eitaa logo
گرافیست الشهدا🎨
1.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
214 ویدیو
1.4هزار فایل
بنام 🍁خدا بیاد🌿 خدا برای🌹خدا کپی بدون تغییر با ذکر اللهم عجل لولیک‌الفرج حذف #لوگوی روی عکس و #اسم_نویسنده متن ها #حرام است حذف لینک و هشتک از #متن ها مانعی ندارد تبادل و تبلیغ نداریم خادم @Zare_art https://www.instagram.com/ammarabdi_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
به عقیل، برادرش گفت: همسری برایم پیدا کن که شجاع باشد و از تبارشیردلان🌴 . عقیل _بنت_حزام را پیشنهاد داد که از محبِّین اهل بیت و ارادتمندان بود. علی که با فاطمه بنت حزام ازدواج💕 کرد، فاطمه گفت: اگر می شود مرا دیگر فاطمه صدا نزنید تا (ع) با شنیدن نام فاطــــــــمه بیاد مادرشـ🕊ـان نیفتندو این احترام به نام فاطمه شد، تربیتِ فرزندی که هیچ زمان شرمـ😞ـنده خود نشد و کار را به جایی رساند که (ع) هرگاه مضـطـر شد رو به عباس اش می کرد. . آنگاه که کاروان از غرق آب خونین کربـــــلا به مدینة_النبی رسید پرسید‌: جماعت حســـــین؟ حسیـــــن کجاست؟ و نپرسید عباس، عبدالله، عثمان، جعفر، پسرانم. او محبِّ 💚حسین بود به معنای واقعی کلمه. . صورت‌های قبری ساخت برای حسین و پسرانش و شد 😓 . ام البنین مصداق مادرانی بوده و هست که بغـ😞ـض می کنند، گریـــــ😭ـــــه می کنند اما نه سرخم می کنند نه می شکنند. . آنهایی که روایت خود را در مواجه با کفتار شنیده اند و روایت پرکشیدن پاره جـ💔ـگرشان را تصّور کرده اند و حال خبـــ😔ـــری از پسرانشان ندارند. . شده اند جاویـــ🕊ـــدالاثر، مفـ🌺ـقود الاثر. استخوان ، و هیچ چیز برای دل خوش کردن ندارند.هنوز هم منتظر. زنگی که به صدا درآید و عزیزشان پشت در رخ بنماید .به اتاقشان دست نزده اند😔 .لباس هایشان را شســـــته و اتو کشیـــــده نگه داشته اند... . ✍به قلم . به مناسبت .
🍃دلم خوش بود که منتظرم.با دل شکسته ام راهی جاده ی شدم .گاهی که از سرگرمی های دنیا راه خلاصی داشتم و به انتهای مسیر می اندیشیدم، زبانم به ذکر ‌"اللّهم عجّل لولیک الفرج" معطر می شد اما، پاهای از الهتابِ ، قدم هایم را ناتوان کرده بود...سرانجام در جاده های فرعی غفلت گم شدم .😔 . 🍂 اکنون سال هاست من راه گم کرده ام.صدای ترسیده ی ، بغضِ پیچک شده در گلویم و چشم هایم که هوای گریه دارند،سبب شد که دست های خالی ام را به سوی بگشایم و دعای بخوانم از برای آمدنت.🕯 . 🍃مولا جان.... من همان رفیق نیمه راه هستم که نامه نوشتم برای اما، هنوز جوهر عهدنامه ام خشک نشده کردم و آمدنت را فراموش کردم .😞 . 🍂شرمنده ام که به پای پرونده سیاه اعمالم می ریزی، پیش خدا واسطه می شوی و برایم طلب می کنی.😓 . 🍃میخواهم در این روزهای باقی مانده تا ماه مهمانی خدا، سکوت بگیرم و اندکی به احوالم فکر کنم .... همچون حُر ،کفش هایم را بر گردن آویخته ، سر از خجالت خم کنم وبا شرمندگی در حضور امام زمانم توبه کنم. . 🍂 یا صاحب الزمان ... هوای زمینی را کرده ام که بوی تو را می دهد.دلتنگم برای ، دعای ، ندای و بارانی که زنگارهای گناه را از دلم بشوید.🌧 🍃دلم لک زده برای نماز که در هر رکعت اش تسبیح به دست، صدمرتبه "ایاک نعبد و ایاک نستعین" گواهی دهم.📿 . 🍂حال که خانه نشین شدم و از هیاهوی شهر و آدم هایش رها ، فهمیدم چقدر جای خالیت حس می شود.😰 . 🍃چقدر این روزها ترس از دارم و نگرانم، امامم را ندیده از دنیا بروم .😥 . 🍂یوسف زهرا ... خوبی نبودم .اما دل خوشم به بخشش و مهربانیت و صدای تا قلب مرده ام را جان تازه ببخشد.💚 🍃آقاجان ..... به حرمت های علی(ع) بر سرچاه ... به حرمت ناله ی بین در و دیوار... به حرمت روضه های سه ساله در شام‌.. به حرمت دل داغدار زینب(س)... به حرمت کهنه بیا ....😭 . 🍂بارالها.... ما بد کردیم در حق خودمان و امام غریبمان . اما تو را قسم به دست های قلم شده برای ، مابقی مهدی فاطمه را بر ما ببخش...😔 . 🍃اللّهم کن لولیک الحجة بن الحسن..... ✍نویسنده: .
🍃قلم، خسته از نوشتن های همیشگی و دفترم پر از جملات تکراری ... دلم، کلافه از آوارشدن هایی که بنای ساخته شدن ندارند و روزهایم بلاتکلیف امیدهایی که ناامید هستند. . 🍃خوش ب حال که راه را شناختند.آنان که کردند و عاشق شدند و با عاقبت بخیر... . 🍃خوش به حال .. زندگی نامه اش را که خواندم دلم با ، آه کشید. . 🍃سوغات ماه است به و شاید هم خدا به خانواده اش.... . 🍃دعای مستجاب شده همسرش در و مدافع حریم آل الله.... عاشق خدا و بیقرار برای ... . برای امام زمان و مجاهد در راه .... . 🍃لبیک گوی دعوت حق و سوختن به رسم ... . 🍃خبر شهادت و دل بیقرار ... . و پیکر سفید پوش . و زینبی که دلتنگ گفت ... . 🍃، قهرمان داستان عشق... . ✍نویسنده: . 🌹به مناسبت سالروز تولد . 📅 تاریخ تولد: ۱ خرداد ۱۳۶۸. تهران، دولاب . 📅تاریخ شهادت : ۱۳ آبان ماه سال سوریه، حلب . 📅تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۹ . 🥀محل دفن: بهشت‌زهرا قطعه ۵۳ .
🍃برای چشم های مادر شهید😔 دلتنگی های 😞 دل اما پدرش 💔 خبری از رسیده است. 💐 بازهم پیکر ای در راه است.🕊 . 🕊به مناسبت پیکر .
‌...تجسمی عینی اما غریب!♡ . 🍃حریمِ حرم را کفتارها محاصره می‌کنند، غرق در خیالِ غارت و سوزاندن. مرور می‌شود، ،مردی میانه میدان تنها و صدایی که در دشت طنین انداز می‌شود: "هَل مِن ناصِرِ یَنصُرُنی...؟"😔 . 🍃تاریخ تکرار می‌شود اما اینبار، پاسخِ ندایِ امام‌زمان، مدافعانی است که در حسرتِ نینوا دارند! . 🍃قرار نیست تکرار شود... مرور تاریخ متوقف می‌شود! همانجایی که رگ غیرتشان می‌جنبد که مبادا کفتاری به جسارت کند. . 🍃می‌روند تا مرهمی شوند بر غربتِ امام زمانمان! * در وصیت نامه اش نوشت، (عج) غریب است، نباید اقا را فراموش کنیم چون ایشان هیچ‌وقت مارا فراموش نمی‌کنند😞 . 🍃به راستی چقدر، روز و شبمان را به یادِ آقا سپری می‌کنیم؟😓 . 🍃سجاد در یاریِ امام زمانش، سر و صورت و هرآنچه که داشت فدا کرد. اما ما ، تا به حال به خاطر مولایمان از لذت یک گذشته ایم؟🥺 . 🍃او سفارش کرده است، اگر درد و دل و مشورتی داریم به مزارش برویم که به لطف خدا حاضر است و ما. . 🍃سجادها جان را فدای محبوب می‌کنند. چقدر شبیه آنها بوده ایم؟ . ، روسفیدِ عالم🕊 . *"سردار غریب" لقبی‌است که به شهید دادند، چون خیلی بودند.♡ . ✍نویسنده: . به مناسبت سالروز شهادت . 📅تاریخ تولد : ۱۹ مهر ۱۳۷۰ . 📅تاریخ شهادت : ۷ مهر ۱۳۹۵.حلب سوریه . 📅تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : بهشت زهرا .
🍃از وقتی خبر بازگشت را شنیده ام دلم لرزیده. گلویم را به اسارت گرفته و چشمانم دنبال بهانه ای تا ببارند.😔 . 🍂سخت است در جاده به امید خبری از گمشده ات بنشینی و جز چاره ای نداشته باشی.خانواده شهدا روزهای زیادی را به انتظار نشسته اند برای خبری از شهیدشان.....😞 . 🍃شاید از و محرم اش خواسته اند و چله گرفته اند که خبری برسد .شاید از سه ساله خواسته اند تا دختران بی تاب با خبری از پدر آرام شوند. از خواسته اند تا نشانی از برادر گمشده بیابند. به متوسل شده اند تا چشم های منتظر مادران شهدا ،منور به وصال شود. به متوسل شده اند تا امیدشان ناامید نشود و خبری از پیکر به یادگار مانده در خاک برسد.🥀 . 🍂بگذریم از دلتنگی ها. از سختی های زندگی بدون مرد خانواده.بگذریم از درد . از بیقراری کودکان شهدا..بگذریم از جای خالی که با هیچ چیزی پر نمی شود اما چشمتان روشن بالاخره خبری رسید..اگر روزی کردید حالا در معراج به رسیدید.پیکری را آوردند تا بغضهایتان را خالی کنید و آرام شوید.حال دیگر هست که ها که دلتان گرفت بروید و عقده دل باز کنید.😭 . 🍃چشمتان روشن چشم های .دعا کنید برای آنها که هنوز هم منتظرند تا خبری از شهیدشان برسد.😓 . 🍂دعا کنید برای آنها که خودشان را گم کرده اند و پریشان و بلاتکلیف اند.. . 🍃دعا کنید برای آن ای که با غیبتش در کلبه احزان به سر می بریم اما حواسمان نیست که منتظر ظهورش باشیم.... برای دعا کنید....😭 . ...😔 . ✍نویسنده: . 🕊به مناسبت بازگشت پیکر شهدای خانطومان. . .
" بسم الله الرحمن الرحیم " 🍃وقتی همه چشمها را متوجه یک حقیقت میکند و آن حقیقت را متوجه تو، نباید که من از خودم بپرسم چرا؟ 🍃وقتی همه چشمهای حقیقت درحالی که اشک میریزند به چشمان کسی خیره میشود که در قطره های اشکش عکس تو پیداست، حق نیست که از خودم بپرسم سر این کار چیست؟ 🍃وقتی هر دلی که در آن خیری وجود دارد آرزویش جان دادن پای کسی میشود که همه آرزویش دفن شدن در کنار مزار توست، جا ندارد که غرق شوم دریای تحیر تو؟ 🍃وقتی کسی که همه مظلومین عالم چشم به یاری او داشتند، چشم به یاری تو داشت از خودم میپرسم تو کیستی؟! راستی تو کیستی..؟ 🍃حسین یوسف اللهی !با ما هم حرف بزن و بگو که چگونه را مسحور خودت کرده بودی؟حاج قاسمی را که عالم را مسحور خودش کرده است. بگو که به حاج قاسم چه گمشده ای را داده بودی که اینطور خودش را مدیون تو می دانست! 🍃حسین، حسین، حسین با ما هم حرف بزن، شاید ما هم حسینی شدیم مثل حاج قاسم💔 ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۱۳۳۹ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ بهمن ۱۳۶۴ 📅تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱٣٩٩ 🥀مزار : گلزار شهدای کرمان
به نام یار جاودان✨ 🍃می‌گویند پویایی جامعه‌ی در طول تاریخ، به دوعامل وابسته بوده است: "گذشته‌ی سرخ و آینده‌ی سبز" 🍃گذشته‌ی سرخ یعنی و اعتقاد به (ع). یعنی باور به راهش‌، به عقیده اش. یعنی مهیای جان‌فشانی بودن. یعنی را آموختن♥️ 🍃و آینده‌ی سبز یعنی ایمان و اعتقاد به حکومت محور مهدی(عج). یعنی باور به آمدنش، به حضورش. یعنی انتظار برای فروپاشی ستم. یعنی انتظار برای عطر افشانی عشق💚 🍃اما این، نشستن است؟ تنها دعا و اشک؟ نه عزیز! انتظار یک عمل است. یک قیام پر ارج. 🍃منتظر هرگز دست از تکاپو نمی‌کشد. هرگز دم از یاس نمی‌زند. ، هماره در عرصه‌ی نبرد سیاهی و سپیدی، می‌جنگد و از پای نمی‌ایستد.خواه در مبارزه با نفس وابسته به پستی، خواه با سپاه کفر. 🍃آری! انتظار‌، یک عمل است، بی‌عملی نیست. برخیز. دست اراده‌ات را بگیر و برخیز. هنگامه‌ی است. برخیز مومن! ✍نویسنده : ♡ 📅تاریخ انتشار : ۸ اسفند ۱۳۹۹
🍃 با ذهنی درگیر، سخت مشغول انجام کاری بودم، اما به نتیجه نمی‌رسیدم. با کلافگی دست از کار کشیدم و آرام گفتم ! 🍃ناگهان خجالت همه قلبم را گرفت. یادم آمد انقدر درگیر روزمرگی‌هایم شده‌ام که مدتهاست یادی از امام زمانم نکرده‌ام. لحظه‌ای با تمام وجود، معنای غربتش را فهمیدم. 🍃 امام است که منِ پُر از ادعا، خود را و او می‌نامم، اما به یادش نیستم، آخر کدام عاشقی لحظه‌ای از یاد خود غافل می‌شود؟ آن هم معشوقی که آمدنش گره از کار همه انسان‌ها باز می‌کند؛ امان از ما، که چه غافلانه در گیر و دار روزمرگی‌هایمان او را فراموش کرده‌ایم. 🍃 کارِ دنیا برعکس شده؛ آقا در انتظار ما نشسته که او را بخوانیم تا جوابمان دهد؛ اما ما آنقدر بی‌وفاییم که گاهی حتی حضورش را هم از یاد می‌بریم. 🍃 کاش صبحی نباشد، مگر اینکه به یاد او بیدار شویم؛کاش دعایی نباشد، مگر دعا برای او؛کاش باور کنیم شلوغی و سردرگمی و آشوب ذهن و دل همه مردم دنیا، حاصل عادت کردن به زندگی منهای یاد و ذکر و حضور امام است. ✍نویسنده:
🍃یکسال و چندماه است که دل هایمان عزادار شده و زخم هایش به لطف عده ای نامرد،درمان نمی شود. 🍃یکسال و چندماه است که محروم شده ایم از نعمت وجودش و دنیا شده بعد از شهادتش. 🍃یکسال و چندماه است که ، خواب بر چشمانمان حرام شده و به وقت ۱:۲۰ روضه برپاست .به یاد پیکر سوخته اش اشک می ریزیم و برای تنهایی بعد از او ناله سر می دهیم😢 🍃عده ای که حاجی را می شناختند با شهادتش سوختند و عده ای که بعد از پروازش او را شناختند هایی شدند در خاکستر که به وقت انتقام سر بر آوردند.. 🍃فرمانده ی خستگی ناپذیر و دلسوز، همیشه گوش بوده ای برای دردهای مردم. حال که تو آسمانی شده ای و ما زمینگیر میخواهم اندکی درد و دل کنم. 🍃این جا است ، خانه دلمان موشکباران گناه شده و شهر که هیچ ، ایمانمان هم دارد سقوط می کند. راه را گم کرده ایم و از هر طرفی محاصره شده ایم. 🍃هشتگ انتقام سخت لا به لای روزهایمان خاک میخورد.کسی حواسش نیست و از یادها فراموش شده .شاید هم باز سرشان به میز گرم شده اما نگران نباش، می مانیم تا امام غریبمان. می خوانیم تا هرگاه برای انتقام جد غریبش آمد انتقام غریبانه ات را بگیرد💔 🍃راستی تولدت شده است و جایت از همیشه خالی تر. ای نشسته در جانها....♥️ ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ دی ۱٣٩٨ 📅تاریخ انتشار : ۳۰ اسفند ۱٣٩٩ 🥀مزار شهید : کرمان
🍃عاشقی سن و سال نمیشناسد؛ ناگهان می آید جایی میان قلبت جا خوش میکند و ماندگار میشود. میشود همدم روزها و شب هایت؛ آن هنگام است که وجودش بیقرار لقاء معشوق میگردد... 🍃تو نیز عاشق بودی؛ در آن سن چشم هایت پرده الهی را کنار زد و خدای خود را میان شلوغی های دنیا یافتی. دیگر بهانه های دنیوی نماندی و عاشقانه به سوی خالقت شتافتی... 🍃آخر این رسم عاشقی است که جز او را نبینی و تنها رهرو راه او باشی. اصلا بسیجی که باشی راه و رسم را خوب می آموزی و محال است که حبّ دنیا وجودت را تسخیر کند. بسیجی بودن رسم، نوع و *شرط* زندگی است و در این مکتب است که درس بودن را فرا میگیری. 🍃میدانی! ماجرا همان حرف روایت گر روزهای عاشقی است. خوب گفت آوینیِ جبهه ها که اگر متاع وجودت خریدنی شود هر جا که باشی و در هر سنی که باشی کارنامه ات مزین به اسم و رسم میشود و آن است که تو میشوی همان مصداق« هم المفلحون »... 🍃آن است که نهایت عاشقانه هایت میشود، با جان پذیرفتن ترکش ها در ؛ همان جایی که رد قدم های خدارا میتوان تماشا کرد. حال که طعم یار را چشیده ای؛ یادمان کن شهیدِ عاشق... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ٢٧ اسفند ۱٣۴٧ 📅تاریخ شهادت : ۴ خرداد ۱٣۶۵ 📅تاریخ انتشار : ۴ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : جزیره مجنون 🥀مزار شهید : بهشت زهرا
✨یا عزیز، دلم گرفته آقا منتظرم! دلی از جنس نور کسی از قوم خورشید! کسی از نژاد نفس های گرم! مردم نیز منتظرند و غرق در لحظه های و نیازشان را در لابه لای نفس های به شماره افتاده خود بازگو می کند.کوچه ها چشم به راهند، چشم به راه قدم هایی هستند که زخم های بیرحم گمراهی را از چشمان مردم پاک کند. 🍃 جاده ها منتظر رهگذری هستند که برای همیشه خواهد ماند. منتظر قدم های که تن مرده ی کوچه ها را زنده می‌کند؛ ها منتظرند در این عرصه انفجار بلا مردم یاد لاله ها را بین کوچه های این شهر خاموش گم کرده اند و حتی امواج دریای سر به ساحل نگاه هایی تیره میگذراند و سرود عطش را سر می‌دهند. 🍃عاشقان! عاشقان بی تابند، بی قرارند تا هم آوازی شیدایی صبح فردا باشند ای دریا تبار بر گونه های امت ببار، ببار که امت را درد و رنج و مریضی فرا گرفته و با آمدنت گشایشی در کارهایمان پیدا شود. ✨ ✍نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ٢۱ خرداد ۱۴۰۰
🍃 ردپای اشک های جامانده بر روی را که دنبال کنی و گوش هایت را بسپاری به صدای ناله ی جامانده های کاروان ، چشم هایت روشن می شود به ضریح . 🍃 همانجا که یادگاران ، آنرا مامن امن می دانند برای فرار از ظلمات دنیا و وضعیت قرمزش.بی شک های بسیاری این راه را رفته اند.شاید عده ای همچون من نام شهید برایشان غریبه باشد و او را نشناسند اما شناسنامه فرزندان مهر گمنامی خورده است. 🍃 بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم در جست و جوی شهادت بوده است. 🍃 عاقبت اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید ۵۲ بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید. 🍃 آه سردار، ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان است تا خبری از تو برسد. 🍃 چه خوب شد که جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم را گرفت و دل و ایمانش را برد... ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ شهریور ۱۳۴۲ 📅تاریخ شهادت : ۹ شهریور ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۹ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : حماه سوریه 🥀مزار شهید ( یادبود ) : بهشت زهرا(س) قطعه۲۹ ردیف ۱۹ شماره ۱۱
♡مدافعان حرم، تجسمی عینی اما غریب!♡ 🍃حریمِ حرم را کفتارها محاصره می‌کنند، غرق در خیالِ غارت و سوزاندن. مرور می‌شود، ، مردی میانه میدان تنها و صدایی که در دشت طنین انداز می‌شود: "هَل مِن ناصِرِ یَنصُرُنی...؟"😔 🍃تاریخ تکرار می‌شود اما اینبار، پاسخِ ندایِ امام‌زمان، مدافعانی است که در دل حسرتِ نینوا دارند! قرار نیست تکرار شود... مرور تاریخ متوقف می‌شود! همانجایی که رگ غیرتشان می‌جنبد که مبادا کفتاری به جسارت کند. 🍃می‌روند تا مرهمی شوند بر غربتِ امام زمانمان! سردار غریب* در وصیت نامه اش نوشت، (عج) غریب است، نباید آقا را فراموش کنیم چون ایشان هیچ‌وقت مارا فراموش نمی‌کنند😞 🍃به راستی چقدر، روز و شبمان را به یادِ آقا سپری می‌کنیم؟ سجاد در یاریِ امام زمانش، سر و صورت و هرآنچه که داشت فدا کرد. اما ما، تا به حال به خاطر مولایمان از لذت یک گذشته ایم؟🥺 🍃او سفارش کرده است، اگر درد و دل و مشورتی داریم به مزارش برویم که به لطف خدا حاضر است و ما. 🍃سجادها جان را فدای محبوب می‌کنند. چقدر شبیه آنها بوده ایم؟ ، روسفیدِ عالم🕊 *"سردار غریب" لقبی‌است که به شهید دادند، چون خیلی بودند♡ 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ بهمن۱۳۷۰ 📅تاریخ شهادت : ۷ مهر ۱۳۹۵ 📅تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🕊محل شهادت : حلب، سوریه
🍂آقا جانم، به فدای شال سیاهت که هر گوشه اش غم است و و غربت. هنوز اشک های روضه ی و اسیری زینب خشک نشده، هشتم ربیع رسید و داغ پدرتان تازه شد.بمیرم برای غریبی ات آقاجان. برای دلت که داغدار پدری است که سالها در زندان تن، نفسش آزاد و ستایش خدا را می کرد. 🍂دلم غربت را می خواهد. قدم بردارم در صحن و سرا و از صدای پایم سکوت غریب آنجا بشکند. وارد حرم شوم و کنار امام شهید شده با زهر جفا دو رکعت نماز بخوانم. بغضم بترکد و به دنبال دلم که راهی شده پله ها را یکی یکی پایین بروم. در جست و جوی نشانی از تو ناله زنم و را زمزمه کنم... 🍂اقاجانم، زمان به سرعت می گذرد و عمر هم همینطور. هنوز هم آرزوی دیدنت، گوشه نشین دلم شده. تو را به غربت روزهای غیبتت که تنهایی و یارانت در دنیا غرق شده اند و غافل. بیا، می ترسم روزی فرا برسد که ندای تو گوش جهان را کر کند و گوش من در انبوهی از خاک اسیر شده باشد. نگذار دل خسته ات آرزوی دیدنت را به گور ببرد.... ✍نویسنده : ☆ 📅تاریخ انتشار : ۲۳ مهر ۱۴۰۰
🍃چشم هایم را در حالی گشودم که آفتاب تلخند زد به رویم و یادم آمد امروز دو رکعت قضا شده بر روی شانه هایم سنگینی می کند. 🍂حال دلم خراب شد و بازهم شدم اما دلم پیش دعای گیر است که این الحسن و این الحسین سر دهم و ناله دهم ... 🍃دلم پیش فرازهایی است که از دلتنگی هایم بگویم . عزیز علی ان اری الخلق و لا تری..برمن سخت است که را می بینم ولی تو دیده نمی شوی . نور چشم هایم در دیدارت روز به روز کم تر می شود و من از دیدار رویت محرومم.. 🍂متی احار فیک یا مولای... تا چه زمانی نسبت به تو سرگردان باشم؟ سرگردان نبودم آنقدر که در فراغت گریبان چاک کنم و ناله زنم و به دنبالت شهر به شهر بگردم و از هجرانت کنم ... 🍃آقاجان.من منتظری هستم که برای نمازهای قضا شده اش میخوری و برای گناهایش اشک می ریزی که خدا ببخشایدم اما دلم به برکت وجودت خوش است و گاهی زیر لب سر می دهم.... 🍂مولای جان، من نهایت ظلمت نفسی هستم و منتظرم ندای انا المهدی تو گوش غفلت ام را کر کند.من با دست های خالی و شانه هایی سنگین از زمزمه می کنم متی ترانا و نراک.... ✍نویسنده :
🍃می گویند خدا را آفرید که گوشه ای از وجود خودش بر روی زمین باشد تا وقتی بنده ای را به زمین و اهلش هدیه کرد، او را به رسم امانت به آغوش مادر بسپارد.اصلا واقعی همان محبت عزلت نشین دل مادرهاست. 🍃مسعود عسگری درآغوش پر مهر مادری بزرگ شد که آرزوهای بسیاری برای پسرش داشت.دوست داشت او را در لباس ببیند و هروقت برق چشمانش خبر از آرزویش داشت، مسعود می گفت: "هروقت زمانش رسید خودم می گویم." 🍃مادر در ندایی از دل پسر برای دیدن دامادی اش و پسرش در انتظار ندایی از اهل برای رسیدن به . 🍃مقدمات را فراهم کرد و راهی سوریه شد. بی قراری مادرش شروع و هر بار با برگشتنش قرار به دل بی قرار برمی گشت. در هر وداع او را امیدوار می کرد به دیدن دوباره اش اما آخرین بار گفت منتظرش نباشد. دل مادر کاسه آبی شد که از چشمانش ریخت و راه پسرش شد. 🍃 قلب مادر در تلاطم دریای نگرانی بی تاب و مسعود قدم به قدم به شهادت نزدیک تر شد. بدن مسعود با برخورد توپ تکه تکه شد. آنطرف حس مادری کار دست مادرش داد و اوهم تکه تکه ترک خورد و شکست.چشم پسر فدا شد و مادر به در خشک شد.دستش قطع شد و مادر دست شست از برگشتنش.پاهای مسعود قطع شد و زانوان مادر لرزید.. 🍃خدا امانتی اش را پس گرفت و صبر را به دل داغدار مادر عطا کرد.خبر شهادت را که شنید محکم ایستاد. در مراسم با دیدن بدن فرزندش به یاد جوان اشک ریخت و با دیدن دست جدا شده مسعود به یاد کربلا ناله زد. 🍃آرزوی دامادی اش بر دل ماند .اما داغ سنگین نشسته بر قلب مادر به بهای عاقبت بخیری فرزندش آرام شد... ✍نویسنده: 🍃به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد: ۸ شهریور ۱۳۶۹ 📅تاریخ شهادت: ۲۱ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت: حلب_سوریه 🥀مزار شهید: بهشت زهرا
🍃خبر رسید که قافله توقف کوتاهی داشته و سبک بالان عاشق پیوسته اند به و عاقبت بخیر شده اند. 🍃گفتند مثل همیشه جان بر کف، عَلَم بر دوش راهی شده اند. گفتند درگیری شده و دو روز طول کشیده. گفتند داده ایم. چیز دیگری نمیدانم از برادرهای و غریبم جز نامشان. 🍃به این می اندیشم که دو روز چه گذشته بر خانواده هایشان. چند نفر بی تابی کرده اند و چند دور تسبیح نذرکرده اند. چند جفت چشم به در خیره مانده. چند امید شده است. چند کودک ، با لالایی انتظار به خواب رفته، کابوس دیده و با گریه بیدار شده اند و بهانه را گرفته اند. 🍃در بدرقه پیکر اشک هایی دیدم که کاسه آب شد و بدرقه راه تابوت ها به سوی . کمرهایی دیدم که شده بود از شنیدن خبر و زمزمه می کرد کاکام کجایی و ناله میزد. شانه هایی دیدم که از درد دوستان شهید، افتاده شده و در حسرت می سوختند. دل هایی دیدم که کرده بودند کنار تابوت و با رفیق دیروزی که امروز شهید شده بود می کردند. 🍃چشم هایم بارانی شده اند برای که تا آخرین قطره خون خود را برای و این مرز و بوم فدا کردند و بسیار مظلوم اند. در آرامشی که تنمان نمی لرزد و بهایش است، شاید هنوز عده ای از شهادت سبک بالان عاشق بی خبرند اما کاش قدر بدانیم را که اتفاقی نیست... ✍نویسنده : 🕊به مناسبت شهدای ناجا 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۴۰۰ 📅تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۴۰۰ 🥀مزار شهیدان : گلزار شهدای ماهان( شهید توسنگ) گلزار شهدای بم( شهید شیرخانی) گلزار شهدای بافت(شهید خدادادی) 🔰علت شهادت : درگیری با کاروان اشرار و قاچاقچیان مسلح 🕊محل شهادت : دشت سمسور ( مرز استان های کرمان و سیستان بلوچستان )
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃شنیده ام جواب واجب است، شنیده ام اگر یادت میکنیم این تو بودی که صدایمان زدی و مارا یاد کردی پس میخواهم سلامت دهم. سلام علتِ روشناییِ ، سلام آبیِ زیبای آسمان و سلام نسیمِ خنک ... 🍃سلام بر تو آقایی که این چنین بی صدا مرا میشنوی، دلم را میخوانی و بی واسطه میکنی. سلام بر تو ای مهربان ترین پدر، ای دلسوزِ ما و ای کسی که هایت آرامشِ جانِ بیقرار ماست. 🍃؛ تورا صدا میزنم. تویی که زیبایِ زندگی منی و طولانیِ زندگی ام با تو رنگ و بوی میگیرد‌. میدانم نگاه خیره و مهربانت را همچنان بر ما دوختی و آماده شدن ما هستی! تو نشانه ی نعماتِ بیکرانِ خدا هستی و ی عاشقانِ مشتاقی که دلشان روانه ی امامشان است. 🍃این را از ما بپذیر و دلمانِ را برای خودت هوایی تر کن. ؛ عاشقانه ترین دلیل برای زندگی، .الهی به حقِ حسین(ع) "" ✍️نویسنده: 📅تاریخ انتشار : ۱۹ آذر ۱۴۰۰
🍃دوسال است که دل هایمان شده و زخم هایش به لطف عده ای نامرد، درمان نمی شود. 🍃دوسال است که محروم شده ایم از نعمت وجودش و دنیا شده بعد از شهادتش. 🍃دوسال است که ، خواب بر چشمانمان حرام شده و به وقت ۱:۲۰ روضه برپاست. به یاد اش اشک می ریزیم و برای تنهایی بعد از او ناله سر می دهیم. 🍃عده ای که حاجی را می شناختند با شهادتش سوختند و عده ای که بعد از پروازش او را شناختند هایی شدند در آغوش خاکستر که به وقت سر بر آوردند. 🍃فرمانده ی خستگی ناپذیر و ، همیشه گوش بوده ای برای دردهای مردم. حال که تو آسمانی شده ای و ما زمینگیر میخواهم اندکی درد و دل کنم. 🍃این جا است، خانه دلمان موشکباران گناه شده و شهر که هیچ، ایمانمان هم دارد سقوط می کند. راه را گم کرده ایم و از هر طرفی محاصره شده ایم. 🍃هشتگ انتقام سخت لا به لای روزهایمان خاک میخورد. کسی حواسش نیست و از یادها فراموش شده. شاید هم مصلحت ها، دست و پایشان را بسته است. اما نگران نباش، می مانیم تا امام غریبمان. می خوانیم تا هرگاه برای انتقام جد غریبش آمد انتقام غریبانه ات را بگیرد💔 🍃سالروز نزدیک می شود و داغ نبودنت بیشتر دلم را میسوزاند، دعایم کن... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت : ۱٣ دی ۱٣٩٨ 📅تاریخ انتشار : ۸ دی ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : کرمان
🍃دو سال است که دل‌هایمان شده و زخم‌هایش به لطف عده‌ای نامرد، درمان نمی‌شود. 🍃دوسال است که محروم شده‌ایم از نعمت وجودش و دنیا شده بعد از شهادتش. 🍃دوسال است که ، خواب بر چشمانمان حرام شده و به وقت ۱:۲۰ روضه برپاست. به یاد اشک می‌ریزیم و برای تنهایی بعد از او ناله سر می‌دهیم. 🍃عده‌ای که حاجی را می‌شناختند با شهادتش سوختند و عده‌ای که بعد از پروازش او را شناختند شدند در آغوش خاکستر که به وقت سر بر آوردند. 🍃فرمانده‌ی خستگی‌ناپذیر و ، همیشه گوش بوده‌ای برای دردهای مردم. حال که تو آسمانی شده‌ای و ما زمین‌گیر، می‌خواهم اندکی درد و دل کنم. 🍃این جا است، خانه دلمان موشکباران گناه شده و شهر که هیچ، ایمانمان هم دارد سقوط می‌کند. راه را گم کرده‌ایم و از هر طرفی محاصره شده‌ایم. 🍃هشتگ انتقام سخت لابه‌لای روزهایمان خاک می‌خورد. کسی حواسش نیست و از یادها فراموش شده. شاید هم مصلحت‌ها، دست و پایشان را بسته است. اما نگران نباش، می‌مانیم تا امام غریبمان. می‌خوانیم تا هرگاه برای انتقام جد غریبش آمد انتقام غریبانه‌ات را بگیرد💔 🍃سالروز نزدیک می‌شود و داغ نبودنت بیش‌تر دلم را می‌سوزاند، دعایم کن... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد: ۱ فروردین ۱٣٣۵ 📅تاریخ شهادت: ۱٣ دی ۱٣٩٨ 📅تاریخ انتشار : ۱۰ دی ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید: کرمان