رو به هم میزد. حدود ۱۰ صبح بود که شهید حاج قاسم اصغری جانشین گردان تخریب ل۱۰ با ماشین وارد مقر گردان شد . من و شهید رسول فیروزبخت دم در حسینیه ایستاده بودیم . به رسول گفتم به حاج قاسم بگو رفتن بچه ها رو به عقب بیاندازه و برنامه اربعین رو خراب نکنه. رسول گفت خودت بگو ، من با حاج قاسم رودربایستی دارم . تو بگی حرفت شهید نمیشه. حاج قاسم از جهت روحی حرفش یک کلام بود وقتی میگفت باید بشه دیگه کوتاه نمی اومد. گفتم من با حاجی صحبت میکنم و به بهانه اینکه حاجی موهای سرت بلند شده باید موهات رو کوتاه کنی رفتم ماشین سلمونی دستی ام رو برداشتم و رفتم سراغش و یک گوشه چند تا بلوک سیمانی روی هم چیدم و ماشین سلمونی رو توی موهاش گذاشتم. حاجی خیلی موهاش پرپشت بود و ماشین داخل موهاش گیر میکرد و گاهی هم یک ناله آخی میزد. سر صحبت رو باز کردم و گفتم حاجی قراره بچه ها رو کجا ببری ؟ و بعد از کلی صغری و کبری گفتم برای روز اربعین امام حسین(ع) برنامه عزاداری داریم و رفتن بچه ها مراسم ما رو از رونق می اندازه . حاجی اسم امام حسین علیه السلام که اومد متقاعد شد که برنامه رفتن رو عقب بیاندازه و قرار شد فردای اربعین بچه ها به طرف سردشت حرکت کنند.
این آخرین اربعین حاج رسول و حاج قاسم در این دنیا بود. روز اربعین بعد از نماز صبح دیگه بچه ها صبحگاه نرفتند و آماده شدند برای دسته عزاداری روز اربعین. وانت گردان رو دو تا بوق بلند گو روش سوار کردیم و اطراف گلزار شهدا و مزار یادبودها پرچم ها نصب شد و کاسه ای گل از تربت امام حسین علیه السلام فراهم شد و عزاداری اربعین همانطور که پیش بینی شده بود انجام گرفت. بچه ها با پای برهنه و بر سینه و سر زنان مسیر حسینیه تا گلزار شهدا را پیمودند و من هم میکرفون به دست جلوی اونها حرکت میکردم و نوحه ای که میخوندم این بود که ..یک اربعین از روز عاشورا گذشته...صد اربعین بر زینب (س) کبری گذشته....آنچه که تعجب بر انگیز بود ضجه و ناله شهید حاج قاسم اصغری در این مراسم بود او از خود بیخود شده بود . انگار نه انگار که فرمانده گردان است و باید مقابل نیروهاش مراعات کند...
شهید حاج قاسم اصغری و شهید حاج رسول فیروزبخت ۲۰ روز بعد در روز ۹ ربیع الاول و در روز امامت حضرت ولی عصر(ع) در پاکسازی میادین مین منطقه سردشت با انفجار مین والمری هر دو به شهادت رسیدند
راوی:جعفرطهماسبی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷@alvaresinchannel
🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺🥀🌺
🌺
#یاد_باد_آن_روزگاران_یاد_باد
تصاویر رزمندگان گردان علی اصغر(ع) قبل از #عملیات_عاشورای_3 در مرداد ماه 1364
حضور سردار شهید حاج قاسم اصغری جانشین گردان تخریب لشگر10 با لباس فرم سپاه
سردار فضلی فرمانده لشگر10 و شهید آجرلو فرمانده گردان علی اصغر(ع) در تصاویر حضور دارند
@alvaresinchannel
🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹
🌿🌹
#شبی_که_حاج_قاسم_روی_سیم_خار_دار_خوابید
#سردار_شهید_حاج_قاسم_اصغری
جانشین گردان تخریب لشگر10سیدالشهداء(ع)
#عملیات_عاشورای_3_مرداد_ماه_64
✍️✍️✍️ راوی:#جعفر_طهماسبی
#حاج_قاسم شب عملیات عاشورای 3 کاری کرد کارستون..
حاج قاسم شب عملیات با یک تیم از #بچه_های_تخریب مامور شدند برای بازگشایی #معبر گردان علی اصغر علیه السلام.
فرمانده گردان حضرت علی اصغر علیه السلام #شهید_حاج_داوود_آجرلو بود.
شب عملیات پیشاپیش گردان حرکت کردند و وارد معبر شدند. معبر توی شیب تپه بود و با عنایت خدا وتوسل به اهل بیت علیهم السلام و تجربه #شهید_حاج_قاسم معبر بدون مشکل تا انتهای میدون مین باز شد و به #سیم_خاردار_توپی رسیدند . در این موقع اتفاقی افتاد و گردانهای همجوار عملیات رو شروع کردند اما هنوز چند توپ سیم خاردار توی #معبر_گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام بود که باید قطع میشد و بچه ها به دشمن حمله میکردند.
با روشن شدن منورها توی آسمون دشمن متوجه حضور معبر زیر سنگرهاش شد. اینجا بود که شهید حاج قاسم تدبیر کرد و به یکی از بچه ها گفت که سریع خودت رو به سر میدون مین برسون و به فرمانده بگو معبر باز شده و نیروها رو توی معبر هدایت کن.. وقتی رزمنده ها به آخر میدون رسیدند درکمال تعجب دیدند که حاج قاسم روی سیم خاردارها خوابیده و فریاد میزند برادر ها سریع رد شوید وبه دشمن امان ندهید.
بچه ها که شوکه شده بودند برای چند ثانیه درنگ کردند اما #حاج_قاسم با قسم دادن اونها به بی بی #حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها از اونها میخواست که از رویش رد شوند.
گردان علی اصغر علیه السلام از معبری که با بدن حاج قاسم باز شد عبور کرد و با دشمن درگیر شدند ..
همه فکرکرده بودند که حاج قاسم شهید شده .ولی وقتی امدادگرها پیکرغرق به خون حاج قاسم را پیدا می کنند که انگار هزارن تیر به اواصابت کرده..فشار سیم خاردار تمامی سطح جلوی بدن این عزیز را پاره پاره کرده بود این حماسه زود دهان به دهان دربین رزمندگان #لشگر_سیدالشهدا ء(ع) پخش شد حتی #فرمانده_لشگر_برادر_فضلی درصبحگاه رزمندگان لشگراین ایثار شهیدحاج قاسم راستود .
شهید اصغری در اثرفشار روی سیم خاردار سیستم های عصبی شان فشرده شده بود ، دست و پاهایش سوراخ شده بود مویرگ های بدنش پاره شده بود و تشنج داشتند از مردادماه 64 تا دی ماه 64 دربیمارستان مشغول مداوا بود.زخم های بدن شهید حاج قاسم هنوزالتیام پیدا نکرده بود که خود را به جبهه رساند و لباس غواصی به تن کرد و از اروند گذشت و موانع دشمن را شناسایی کرد و چند روز بعد دوباره معبری باز نمود برای حمله رزمندگان به دشمن در جزیره ام الرصاص و باز مجرو حیت و...
#سردار_شهید_حاج_قاسم_اصغری در پاکسازی #میادین_مین سردشت به همراه شهید حاج رسول فیروزبخت در اثر انفجار مین والمرا در آبانماه 66 به شهادت رسید
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel