eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۷۱ 📌مخالفان سرسخت فرزندآوری... #فرزندآوری 🆔 @asanezdevag
۵۷۲ با این شرایط کشور چجور میشه زندگی کرد ما که توقعاتمون زیاد نیست ولی ادم کم میاره اگه مسئولان قصد دارن جوانها ازدواج کنن پس چرا شرایط جامعه رو سخت گرفتن..!؟🤔 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ۴ مهر ۱۴۰۲ انیمیشن ماداگاسکار را پخش کرد این قسمت انیمیشن، درمورد حیوانی بود که ترکیبی از چند حیوان دیگر بود و بقیه در تشخیص هویتش دچار مشکل بودند. حیوانی که ظاهرش بین زرافه و گورخر بود ولی خودش را ترکیبی از چند حیوان می دانست و هرچقدر سعی کردند به او القا کنند یا گورخر باش یا زرافه، نپذیرفت. البته دوستانش به او می گفتند گورافه. گورافه مکرر می گفت مهم نیست من چی باشم، مهم اینه که به خودم افتخار کنم من میتونم همه چی باشم و میتونم هیچی نباشم و... (دقیقا بی جنسیت ها و دو جنسیت ها همین ایده را دارند) ❌داستان این انیمیشن حول محور یک رژه بود که اتفاقا رژه رنگین کمانی بود و گورافه، فرد اصلی رژه بود علائم رنگین کمانی در سرتاسر انیمیشن تکرار می شد و ارابه گورافه رنگین کمانی بود. در پایان انیمیشن گورافه مورد پذیرش همه حیوان ها قرار گرفت. ⛔️پذیرش تفاوت ها کلیدواژه کتاب، انمیشن و سایر رسانه ها برای پذیرش LGBT ها در ایران است.(قبلا کتاب شنگال را که همین ادبیات را داشت در کانال نقد کردیم) ☝️نیاز است مسئولین ناظر بر آثار رسانه ای و مکتوب، با ادبیات و علائم مرسوم در ایران و مشهور در جهان برای ترویج LGBT آشنا بشوند که یا آشنا نیستند یا کم کاری می کنند. ✍معصومه فاطمی 👈 انیمیشن ماداگاسکار در تلوبیون 🔰شما هم این نقد رو به مسئولین برسونید. ☎️۱۶۲ 📱 ۳۰۰۰۰۱۶۲ 🔰ویراستی رئیس صدا سیما پیمان جبلی https://virasty.com/Pr162_IRIB https://virasty.com/jebelli_ir 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😎به خاطر این که پسره به گناه نیفته موهاتو می کنی تو!؟ ☑️محمدمسلم وافی 🆔 @asanezdevag
29.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿مستند رنج مادری 🌿پزشکانی که از حق طبیعی خود محروم می شوند 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️دخالت ( و نه مشورت یا نصیحت) والدین در انتخاب شریک زندگی و تلاش‌شون برای تاثیرگذاری صددرصد در این مساله تو کشور ما بسیار فراگیره و درصد خیلی زیادی از جوون‌ها با این امر مواجه هستند. ♦️مهم‌ترین نکته‌ای که وقتی تصمیم ما توسط خانواده حمایت نمیشه و ممکنه منجر به تغییر کامل مسیر زندگی‌مون بشه باید به‌ کار ببندیم اینه که از هر رفتار کودکانه یا لجبازانه مثل قهر و مشاجره پرهیز کنیم. اول باید والدین قانع بشن که فرزندشون واقعا بالغه و بعد سر مسائل مهم و اساسی زندگیش باهاش صحبت کنن. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 چند خط قرمز خطرناک در دعواهای زن و شوهری وجود داره که؛ اگر یاد نگیریم حتماً زندگی‌مون نابود میشه! 🆔 @asanezdevag
امام رضا علیه السلام: «وَ الْعَقِیقَةُ عَنِ الْمَوْلُودِ الذَّکَرِ وَ الْأُنْثَی وَاجِبَةٌ وَ کَذَلِکَ تَسْمِیَتُهُ وَ حَلْقُ رَأْسِهِ یَوْمَ السَّابِعِ وَ یُتَصَدَّقُ بِوَزْنِ شَعْرِهِ ذَهَباً أَوْ فِضَّةً؛  🌿عقیقه برای مولود پسر و دختر واجب است. همچنین نامگذاری فرزند واجب است و تراشیدن سرش در روز هفتم ولادت، و به وزن موی او صدقه داده شود، طلا یا نقره.»🌿 كافى، ج ۶، ص ۲۷، ح ۲. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💄فکر می کنید جنبش زن-زندگی-آزادی تو آمریکا چقدر هزینه اونم فقط تو معضل تجاوز به کشورشون تحمیل کرد؟ برو بالاتر ✂️برشی از مستند "ایکسونامی" 🆔 @asanezdevag
📌 مادری که یک بچه داره، پیوسته نگران اینه که نکنه این بچه طوریش بشه، با هم میرن طبیعت، دست این بچه رو می‌گیره [بهش میگه] ... جلوتر از ما توی پیاده‌روی نرو، توی کوه، بالاتر نرو، مواظب باش خفه نشی، فلان اردوی دانش‌آموزی نمیگذاره بره، گاهی کابوس می‌بینه ... این اضطراب حتماً منتقل خواهد شد به بچه. 📌بچه‌ای است که پیوسته تحت کنترل والدین هست. بچه‌ای است که پدر و مادر همیشه می‌خوان این کاملاً شیک‌پوش باشه، نمره‌اش باید بیست باشه، رقم کنکورش باید دو رقمی باشه و بچه‌ای است که معمولا رضایت والدین را حاصل نمی‌کند چون اون‌ها تمامیت‌خواه‌اند ... پس کجا فرزند کمتر، تربیت بهتر؟ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۷۳ ممنون میشم اگر پیام بدید که اگر کسی تو مشهد دکتر خوب و با ایمانی میشناسه معرفی کنه؟
۵۷۴ هو الشافی سلام لیست معرفی پزشکان متبحر و مومن مشهد مقدس پزشک زنان خانم دکتر آیتی خانم دکتر مسلمی زاده خانم دکتر پزشکیان سونوگرافی خانم دکتر دنیا فرخ خانم دکتر ضابطیان اقای دکتر علی مولایی حکیم طب سنتی علی لپه ئیان(حاذق به تمام مسائل ) 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۲ ✴️توجه به آقای خونه جملات محبت آمیز شما به همسرتان باید خاصِ او باشد؛ مثلا؛ ❤️شما تکیه گاه و پناه منی❤️ جمله های مخصوصِ او را به هیچ کسِ دیگری نگویید. 🆔 @asanezdevag
⭕️‏شما ببین اوضاع چه‌جوریه که جای اینکه بزرگترا بیان جوونا رو نصیحت کنن که ریخت‌وپاش زیاد لزوما باعث خوشبختی و دوام زندگی نیست، جوونا دارن سعی می‌کنن اینو به بزرگترا بقبولونن! 🆔 @asanezdevag
💞آن فوز عظيم‌ ... اين‌ خانمی‌ كه‌ سراسر اطاقش‌ را از ديپلم‌ها و ليسانس‌ها و دكتراها پركرده‌ است‌، و در هر مقام‌ و پست‌ كه‌ شاغل‌ شده‌ است‌، صد برابر آنهم‌ اگر فرضاً برآن‌ افزوده‌ گردد، چنانچه‌ به‌ او بگويند: تو حاضری‌ اين‌ فرزندت‌ را بدهی‌ و مقامات‌ و گواهي‌نامه‌هايت‌ محفوظ‌ باشد؟! و يا آنها را فدای اين‌ فرزند میکنی؟! فوراً ميگويد: فدا ميكنم‌! فرزند، برای من‌ ارزشش‌ بيشتر است‌. پس‌ ای خانمی‌ كه‌ به‌ يك‌ فرزند و يا دو فرزند اكتفا كرده‌ای‌ و خودت‌ را سرگرم‌ كارهای‌ ديگر نموده‌ای‌! بدان‌ كه‌: آن‌ فرزندهای احتمالی‌ كه‌ در صورت‌ فرض‌ زائيدن‌ به‌ وجود مي‌آمدند و اينك‌ نيامده‌اند، همانند همين‌ فرزند تو مي‌باشند. همۀ آنها را از دست‌ داده‌اي‌! و به‌ فوز عظيم‌ نرسيده‌ای‌! و آن‌ فرزندهای‌ لطيف‌ و شيرين‌ را فدای‌ اين‌ مشاغل‌ و در حقيقت‌ شواغل‌ نموده‌ای‌! 📚 رساله نكاحيه: كاهش جمعيت ضربه ای سهمگين بر پيكر مسلمين 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۷۴ هو الشافی سلام لیست معرفی پزشکان متبحر و مومن مشهد مقدس پزشک زنان خانم دکتر آیتی
۵۷۵ سال ۱۳۸۵ وقتی من تقریبا ۱۶ سال داشتم ازدواج کردم، با یه جهیزیه بسیار ساده و فقط ضروری، بچه ی آخر خونه بودم با یک برادر و یک خواهر قبل از خودم، یک سال عقد بودیم و من همون سال دوم دبیرستان رو خونه ی پدری گذروندم، دوم دبیرستانم که تموم شد عروسی کردیم بدون تشریفات و برگزاری جشن عروسی و با یک مسافرت یک روزه به قم و زیارت بارگاه حضرت معصومه زندگیمون رو شروع کردیم. به غیر از مدیر مدرسه مون که از دوستان همسرم بودن بقیه از ازدواج من خبر نداشتن و قرار شده بود کسی متوجه این قضیه نشه. خلاصه قرار براین شد که من سوم دبیرستان و پیش دانشگاهی رو در کنار همسرم و زیر یک سقف مشترک ادامه بدم. همسرم هم که مشعول به تحصیل بود از این قضیه استقبال کرد، من که با اشتیاق تمام درس میخوندم و یادمه همون سالها با این که هم باید خونه داری میکردم و هم درس میخوندم هر سال شاگرد ممتاز کلاسمون میشدم. همسرم هم تشویقم میکرد که حالا که درسم خوبه ادامه بدم. دو سال از زندگی مشترکمون گذشته بود که عزم کوچ به شهر دیگه ای رو کردیم به خاطر درس و کار همسرجان، درست زمانی بود که من امتحانات ترم دوم پیش دانشگاهی رو داده بودم، برام خیلی سخت بود این جابجایی و دور شدن یکباره از خانواده و جدایی😢 اما چاره ای جز این نبود ما که تا قبل از این خونه ی پدرشوهرم زندگی میکردیم و نه از کرایه خونه ها خبر داشتیم و نه قیمت رهن خونه ها، من یه مقدار طلا داشتم که توی عروسی هدیه گرفته بودم، تصمیم گرفتیم اونها رو بفروشیم تا بتونیم پول پیش خونه رو جور کنیم که همین کار روهم کردیم . البته من همون سال کنکور دادم و قبول نشدم به خاطر مهاجرت یکبارمون به شدت ناراحت بودم و به خاطر همین دیگه مثل قبل دل به درس نمیدادم و نمیخوندم یه مدتی گذشت و من تصمیم گرفتم تو ی این تنهایی دوباره رو به درس بیارم چون خیلی اوضاع خسته کننده و تکراری شده بود، برای دختری که دائم یا مدرسه بود یا مهمونی خونه ی مادر و مادرشوهر و اقوامی که نزدیکمون بودن یا خرید یا خیلی کارهای دیگه حالا از من یه دختر تنها و ناراحت ساخته بود. چندماهی از هجرت مون نگذشته بود که متوجه شدم باردارم🙊 منو همسرم که اصلا بچه نمیخواستیم😳 من تازه داشت اوضاع روحیم خوب میشد به هر حال کاریش نمیشد کرد بعد از تقریبا چهار سال باردار شده بودم اما نمیخواستم این بارداریم مانعی برای درس خوندنم باشه، تصمیم گرفتم به صورت غیر حضوری درس بخونم که هم لطمه ای به زندگیم نخوره و هم توی خونه کنار همسر و بچه ای که چندماه دیگه میخواست متولد بشه باشم. و البته اینطوری مشکل مسافت و دوری راه هم حل میشد. دوران بارداری و زایمان راحتی رو گذروندم و همزمان هم درس میخوندم تا این که پسرم دو ساله و نیمه شد که یک دفعه همسرجان ازم خواست که دیگه درس رو ادامه ندم و کنار بگذارم😞خیلی برام سخت بود اما حفظ زندگیم برام مهمتر بود و اولویت داشت به خواست و اراده ی همسر جان و علی رغم میل باطنیم درس رو کنار گذاشتم البته این روهم بگم از همون سالی که من ازدواج کردم به خاطر یه سری مشکلاتی که بین دوتا خانواده پیش اومده بود که مجال گفتنش اینجا نیست دائما حرفو حدیث بود تو خونه و مخالفت همسرم هم، بی تاثیر از این قضیه نبود. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بچه ها را در معرض چشم زخم قرار ندهید ✳️استاد محمدعلی مجاهدی نقل کرده اند: یک سال به اتفاق همسر و دختر چهار ساله‌ام عازم مشهد مقدس شده ‌بودیم. در همان روز ورود به مشهد بلافاصله پس از عتبه بوسی علی بن موسی الرضا علیه السلام ، توفیق زیارت آقای مجتهدی را پیدا كردیم. 💠دخترم لباس عربی چین داری به تن داشت و درحیاط خانه سرگرم بازی بود. 🌹 آقای مجتهدی رو به من و همسرم كرده، فرمودند: چرا در حق این كودك معصوم ظلم می‌كنید؟! 💥 شنیدن جمله عتاب آمیز آن مرد خدا برای ما بسیار سنگین آمد! زیرا در حد توانی كه داشتیم چیزی از دخترمان فرو گذار نمی‌كردیم. 🌷هنگامی كه آن مرد خدا تعجب ما را دید، فرمود: این بچه دارد از بین می‌رود! طبیعت كودك خیلی لطیف است و تاب چشم زخم ندارد...! ❄️از شنیدن این مطلب، تعجب من و همسرم بیشتر شد زیرا به چشم خود می‌دیدیم كه دخترمان با شادی كودكانه خود سرگرم بازی كردن است و مشكلی ندارد! ⚡️دقایقی گذشت ناگهان دخترم نقش زمین شد و رنگ چهره‌اش تغییر كرد و نفسش به شماره افتاد! 🍀 من و همسرم از دیدن این صحنه به اندازه‌ای دست و پای خود را گم كرده ‌بودیم كه نمی‌دانستیم چه باید بكنیم؟! 🌺حضرت آقای مجتهدی آمدند و دخترم را در آغوش گرفتند و در حالی كه ذكری را زمزمه می‌كردند، بر روی او می‌دمیدند! 🌾دخترم پس از چند دقیقه‌ای، رفته ‌رفته حالت طبیعی خود را پیدا كرد و باز سرگرم شیطنت‌های كودكانه خود شد! ✨حضرت آقای مجتهدی در حالی كه ما را به صرف میوه دعوت می‌كردند، رو به همسرم كرده فرمودند: 🍃خانم همشیره! لزومی ندارد كه این لباس زیبا را بر تن این كودك كه خود بسیار زیبا است بپوشانید و بعد او را از میان كوچه و بازار عبور دهید و نظر مردم را به طرف او جلب كنید! 📝وآنگهی چرا به هنگام بیرون آمدن از خانه صدقه ندادید؟! می دانید كه صدقه، رفع بلا می‌كند! 💠آن مرد خدا راست می‌گفت. هنگامی كه به دیدار او می‌رفتیم در بین راه بسیاری از افراد دختر خردسالم را به هم نشان می‌دادند و سرگرم تماشای او می‌شدند و ما از این مطلب غافل بودیم كه به دست خودمان داریم برای او درد سر ایجاد می‌كنیم 📕کرامات شیخ جعفر مجتهدی ره 🆔 @asanezdevag
زنه به شوهرش میگه : از حاج رحمان یاد بگیر، از بس زنشو دوست داره ؛ بعد از فوت زنش مسجد ساخت به نام زنش ... شوهره میگه : عزیزم منم زمینشو خریدم، آماده‌ست ؛ منتها تاخیر از خودته !!😂 🤣😆🤣😆 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👨‍👩‍👧‍👦 خانواده ای با ۸ فرزند ♦️حضور قائم‌مقام تولیت آستان قدس در منزل خانواده ۸ فرزندی برگزیده سومین رویداد ملی شکوه مادری 👏 🌸فاطمه سعیدی مقدم بانوی موفق و مادر ۸ فرزند 😍 💠تَنَاکَحُوا تَنَاسَلُوا تَکْثُرُوا فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ اَلْأُمَمَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ وَ لَوْ بِالسِّقْطِ.. ازدواج کنید تا صاحب فرزند شوید و نسل شما زیاد شود زیرا .... 🆔 @asanezdevag
✅ نگاه آینده‌نگرانه در مسئلۀ جمعیت در بارۀ بحث جمعیت، باید یک نگاه آینده‌نگرانه داشت. آینده‌ای که در بارۀ آن حرف می‌زنیم، چندان دور نیست. آینده‌ای است که بسیاری از جوانان و حتّی میان‌سالان امروز ما آن را خواهند دید. 📌ما اگر به مشکلاتی که در اثر کم شدن جمعیت به سراغمان خواهد آمد، فکر کنیم، متوجّه خواهیم شد که نباید با نگاه به مشکلات امروز برای آینده تصمیم‌ بگیریم؛ زیرا با این نگاه، آینده‌مان را خراب خواهیم کرد. ❌ما قبول داریم که مردم در حال حاضر با مشکلات اقتصادی فراوانی دست و پنجه نرم می‌کنند. برای برخی از مردم این مشکلات اقتصادی بسیار طاقت‌فرساست؛ امّا این دور از ‌انصاف است که ما به جهت وجود مشکلات اقتصادی که در بسیاری از کشورهای پیشرفته هم وجود دارد، به طور کلّی، پیشرفت‌هایِ چند دهۀ بعد از انقلاب را فراموش کنیم. ✳️ ما در این سی و اندی سال، ثابت کرده‌ایم که می‌توانیم کشورمان را بسازیم و در آینده هم چنین خواهد بود. 📚ایران، جوان بمان ص ۳۷ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۷۵ #ازدواج_در_وقت_نیاز #ازدواج_آسان #فرزندآوری #قسمت_اول سال ۱۳۸۵ وقتی من تقریبا ۱۶
۵۷۵ پسرم خیلی تنها بود، خیلی خوب میشد اگه یه همبازی پیدا میکرد. تصمیم داشتیم که بچه دار بشیم، پسرم که دقیقا سه ساله بود متوجه شدم باردارم اما نمیدونستم چطور باید به خانوادم قضیه ی بارداریم رو بگم چون میدونستم اصلا واکنش خوبی نشون نمیدن، مامانم به شدت مخالف بچه دار شدن من بود و همیشه میگفت بچه دوتا خوبه ولی برا تو که مستاجری و شوهرت تو رو برده شهر غربت، همین یکی بسه. خلاصه روز موعود فرا رسید و خانوادم فهمیدن که من باردارم، مامانم از همون اول بهم گفت که کاری نداره و چون به حرفش گوش ندادم برای زایمانم نمیاد ،اما بعدش دلش سوخت و گفت دعا میکنه که این یکی دختر بشه که دیگه نیارم😔 خواه ناخواه حرفهای دیگران داشت روم تاثیر منفی می ذاشت، دست خودم نبود شهر غربت، تنهایی، دوتا بچه، مستاجری....... و خیلی حرفهای دیگه که ازش تو ذهنم غول ساخته بودن، من تقریبا اعتقادی به روزی مادی و معنوی که بچه با خودش میاره نداشتم، اینقدر که تو گوشم خونده بودن همه چیز گرونه، زندگی سخته، کی گفته خدا الکی روزی میده، خدا عقل داده باید فکرتو به کار بندازی بعد بگی خدا گفته و.......... ذهن من پر از این افکار منفی بود، این بار هم خدای مهربونم بهمون یه پسر خوشگل هدیه داد و من رو متوجه کرد هیچ چیز بی خواست و ارادش شکل نمیگیره... مامانم برا زایمانم نیومد ولی خدای بزرگم منو تنها نگذاشت و یکی از بهترین دوستانم رو بدون اینکه بهش بگم که دارم میرم بیمارستان و از طریق پسر کوچیکم متوجه شده بود به بالینم فرستاد که کمکم کنه و تا عمر دارم شرمنده ی دوستم هستم بعد زایمانم با دیدنش گل از گلم شکفت، منتظره هیچکس نبودم و ناراحت اما خدا میدونه وقتی دوستم رو پشت در اتاق زایمان دیدم چقدر خوشحال شدم. این بار هم به خواست و اراده ی خداوند زایمان نسبتا راحتتری از قبل داشتم و پسرم رو که پر از روزی معنوی بود در آغوش کشیدم. شاید روزی مادی پسر دومم خیلی محسوس نبود یا به چشم من نیومد اما به شدت روزی معنوی زیادی داشت که قابل شمارش نیست. پسر دومم هم خیلی زود قد کشید و بزرگ شد و هم چنان تیکه و کنایه های خانواده تمومی نداشت و وجود من رو پر از اضطراب میکرد. نزدیکای اربعین امام حسین علیه السلام بود که همسرم قصد سفر به کربلا کردن، خیلی دوست داشتیم که با هم بریم اما نشد، همسرم گفت به نیابت از من این سفر رو میرن و اولین نگاهی که به حرم ابا عبدلله انداختن حاجت من رو میخوان، ازم پرسید حاجتت چیه من هم گفتم به امام حسین بگو از طرف من، سومین بچه مون دختر باشه 👧 سومین بچم رو بعد از برگشت همسرم از کربلا باردار شدم به صورت خیلی اتفاقی🤔 وقتی فهمیدم باردارم تا چند روز اشکم تموم نمیشد و گریم بند نمیومد نه از این که چرا باردار شدم، استرس و اضطراب بازخورد خانواده ها علی الخصوص مادرم برام کاملا روشن بود، من تو خونواده ای بزرگ شده بودم که دو بچه زیاد محسوب میشد چه برسه به سه تا😰. مدتی گذشت و سعی کردم اول با خودم کنار بیام، همسرجان هم خیلی کمکم کرد و با صحبتهاش بهم انرژی مثبت می داد از روزی های فراوون خدا و نعمتهایی که بهمون داده که توان لحظه ای شکر گذاریش رو نداریم تا سلامتی بچه ها و بارداری آسون و ........ اول بارداریم رو با مادرشوهرم درمیون گذاشتم و خداروشکر خیلی دعوا نکرد🤗 و گفت آب و نون شون که با خودتونه، سختی های بزرگ کردنشم با خودتون، هر چی دوست دارید بیارید😄 دو ماهم بود که مادرم متوجه بارداریم شد و خدا میدونه که از اون به بعد به من چی گذشت، هفت ماه چرا به فکر خودت نیستی، زندگی سخته، بچه ی زیاد تربیتش سخته، تو که نه ماشین داری نه خونه ... اما جالب اینجاس از اون جایی که خدای مهربون حاضر و ناظر به اعمالمون هست و به پیغمبرشون در قرآن فرمودن( و یرزقهم من حیث لا یحتسب) ما تونستیم همون ماه اول بارداریم، صاحب ماشین بشیم 🚖 تقریبا سر و صداها کم شد ولی مادرم هم چنان سر سنگین و ناراحت از من بود. روزها می گذشت و من منتطر روزی بودم که نوبت سونو گرافیم برسه و منتظر حاجت روا شدنم بودن، اگه بچم دختر میشد همه میگفتن خوب دختر میخواست و بهش رسید و اگه پسر میشد میگفتن خوب پس باز میاره تا دختر بشه، تا اون روز حرف دیگران برام خیلی زیاد مهم بود یعنی بهتره بگم اصلا بنای زندگی من حرفهای اطرافیانم بود، اینکه چه کاری رو دوست دارن من انجام بدم و این که از چه کاری خوششون نمیاد من انجام ندم. چهار ماهم بود که با کلی نذر و نیاز راهی مطب دکتر شدم و با استرس خیلی زیاد روی تخت دراز کشیدم قلبم تند تند میزد خانم دکتر گفت چندتا بچه داری گفتم دوتا گفت جنسیت شون؟ گفتم پسر گفت مبارک باشه پسره😄گفتم خانم دکتر مطمئنید گفت بله مطمئن😄 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag