eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
989 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ نوشتار تربیتی "خانواده و زوجین" 💠 |قسمت دوم‌| ✅ ریشه مشکلات در خانواده‌ها از کجاست؟ 6⃣ بخاطر نگاه سنتی(بومی،قومی، منطقه‌ای) به زندگی نه نگاه دینی؛ 🔹الان خیلی از افراد نگاه شان به زندگی سنتی است و دینی نیست و همین باعث بروز مشکل در خانواده می‌شود، زیرا نگاه سنتی منفعت طلبانه هست : (فرمول نگاه سنتی⬅️نگاهی منفعت‌طلبانه بر اساس جنسیت) ولی نگاه دینی،منعفت طلبانه نیست و مصلحت‌اندیشانه است و نفع زندگی را در نظر میگیرد.) 🔸مثلا در قدیم می‌گفتند دختر را جوری بار بیاورید که فقط به شوهر بگوید چشم! مرد را باید بهش چشم گفت! آیا واقعا اسلام این را میگوید؟! ❗️اما الآن مادرها که ضرر این چشم گفتن را دیدند، دست دخترش را می‌گیرد می‌برد کلاس تکواندو و می‌گوید: بدرد آینده‌ و زندگی‌ات می‌خورد!!! (که مثلا رزمی یاد بگیرد که اگر شوهرش چیزی گفت، فنی را بر روی او اجرا کند!😊) 🔸خب این نگاه هم سنتی است، اما سنتی مدرن! در صورتی که آن چیزی که می‌تواند به خانواده کمک بکند نگاه دینی است. دین منفعت را نگاه نمی‌کند، مصلحت زندگی را نگاه می‌کند که خیلی هم توازن زیبایی دارد . 🌀نگاه سنتی(منفعت طلبانه)نگاهی که برگرفته از نگاه پیشینیان است، مثلا در ده ما چه می‌کردند! در خانواده من چه می‌کردند، بابای من فلان و مادر من فلان، بعد می‌آییم و همان را در زندگی مان پیاده می‌کنیم که جایی جواب و جایی هم جواب نمیدهد. 🔸 مثلا می‌بینیم دخترخانم چون دیده که به خاطر سفت بودن و یا خساست پدر، مادرش به تنگنا افتاده است، اول زندگی می‌گوید که دیگر باید گربه را دم حجله بکشم!!! و نباید مثل مادرم بشوم! همان اول زندگی که وارد می‌شوند می‌خواهد آقا را خلع سلاح کند و میگوید کارت بانکی ات را بده که خیلی از آقایان مخالف این کار می‌شوند و همین شروع مشکلات می شود ... ❌ منفعت طلبی نه مصلحت اندیشی ⬅️تفاوت این دو در چیست ؟ 🔸در منفعت فرد می‌گوید من باید راحت باشم و خودم را محور میدانم و همه خوبی‌ها را برای خودم می‌دانم. اما در مصلحت‌اندیشی، مصلحت زندگی را توجه کرده و برای جاهایی باید زحمت بیشتر بکشد و سختی بیشتری را تحمل کند، و لذا شما ببینید این موضوع چقدر درد این روزهای جامعه ماست. 🔹مثلا خانومی سر کار میرفت و شوهرش اینطور می‌گفت که وقتی فرزند اول آمد مشکلات، کم بود و قابل حل، اما وقتی که فرزند دوم آمد، دیدیم مشکلات زیاد شد. به همسرم گفتم یادت هست که در دوران خواستگاری گفتم با شغل شما مخالف نیستم و هر دو قبول کردیم این تا جایی باشد که ضربه به زندگی‌مان نزند؟! همسرم تایید کرد! گفتم: الان می‌بینیم که با شغل شما و وجود فرزندان، مشکلاتی در حال رخ دادن است و از این به بعد شما اگر صلاح می‌دانید کار را تعطیل کنید و یا کمتر کنید! شما باورتان می‌شود که همسرم چه گفت ؟! گفت که کارم زندگی من است، من حاضرم جدا بشوم اما کارم لطمه نخورد! 🌀ببینید! این جا زن منفعت خود را میطلبد و آسیب زندگی را نمی‌بیند! اگر زن و مرد هر دو به وظایف خود واقف باشند خیلی از مشکلات کم می‌شود، مثلا شما ببینید گاهی خانم‌ها از شوهرانشان می‌خواهند که بیایند و درخانه فرزندان را نگه داری کنند، بله! گاهی یکی دو ساعت برای کلاس یا جلسه‌ای است و این مشکلی ندارد، اما گاهی اینطور می‌شود که میگوید نصف روز شما در خانه بمان که من بروم سرکار و نصف روز دیگر بالعکس! دراین جا باید تربیت را بخوانید | اصلا با استثنائات کاری ندارم | ما در این جا قاعده ارائه میدهیم، یعنی یک فرمول عمومی، مردها به درد کار تربیت فرزند نمی‌خورند، ویژگی هایشان جواب نمیدهد برای این کار، مرد توان این کار را ندارد. 🔸 مثلا ما در تربیت میگوییم: محور اصلی تربیت محبت است، به نظر شما آیا عواطف یک مادر لطیف‌تر است یا یک پدر!؟ مرد می‌تواند محبت کند اما نه به اندازه مادر. (ما همکاری را نمی گوییم ، آن مشکلی ندارد ، بحث ما سر فرآیند است که مرتب اتفاق می افتد.) مثلا یکی از گلایه‌های خانم‌ها این است که مردها نمی‌توانند مثل آنها محبت کنند، خب این جزء ویژگی شخصیت مرد است که باید این مهارت را یاد بگیرند. ✅ این را یادمان باشد که یکی از ماموریت‌های مهم زندگی مشترک تربیت فرزند طراز است نه جمع کردن اموال و بزرگ کردن خانه! 🆔 @asanezdevag
❓پرسش:❓ سلام من دختر32ساله اي هستم که تابحال خواستگار زياد داشتم، اما درکل قسمت نشده،از طرفيم دوست دارم ازدواج کنم ازتنهايي و... خسته شدم،ميترسم به گناه هم بيفتم، چرا هرچي دعاميکنم جورنميشه؟ حکمت خداچيه؟ آيا ممکنه کسي منو طلسم کرده باشه؟ بايد چيکارکنم؟ 🌸☘☘☘☘☘🌸 پاسخ: سلام بر شما ممنون از اعتمادتون ما نبايد همه چيز را به حكمت خدا نسبت دهيم در بسياري از مواقع علل مشكلات به خود ما انسان ها و شرايط باز مي گردد. دختري نزد خانم كف‌بيني رفت و گفت. كف دستم را ببين به نظر شما اين خواستگار، من را مي‌پسندد. كف‌بين گفت نه‌خير. او با تعجب گفت: ولي شما كه اصلا به كف دستم نگاه نكردي؟! كف‌بين خنديد و گفت: قيافه و وضعيت ژوليده‌ات را كه ديدم اين‌جا از روان‌شناسي چهره استفاده كردم.[1] البته اين مزاح بود و در مورد شما صادق نيست ولي منظور اين است كه گاهي علل مشكل به همين سادگي است قابل كشف است ولي ما به دلائل راحت ـطلبی، و فرار از تغيير خود و شرايط براي رسيدن به مقصود دنبال ميان‌برهاي غير علمي (رمال، فالگير وكف‌بين و...) مي‌رويم. از سؤال‌های مهم که اخیراً بسیار رواج یافته است این است که چرا خواستگار نداريم و يا چرا خواستگار می‌رود و پشت سرش را هم نگاه نمی‌کند. دختران و خانواده‌هاي زياد بدون در نظر گرفتن عوامل مختلف در همان وهله اول ذهنشان به سمت بسته شدن بخت و سحر و طلسم شدن مي‌رود، از سويي هم افراد سودجويي به عنوان دعانويس و رمال و.. بدون اين كه عللي را بررسي كنند صد در صد به افكار آنها را تأييد مي‌كنند تا به خواسته‌هاي مادي و گاهي نامشروع خود برسند. اين در حالي است كه نداشتن خواستگار يا بازنگشتن او می‌تواند علل مختلف زير را داشته باشد: ♨️الف: عوامل طبیعی: 1- دختر: شلخته بودن، بدلباسی، بی‌توجهی به نوع استفاده از واژه‌ها و کلمات، توقعات سنگین(مادی یا معنوی)، بیماری روانی یا جسمانی، اجتناب از جمع زنان و شرکت نکردن در مراسم آنان. 2- خواستگار: دمدمی مزاج و شخصیت بی ثبات، تصور این که دختر با اهداف و معیارهای او تناسب ندارد، ترس از توقعات (مادی یا معنوی ) سنگین، برداشت ابتدایی نادرست از خانواده دختر و تصحیح برداشت با روبرو شدن( انتظار مال‌دار بودن و...) 3- خانواده دختر: پدر سالاری یا مادرسالاری و ترس خواستگار و خانواده از دخالت آنها، وجود بیمار جسمی یا روانی در خانواده (اعتیاد، معلول و...) وجود دختر بزرگ تر در خانواده، رو راست نبودن و مخفی کاری و دادن اطلاعات متناقض. 4- خانواده پسر: پدر سالاری یا مادرسالاری و دخالت زیاد در تصمیم گیری پسر، اصرار خانواده بر ازدواج و فرار پسر از ازدواج و... 5- افراد بیگانه و دشمنان کینه توز: دو به هم زدن و دادن اطلاعات نادرست به خانواده پسر. 6- پسران بخت‌برگشته: گاهي نپذيرفتن دختر عفيف و باحيا از سوي پسران هديه و نعمت خداوند به دختر است. قرآن از ما مي‌خواهد كه زنان پاكان بايد براي مردان پاكان باشد در واقع اينجا پسر بخت برگشته است كه با نداشتن گوهر ايمان، گوهري( دختر عفيف) را از دست مي‌دهد.[2] 7- تورم و تجملات و بي كاري و ترس از ازدواج: چون خواستگار بايد نفقه بدهد وقتي به طور جدي مواجه مي شود كه بايد از فردا به فكر اقتصاد و نفقه باشد ممكن است دچار هراس شود يا از ابتدا خواستگاري نروند يا وسط را كنار بكشند. ♨️ب: عوامل معنوی: 1- امتحان الهی: دنیا محل آزمایش است هر کسی به گونه ای آزمایش می شود فقر، ثروت، بیماری جسمی و روانی، و...و تاخیر در ازدواج نیز می تواند نوعی امتحان الهی باشد. 2- سحر: افرادی که ساحر باشند خیلی خیلی کم‌اند چون علم است و نیاز به تخصص دارد. ولی اصل سحر وجود دارد. برای سحر لازم نیست از دعا نویس کمک بگیرید. خودتان از دعاهای مفاتیح الجنان کمک بگیرید. با اين كه سحر يكي از عوامل نيامدن خواستگار است، ولي اغلب بقيه عوامل را لحاظ نمي‌كنند و به همين علت كه نياز به تخصص است و كار هركسي نيست و خيلي احتمال وقوعش كم است، تمركز دارند. در آخر همين بخش راه‌هاي دفع و رفع سحر و طلسم بيان شده‌است اگر چيزي هم باشد با اين راه‌ها گره باز نمي‌شود به جاي تمركز بر قدرت سحر، به قدرت خداوند و سخنان ائمه (عليهم السلام) و مراجع تقليد اعتماد كنيم. 3- گناهان: در دعای کمیل می‌خوانیم خدایا گناهانی که نعمت‌های مادی و معنوی را از من منع می‌کند برطرف کن. نکته: توصیه آیت‌الله بهجت برای ازدواج: نماز جعفر طیار، زیارت عاشورا و صدقه دادن[3] [1] . محمدحسين قديري، شوخ‌طبعي‌هاي طلبگي، ص 86. [2] . محمدحسين قديري، ماهنامه خانه خوبان، شماره 62. [3] . سيدمحمدتقي علوي و محمدحسين قديري، مشاوره زير گنبد فيروزه اي، مركز مشاوره موسسه امام خميني، ص50 . 🌺 ☘🌺 🌺☘🌺☘🌺☘ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۸ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #سزارین #رزاقیت_خداوند به لطف الهی ۱۷ سالگی ازدواج
۴۱۹ حدودا ۲۲ ساله بودم که به خانه شوهر رفتم و ترم پایانی دانشگاه را در منزل همسر گذراندم و بلافاصله برای آزمون ارشد ثبت نام کردم. همسرم عاشق بچه و به خصوص دختربچه ها بود و گاهی مثل یک کودک می شد و هرجا گیرشون میاورد، باهاشون بازی می کرد. حتی از پشت شیشه ماشین برای بچه های تو ماشین جلویی دست تکون می‌داد.😊 وقتی این صحنه هارو می دیدم تنم می لرزید که خدایا اگر من نازا باشم زندگیمون خراب میشه!!! اما با هم توافق کرده بودیم تا درس من تموم نشده بچه بی بچه!!! همسرم قبول کرده بود و برای قبولی ارشد تشویقم می کرد تا اینکه بالاخره قبول شدم، دانشگاه تهران همون رشته کارشناسی! عاشق درس بودم و خیلی شاد از این موفقیت ...اما دو سالی از ازدواجمون می گذشت و زمزمه بچه بچه از گوشه و کنار شنیده می شد، به خصوص که بچه ما نوه اول در خانواده من و همسرم بود و هیچ بچه دیگه ای نبود و همه منتظر... خودم هم کم کم علاقه پیدا کرده بودم و شوق و ذوق همسرم در من هم اثر داشت و فکر و ذکر مادر شدن قند تو دلم آب میکرد😍 اما درس و دانشگاه چی میشد!! مهر ماه بود و منم ترم اول ...پیش خودم گفتم حالا به این زودی که باردار نمیشم! فوقش مرخصی میگیرم. همان هم شد و ترم اول رو همراه با ویار سخت سه ماهه اول بارداری به سختی طی کردم و ترم دوم مرخصی گرفتم تا در ابتدای تابستان با خیال راحت طعم شیرین مادر شدن رو بچشم... خیلی دوست داشتم طبیعی زایمان کنم و تمام تلاشم رو کردم اما متاسفانه دکترم مایل به این کار نبود و آخر من را به سمت سزارین سوق داد، اون زمان برام مهم نبود چون همش دعا میکردم هرچی خیره اتفاق بیفته... در نهایت آخرین روزهای بهار ۹۰ پسرم علی آقا چند روز بعد از میلاد امام علی علیه السلام به دنیا اومد و شوق و ذوق ما و به خصوص همسرم حدی نداشت. خیلی روزهای خوب و شیرینی بود، طعم خوشبختی با بچه چندین برابر میشه. علی آقا نوه اول دوتا خانواده بود و اولین بچه و مورد توجه همه... سه ماه تابستان با گرمای وجود علی هم به سرعت به پایان رسید و فصل درس شد و غصه جدایی از علی کوچولو رو داشتم که تصمیم گرفتم ترم سوم رو هم مرخصی بگیرم چون علی آقا سه ماهه بود و شیر خودم رو فقط می خورد و نمی خواستم پیش کسی بذارمش و شیرخشکی بشه! از شیر دادن لذت می بردم و نمی خواستم هیچ چیزی این لذت رو ازم بگیره و منو از بچم دور کنه! پیش خودم گفتم ترم بعد که از اوایل بهمن شروع میشه دیگه پسرم غذا خور شده و با خیال راحت میرم دانشگاه... کلاس های ارشد دانشگاه تهران فقط شنبه، یکشنبه ها بود و شنبه ها علی آقا رو می گذاشتم پیش مادر شوهرم و یکشنبه ها پیش مادرم لذت دیدن علی و در آغوش گرفتنش بعد از چند ساعت دوری هنوز زیر زبونم هست😋 این دوران سخت و شیرین هم گذشت و همزمان با از شیر گرفتن علی طرحم تصویب شد و شروع سه سالگی علی همزمان بود با نوشتن پایان نامه ارشدم!! عجب دورانی بود!!! علی از سر و کول لب تاپم بالا میرفت و من می نوشتم. گاهی دوستی می آمد خانه مان و کمکم میکرد گاهی مادرم و ....خانواده خودم و خانواده همسرم و البته همسرم خلاصه همه دست به دست هم داده بودن که بالاخره این کار هم به خیر و خوشی تمام بشه... نمی دونم شدت فشار پایان نامه نوشتن زیاد بود یا لذت بچه داری که یادمه دائم می گفتم حاضرم ده تا بچه بزرگ کنم ولی یک پایان نامه ننویسم!! بالاخره اسفند ماه، پس از ۹ ماهی سخت تر از نه ماه بارداری!! با هر سختی ای بود با نمره ۱۸/۵ پایان نامه رو دفاع کردم و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد شدم😀 انگار از زندان آزاد شده بودم☺️ 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👼 🤱🏻 تربیت معنوی نوزاد 🌸 پیامبر مهربانی ها که درود خدا بر او باد می فرمایند: 🍃 هر کس صاحب فرزندی شد، در گوش راستش اذان بگوید و در گوش چپش اقامه؛ تا از شر شیطان محفوظ بماند. ایشان در مورد امام حسن و امام حسین علیهما السلام دستور دادند همین عمل را اجرا کنند. علاوه بر این، دستور دادند سوره حمد ایه الکرسی و آیه های آخر سوره حشر و سوره های اخلاص و ناس و فلق را در گوش آنان بخوانند. 📚 بحارالانوار، ج۱۰۱، ص۱۲۶. 🆔 @asanezdevag
‍ 👈 💞حتی یک شوخی بیجا با زنان دیگر نکنید..! اگر نمی تونید بفهمید از این حالت چقدر خانمتون میرنجه می تونید یکبار نقشتون رو در این مورد عوض کنید... تا ببینید چقد ناپسند و مخرب است 🆔 @asanezdevag
🔆 ‏آشپزخونه بعد از اینکه میگه:عزیزم تو استراحت کن نهار با من. ┄┄┄❅✾❅┄┄┄ 🆔 @asanezdevag
🔹 مصطفی اصلا دوست نداشت پسرش لوس باشد. مثلا در مورد غذا خوردن تأکید می‌کردند که بسم‌الله بگوید و به او می‌گفت هر کاری را که شروع می‌کنی بسم‌الله بگو. 🔹 یک سری چیزها را به خود علیرضا می‌گفت مثلا می‌گفت سعی کن نترسی، هیچ‌وقت. وقتی با هم کشتی می‌گرفتند همیشه به علیرضا می‌گفت سعی کن نترسی و حمله کن. 🔹 خیلی دوست داشت مراسم عزاداری‌ها و مسجد ببردش. خودش اگر نمی‌توانست می‌گفت با دیگران حتما برود. خیلی تاکید داشت شجاع بار بیاید. 🔺به نقل از همسر شهید مصطفی احمدی روشن 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۱۹ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #تحصیل #قسمت_اول حدودا ۲۲ ساله بودم که به خانه شو
۴۱۹ روزهای خوبی در انتظارم بود و با شوق و ذوق فراوان کارهای سفر به حج عمره رو انجام می دادم و همزمان پیش دکتر زنان می رفتم که به قول معروف چکاپی بشم که ان شاءالله در سفر معنوی و پر نور حج برای فرزند دوم اقدام کنیم. اینقدر اشتیاق داشتم که اصلا به این فکر نمی کردم هنوز علی آقا رو از پوشک نگرفتم! از سفر که برگشتم به محض اینکه متوجه شدم خداوند لطف کرده و حضرت رسول صل آله علیه و آله فرزند دیگری به ما عنایت فرموده، شروع کردم به پروسه از پوشک گرفتن علی آقا و الحمدلله قبل از شروع ویارهای سخت بارداری، موفق شدم به راحتی این مرحله رو هم بگذرونم و این رو هم مدد الهی میدونم که خدای مهربون چندتا سختی رو با هم نمیده!! اما اینکه فکر میکردم هدیه حضرت رسول فاطمه خانوم هست اما حسین آقا شد، کمی سخت بود ولی راضی بودم به رضای خدا و داشتن برادر برای علی آقا رو به صلاحش می دونستم هرچند برای ما داشتن دختر شیرین تر باشد! حسین آقا هم اتفاقا چند روز بعد از ولادت حضرت رسول صل الله علیه به دنیا آمد و شیرینی زندگی را برایمان دو برابر کرد... حدود سه سال و نیم علی آقا تک بود و مورد توجه همه و به یک باره آمدن یک نوزاد شیرین و با نمک ، به شدت حسودی اش را برانگیخت و سال اول که هنوز پسرها همبازی نبودن سال سختی بود ولی کم کم اینقدر با هم خوب شدن که در عین دعوا و بزن بزن، اصلا طاقت دوری همدیگه رو نداشتن! راضی بودم از اینکه هر دو پسر هستن و همبازی، تنهایی ها و بهانه گیری های علی خیلی کم شده بود و حسین هم که از اول چشم باز کرده بود برادرش رو دیده بود عاشق علی بود.. تصمیم داشتیم با همین فاصله سه سال یعنی بعد از پوشک گرفتن حسین در سه سالگی اش برای فرزند سوم اقدام کنیم که، گویا سومی عجله داشت و به محض از شیر گرفتن حسین، یک سال زودتر آمد! ناخواسته یا بهتره بگم خداخواسته باردار شدم! ویار شدید از یک سو و نیش و کنایه دیگران از سوی دیگر، ماه های اول کمی آزارم می داد ولی در عین حال فکر اینکه به زودی دختر دار میشم برایم شیرین بود که این هم دوامی نداشت و وقتی فهمیدم سومی هم پسر است اولش کمی بهم ریختم! اما زود به خودم مسلط شدم و خداروشکر کردم، چون همیشه دوست داشتم نام پنج تن آل عبا را در خانه داشته باشم، سریع گفتم خب ما یه آقا محمد حسن کم داشتیم، اشکال نداره ان شاءالله بعدی فاطمه خانوم میشه و نام پنج تن ما کامل! سختی هایی که سر سزارین سوم کشیدم دیگران رو به تعجب وا میداشت که چجوری با این همه سختی ویار و زایمان باز هم حرف از بچه بعدی میزنم!!! اما من بسیار امید داشتم و دوست داشتم حتما نام پنج نور الهی رو تو خونه ام داشته باشم و شیرینی دختر رو هم درک کنم... هرچند فرزند سومم هم پسر بود اما اینقدر زیباتر و تپل تر و شیرین تر از برادرانش بود که جایگاه ویژه خودش رو داشت و او هم شیرینی زندگی ما را سه برابر کرد ... راستی اینم بگم که برای هیچ کدوم از بچه ها سونو غربالگری نرفتم چون اعتقادی بهش ندارم، جز ضرر روحی برای مادر و جنین و استرس و اضطراب و خرج الکی هیچی توش نیست!(مگر موارد خاصی که دکتر تشخیص بده لازمه، واقعا برای همه لازم نیست.) همسرم کارمند ساده ایست ولی به وضوح دیدم هر فرزند با آمدنش خیرات و برکات ویژه ای می آورد که مادر و پدرش هم از کنار او روزی می خورند... و اکنون به این می اندیشم شاید هیچ لذتی بالاتر از بچه داری در زندگی وجود ندارد و افرادی که به یکی دوتا فرزند راضی شدند چه لذتی از زندگی می برند؟؟؟!! 🌺 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️❗️اگر مشاجرات و تعارضات حل نشوند، در ذهنتان رسوب می کنند و به تدریج مثل خوره در زندگی مشترک تان تأثیر منفی می گذارند. ❣برای رسیدن به یک زندگی شاد باید به شیوه ای موثر با همسرتان ارتباط برقرار کنید. درست نیست که بر سر اختلاف های تان ظاهراً با هم به تفاهم برسید؛ امّا سپس بگذارید که تنفر در زندگی تان رشد یابد البته، شما نمی توانید همیشه از تعارضات و تنش ها اجتناب کنید. اما می توانید با آن با حساسیت و به صورتی رشد یافته مواجه شوید. بر سر اختلافات تان گفت و گو کنید تا به مصالحه و یک راه حل مورد توافق برای هر دو طرف دست یابید. ✅ همیشه راه حل رضایت بخشی برای هر دو طرف وجود دارد. 🆔 @asanezdevag
۴ ✴️مدیریت دعوا اختلاف میان شما، طبیعیه! اما روبروی بچه ها باهم درگیر نشین! 👈و به انتخاب یکی از والدین مجبورشون نکنید. یارکشی در خانواده حُرمت ها رو از بین میبره❗️ 🆔 @asanezdevag