eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃جایی خواندم که عاشقی می‌گفت «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و هم به دنیا آمده ایم که موثر در تحقق مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود»* 🍃آنها که این مفهوم را عمیقاً درک کردند از قید و بند زمین و زمینیان رها شدند و دل به دل آسمانی ها دادند. از چهل سال پیش تا کنون این قانون نانوشته سرلوحه و مبارزان اسلام بود؛ مبارزانی چون سیدجواد! 🍃که در تب و تاب شروع پا به خانواده اسدی ها گذاشت، آمد که بعد ها قصه خیرالله*‌ را برای مادرش تداعی کند. از همان کودکی میخواست هم قد و قواره لباسی شود که روزی در میدان نبرد به تن خیرالله بود. 🍃جواد آنقدر بیقرار و پیگیر بود که حتی موهایش راهم شبیه خیر‌الله شانه میزد. برادر میخواست راه برادرش را ادامه دهد! آنگونه که بعد از سی و دو سال علم را برداشت، وقتش رسیده بود از و علی‌اکبر(ع) خوانی و... دل بکند و راهی منزلگاه ابدی‌اش شود. 🍃، میزبان شیرمردانی از خطه مازندران! آن روز سید جواد و دوازده تن دیگر مهمانان این منطقه بودند، حُبشان چنان به دل خانطومان افتاده بود که نمی‌خواست آغوش باز کند و میهمانانش را به وطنشان بفرستد. 🍃و درست در شام شهادت موسی‌بن‌جعفر (ع) سید جواد نامه مهر شده شهادتش را از علی‌ابن‌موسی‌الرضا گرفت و تا سه سال مهمان خانطومان شد. پنجمین سالگرد شدنت مبارک. پ.ن*متنی از وصیتنامه شهید محمودرضا بیضایی پ.ن* شهید سید خیرالله اسدی برادر شهید سید جواد اسدی که در سال ۱۳۶۶ در سردشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٨ مهر ۱٣۵٩ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای روستای امره
🍃بانگ آزادی از به گوش می رسد. نهال آزادی به ثمر نزدیک شده. و خون سلیمانی در شریان زمین، آزادی را فریاد می‌زند✌️ 🍃این امید است که قدس را زنده نگه داشته. امید به ، به صدای خنده بچه ها، به سرسبزی باغ های زیتون امید به صلح🏳️ 🍃صبح آزادی نزدیک است. این را انفجارهای گاه و بی گاه در و خبر می‌دهد. سرگشتگی نیروهای اشغالگر، آغاز افول قدرتهای پوشالسیت. و چه زود وعده ۲۵ ساله در دست تحقق است. 🍃ای قدس؛ آزادی نزدیک است. تو، خون‌بهای سردارمان هستی؛ از تو به آسانی نمی‌گذریم! به زودی درب های به روی عاشقان باز می‌شود. از دور و نزدیک، خیل عظیم مسلمین به قدس سرازیر می‌شوند تا اقامه کنند نماز را به امامت حضرت باران. 🍃ما را رها نمی‌کنیم این هستند که خجلت زده، رسوا می‌شوند. ایستادن را از آموخته ایم. او که حتی خونش حریف می‌طلبد. 🍃قدس؛ صدای آزادی از میان انفجارها به گوش می‌رسد. ما به وعده ۲۵ ساله ایمان داریم👊 نزدیک است الیس صبح به قریب؟! ✍نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۰
🍃آقا بیا، بیا تا با آمدنت سرزمین آرزوهای من به واقعیت تبدیل شود. بیا تا با آمدنت دیگر چیزی به اسم برایم باقی نماند. 🍃مولای من دوست دارم برایت تعریف کنم که سرزمین آرزوهایم کجاست. من آنجاست که درآن جا همه چیز مهیاست نه فقیر در آنجا هست و نه ثروتمند. مردم به هرآنچه دارند راضی و خشنود هستند. 🍃سرزمین آرزوهای من جایی است که کوههای ثروت ودره های فقر از هم متلاشی می شود جایی که سهم همه است و هیچ کس فکر تصاحب آرامش دیگری نیست هرکس هرچه را حق خود میداند حق دیگری هم می داند آری آنجا آرامش ابدی است. 🍃مردم عاشقانه را می پرستند سجاده سبز دعا و همیشه مهیاست و نماز را به شما آقا که سالها منتظرت بودیم اقتدا می کنیم. در سرزمین آرزوهایم دیگر ، معنا ندارد و کبوترهای سفید صلح و آشتی در آسمان ها به پرواز در آمده اند. 🍃سرزمین آرزوهایم من جایی است که تنها با و آمدن شما معنا پیدا می کند. آقاجان من در روز ولادتت عاشقانه و از صمیم قلب خواندم. و دعا کردم که بیایی و وقتی که میایی من در خواب غفلت نباشم. 🥀 📅تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۴۰۰
🍃«خداوندا من در طول زندگی نتوانسته ام خدمتی به بکنم اگر با ریختن خونم می توانم خدمتی به اسلام بکنم پس ای رگبار مسلسل ها وای غرش توپخانه ها وای ترکش خمپاره ها مرا دریابید» 🍃و عاشقانی که خالصانه بر در خانه ی محبوب میکوبند تا ادا کنند وظیفه شان را نسبت به اسلام. نسبت به دینی که خون دل ها به پایش حک شده است و چشم های مادران و پدران زیادی اشک باران شده تا این پابرجا بماند و بسازد جاده ی منتهی به مهدیِ فاطمه(س) را... 🍃وجودِ درونی باید طلب کند تا پاهایت قدم بردارد در مسیر الهی؛ تا از همان کودکی ضربان قلبِ خدایی ات را با آیه های ی پیامبر(ص) پیوند دهی و آنگونه راغب باشی به زانو زدن در برابر پروردگار جهانیان. 🍃حج که رفته بودی شاهد بودی اما خدای عظیم المرتبه، سرنوشت را جور دیگری رقم زده بود. گویا هدف خلقت این بود که بیاییُ آموزش ببینیُ عاشق شوی و بشوی عمه ی سادات؛ آخر خودت هم سید بودی و مگر میشود غیرت نداشت بر روی خواهر علمدار کربلا؟!... 🍃نهایت زمینِ ؛ قتلگاهی شد برای تویی که اسماعیل شده بودی و آماده ی قربانی شدن؛ برای پرواز کردن و سرانجام تمامِ هایت این شد که خدا خودش خون بهای تو شد و اول شعبان؛ ماه میلاد ارباب، شد آغاز زندگی ابدیِ تو؛ آنهم بر سر سفره ی بی بی سه ساله خانوم حضرت رقیه(س). سالگرد ملاقات رفقای شهیدت؛ مبارک باشد ای نورِ همیشه درخشنده✨ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت : ٢۰ خرداد ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱٩ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه_ خانطومان 🥀مزار شهید : گلزار شهدای نیشابور
«به نام خدا» 🍃اول مرداد ۱۳۵۸ خانه آقای عسگری، عطرآگین شد به حضور فرزندی هم‌نام مولای غریبش. در خانواده‌ای بزرگ شد که فرهنگ ایثار و از زمان انقلاب و جنگ در آن تبلور داشته و نهال غیرت و شجاعت، به درختی تبدیل شده.  🍃سال ۷۶ مسیرِ عشق او را وارد سپاه کرد. پوشیدن لباس سبز پاسداری مقدمه‌ای شد برای غیرت مردانه‌اش. قریب به ۱۰ سال بعد نیز به یکی از زیباترین سنت‌های پیامبر(ص) جامه عمل پوشاند و همسری فاطمی برگزید. 🍃 اما حکایتش فرق دارد. عشق حسین(ع) و اهل بیتش را که در دل داشته باشی، کوه هم نمی‌تواند در برابرت قد علم کند. و او عاشق بود. و دیوانه حسین. مرد بود و روی خواهر اربابش غیرت داشت. تاب دیدن جسارت به حریم حرم را نداشت. ساکش را بست و راهی دیار عاشقان بی ادعا شد. 🍃در پایان، آخرین صفحه دفتر زندگی‌اش در رمضان سال ۹۵ با لبانی تشنه رقم خورد و خانواده‌هایی از برکت حضورش محروم شدند. 🍃شرمنده‌ایم.. شرمنده نازنین فاطمه‌هایی که طعم آغوش برایشان بیش از یک آرزو نیست. شرمنده همسرانی که در قاب عکس‌های زندگی‌شان جای شوهرانشان خالیست. شرمنده مادرانی که نوازش های پر مهرشان بر صورت‌ پسرانشان جایش با سنگ‌های سرد عوض شده. 🍃امان از دل مادران و همسران و فرزندانی که چون خانواده مهدی عسگری، قطعه سنگی نیز نصیبشان نشده..!🥀 ✍نویسنده : به مناسبت سالروز شهادت 📅تـاریخ تـولـد : ۱ مرداد ۱۳۵۸ 📅تـاریخ شـهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت:سوریه 🥀جاویدالاثر
🍃مینویسم از آن روزها که نهال در دلت به تلاطم افتاد، تا روزی که توانمند و پربار شد و بر سرمان سایه انداخت، سایه ای از جنس . 🍃عشق را در پیچش حروف مبارزه ای معنا کردی که سکون و امن را برایمان به ارمغان می‌آورد‌. به کوچه پس کوچه های رنگ بخشیدی و در انتها، گلگونی خونت زینت بخش پله های صعود شد🌹 🍃ریسمان های تنیده در هم را شکافتی و رهبر اقامه ها شدی، که قدمی برای تجلی برداری. 🍃کلمات، قاصرند از پیوستن و جمله شدن در وصفت. سزای بیقراری هایت در انقلاب قلوب مردم، مزد بود که از جرعه آسمان نوشیدی و با افلاک همراه شدی. ، فاتح قله های قیام❣ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۸ خرداد ۱۳۰۷ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ آذر ۱۳۵۸.تهران 📅تاریخ انتشار : ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : حرم حضرت معصومه
🍃آقاجان سلام.. ببخش که مثل همیشه با دیدن تقویم به یادت می افتیم. و شرمنده ذکر را زمزمه می کنیم.شرمنده ایم که تعداد دعاهای عهد قضا شده از دستمان رفته و خیلی وقت است به جای خواندن و اشک و التماس برای آمدنت ، خواب هفت پادشاه را می بینیم و ککمان هم نمی گزد. 🍃ببخش که این روزها از خودمان هم شده ایم و غرق مشکلات زندگی. از شرمندگی پدرهای دست خالی تا آنان که کمر در پسماندهای غذای دیگران خم کرده اند دیگر رمقی برایمان نگذاشته. 🍃حال شاکی از ۸ سال خنجر از پشت خوردن ، به جان هم افتاده ایم . عده ای تلاش می کنند تا نجات یابند از این نفس گیر و عده ای به جای چاره ،قهر را بر آشتی ترجیح داده اند و پشت کرده اند به آینده ای که قرار است با دست خودشان رقم بخورد.. فراموش کرده اند که مسئول اند در برابر حق خودشان و حق دیگران . میگویند راه سیاست و دین باید جدا باشد مگر نه که خدا در می فرماید: « هیچ قومی را تغییر نمی دهیم مگر آنکه خودشان بخواهند.» 🍃مولا جان دلم گرفته ... عده ای خوردند ، شکستند و مردم خورده اند و هر حرفی ، حکایت همان نمک های بیرون ریخته از نمکدان شکسته است که زخمشان با آن میسوزد.اما کاش کاری کنند تا فردا مرهمی باشد بر زخم های امروز ودیروزشان... 🍃یا صاحب الزمان، دعا کن مردم بیدار شوند از این خواب مصلحتی.... انتخاب کنند و نگذارند باز هم روزهای تلخ سالهای قبل تکرار شود. ... ما ایم از این روزای سخت........ ✍نویسنده : به مناسبت
‍ 🍃زمانِ است. اوقات شرعی دلمان به وقت است. خسته راهی هستیم که هنوز به پایان ِ مهدی آمد، نرسیده است. پاهایمان تاول زده از گناهانی است که رفتن به سوی را به تعویق انداخته است. 🍃از خورشید امام زمان بی نصیب شده ایم اما دلمان به ماه خوش است. ماهی که در روزهای هم، راهنمای دلمان است. 🍃سلام بر مهربان ماه آسمان . خدا را شاکریم که از نعمت وجودت بهره مند هستیم. 🍃رهبر روزهای سخت هستی. روزهایی که طوفان حوادث به کشتی امت رسید اما ناخدای باتجربه ای بودی، دعای نجاتمان شد و باز هم به ساحل آرامش رسیدیم. 🍃 آقا جان، باش برای ما که در تاریکی این دنیا، گاهی، راه درست را گم می کنیم. 🍃امین دلهایمان باش تا باز هم شعرهای دلمان با تخلص زیبایت خریدار داشته باشد.خریداری از جنس حضرت مادر. 🍃پدر بچه های شهدا، دست نوازش بر سرمان بکش؛ ببخش که معایب ما، محاسن تو را سفید کرد اما اگر علی زمان شدی و مظلومیتت، قلب زینب ها و حسین ها را لرزاند، هستند عمارهایی که تنهایت نگذارند. 🍃طلایه دار زیارت نرفته ها، قنوت نمازهایمان را با دعای آذین می بندیم، شما هم برای دل هایی که دوست دارند شوند، مدافع شوند و به کاروان عشاق برسند دعا کن. 🍃آقا جان، هنوز ح.ا.ج ق.ا.س.م بر دلمان سنگینی می کند، هنوز هم رفتنش را باور نکرده ایم.کاش سردار بود و با همان لبخند همیشگی اش، تولدت را می گفت. 🥰 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت رهبر انقلاب 😍 📅تاریخ تولد : ۲۹ فروردین ۱۳۱۸ 📅تاریخ تولد شناسنامه ای : ۲۴ تیر ۱۳۱۸ 📅تاریخ انتشار : ۲۴ تیر ۱۴۰۰
«به نام خدا» 🍃اول مرداد ۱۳۵۸ خانه آقای عسگری، عطرآگین شد به حضور فرزندی هم‌نام مولای غریبش. در خانواده‌ای بزرگ شد که فرهنگ ایثار و از زمان انقلاب و جنگ در آن تبلور داشته و نهال غیرت و شجاعت، به درختی تبدیل شده.  🍃سال ۷۶ مسیرِ عشق او را وارد سپاه کرد. پوشیدن لباس سبز پاسداری مقدمه‌ای شد برای غیرت مردانه‌اش. قریب به ۱۰ سال بعد نیز به یکی از زیباترین سنت‌های پیامبر(ص) جامه عمل پوشاند و همسری فاطمی برگزید. 🍃 اما حکایتش فرق دارد. عشق حسین(ع) و اهل بیتش را که در دل داشته باشی، کوه هم نمی‌تواند در برابرت قد علم کند. و او عاشق بود. و دیوانه حسین. مرد بود و روی خواهر اربابش غیرت داشت. تاب دیدن جسارت به حریم حرم را نداشت. ساکش را بست و راهی دیار عاشقان بی ادعا شد. 🍃در پایان، آخرین صفحه دفتر زندگی‌اش در رمضان سال ۹۵ با لبانی تشنه رقم خورد و خانواده‌هایی از برکت حضورش محروم شدند. 🍃شرمنده‌ایم.. شرمنده نازنین فاطمه‌هایی که طعم آغوش برایشان بیش از یک آرزو نیست. شرمنده همسرانی که در قاب عکس‌های زندگی‌شان جای شوهرانشان خالیست. شرمنده مادرانی که نوازش های پر مهرشان بر صورت‌ پسرانشان جایش با سنگ‌های سرد عوض شده. 🍃امان از دل مادران و همسران و فرزندانی که چون خانواده مهدی عسگری، قطعه سنگی نیز نصیبشان نشده..!🥀 ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تـاریخ تـولـد : ۱ مرداد ۱۳۵۸ 📅تـاریخ شـهادت : ۲۷ خرداد ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سوریه 🥀جاویدالاثر
🍃بنام خالق امواج عشق، که داستان، فسانه عاشقی است. 🍃عشق، کلمه پر عمقیست. نداییست در تمناهای شبانه. هجی میشود، بخش میشود و نوای حرکت پیچک وار قلم را، در شیارهای ذهنمان ثبت میکند. 🍃سه حرف، سه حرکت، سه گام پرطنین، سه گام تا تجلی ؛ گاه لابلای تلاطم مخلوقان خاک و گاه به شوق خالق افلاک. بودند کسانی، که نامشان با دواتی از جنس همین سه حرف کرد. ‏ 🍃 ‏سبکبالانی که همچو محبوبه، محبوب کردگار بارگاه عشق بودند. ‏محبوبه ای که خونش، آب روانی شد بر غسل خیابانها و شد پیشوند و حافظ نامش. ‏ 🍃 ‏شهیدة‍، براستی این تآی تأنیث در جوار شهد عاشقی، نصیب چه کسانی میشود؟ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ بهمن ۱۳۴۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ شهریور ۱۴۰۰ 🥀مزار شهیده : بهشت زهرا
✨بسم الله الرحمن الرحیم 🍃به گمانم روضه شش ماهه رباب بود که قرار را از تو میگرفت.چشم هایت را میبستی و با نوای علی لای لای دم میگرفتی. گویا تمامی لحظات در ذهن تو تداعی میشد و عاشقانه برای شیرخواره امام حسین(ع)نوکری میکردی؛ و اعجاز عشق این است... 🍃آخَر وقتی چگونگی شهادتت را دیدم دلم آه کشید. چشم هایم میخ نحوه ی شهادت تو شده بود و به این فکر میکردم که چه زیبایی میشود اگر آغازش اینگونه پر کشیدن باشد؟! 🍃وقتی شنیدم با اصابت تیر مستقیم به گلو،شهادت تورا در آغوش گرفت؛ دلم بیقرار شد برای آن بیتابی دم شهادت و در عین حال ارامش دلنشین ملاقات ارباب.... 🍃سید ابراهیم! ما دل هایمان از راه دور هوایی (ع) و اولادش شده است. شما که نزد اقایی برای مولایمان دعا کنید باشد که چشم هایمان روشن شود به منتقم خون حسین(ع)💚 شهادتت مبارک 🕊 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٣ شهریور ۱٣٣٩ 📅تاریخ شهادت : ٨ مهر ۱٣۶۱ 📅تاریخ انتشار : ۸ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : سنندج 🥀مزار شهید : ارادان روستای کهن اباد
🍃من به یاد دل و دل یاد تورا میگیرد دل اگر یاد عزیزش نکند میمیرد ... 🍃آری، تو همان عزیزی هستی که سالهاست غیبتت دنیا را به نشانده ... 🍃همان عزیزی که میان عهد نامه هایمان را به بزرگی اش قسم میدهیم تا سلام مارا به تو برساند تا حتی اگر چشم هایمان لایق دیدن پر عظمتت نبود وجودمان را دوباره زنده کند و دست مارا به دستتان برساند ... 🍃گویا اخرین فرزند (س) خود به تنهایی میتواند نمایانگر اهل بیتش باشد ... عطر محمدی ... غیرت علوی ... مناجات فاطمی ... بخشندگی حسن(ع)و غربت (ع) 🍃حال میان تمام هایمان میشود دستمان را بگیرید و مارا به خود وصل کنید؟! میشود وجود نالایق مارا با نگاه مهربانتان پاک کنید ؟! 🍃اخر اقا جان ما چشم امیدمان به شماست، چشم دوخته ایم به هایتان. همان هایی که دل میبرد از هر و دلدارش شمایید. بیایید و به این انتظار پایان بدهید. ؛ العجل اقای من العجل💚 ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱۴۰۰
《بسم الله الرحمن الرحیم》 🍃ای شکوه دمیده بر شب های تاریک دلم، صدایت میزنم. این خشکیده صدا، در جستجوی شمیم حضورت، تقویم را به آشوب کشیده... 🍃ای سپیده ی مطلق، بر روح خمیده ی زمین. میدانی شنبه هایم بی تو، به رنگ حسرت غروب است. شنبه هایم بوی حسرت می دهد. شرمگینم از انفصال لحظه ها بدون عطر حضورت💔 🍃دستانم را بخشیده ام به جاذبه ی گهواره ی زمین، و در سجده ی قلم، تو را می طلبم! 🍃آقای من برگرد. نه اینکه نیستی، نه اینکه نداریمت تو هستی. این ماییم که نیستیم، ما غایبیم از محضر مهربانی‌ات. 🍃ما دستمان خالی‌ست، ما بدون تو دلخوش کرده ایم به سرگرمی دنیا، راستش را بخواهی خسته‌ایم و شما این را در اشک‌های پنهان و تنهایی‌مان دیده ای... 🍃خستــه ایم خستــه از هر روز دویـــدن ها و نرسیــدن ها، خستـه از غرق شدن در هاو غفلت از شما، خستـه از هوای خاکستری بی رحمِ غفلت که را تیره کرده... 🍃ما تو را برای همه‌ی ثانیه هایمان می‌ خواهیم برای همه ی لحظه هایمان. ریه های انسانیتمان، بودنمان، بنده ی عبد بودنمان پر از سیاهی و آلودگی‌ست؛ هوا سنگین شده، من و هفت میلیارد انسان دیگر نمی‌توانیم نفس بکشیم؛ آقا برگرد😢 🌹 ✍نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱۴۰۰
🍃جایی خواندم که عاشقی می‌گفت «باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و هم به دنیا آمده ایم که موثر در تحقق مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فدا شدن محقق نمی‌شود»* 🍃آنها که این مفهوم را عمیقاً درک کردند از قید و بند زمین و زمینیان رها شدند و دل به دل آسمانی ها دادند. از چهل سال پیش تاکنون این قانون نانوشته سرلوحه و مبارزان اسلام بود؛ مبارزانی چون سیدجواد! 🍃که در تب و تاب شروع پا به خانواده اسدی ها گذاشت، آمد که بعد ها قصه خیرالله*‌ را برای مادرش تداعی کند. از همان کودکی میخواست هم قد و قواره لباسی شود که روزی در میدان نبرد به تن خیرالله بود. 🍃جواد آنقدر بیقرار و پیگیر بود که حتی موهایش راهم شبیه خیر‌الله شانه میزد. برادر میخواست راه برادرش را ادامه دهد! آنگونه که بعد از سی و دو سال علم را برداشت، وقتش رسیده بود از و علی‌اکبر(ع) خوانی و... دل بکند و راهی منزلگاه ابدی‌اش شود. 🍃، میزبان شیرمردانی از خطه مازندران! آن روز سید جواد و دوازده تن دیگر مهمانان این منطقه بودند، حُبشان چنان به دل خانطومان افتاده بود که نمی‌خواست آغوش باز کند و میهمانانش را به وطنشان بفرستد. 🍃و درست در شام شهادت موسی‌بن‌جعفر (ع) سید جواد نامه مهر شده شهادتش را از علی‌ابن‌موسی‌الرضا گرفت و تا سه سال مهمان خانطومان شد. پ.ن*متنی از وصیتنامه شهید محمودرضا بیضایی پ.ن* شهید سید خیرالله اسدی برادر شهید سید جواد اسدی که در سال ۱۳۶۶ در سردشت به درجه رفیع شهادت نائل آمد. ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱٨ مهر ۱٣۵٩ 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱٣٩۵ 📅تاریخ انتشار : ۱۸ مهر ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : خانطومان_سوریه 🥀مزار شهید : گلزار شهدای روستای امره
🥀بسم الله الرحمن الرحیم 🥀 🍂 غربت، با نام *حسن* خو گرفته است، از کوچه های مدینه تا خاک های داغ ، قدم زدن در سامرا و صحن و سرای ابالقائم همه و همه تداعی گر غریبی صاحب نام است... 🍂 حسن احمدی! پرستوی که او هم نه برای نام بلکه برای عشق، به کوچ کرد؛ همانی که همچون اسم دل نشینش غریب است و دلهایمان با وجود آسمانی اش اشنایی ندارد، اما اینبار قرعه ی قلم به نام او افتاده... 🍂 پای صحبت های همسرش که می نشینی، درِ تازه ای از زندگی به رویت باز میشود. میگوید از همان برخورد اول مهرش به دل همه می نشست. بود و معنای واقعی «اشِداهُ عَلَی الکُفارْ وَ رُحَماءَ بَیْنَهُمْ» 🍂 کمی که میگذرد از خاطراتش با و زهرا میگوید. بازی های پدر دختری، دلسوزی ها و نگرانی هایش و حتی بار آخری که با ریحانه بیرون رفته بود تا مبادا در نبود پدر بی طاقتی کند...! 🍂به اینجا که میرسد هر دم بغض میکند اما زیر لب با زمزمه میگوید:«ما رَأَیْتُ اِلّا جَمیلاٖ» می گوید و می گوید اما به عاشقانه هایشان که میرسد، سکوت میکند؛ چشم هایش خیره به قاب عکس حسن میشود و لبخندی کنج لبش جای میگیرد... مگر برای چیزی گوارا تر از یاد معشوق هست؟! 🍂 میان لبخندهایی که فراق یار مدت هاست تلخش کرده، سفارش همسر را به یاد می آوَرَد: «خیلی مواظب بچه ها و خودت باش. دوست دارم بچه ها را وار و زینب گونه بزرگ کنی» 🍂در آخر هم همچون وهب، قول به عروسش میدهد و راهی دیار عشق میشود. حال بانویی اینجا در این سرزمین منتظر است؛ منتظر ، منتظر سپاهی از یاران مهدیِ فاطمه(س)، تا میان سربازان چشمش روشن به قامت همسرِ رشیدش بشود. 🍂به حق بیقراریِ خانواده های شهدا، اللهم العجل لولیک الفرج🌸 ✍نویسنده : 🌷به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ مهر ۱۳۵۸ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ مهر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای روستای حسن آباد 🕊محل شهادت : سوریه
🍃میشنوی حضورش را، عرش و فرش، همه را به هیجان آورده😍 🍃آری، ای اهل عالم، میبینیـــــــد، امروز ماه به آغوش آمده و زمین و زمان زِ مطلقش می درخشند. آری، عالمی منور گشته از نورش☺️ 🍃چه خوش ساعتیست امروز، مگر می شود با حضور ایام به کام نشود، سلطان شهر است که آمده🤩 🍃از ذوق عالم چه بگویم که سرد و خاکی زمین با حضور تو ای ، سبز و بهاری گشته و برای گنجشکان، نوید بهاری دیگر آورده🤗 🍃امروز، عطر تو را حتی میشود در آن سوی خواب ها و شیرین حس کرد😌 🍃 آری، به گمانم این از معجزه ی دلیل آفرینش است. ، مبارکِ جهانِ ‌هستی باشد ای پادشاه دو عالم و غایت خلقت❤️ ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز با سعادت (ص) 📅تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱۴۰۰
🍃خسته ی جاده انتظارم، ساعت شنی را در دست گرفته ام و التماسش می کنم که کمی تاخیر کند در تعجیل حرکتش تا شاید عمرم قد دهد به ظهور و حسرت به دل چشم هایم را خاک پر نکند و بتوانم جمال زیبای یوسف زمان را ببینم. 🍃پاهایم ذق ذق می کند از التهاب راههای به رفته ام. در دل آرزو می کنم کاش میشد حال قدم بگذارم در صحن تا التیام زخم های پایم باشد. 🍃دلم شکسته و ترک هایش آنقدر زیاد است که خودم را هزار بار غرق در می بینم و هزار بار خجالت می کشم از جمعه ای که شاید ندای اهل دلی سبب ظهور شود و من سربار چگونه چشم در چشم امام غریبم از یار بودنم بگویم.... 🍃نمازهایم با طلوع و غروب آفتاب دست به یکی کرده اند و بساط پهن کرده و من در کمای غفلت فرو رفته و فقط نظاره گر روزهایی هستم که بدون ولی به زور می گذرد. خسته ام از روزگار بدون ، از خود گمشده ام، از دنیا و آدم هایش... 🍃آقاجان، اینجا یک خطاکار سراپا پشیمان منتظر شماست...می شود بیایی و از گرداب گناه نجاتم دهی؟😔 🍃آقا برای تو نه! برای خودم بد است هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا من گم شدم؛ تو آینه‌ای گم نمی‌شوی وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا💔 ♡اللهم عجل لولیک الفرج♡ ✍نویسنده : ☆ 📅تاریخ انتشار : ۷ آبان ۱۴۰۰
🍃غم بزرگی بیخ گلویم نشسته و دست بر دار نیست، شده ام از دیدن امام زمانم و غم بزرگتر این است که نفسم بند نیامده از این محرومیت! قسمت نشد که گاه به گاهی ببینمت حتی به قدر نیم نگاهی ببینمت 🍃جمعه ها را بدرقه می کنم و دلم بی قرارتر می شود، عقربه های ساعت به سختی می گذرند و زیر لب زمزمه می کنم ... تکلیف بی‌قراری این دل چه می‌شود؟! اصلاً شما اگر که نخواهی ببینمت… 🍃پرونده اعمالم بر قلبم سنگینی می کند و به این می اندیشم که اگر نگاهت به سیاهی های دلم بیفتد چه کنم؟ آقا خدا نیاورد آن روز را که من سرگرم می‌شوم به گناهی ببینمت 🍃آقاجان، اشک ریختی و در درگاه خدا برای گناهانم طلب بخشش کردی.هرچه به خود می نگرم می بینم یار که نه بوده ام و گاهی زمزمه کرده ام. با این دل سیاه و تباهم چه دل‌خوشم بر این خیال کهنه واهی، ببینمت! 🍃از خودم شرمنده ام اما می دانم روزی می آیی و این انتظار پایان می یابد .کاش به دل نمیرم و چشمم به جمال زیبایت روشن شود. دارم یقین که روز وصال تو می‌رسد ذکر لبم شده که الهی ببینمت ✍نویسنده :
✨اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِکَ♡ 🍃قیام کرده ام به احترامت و دستانم را به سوی خدای و رحیم گرفته ام و از او ظهورت را میخواهم. هرروز میخوانم و بر دفتر دلم پای تمام عهدهایم را امضا می کنم اما شب ها که قرار است میان جدال و قضاوت کنم، شرمنده می شوم و استغفار می کنم که دل تو کمتر آزرده شود از . 🍃هنوز فرازهای دعا را زمزمه می کنم و رسیده ام به قسمتی که همیشه می کنم. "اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً، فَأَخْرِجْنِي مِنْ قَبْرِي..." از خدا می خواهم اگر مرگ مرا فراگرفت و پس از آن کردی خدا مرا پوشیده از قبر بیرون آورد برای خدمت تو. 🍃می ترسم به دل بمانم از دیدن و چشمانم پر از خاک شود. میترسم بخاطر روی سیاهم مستجاب نشود و سهمم از زندگی شود دوران تو! 🍃مولا جان، من که ام اما به حرمت اشک های منتظران واقعی ات بیا این روزها ایمان کم شده و حال آدم ها و دنیایش نیست! 🍃فرازهای آخر دعاست و ناله های آخرمن، العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان ✍نویسنده : ☆ 📅تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۴۰۰
🍂در کلبه تنهایی‌ام بر روی فرش بافته شده از تارو پود انتظار نشسته ام، تقویم روزگار را می نگرم. هرهفته، روزها را می شمارم و منتظر ام. خانه ی دل را آب و جارو می کنم. را آماده می کنم، در کلبه را باز میگذارم تا مهمان عزیزم پشت در نماند و ذکر لبم می شود. 🍂بی تابی ام را با تفأل بر کتاب آرام می کنم. نگاه می کنم به عقربه های ساعت و زیر لب ای می خوانم و نیت می کنم برای امام مظلومم. پلک می زنم و کتاب را می گشایم. اشک هایم بر روی مصرع های فالم می ریزد. دلم خسته از و حسرت دیدار غائب از نظر، بیقرارش کرده است. 🍂یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور کلبه شود روزی گلستان غم مخور. بازهم حافظ امیدوارم می کند و را درمان درد دلم می داند. میترسم عمر این صبر بیشتر از عمر من باشد. می ترسم چشم هایم به جرم این روزها، محروم شود از دیدن امامم و آرزو به دل بمانم. می ترسم آسمان در روزهای زندگی ام همیشه ابری بماند و خورشید ظهور را نبینم. 🍂باد مرا به خود می آورد و با صفحه های کتاب بازی می کند.چشمانم به دل گویه های حافظ می افتد. دلم میگیرد، می شکند و ناله میزنم. 🍂ای غایب از نظر به می‌سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت :) ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱۴۰۰
🍃در میان العفو های و اشک برای که غم هایش را با چاه شریک می شد، حرف هایش را بر تن کاغذ به یادگار گذاشته است. قسمتی از اش، درس بزرگی است برای نسلی که امامش غائب است و منتظرهایش، غافل شده اند از ظهورش. 🍃نوشته بود: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با محقق نمی شود حقیقتا. 🍃نسیم ِغربتِ از سوی کوفه کوچ کرده و حال در دوران غیبت حسینِ زمان، در میان شیعیان می وزد. سیاهی نامه اعمال ها با درد سینه اش برابری می کند. اما به رسم مادرش دعا می کند برای شیعیان و از خدا طلب می کند برای گمراهی ها و گناهان. 🍃 گاهی هم ناله سر می دهد و خستگی هایش را با دلگیری های عصر به رخ یاران بی وفا می کشد. 🍃راه برای سرباز آقابودن باز است. ، سرباز آقاشدند و با فدا کردن جانشان، زمینه ساز شدند. به قول شهید: «امام زمان امروز سرباز باهوش و پای کار می خواهد، آدمی که شجاع و مرد میدان باشد» کاش سربار بودن را توبه کنیم و شویم. ♡♡ ✍️نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۸ آذر ۱۳۶۰ 📅تاریخ شهادت : ۲۹ دی ۱۳۹۲ 📅تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای تبریز 🕊محل شهادت : قاسمیه جنوب شرقی دمشق
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃شنیده ام جواب واجب است، شنیده ام اگر یادت میکنیم این تو بودی که صدایمان زدی و مارا یاد کردی پس میخواهم سلامت دهم. سلام علتِ روشناییِ ، سلام آبیِ زیبای آسمان و سلام نسیمِ خنک ... 🍃سلام بر تو آقایی که این چنین بی صدا مرا میشنوی، دلم را میخوانی و بی واسطه میکنی. سلام بر تو ای مهربان ترین پدر، ای دلسوزِ ما و ای کسی که هایت آرامشِ جانِ بیقرار ماست. 🍃؛ تورا صدا میزنم. تویی که زیبایِ زندگی منی و طولانیِ زندگی ام با تو رنگ و بوی میگیرد‌. میدانم نگاه خیره و مهربانت را همچنان بر ما دوختی و آماده شدن ما هستی! تو نشانه ی نعماتِ بیکرانِ خدا هستی و ی عاشقانِ مشتاقی که دلشان روانه ی امامشان است. 🍃این را از ما بپذیر و دلمانِ را برای خودت هوایی تر کن. ؛ عاشقانه ترین دلیل برای زندگی، .الهی به حقِ حسین(ع) "" ✍️نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۴۰۰
🍃دوسال است که دل هایمان شده و زخم هایش به لطف عده ای نامرد، درمان نمی شود. 🍃دوسال است که محروم شده ایم از نعمت وجودش و دنیا شده بعد از شهادتش. 🍃دوسال است که ، خواب بر چشمانمان حرام شده و به وقت ۱:۲۰ روضه برپاست. به یاد اش اشک می ریزیم و برای تنهایی بعد از او ناله سر می دهیم. 🍃عده ای که حاجی را می شناختند با شهادتش سوختند و عده ای که بعد از پروازش او را شناختند هایی شدند در آغوش خاکستر که به وقت سر بر آوردند. 🍃فرمانده ی خستگی ناپذیر و ، همیشه گوش بوده ای برای دردهای مردم. حال که تو آسمانی شده ای و ما زمینگیر میخواهم اندکی درد و دل کنم. 🍃این جا است، خانه دلمان موشکباران گناه شده و شهر که هیچ، ایمانمان هم دارد سقوط می کند. راه را گم کرده ایم و از هر طرفی محاصره شده ایم. 🍃هشتگ انتقام سخت لا به لای روزهایمان خاک میخورد. کسی حواسش نیست و از یادها فراموش شده. شاید هم مصلحت ها، دست و پایشان را بسته است. اما نگران نباش، می مانیم تا امام غریبمان. می خوانیم تا هرگاه برای انتقام جد غریبش آمد انتقام غریبانه ات را بگیرد💔 🍃سالروز نزدیک می شود و داغ نبودنت بیشتر دلم را میسوزاند، دعایم کن... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ دی ۱٣٩٨ 📅تاریخ انتشار : ۸ دی ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : کرمان
🍃دو سال است که دل‌هایمان شده و زخم‌هایش به لطف عده‌ای نامرد، درمان نمی‌شود. 🍃دوسال است که محروم شده‌ایم از نعمت وجودش و دنیا شده بعد از شهادتش. 🍃دوسال است که ، خواب بر چشمانمان حرام شده و به وقت ۱:۲۰ روضه برپاست. به یاد اشک می‌ریزیم و برای تنهایی بعد از او ناله سر می‌دهیم. 🍃عده‌ای که حاجی را می‌شناختند با شهادتش سوختند و عده‌ای که بعد از پروازش او را شناختند شدند در آغوش خاکستر که به وقت سر بر آوردند. 🍃فرمانده‌ی خستگی‌ناپذیر و ، همیشه گوش بوده‌ای برای دردهای مردم. حال که تو آسمانی شده‌ای و ما زمین‌گیر، می‌خواهم اندکی درد و دل کنم. 🍃این جا است، خانه دلمان موشکباران گناه شده و شهر که هیچ، ایمانمان هم دارد سقوط می‌کند. راه را گم کرده‌ایم و از هر طرفی محاصره شده‌ایم. 🍃هشتگ انتقام سخت لابه‌لای روزهایمان خاک می‌خورد. کسی حواسش نیست و از یادها فراموش شده. شاید هم مصلحت‌ها، دست و پایشان را بسته است. اما نگران نباش، می‌مانیم تا امام غریبمان. می‌خوانیم تا هرگاه برای انتقام جد غریبش آمد انتقام غریبانه‌ات را بگیرد💔 🍃سالروز نزدیک می‌شود و داغ نبودنت بیش‌تر دلم را می‌سوزاند، دعایم کن... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت: ۱٣ دی ۱٣٩٨ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید: کرمان