eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
993 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۳ #فرزندآوری #تربیت_فرزند #سبک_زندگی_اسلامی #قسمت_دوم با ورود پسر دومم و با وجود کو
۳۸۴ سال ۶۰ در تهران به دنیا اومدم؛ تو اوج جنگ و وسط ترورهای مکرر مسئولین دلسوز انقلاب، اونم در روز شهادت امام جمعه شیراز، شهید والامقام دستغیب شیرازی. همین باعث شده بود همیشه پیش خودم ارتباط ویژه‌ای با شهید دستغیب حس کنم و دوست داشتم مثل اون بزرگوار بشم. الحمدلله چون خانواده‌ام مذهبی و انقلابی بودند هم، از اول با آرمان‌های اسلام و انقلاب رشد کردیم. دختر پرجنب و جوش و فعالی بودم و در دوره دبیرستان، تقریبا تمام برنامه‌های مدرسه در مناسبت‌های مختلف، دست من بود. تو تمام اون روزها، دوستان زیادی هم داشتم که البته خیلی از اونها از نظر دینی، تقید چندانی نداشتند. مادرم همیشه در این مورد بهم تذکر می‌دادن که کمتر با این افراد بگردم، اما من همیشه استدلال می‌کردم که من وقتی با اینها هستم، هم می‌تونم کنار سینما و پارک، به محیطهای قرآنی و انقلابی ببرمشون، هم اینکه وقتی با من هستن، ظاهر رو رعایت می‌کنن. اما مادرم همچنان نگران بودن و می‌گفتن: می‌ترسم عاقبت، یه همچین خانواده‌ای هم گیرت بیاد. درست بعد از پایان دبیرستان، موفق به پذیرش در دانشگاه تهران شدم و بعد از پایان دوره کارشناسی، دو سال تمام، بصورت فشرده، زبان انگلیسی و عربی خوندم که در ادامه روند تحصیل و زندگی‌ام، بسیار اثرگذار و مفید بود. بعد از پایان این دو سال هم، یعنی سال ۸۵، برای دوره کارشناسی ارشد وارد دانشگاه شدم. برای ازدواج، بخاطر سختی‌هایی که مادرم در زندگی کشیده بودن، بجز شرط مؤمن و انقلابی بودن، چند شرط دیگر هم داشتیم که یکی از مهمترین‌هاش این بود که: خواستگارها حتما باید تهرانی می‌بودند. خود این شرط، خواستگارها رو محدود می‌کرد، بخصوص برای ما که در دانشگاه با افرادی از شهرهای مختلف روبرو می‌شدیم. اوایل ترم دوم دوره کارشناسی ارشد بودم که یکی از دوستان مشهدی، موردی رو معرفی کرد؛ پسری از خانواده‌ای غیرانقلابی و غیرمتدین، اهل شهری غیر از تهران. این یعنی با هیچکدام از ملاک‌های ما سازگاری نداشت. پس همون اول جواب رد رو دادیم. اما به اصرار دوستم، پذیرفتیم که اون آقا برای یک جلسه به خونمون بیاد. اون آقا، از اونجا که خانواده‌اش شیراز بودند، بار اول، تنها اومد برای خواستگاری. دانشجوی دانشگاه امام صادق علیه السلام بود و می‌گفت از بعد بلوغ، راهش رو از خانواده‌اش جدا کرده و قصد نداره مانند اونها باشه و مذهبی و انقلابی بودن همسرش براش خیلی مهمه... اونقدر محکم و قاطع گفت که من باور کردم... مادرم اما به شدت مخالف بودن. می‌گفتن او در خانواده‌ای بزرگ شده که قبح خیلی از مسائل براش ریخته و نمی‌تونید با هم بسازید و من همچنان استدلال می‌آوردم که خب پس این افراد باید با کی ازدواج کنن؟! اونها که خانواده خوبی ندارن، ولی می‌خوان خوب باشن، باید چه کار کنن؟! و مادرم می‌گفتن که باید برن یکی مثل خودشون پیدا کنن که همدیگه رو بهتر درک کنن. از من همچنان اصرار بود و از مادرم انکار... تا اینکه ۵ اردیبشهت ۸۶، پای سفره عقد نشستیم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌾 فرض کنید خانواده‌ای به تفریح رفته‌اند. پدر در صحرا به کشتگاه گندم که می‌رسد، دقت می‌کند برای عبور از آنجا راه طولانی‌تری را پیدا کند تا روی گندم‌های مردم پا نگذارد. 🌾 بچه که این احتیاط و تقوا را می‌بیند، در عمل تقوا و «لا اله الا الله» را یاد می‌گیرد؛ اما اگر پدر گندم‌های مردم را له کند، بی‌تقوایی را مثل بیماری به فرزندش منتقل می‌کند. 📚 تربیت دینی کودک 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت عاطفی: وظایف پدر در دو هفته ی اول تولد نوزاد2⃣ 🍃 پدر باید از مسائل احتمالی یا چیزهایی که مادر یا نوزاد را ناراحت می کند باخبر باشد و در رفع آنها بکوشد. به علت تغییرات فیزیکی و فیزیولوژیکی زیادی که پس از زایمان وجود دارد، مادران جوان در این دوره دارای احساسات رقیقی هستند. ایجاد محیطی صمیمی برای تعدیل و کنترل این عواطف و احساسات ضروری است. 📚 آمادگی برای زایمان و مراقبت از نوزاد، ویلیام سیرز، ص ۶۱_۶۳ 🆔 @asanezdevag
💑 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 اگر بعد از اتمام رابطه 10 دقیقه کنار همسرتان بمانید، حسی را به او منتقل خواهید کرد که علاقه‌اش را به رابطه جنسی چند برابر می‌کند. بسیاری از زنان فکر می‌کنند که همسرشان آنها را فقط برای ارضای جنسی خود می‌خواهد و این کار شما (توجه بعد از اتمام رابطه) درست برعکس این حس را به آنها منتقل خواهد کرد. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #معیار_و_ملاک_ازدواج #قسمت_اول سال ۶۰ در تهران به دنیا اومدم؛ تو اوج جنگ و وسط ترور
۳۸۴ تو همون سفر اول به شیراز، معنای حرف‌های مادرم رو درک کردم.😔 صحنه‌هایی دیدم که الان هم یادآوریش برام تلخه.😔 کاری بود که با اطمینان انجامش داده بودم، اما دیگه تو عاقبتش دچار تردید و دودلی شده بودم... هنوز عقدمون یکساله نشده بود که فهمیدم اشتباه بزرگی کردم، اما از برگشت، وحشت داشتم. هرچی جلوتر هم می‌رفتیم، بدتر و بدتر می‌شد، اما باز از تموم کردنش، می‌ترسیدم. اسفند ۸۶، با بغض، بدون اینکه خانواده‌ام چیزی از مشکلاتمون بدونن، رفتیم مشهد و بعدش رفتیم خونه خودمون. حقیقت اینه که من با خدا معامله کرده بودم... از همون اول که دوستان دانشگاه امام صادقیش، به ایمانش شهادت دادن... ایمانی که فقط ظاهر بود؛ ظاهری که بعد دو ماه زندگی زیر یک سقف وا رفت و اون آقا اعتراف کرد: «خانواده من این هستن و منم با همین ها بزرگ شدم و تو هم از اول می‌دونستی...» و هیچوقت نگفت این جمله «نمی‌خوام مثل خانوادم باشم» روز خواستگاری چه معنایی داشت!!! من با خدا معامله کردم و معامله با خدا هیچ ضرری توش نیست... سه سال شد... تمام زندگیمون زیر یک سقف سه سال شد، هرچند دردهاش هنوز هم ، قلبم رو خراش می‌ده. همینقدر بگم که فتنه ۸۸ دستش رو کاملا رو کرد و درونش کامل نمایان شد... وقتی برای تجمع‌های غیرقانونی فتنه‌گران می‌رفت، به پاش افتادم و التماس کردم نره. کنارم زد و گفت که نباید به کارش کار داشته باشم.😔 البته برای راهپیمایی ۹ دی هم رفت، اما دیگه معلوم بود دلش با انقلاب نیست... دیگه دوست نداشتم تو راهپیمایی‌ها کنارش راه برم، در راهپیمایی ها با بغض و کینه به مردم انقلابی نگاه می‌کرد. رفتنش به سربازی، زندگی بهم‌ریخته‌مون رو بهم‌ریخته‌تر کرد... دو ماه آموزشی، با یک عده افراد بی‌قید و بند هم گروه شد و منزجر از اون همه قید و بند تو زندگی با یک ظاهر مؤمن انقلابی، برگشت... آستین کوتاه و لباس تنگ، آهنگ خواننده‌های زن و رفتن به کافه‌های معروف مسئله‌دار، رفت تو کارنامه‌اش... هرچند ظاهر رو هنوز برای دیگران حفظ می‌کرد و در دانشگاه امام صادق، با همون ظاهر قبلی، مشغول فعالیت بود، اما جلوی من دیگه نمی‌تونست ظاهر رو رعایت کنه. دستش برای من کاملا رو شده بود. همین هم بیشتر آزارش می‌داد و برای از هم پاشیدن زندگی، مصممش می‌کرد... 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
✅ به این هرگز نشوید، خطرناکند!! 👇👇 🌻🍃 تحقیر مردم حتی اعضای خانواده و دوستان شما: کسی که با عناوین زشت یا تمسخرآمیز از اعضای خانواده و دوستان شما یاد می‌کند، احتمال دارد روزی تحقیر را درباره خود شما هم به کار ببرد. 🌻🍃 نادیده گرفتن دیگران: وقتی که طرف مقابلتان برای مدت زیادی شما را نادیده می‌گیرد، در قرار‌هایش دیگران را معطل می‌کند، توجه متقابل، زیر سوال می‌رود. 🌻🍃 دمدمی مزاج بودن شدید: اگر می‌بینید طرف مقابلتان یک روز شما را به عرش اعلی می‌برد و روز دیگر شما را سرکوب می‌کند، در رابطه با او تجدید نظر کنید. 🌻🍃 همیشه عصبانی بودن: کسی که همیشه از دست کسی یا چیزی عصبانی است، در واقع مسئولیت رفتارهای خودش را نمی‌پذیرد. او یک روز هم از دست شما بی ‌خود و بی‌ دلیل عصبانی خواهد شد. 🌻🍃 گم شدن‌های چند روزه: وقتی که طرف مقابلمان بدون خبر قبلی چند روز سر و کله ‌اش پیدا نمی‌شود یا بدون دلیل موجه سر وعده‌ها نمی‌آید یک جای کارش می‌لنگد. 🌻🍃 سابقه آسیب به خواهر و برادر یا دیگر اعضای فامیل: کسی که دست روی اعضای خانواده بلند می‌کند، روزی روی شما هم دست بلند خواهد کرد. 🌻🍃 حق به جانب همیشگی بودن: اگر طرف مقابلتان در مشکل ‌ها و بحث ‌ها همیشه شما را مقصر بداند و سرزنشتان کند، جایی از رابطه مشکل دارد. 🌻🍃وفادار نبودن: اگر طرف مقابل شما همزمان با شما با یک یا چند نفر دیگر، در رابطه عاطفی باشد بهتر است رابطه را قطع کنید. 🌻🍃خواسته‌های نابرابر: اگر طرف مقابلتان به خواسته‌های شما توجه نمی‌کند و همیشه اوضاع بر وفق مراد او می‌چرخد رابطه برابر نیست. 🌻🍃 فشار به دلیل خواسته‌های نا‌معقول همیشگی: اگر طرف مقابل همیشه به جان شما نق بزند، برای اینکه به خواسته نامعقولش یا خارج از ارزش ‌های شما جواب مثبت نداده‌اید، این علامت خطر را جدی بگیرید. 👈ادامه دارد.... ________________ دانستنی های 🆔 @asanezdevag
✍ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین" ✅ ریشه مشکلات در خانواده‌ها از کجاست؟ 💠 قسمت اول 1⃣ اکثرمشکلات در خانواده‌ها به دلیل سوء تفاهم در برداشت‌های زوجین می باشد؛ 📌مثال: 👤 آقا وارد منزل می‌شود، 🌸 خانم: خیلی خستم! 👤 آقا: خب برو بخواب! 🌸 خانم: همینه که میگم درکم نمیکنی! 👈 در صورتی که خانوم وقتی می‌گوید من خسته‌ام، خستگی روحی است نه جسمی! (خیلی مسائل از همین سوءتفاهم‌های جزئی شروع می‌شود.) 2⃣ عدم دانستن مهارت‌های لازم برای زندگی 🔸 مثل مهارت مهرورزی و محبت کردن؛ 🔹 شما مردی را پیدا نمی‌کنید که نداند زن نیاز به محبت دارد، ولی چون مهارت مهرورزی را بلد نیستند منشاء شروع مشکلات می شود. 3⃣  به‌خاطر بیماری‌های جسمانی؛ 🔹زیرا کسی که بیماری دارد و یا مبتلا می شود، آستانه تحملش به صورت ناخودآگاه پایین و قدرت اندیشیدنش کم می‌شود. 🔸 مثل مشکل مادرزادی و یا گاها بیماری‌هایی مثل ام اس که به خاطر پایین آمدن تحمل فرد، شاید به طلاق هم ختم گردد. 4⃣ به‌خاطر بیماری‌های روحی، روانی و خلقی؛ 🔸 مثلا مرد یا زنی که  افسردگی، وسواس و.... داشته باشد. 5⃣ به‌خاطر سوء تربیت؛ 🔸 فرد تربیت خوبی نشده است ، مثلا از بچگی او را خسیس بار آورده‌اند و یا از اول متکبر بوده و ... ۲ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #سبک_زندگی #عبرت #قسمت_دوم تو همون سفر اول به شیراز، معنای حرف‌های مادرم رو درک کردم
۳۸۴ با تمام اذیت‌هایی که می‌شدم، باز حاضر به از هم پاشیدن زندگی نبودم و سعی می‌کردم با شرایط کنار بیام. او چند بار پیشنهاد جدایی داد، اما من از جدایی و عاقبت مبهم و تاریکی که در انتظارم بود، وحشت داشتم... هرچند، پذیرش من در مقطع دکتری و عدم پذیرش او، آخرین تیر رو به ستون سست زندگی‌مون زد و انگار بهانه‌ای شد برای اجرای آنچه او ماه‌ها به دنبالش بود. یک ترم از دوره دکتری من که گذشت، فهمیدم بالا رفتن مقطع تحصیلی من، فشار روحی داره براش. این بود که دیگه ترم دوم رو نخواستم برم، اما به اصرار او، باز ادامه دادم. بقول دوستم، می‌دونست که می‌خواد بره، لااقل این لطف رو کرد که من از دکتریم نمونم... اواخر فروردین ۹۰، فردای اعلام نتایج قطعی آزمون دکتری بعد از رسیدگی به اعتراض‌ها، و قطعی شدن عدم پذیرش او در مقطع دکتری، اعلام کرد که دیگه نمی‌تونه این زندگی رو ادامه بده و رفت... اولش پذیرشش برام سخت بود... منی که تمام تلاشم رو کرده بودم و حتی از خیلی علایق و متأسفانه اون اواخر، از عقایدم کوتاه اومده بودم تا زندگیم حفظ بشه، اینکه او رهام کنه و بره، خیلی برام سنگین بود... خیلی سنگین بود...😔😔😔 اما الحمدلله تقریبا فقط دوران عده برام سخت گذشت و از عده که دراومدم، انگار گشایش شد و روحم رها شد، هرچند بعضی خاطرات، هنوزم که هنوزه، آزارم میده، اما بعد از عده، اوضاع روحیم خیلی بهتر شد. مقطع دکتری رو با یک رساله عالی پشت سر گذاشتم و تدریس تو دانشگاه و موفقیت‌های دیگر و... مثل پرنده‌ای شده بودم که تازه بال و پر گرفته... اما... اوضاع جسمیم کم کم ریخت به هم... دردهای شدید در ناحیه ساق پا که گاه تا کمر می‌رسید. تقریبا دو سال بعد از جدایی مشکلم جدی و جدی‌تر شد. به جایی رسیدم که دیگه گاهی از شدت درد حتی نمی‌تونستم راه برم یا روی پا بایستم... هیچ دکتری نتونست درمانم کنه و هیچکس نمی‌فهمید مشکلم چیه، جز یک مشاور که بهم گفت این مشکل جسمی، معمولا برای افرادی که تجربه ازدواج دارن و بعد به هر دلیل رابطه ازدواجشون پایان پیدا می‌کنه، پیش میاد. درمانش هم فقط ازدواجه... در کنار این درد جسمی، یه درد روحی جدید هم اضافه شد‌... تأکیدهای مکرر امام امت بر فرزندآوری و... ناتوانی من از عمل به این فرمان... و از اون بدتر اینکه هر روز سنم بالاتر می‌رفت... فکر اینکه سنم بگذره و دیگه نتونم برای امامی که سی سال دشمن رو پشت مرزها نگه داشته، سرباز بیارم، آزارم می‌داد...😭 با وجود اینکه دیگه تقریبا هیچ شرطی برای ازدواج نداشتم، جز دینداری و انقلابی بودن فرد، اما خواستگارها یا همین شرایط اندک رو هم نداشتن، یا اونها من رو رد می‌کردن... بقول خواهرم "too qualified" بودم... زیادی نکته‌های مثبت داشتم و انگار خواستگارها حاضر نبودن کسی رو که از یکسری جنبه‌های ظاهری از خودشون بالاتره، بپذیرن... تو همون روزهای پردرد، استادی گرانقدر، روایت «الجنة تحت اقدام الأمهات» رو خیلی زیبا برامون تشریح کردن... خلاصه‌اش اینکه: بهشت زیر پای اُم هست، نه والده... والده فقط بچه دنیا میاره. اما اُم، امام تربیت می‌کنه... بخاطر همین همسر حضرت لوط، با وجود مادر بودن، بهشت زیر پاش نیست، ولی حضرت آسیه، مادر نبودن، اما بهشت زیر پاشونه... همین کافی بود تا منی که وارد فضای دبستان، مسجد، پایگاه بسیج و فرهنگسرا شده بودم برای تدریس به بچه‌ها، جانی تازه بگیرم و به جای مادری دو تا حداکثر هفت هشت بچه، برای صدها بچه، مادری کنم... 👈ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰عکس‌نگاشت؛ 📺 استفاده کودکان از رسانه؛ 🔻 پیامد‌های منفیِ بازی با گوشی 💠پیامبر اکرم(ص)فرمودند: «جنب وجوش و تحرک بچه‌ها در سنین پایین، موجب باهوشی در بزرگسالی می‌شود». 🌀بنابراین وقتی بچه‌ها با گوشی بازی می‌کنند، سبب خمودگی یا توقف هوش و یا کم‌هوشی آن‌ها می‌شود.                     🆔 @asanezdevag
ازدواج،پیوندی هست که باید در جهت پیشرفت✅ فردی دختر🙋‍♀️ و پسر🙋‍♂️ قرار بگیره! یعنی هر فردی ازدواج👫 میکنه تا شخصیت کامل تری داشته باشه و بتونه امور رو مدیریت کنه👤... اما اگر هر یک از طرفین،نگاه مالکیت😒 به فرد مقابل داشته باشن و بخوان که همه چیز طبق میل و خواسته خودشون باشه😲،این زندگی چیزی جز تحمیل نیست😟! پس باید آمادگی ورود به یک زندگی مشترک رو داشته باشیم👌 ‌🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 چند سال پیش طرحی در مدارس ابتدایی آمریکا اجرا شد که در آن از کودکان خواستند برای خدا نامه بنویسند. نتیجه طرح خیلی جالب بود، آنقدر جالب که تبدیل به کتاب شد. 🆔 @asanezdevag
❤️ ۱۷ 🤗 آغوش درمانی، فقط مختص انسانهای غمگین و رنج دیده نیست. آغوش درمانی موجب افزایش سلامت ، شادمانی و امنیت همه انسانها میگردد😃 و 🧓🏼برای عموم افراد، مفید و سودمند است. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #عبرت #قسمت_سوم با تمام اذیت‌هایی که می‌شدم، باز حاضر به از هم پاشیدن زندگی نبودم و
۳۸۴ هفت سال گذشت. هرچند روحم کمی آرام گرفته بود به بچه‌های مسجد و فرهنگسرا، اما درد جسمم، باعث می‌شد فعالیتم هر روز، کمتر و کمتر بشه... مجرد بودنم هم ناخودآگاه کلاسهام رو محدود کرد، چون حس می‌کردم دخترهام پس‌زمینه ذهنشون می‌پرسن «آیا خوب بودن، باعث تنها موندن نمی‌شه؟! مثل شما...» تا اینکه یک روز، در حالیکه از شدت درد، بیحال، افتاده بودم کف اتاق و فکر می‌کردم به اینکه انگار تا ابد این درد خواهد ماند، پیامی از طرف دوستم دریافت کردم: «یک آقای طلبه که دو دختر پنج و یازده ساله داره، مدتیه از همسرش جدا شده. مورد خوب براشون سراغ دارید؟» آیا فرج رسیده بود؟ نوشتم: «خودم باهاشون صحبت می‌کنم. اگر به هم می‌خوردیم که خودم می‌پذیرم، اگر نه، مورد مناسب پیدا می‌کنم إن شاءالله.» دوستم بعدها گفت که خیلی دلش می‌خواست این مورد رو به خودم معرفی کنه، اما ترسیده بود ناراحت بشم. چون او هم من رو زیادی سطح بالا دیده بود، اما... بعد چهار سال اذیت‌های روحی، به اضافه هفت سال دردهای جسمی و روحی، ۹ دی ۱۳۹۶، بعد از بازگشت از تجمع ۹ دی در مصلای تهران، در کافه نخلستان مؤسسه اوج، با آقایی طلبه، پشت یک میز نشستم. ایشون به رسم احترام، کتابی رو که درباره حضرت زهرا سلام‌الله علیها نوشته بودن، با خودشون آورده بودن تا حضرت براشون مادری کنن؛ و چه نیکو مادری...😌❤️ جالب اینجا بود که جدایی ایشون از همسر سابقشون هم دقیقا مثل مسئله من بود و همین باعث شده خیلییییی همدیگه رو‌ درک کنیم و قدر هم رو بدونیم.😍😍😍 الحمدلله ۱۲ بهمن ۱۳۹۶، در حرم امام خمینی(ره)، به محض اعلام لحظه ورود حضرت امام به ایران و جاری شدن آهنگ ماندگار فیلم محمد رسول الله در فضا، در گوشه‌ای خلوت، خودمون، عقدمون رو خوندیم...😊💞😊 شب ۲۲ بهمن، یه مراسم عقد کوچک، با حضور بزرگترهای فامیل گرفتیم، ساعت ۲۱، پشت بوم‌مون رو هم رفتیم و الله اکبرمون رو گفتیم و ۲۲ بهمن هم راهپیمایی... قرار عروسی رو برای ۱۲ فروردین گذاشته بودیم و می‌خواستیم تو یه حسینیه، یه جشن کوچیک داشته باشیم، منتها چون افتاد روز دوم اعتکاف، به عنوان مبلّغ، راهی یزد شدیم و بعد از حضور در مراسم مساجد مختلف شهر یزد در سه روز اعتکاف، راهی مشهد شدیم و از اونجا مستقیم به خونه خودمون رفتیم. وسایل زندگی‌مون رو هم حقیقتا در حد ضروریات، بخشی رو همسرم داشتن و بخشی رو خودم داشتم، خرده ریزی هم تهیه کردیم، همه کالای ایرانی، و زندگی رسما آغاز شد.😃😃 شب و روز مبعث هم، تو دو تا مهمانی که تو خونه ۴۵ متری خودمون برگزار شد، همه اقوام رو دعوت کردیم و ولیمه مستحب عروسی رو هم ادا کردیم. غذای مهمانی رو هم خودم، با کمک مادرم و خواهرام پختیم. یک ماه بعد، باردار شدم و خدای مهربون، در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب امام روح‌الله، یعنی ۱۱ بهمن ۹۷، آقا محمدروح‌الله رو به ما هدیه کرد... فرزندی که نطفه‌اش، حقیقتا جز به عشق اجرای فرمان ولی بسته نشد... البته ثبت احوال اجازه ثبت اسم سه جزئی رو نداد و ما ناچار شدیم در شناسنامه به روح‌الله اکتفا کنیم، هرچند برای ما همون محمدروح‌الله شد...😍 فرزند دوم من، و فرزند چهارم همسرم متولد فروردین ۱۴۰۰ و نیمه شعبان بود... 👈ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت عاطفی: وظایف پدر در دو هفته ی اول تولد نوزاد3⃣ 🍃 خانه ی ناآرام و شلوغ، باعث ناراحتی مادر می شود و بر روحیه و رفتار نوزاد نیز تاثیر می گذارد. پدر باید به برادران و خواهران بزرگتر نوزاد کارهایی را واگذار کند و برای آنها لزوم توجه و مواظبت از مادر و نوزاد را توضیح دهد؛ این کودکان باید یاد بگیرند که دوره ی بعد از زایمان، دوره ای است که مادر و نوزاد به کمک آنها نیاز دارند. 📚 آمادگی برای زایمان و مراقبت از نوزاد، ویلیام سیرز، ص ۶۱_۶۳ 🆔 @asanezdevag
ابراز علاقه ها قدیما که موبایلی نبود این شکلی بود😍 🆔 @asanezdevag
📌 رفاه سازنده نیست. وقتی که راه برای انسان باز باشد و افکار او راحت باشد، ساخته نمی‌شود. ✅ اگر انسان در برابر بلا صابر باشد، این صبر سازنده است، از او انسان درست می‌کند. ✅ از صبر و تحمل در برابر بلایا، تجربیات علمی برای او پیدا می‌شود و بسیاری از مشکلات برای او حل می‌شود. 📚 نردبان آسمان – ص ۱۶۸ 🆔 @asanezdevag
💎چند آيه زيبا : گفتم: خدا آخه این همه سختی؟ چرا؟ گفت: «انَّ مع العسر یسرا» "قطعا به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/6) * گفتم: واقعا؟! گفت: «فإنَّ مع العسر یسرا» حتما به دنبال هر سختی، آسانی است.(انشراح/7) * گفتم: خب خسته شدم دیگه... گفت: «لاتـقـنطوا من رحمة الله» از رحمت من ناامید نشو.(زمر/53) * گفتم: انگار منو فراموش کردی! گفت:«اذکرونی اذکرکم» منو یاد کن تا یادت باشم. * گفتم: تا کی باید صبر کرد؟! گفت: « وَ ما یدریک لَعلَّ السّاعة تکون قریبا» تو چه می دانی، شاید موعدش نزدیک باشد.(احزاب/63) «انّی اعلم ما لاتعلمون» من چیزایی میدونم که شما نمی دونید.(بقره/ 30) * گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای من کوچک، خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟ گفت: « و اتّبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله» حرف هایی که بهت زدمو گوش کن، و صبر کن ببین چی حکم می کنم. (یونس/ 109) * ناخواسته گفتم: الهی و ربّی من لی غیرک (خدایا آخه من غیر تو کیو دارم؟!) گفت: «الیس الله بکاف عبده» من هم برای تو کافی ام.(زمر/36) * نگو که دستم بنده بفرست بذار همه لذت ببرن 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #قسمت_چهارم هفت سال گذشت. هرچند روحم کمی آرام گرفته بود به
۳۸۴ اینها رو نوشتم برای چند نفر، بطور ویژه... ✳️ کسانی که جدا شدن یا سن‌شون داره بالا می‌ره و ناراحتن، از فضل خدا ناامید نشن... ✳️ کسانی که به هر شکلی دارن تو زندگی سختی می‌کشن، به چشم معامله با خدا نگاه کنن و صبور باشن... ✳️ کسانی که می‌خوان مجردها رو معرفی کنن، از طرف خودشون تصمیم نگیرن. شاید چیزی که فکر می‌کنن شاخصه خوبی نیست، از طرف مجردها اصلا مسئله نباشه. بعد از ازدواج ما، از در و همسایه شنیدم که الحمدلله ظاهرا خیلی قیدهای بی‌دلیل اطرافیان، مثل پذیرش مردی بچه‌دار یا پذیرش همسری با مدرک تحصیلی متفاوت برداشته شد... البته یکبار دوستم ازم پرسید: به کسی پذیرش این شرایط رو پیشنهاد میدی؟ گفتم: *به کسی که خودسازی نداشته، نه* . نمی‌تونم بگم این وضعیت سخت نیست، اما *باید دید چی می‌دی، چی می‌گیری* الان خدا رو صد هزار مرتبه شکر رابطه من و دخترای همسرم خیلی خوبه😍 هرچند متأسفانه بخاطر مادرشون، دخترها کمی از نظر حجاب و تقیدات دینی مشکل پیدا کردن😔 و... با پدرشون، با اینکه خیلی دوستش دارن، اما بی‌ادبانه رفتار می‌کنن... چون از طرف مادر اینطور بهشون آموزش داده می‌شه😔 و شاید به جرأت بگم تنها چیزی که آزارم می‌ده، همینه... حتی بعضی مسئله حسادت به دخترها رو مطرح می‌کنن. اینجا دقیقا همونجاست که گفتم خودسازی. خدا رو شکر محبت همسرم به دخترها، نه تنها اذیتم نمی‌کنه که خوشحال هم می‌شم و به همسرم افتخار هم می‌کنم که با وجود بی‌ادبی‌های گاه گاه بچه‌ها، اما او مهربانانه و مؤدبانه باهاشون برخورد می‌کنه، چون هر دو می‌دونیم بچه‌ها بی‌تقصیرن و مشکل از جای دیگه است😔 الحمدلله هر دو از زندگی‌مون راضی هستیم. همسرم به قدری مرد خوبیه که اگر صد بار دیگه هم به عقب برگردم، باز ایشون رو انتخاب می‌کنم. حتی نگاهم به روحانیت خیلی بهتر و بهتر و بهتر از قبل شده... و اینکه... گاهی فکر می‌کنم اگر ازدواج اولی رو نداشتم، قدر این ازدواج دوم رو نمی‌دونستم و شاید اگر از اول ما با هم بودیم، اینطور قدر هم رو نمی‌دونستیم... و اگر ازدواج اول رو‌ نداشتم و همچنان دختر بودم، الان، همسرم رو با این شرایط نمی‌پذیرفتم... اگر یک روز، با خدا معامله کردم، هرچند سختی داشت مسیر، اما آخرش شیرین بود. تجارت مربحه بود و خدا جبران کرد... 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 🆔 @asanezdevag
از پسر در قرآن!! 👇👇 ❓ آیا دختر یا خانواده او از پسر جایز است؟ در قرآن کریم در داستان حضرت موسی علیه السلام آمده است: «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِكَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْكَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. قالَ ذلِكَ بَیْنِی وَ بَیْنَكَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَكِیلٌ»؛ قصص (28)، آیه 26 - 28. 🍃 «یكى از آن دو (دختر)گفت: اى پدر! او را استخدام كن؛ زیرا بهترین كسى است كه استخدام مى كنى؛ هم نیرومند (و هم ) در خور اعتماد است. شعیب گفت: من مى خواهم یكى از این دو دختر خود را (كه مشاهده مى كنى)، به نكاح تو در آورم؛ به این (شرط) كه هشت سال براى من كار كنى، و اگر ده سال را تمام گردانى، اختیار با توست و نمى خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاءالله از درستكاران خواهى یافت. موسى گفت: این (قرار داد)، میان من و تو باشد كه هر یك از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدى (روا )نباشد و خدا بر آن چه مى گوییم، وكیل است». 👌 خواستگارى دختر یا خانواده دختر از پسر، از نظر شرعى اشكال ندارد؛ «قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ»؛ قصص (28)، آیه 27.. 💫شعیب به موسى گفت: من مى خواهم یكى از دو دخترم را به نكاح تو درآورم. این جمله، خواستگارى خانواده از است و حتى شاید گفت كه قبل از این كه این كلام از زبان شعیب صادر شود، جمله از آن دخترش بود كه گفت: «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ»؛ همان، آیه 26.. این سخن، نوعى پیشنهاد ، در قالب كنایه بود واز آن جا كه شعیب متوجه آن كنایه شد، پیشنهاد ازدواج دخترش با موسى را مطرح كرد. ✨ بنابراین، از نظر شرعى اشكال ندارد؛ ولى باید توجه داشت كه دختر شعیب، خودش مستقیماً اقدام به این كار ننمود؛ بلكه از طریق خانواده و پدر، این پیشنهاد صورت گرفت. لازم به تذكر است كه گرچه از نظر شرعى این كار مباح است، ولى باید رسوم و آداب منطقه ها و زمان هاى مختلف، مراعات شود. 💠 در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبى بر جاى نمى گذارد؛ حتى گاهى اثر عكس مى دهد و در نتیجه، از نظر عرفى، بهتر است خواستگارى از طرف پسر باشد. 👩 عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلكه همان دخترى است كه براى موسى پیغام برد و به پدر گفت كه او را استخدام كن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از كنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش براى هر دو مورد یكى است؛ «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ» و «أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ» كه براى هر دو موضع، از واژه «احد» استفاده شده و این، اشاره دارد كه هر دو قضیه، مربوط به یك دختر است 🚶 پسرها این روحیه را دارند كه اگر ده بار هم جواب منفى بشنوند، تحملش را داشته، مأیوس و سرخورده نمى شوند؛ ولى شما فرض كنید دخترى با مادرش براى خواستگارى بروند منزل یک آقا پسر و بعد مادر پسر بگوید: پسر من آمادگى ازدواج ندارد و مى خواهد ادامه تحصیل دهد! خوب، چه حالى به دختر و مادر او دست مى دهد؟ مسلماً حالت خوبى نیست؛ ولى برعكس آن طورى نیست؛ مادر پسر مى گوید: پسر من مى خواهد غلام شما و دست بوس شما شود و كوچكى شما را بكند و... این، هیچ عیب نیست؛ در حالى كه اگر این حرف ها از مادر دختر صادر شود، از نظر عرفى صورت خوشى ندارد. 🌷ضمناً مهریه مى تواند كار و عمل باشد و لازم نیست حتماً پول نقد باشد؛ «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ»؛ همان، آیه 27.؛ «به شرط آن كه هشت سال براى من كار كنى». 👌ملاك داماد و خوب هم، امانت دارى و ایمان و قدرت كار و كسب است؛ «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»؛ همان، آیه 26.؛ «بهترین كسى است كه استخدام مى كنى؛ هم نیرومند و هم در خور اعتماد است». دختران شعیب دیدند او در ماجراى كمك رسانى به آنها، نه یك كلمه حرف نامربوط زد و نه یك نگاه بد به نامحرم كرد و از طرفى، وجدان كارى و قدرت بازوى خوبى هم دارد. این معیارها براى شوهر آینده یك دختر، لازم است؛ تا یك زندگى مناسب و خوب را بتواند اداره و مدیریت كند؛ زیرا صرف قیافه مرد یا مدرک و امثال آن، نمى تواند كافى باشد. ❣❣❣❣❣❣❣ دانستنی های 🆔 @asanezdevag
💢 یه عکسی پخش شده از یه نفر که چهارتا زن داشت جدای از اینکه باید گفت "لامصب یکم شلخته درو کن یه چیزی گیر خوشه‌چینان بیاد" وسط درو کردنات بیا بگو چطور تونستی از چهارتا خانواده بله بگیری 🤔 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۴ #سبک_زندگی #فرزندآوری #قسمت_پنجم اینها رو نوشتم برای چند نفر، بطور ویژه... ✳️ کسان
۳۸۵ سلام واحترام خداقوت به همه دوستان❤️ (سال ۹۴) بنده از یکی از روستاهای آذربایجان وارد تهران شدم و دانشگاه قبول شده بودم و بااین حال خانواده مخالف درس خوندن من در تهران بودند ولی من بااین حال اصرارم بر این بود که آن جا درس بخونم ولی خانواده گرچه از لحاظ مادی در وضعیتی بودن که به من کمک مالی بکنند ولی هیچ کمکی نمیکردن😭حتی یارانه منم نمیدادن. و طوری بود من چون توان مالی خورد و خوراک نداشتم همیشه هم تخم مرغ میخوردم اکثرا، در خوابگاه از دوستام جدا غذا میخوردم و دانشگاه هم یک وعده ناهار فقط غذا میداد وضعیت مالی ام در حدی بود که به خاطر افتضاح بودن وضع مادی ام عصرها چون نزدیکمان امامزاده بود و چندین شهید هم آنجا بودن اونجا میرفتم گریه میکردم و چندین ماه پیش شهدا گریه کردم😢 به هیچ کس هم روم نمیشد بگم من خیلی وضع مالی ام خراب است و زبان فارسی هم نمیتونستم شیوا و رسا حرف بزنم یک روز که دانشگاه ۲ هفته تعطیل بود من فقط ۵ هزار تومان برای ۲ هفته زندگی کردن پول داشتم واذان ظهر شد به دلم افتاد برم مسجد نماز بخونم بر گشتنی یک نفر که از سطل آشغال وسیله جمع میکرد گف بیزحمت بمن کمک کن ۵ هزار تومن ک پول داشتم در دار دنیا اونم دادم به اون شخص، بعد چند قدم یهو یادم افتاد که من دیگه پولی ندارم رفتم خوابگاه که کلا کسی نبود چون تعطیل بود همه رفته بودن منزلشان.و من هم بخاطر اینکه پول کرایه نداشتم نرفته بودم آذربایجان شرقی😏. اومدم اتاق با کمال ناامیدی پول نون خالی را نداشتم بعد چند ساعت دیدم از گشنگی دارم میمیرم پاشدم لای کتابام و یکی یکی باز کردم ببینم اونجا یه هزار تومنی پیدا میکنم بااینکه هیچ وقت لای کتابهام پول نمیذاشتم یهو ۲۳ هزار تومن از لای کتابهام پول پیدا کردم یعنی از خوشحالی داشتم پرواز میکردم😁 و از فردای اون که ۵ هزار تومن کل زندگیم بود به یک فقیری دادم از فرداش زندگی جدیدی من شروع کردم و هرروز یک چیزی مثبتی به سرم میومد که یکیش این بود که از فرداش تا چندین ماه که من ظهرها اون مسجد میرفتم نماز میخوندم یک نفر می‌آورد هرروز ۵ هزار تومن بمن میداد اصلا من نمیشناختمش یجوری ام میداد هیچ کس نمیفهمید یه روز بهش اعتراض کردم گفتم من نیازمند نیستم گف توروخدا بگیر از من یکی از اهل بیت من خواب دیدم به من سفارش کرده به شما این و بدم هرروز بخاطر اون روز که به بنده ما کمک کردی😢 🍀 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا