.
آن که بی سخن ادراک کند
با وی چه حاجتِ سخن است؛
آخر آسمان ها و زمین ها همه سخن است
پیشِ آن کس که ادراک می کند...
🔸 برگرفته از "فیه مافیهِ" مولوی
#مولوی
#مولانا
#فيه_مافيه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
از چرخ به هر گونه همیدار امید
وز گردش روزگار میلرز چو بید
گفتی که پس از سیاه رنگی نبُوَد
پس موی سیاه من چرا گشت سفید
#حافظ
💫 @avayeqoqnus 💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
حس هایی هستند که نام ندارند!
نگران نیستی، اما آرام هم نیستی!
غریب نیستی، اما اهل اینجا هم نیستی!
نه دلت میخواهد بمانی،
نه آرزوی رفتن داری!
دلت میخواهد جایی که هستی نباشی
اما جای دیگری هم نباشی!
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
.
شمع شبها به جز خیال تو نیست
باغ جانها به جز جمال تو نیست ❤️
#خاقانی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
دست به دستِ مدعی شانه به شانه می روی
آه که با رقیب من جانبِ خانه می روی
بی خبر از کنار من ای نفس سپیده دم
گرم تر از شراره ی آه شبانه می روی
من به زبانِ اشک خود می دهمت سلام و تو
بر سر آتشِ دلم همچو زبانه می روی
در نگه نیاز من موج امیدها تویی
وه که چه مست و بی خبر سوی کرانه می روی
گردش جام چشم تو هیچ به کام ما نشد
تا به مراد مدعی همچو زمانه می روی
حال که داستان من بهر تو شد فِسانه ای
باز بگو به خواب خوش با چه فسانه می روی؟
#شفیعی_کدکنی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها
که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها
که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه کودکانه ای بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد “می شود”
و اگر نخواهد “نمی شود”
به همین سادگی …
کاش نه می دویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را می خواندم و بس 👌🌱
ای معبود مهربانی که نخوانده می شنوی،
ما بندگان را دریاب که فقط تو می توانی 🙏🌸
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
.
برای صبح شدن
نه به خورشید نیاز است
نه خندههای باد
چشمهایت را که باز کنی،
موهایت که پریشان بشود،
زندگی
عاشقانه طلوع خواهد کرد ❤️
صبح بخیر و شادی رفقا 🙏🌹
#مینا_آقازاده
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
پروردگارا
درود فرست بر محمد و آل اطهارش
و ما را به سوی توبه
که محبوب و پسندیده توست بازگردان
و اصرار در گناه و پافشاری در عصیان را
که ناپسند توست از ما دور ساز...
آمین 🙏🌱
🔸 برگرفته از دعای نهم صحیفه سجادیه
#مناجات
#خدا
#صحیفه_سجادیه
☀️ @avayeqoqnus ☀️.
.
📗 #داستان
زني شوهرش مُرد؛ براي اينكه خدمتی به شوهر كرده باشد شبهای جمعه غذایی تدارک می دید و به وسيله فرزند يتيم خود به خانه فقرا می فرستاد.
طفل بيچاره با اينكه گرسنه بود ، غذا را از مادر
می گرفت و به فقرا می رساند و خود با شكم گرسنه به خانه بر می گشت و می خوابيد تا اينكه شبی كاسه صبرش لبريز شد.
او در راه غذا را خورد و با شكم سير به خانه برگشت و آسوده خوابيد.
آن شب زن شوهرش را در خواب ديد كه به او
می گفت : تنها غذای امشب به من رسيد.
زن از خواب بيدار شد و با كمال شگفتی از فرزندش پرسيد: شبهای جمعه گذشته و ديشب غذا را كجا می بردی و به كی می دادی ؟
من ديشب پدرت را در خواب ديدم كه
می گفت تنها غذای ديشب به او رسيده است.
طفل راستش را گفت كه شبهای جمعه غذا را به خانه فقرا می بردم ، ولی ديشب چون زياد گرسنه بودم ، خودم خوردم و آسوده خوابيدم.
زن دانست بهترين خدمت به روح شوهر اين است كه يتيم او را سير نگهدارد.
و از اينجاست كه در حديث است كه صدقه صحيح نيست در حالی كه خويشاوندان خودت محتاج و نيازمند باشند.
از قدیم الایام هم گفته اند که:
چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. 👌
#داستان_آموزنده
#داستان_کوتاه
✨ @avayeqoqnus ✨
.
مثل باران بهاری که نمی گوید کِی
بی خبر در بزن و سر زده از راه برس 🌹
#حسین_منزوی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
وطن آدمی را در هیچ نقشه جغرافیایی نمیتوان یافت؛
وطن آدمی در قلب همه کسانی است که دوستش دارند. 🌱
#ویلیام_شکسپیر
✨ @avayeqoqnus ✨
.
📕 دوستان ناخالص
دهقان ثروتمندی بود که زمین و باغ فراوان داشت و همیشه در نگهداشتن مال و محافظت از آن پسرش را نصیحت کرده، او را به کسب دانش تشویق کرده و از دوستان بد برحذر می داشت.
پدر درگذشت و همه ثروت او به دست پسر افتاد. در این زمان دوستان پسر چند برابر شدند.
مادر پسر که زن دانا و فهمیده ای بود، به او گفت: "پسرم ارث و پند پدر را نگاه دار و دوستان را بدون این که بیازمایی خالص ندان."
پسر گفت: "نه، اینها دوست واقعی هستند و حتی حاضرند جانشان را فدای من کنند."
مادر گفت: "بهتر است آنها را امتحان کنی."
فردای آن روز، پسر نزد دوستانش رفت و گفت: "به تازگی موشی در خانه ما پیدا شده که دیشب حتی گوشت کوب ما را خورد."
دوستانش به هم نگاه کردند. یکی از آنها گفت: "بله، درست است. اتفاقا همین بلا سر ما هم آمد .موشی گوشت کوب ما را برداشت و به سوراخش برد."
دیگری گفت: "این که چیزی نیست ما موشی داریم که یک روز نصف وسایلمان را به خانه اش برد."
آن یکی گفت: "اگر بشنوید موش ما چه کرده ، شاخ در می آورید . موش ما گوش کوب و وسایل خانه و حتی آشپزخانه را هم به لانه اش برد."
پسر دهقان با خوشحالی نزد مادر رفت و ماجرا را تعریف کرد و از دوستان لایقش گفت که دروغ به آن بزرگی را پذیرفته بودند.
مادر گفت: "همین نشان می دهد که دوستان خوبی نداری، چون دوست خوب آن است که به تو راست بگوید نه آن که تو را دل خوش کند."
پسر نپذیرفت. مدتی بعد مادرش درگذشت و او هم تمام دارایی خود را از دست داد.
روزی در جمع دوستان نشسته بود، آهی کشید و گفت: دیشب فقط یک نان توی سفره داشتم که آن را هم موش خورد.
دوستانش خندیدند، یکی گفت: "عجب حرفی می زنی؟ مگر موش می تواند یک نان کامل را بخورد؟"
پسر دهقان با دلی شکسته به خانه بازگشت.
دوستان ناخالص در وقت گشایش هستند و در وقت تنگی، به یکباره غیب می شوند.
همانند قوطی نوشابه ای که تا پر باشد، همه آن را دو دستی نگه می دارند و وقتی خالی شد، آن را به گوشه ای پرتاب می کنند.
🔸 برگرفته از کتاب "مرزبان نامه"
#حکایت
#مرزبان_نامه
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
یک لحظه کسی که با تو دمساز آید
یا با تو دمی همدم و همراز آید
از کوی تو گر سوی بهشتش خوانند
هرگز نرود وگر رود باز آید 🌹
#هاتف_اصفهانی
✨ @avayeqoqnus ✨
.
آنچنان کَز رفتن گُل خار میماند به جا
از جوانی حسرت بسیار میماند به جا 🍂
آه افسوس و سِرشکِ گرم و داغِ حسرت است
آنچه از عمر سبکرفتار میماند به جا 🍁
#صائب_تبریزی
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
🔅 به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر سفر نكنی
اگر كتابی نخوانی
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی
اگر از خودت قدردانی نكنی
🔅 به آرامی آغاز به مردن میكنی
زمانی كه خودباوری را در خودت بكشی
وقتی نگذاری دیگران به تو كمك كنند
🔅 به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر برده ی عادات خود شوی
اگر همیشه از یك راه تكراری بروی
اگر روزمرگی را تغییر ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی
یا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی
🔅 به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر از شور و حرارت
از احساسات سركش
و از چیزهایی كه چشمانت را
به درخشش وامیدارند
و ضربان قلبت را تندتر میكنند
دوری كنی...
🔅 به آرامی آغاز به مردن میكنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی
اگر ورای رویاها نروی
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل یك بار در تمام زندگیات
ورای مصلحتاندیشی بروی...
🔅 امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بمیری. 🌱
🔸 از سروده های پابلو نرودا
ترجمه احمد شاملو
#پابلو_نرودا
#شاملو
✨ @avayeqoqnus ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
هـر لحظه گنج بـزرگی اسـت
زمان به خاطر هیچ کس
منتظر نمی ماند
فراموش نکنیم
دیروز به تاریخ پیوست
فـردا معماست
و امروز هدیه خـ🌸ـداونـد است
صبح بخیر و نیکی 🌱
امروزتون پر از اتفاق های ناب رفقا 🙏🌹
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
خدایا زبانم قاصر است
از گفتن و شمارش نعماتت
فقط هر چه مینگرم نعمت است و نعمت …
خدایا هزاران بار شکرت
بابت داده ها و نداده هایت؛
که داده هایت رحمت و نداده هایت
حکمت اند. 🙏🌿
#شکرگزاری
☀️ @avayeqoqnus ☀️
.
📕 آواز جغد پیر
جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا می کرد. رفتن و ردپای آن را. و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند.
جغد اما می دانست که سنگ ها ترک
می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها
می شکنند و دیوارها خراب می شوند.
او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود.
او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیمِ دلِ آدم ها با این آواز کمی بلرزد.
روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی.
آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی. دوستت ندارند. می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری.
قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.
سکوت او آسمان را افسرده کرد.
آن وقت خدا به او گفت: آوازه خوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز
نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.
جغد گفت: خدایا! آدم هایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
.
خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهند و آدمها عاشق دل بستن اند.
دل بستن به هر چیز کوچک و بی ارزش ،دل بستن به آنانی که شایسته ی دل بستن نیستند و دل بستن به هر چیز بزرگ.
تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد.
دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست.
اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.
جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خوانَد و آنکس که می فهمد، می داند آواز او پیغام خداست. 🌱
#داستان
#داستان_کوتاه
#داستان_آموزنده
✨ @avayeqoqnus ✨