این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامدهست و روزی که گذشت
#خیام
✨@avayeqoqnus✨
برای زندگی فکر کنید اما غصه نخورید.
اگر زندگی را آسان بگیری، عمرت به
خوشی خواهد گذشت.
زندگی برای مردمِ حساس، غم انگیز
و برای اشخاصِ متفکر، خنده دار است.
دلگیر مباش.
دلت که گیر باشد، رها نمیشوی.
خداوند، بندگان خود را با آن چه به آن
دل بستهاند، می آزماید.
✨@avayeqoqnus✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگفتم آفتابا
تو مرا همراه کن با تو
که جمله دردها را
تو شفا گشتی و تسکینی
بگفتا جان ربایم من
قدم بر عرش سایم من
به آب و گل کم آیم من
مگر در وقت و هر حِینی
صبح بخیر و سلامتی 🌞🌹
#مولوی
✨@avayeqoqnus✨
🤍 نِی از تو حیاتِ جاودان میخواهم
🍂 نی عِیش و تَنَعُّم جهان میخواهم
🤍 نی کامِ دل و راحت جان میخواهم
🍂 هر چیز رضای توست، آن میخواهم
الهی، راضی هستیم به رضای تو
ای حکیمترین 🙏🌸
#مناجات
#خواجه_عبدالله_انصاری
✨@avayeqoqnus✨
📜 عشق جوان گمنام به دختر پادشاه
جوان گمنامی عاشق دختر پادشاهی شد.
رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی
برای رسیدن به معشوق نمی یافت.
مردی زیرک از ندیمان پادشاه که
دلباختگی او را دید و او را جوانی ساده
وخوش قلب یافت ، به او گفت پادشاه
اهل معرفت است؛ اگر احساس کند که تو
بنده ای از بندگان خدا هستی ، خودش به
سراغ تو خواهد آمد.
جوان به امید رسیدن به معشوق ، گوشه
گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش
مشغول شد ، به طوری که اندک اندک
مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در
او تجلی یافت.
روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد، احوال
وی را جویا شد و دانست که جوان، بندهای
با اخلاص از بندگان خداست.
پس در همان جا از وی خواست که به
خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند.
جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و
پادشاه به او مهلت داد.
همین که پادشاه از آن مکان دور شد،
جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکان
نامعلومی رفت!
ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به
جست و جوی او پرداخت تا علت این
تصمیم را بداند.
بعد از مدتها جستجو او را یافت. به او
گفت : "تو در شوق رسیدن به دختر
پادشاه آن گونه بی قرار بودی ، چرا وقتی
پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با
دخترش را از تو خواست ، از آن فرار
کردی ؟"
جوان گفت : "اگر آن بندگی دروغین که به
خاطر رسیدن به معشوق بود ، پادشاهی
را به در خانه ام آورد ، چرا قدم در بندگی
راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانهی خویش نبینم ؟"
#حکایت
✨@avayeqoqnus✨
در جهان هیچ سینه بی غم نیست
غمگُساری ز کیمیا کم نیست
#خاقانی
✨@avayeqoqnus✨
چند جمله طلایی از شوپنهاور:
اگر معاشرت با دیگران تو را آزرده میکند،
همیشه قدری از تنهاییات را با خود
به جمع ببر؛
یعنی بیاموز آنچه میاندیشی را فورا ابراز
نکنی،
چیزی که میشنوی را زیاد جدی نگیری،
و از دیگران بیش از اندازه انتظار نداشته
باشی…
📙 در باب حکمت زندگی
✍ آرتور شوپنهاور
#بریده_کتاب
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر از من بپرسی که
به این جهان آمدم تا چه کاری انجام دهم، به تو خواهم گفت:
آمدم که با صدای بلند زندگی کنم...
✨@avayeqoqnus✨
.
📚 ضرب المثل های کشورهای مختلف:
💠 ضرب المثل اسکاتلندی : عصاي کج ، سايه کج مي اندازد.
💠 ضرب المثل هندی : زبانت را نگاه دار تا دوستت را نگاه داري.
💠 ضرب المثل چینی : مردی که کوه را از میان برداشت ، کسی بود که اول شروع به برداشتن سنگریزه ها کرد.
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_های_ملل
✨ @avayeqoqnus ✨
در این فکرم که خواهی ماند
با من مهربان یا نه
به من کم میکنی لطفی
که داری این زمان یا نه 🌹
#وحشی_بافقی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📜 تو با که بودی؟
روزی عارفی، مردم را به دور خود جمع کرده بود و از خدا برایشان سخن می گفت و از شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت.
او مردم را برای پاسخ به سوالهایی که حضرت حق در مورد حیاتشان، دوستیهایشان، عبادت هایشان، نماز و روزههایشان و... از آن ها خواهد پرسید آماده می کرد.
درویشی از آنجا می گذشت؛ رو به جماعت کرد و گفت:
"حضرت حق این همه سوال نمی پرسد. او
فقط یک سوال میپرسد:
من با تو بودم تو با که بودی؟"
#حکایت
#حکمت
✨ @avayeqoqnus ✨
نگارا وقت آن آمد
که یکدم ز آن من باشی 💜
دلم بیتو به جان آمد
بیا تا جان من باشی 💞
#عراقی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
🌼 زندگی تعداد دم و بازدم ها نیست
بلکه لحظاتی هست که
قلبت محکم می زند
🌸 به خاطر خنده
به خاطر اتفاق های خوب غیره منتظره،
به خاطر شگفتی،
به خاطر شادی،
🍀 به خاطر دوست داشتن های بی حساب،
به خاطر عشق
به خاطر مهربانی
🌿 شادی ات را به اطرافت بپراکن
بازتاب خوب آن را خواهی گرفت. 👌🪴
#دلنوشته
#حس_خوب
✨ @avayeqoqnus ✨
به روزگار شبی بیسحر نخواهد ماند
چو چشم باز کنی صبحِ شبنورد اینجاست ...
صبح بخیر و نیکی 🌞🌸
روزتون قشنگ و شاد 🪴
#هوشنگ_ابتهاج
✨@avayeqoqnus✨
یک روز...
جایی در زندگیم میایستم و میگویم
خدا با من بود که دوام آوردم...
که ادامه دادم...
و رسیدم.
خدایا هزاران بار شکرت 🌸 🙏🌸
#شکرگزاری
✨@avayeqoqnus✨
📜 حاتمِ طایی را گفتند:
از تو بزرگهمّتتر در جهان دیدهای یا
شنیدهای؟
گفت: بلی! روزی چهل شتر قربان کرده
بودم امرای عرب را، پس به گوشهی
صحرایی به حاجتی بُرون رفته بودم،
خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده.
گفتمش: به مهمانیِ حاتم چرا نَرَوی که
خَلقی بر سِماط او گرد آمدهاند؟
گفت:
هرکه نان از عملِ خویش خورَد
منّتِ حاتمِ طایی نبَرَد
من او را به همّت و جوانمردی از خود برتر
دیدم.
☆ سماط: سفره
🔻 برگرفته از باب سوم گلستان سعدی
#حکایت
#سعدی
✨@avayeqoqnus✨
زنها، گاهي اوقات حرفي نميزنند چون
به نظرشان لازم نيست که چيزي گفته
شود.
تنها با نگاهشان حرف ميزنند…
به اندازه يک دنيا با نگاهشان حرف
ميزنند.
اگر زني برايتان اهميت دارد،
از چشمانش به سادگي نگذريد.
به هيچ وجه.
📚 سوءتفاهم
✍ سيمون دوبوار
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
.
📗 درس زندگی از یک گنجشک کوچک
گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک میشد و برمیگشت.
از او پرسیدند : "چه میکنی؟"
پاسخ داد: "در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب میکنم و آن را روی آتش میریزم."
گفتند: "حجم آتش در مقایسه با آبی که تو میآوری بسیار زیاد است و این آب فایدهای ندارد."
گفت: "شاید نتوانم آتش را خاموش کنم، اما هنگامی که وجدانم میپرسد: زمانی که دوستت در آتش میسوخت تو چه کردی؟
پاسخ میدهم: هر کاری که از من برمیآمد." 👌🥺
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
.
حرفِ دل بسیار ، اما
شعر کوتاهش خوش است 🥀
نه گَلی در باغ مانده
نه دلی در پیکرم ❣
#صائب_تبریزی
✨ @avayeqoqnus ✨