eitaa logo
آوای ققنوس
8.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
547 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜 ‌‌‌‌‌چو از بنفشه بوی صبح برخیزد 💛 هزار وسوسه در جانِ من برانگیزد 💜 کبوترِ دلـم از شـوق می‌گشاید بـال 💛 که چون سپیده به آغوشِ صبح بگریزد صبح‌تون به زیبایی گل بنفشه 💐 @avayeqoqnus
خدای مهربانم؛ شکرت که نعمت‌های بیشمارت را بی‌دریغ به بندگانت ارزانی می‌کنی. هزاران بار شکرت 🙏🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. داشتم برگه‌های دانشجوهامو تصحیح میکردم که یکی از برگه‌های خالی توجه‌مو به خودش جلب کرد. به هیچ کدام از سوال‌ها جواب نداده بود، فقط زیر سوال آخر نوشته بود: نه بابام مریض بوده نه مامانم، همه سالمن خداروشکر... تصادف نکردم، خواب نموندم، اتفاق بدی هم نیفتاده... فقط دیشب تولد عشقم بود...گفتم سنگ تمام بذارم براش برا همین بعدازظهر یه دورهمی گرفتیم با بچه‌ها...بزن و برقص...شام هم بردمش نایب و یه کباب و جوجه ترکیبی زدیم...بعد بهم گفت بریم دربند...پوست دستمون از سرما ترک برداشت ولی می‌ارزید...مخصوصا باقالی و لبوی داغ چرخی‌های سر میدون... بعدش بهونه کرد بریم امامزاده صالح دعا کنیم تا به هم برسیم...دیگه تا بردمش خونه و خودم برگشتم این سر تهران ساعت یک شب شده بود... راست و حسینی حالش رو نداشتم درس بخونم...یعنی لای جزوه رو هم باز کردم ها...اما همش یاد قیافش می‌افتادم وقتی لبو رو مالیده بود به پک و پوزش...خنده‌ام می‌گرفت و حواسم پرت میشد...یهویی هم خوابم برد، بی‌هوش شدم انگار... حالا نمره هم ندادی نده، فدای سرت...یه ترم دیگه هم آوارت میشم نهایتش...فقط خواستم بدونی بی‌اهمیتی و این چیزا نبوده، یه وقت ناراحت نشی! چند سال بعد تو یه دانشگاه دیگه از پشت زد رو شونه‌ام و گفت: اون بیستی که دادی خیلی چسبید...گفتم: اگه لای برگت یه تیکه لبو میپیچیدی بهت صد میدادم بچه...خندید و دست انداخت دور گردنم... گفت: بچه‌مون هفت ماهشه استاد باورت میشه؟ عکسش رو از روی صفحه گوشیش نشونم داد، خندیدم... گفت این موهات رو کی سفید کردی اینجوری نبودی که... نشستم روی نیمکت فلزی و سرد حیاط... نشست کنارم... دلم میخواست برایش بگویم که یک شب هم تولد عشق من بود...که خودش نبود... دورهمی نبود... نایب نبود... امامزاده صالح نبود... فقط سرد بود... 🕊 😔 ✍ مرتضی برزگر @avayeqoqnus
🌻 از تو بی خبر 🌻 ای در درونِ جانم و جان از تو بی خبر وز تو جهان پر است و جهان از تو بی خبر چون پی بَرَد به تو دل و جانم که جاودان در جان و در دلی دل و جان از تو بی خبر ای عقل پیر و بخت جوان گرد راه تو پیر از تو بی نشان و جوان از تو بی خبر نقش تو در خیال و خیال از تو بی نصیب نام تو بر زبان و زبان از تو بی خبر از تو خبر به نام و نشان است خلق را وآنگه همه به نام و نشان از تو بی خبر جویندگانِ جوهر دریای کُنه تو در وادی یقین و گمان از تو بی خبر چون بی خبر بود مگس از پر جبرئیل از تو خبر دهند و چنان از تو بی خبر شرح و بیان تو چه کنم زانکه تا ابد شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی خبر عطار اگرچه نعره‌ی عشق تو می‌زند هستند جمله نعره‌زنان از تو بی خبر @avayeqoqnus
غم فرستاده‌ی عشق است عزیزش دارید که غریب است و زِ اقلیم وفا می آید 🥀 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 در دنیا هیچ‌چیز پایدار نیست و اگر انسان توقع بقای چیزی را داشته باشد، احمق است. اما اگر از آنچه برای مدت کوتاهی دارد لذت نبرد، از آن‌هم احمق‌تر است. 🔻 از رمان "لبه تیغ" ✍ سامِرسِت موام ✨@avayeqoqnus
شیخ ابوسعید را گفتند: فلان کس بر روی آب می‌رود. گفت: سهل است، بَزَغی و صَعوه‌ای نیز برود. گفتند: فلان کس در هوا می‌پرد. گفت: مگسی و زَغنه‌ای می‌پرد. گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می‌شود. شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می‌شود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد، آن بوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخُسبَد و بخورد و در میان بازار، در میان خلق داد و ستد کند و با خلق بیامیزد و یک لحظه، به دل، از خدای غافل نباشد. 🌸🍀🌸🍀🌸🍀 بزغ: وزغ، غوک، قورباغه. صعوه: پرنده‌ای بسیار کوچک. زغنه: جغنه، یکی از پرندگان شکاری. بخسبد: بخوابد. 🔻 برگرفته از اسرارالتوحید شیخ ابوسعید اباالخیر @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای که مرا خـوانـده ای ،راه نـشـانـم بـده در شـب ظـلـمــانی ام، مـاه نــشـانـم بـده یوسـف مصری ز چـاه، گـشت چنـان پادشـاه گـر کـه طـریـق ایـن بُـود، چـاه نـشـانـم بـده بر قـدمت همچـو خاک، گریه کنـم سوزناک گِل شد از آن گریه خاک، روح به جـانم بده از دل شـب می رسـد، نـور سـرا پـرده ها در سـحــر از مشرقت، صـوت اذانـم بــده سرخـوشـی این جـهـان، لـذت یک آن بُـود آنچـه تو را خـوشـتـر است، راه بـه آنـم بـده @avayeqoqnus
پروردگارا؛ در شب قدر که تقدیرها را قلم می‌زنی تقدیر ما را به فرج مولایمان رقم بزن... آمین 🤲 🤍 الهم عجل لولیک الفرج 💚 @avayeqoqnus🕯
یک عمر دنبال رفیق گشتم اما هیچکس نبود تا اینکه در جوشن کبیر پیدایش کردم "یا رفیق من لا رفیق له" و اینجا بود که تازه فهمیدم.... یک رفیق دارم.... اسمش "خداست " حسابش از همه جداست... کاش من هم همان بودم که او می‌خواست "یا انیس من لا انیس له" 🤍 التماس دعا در این شب عزیز 🙏🤍 @avayeqoqnus 🕯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح، لبخند خداست که درخشان تر از پرتوهای طلایی خورشید می‌تابد و قلبمان را آرامش و صفا می بخشد صبح زیبای بهاریتون بخیر 🌞🌸 @avayeqoqnus
الهی تو منزلی و دوستانِ تو در راه پس نه دل عذر خواه است و نه زبان کوتاه. آفریدی ما را رایگان و روزی دادی ما را رایگان بیامُرز ما را رایگان که تو خدایی نه بازارگان. آمین 🙏🌺 @avayeqoqnus✨  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آوای ققنوس
📚 پادشاه خردمندی که شمشیر پیشکشی را رد کرد آهنگری شمشیر بسیار زیبایی تقدیم شاپور پادشاه ساسانی نمود. شاپور از او پرسید: چه مدت برای ساختن این شمشیر زمان گذاشته ای؟ آهنگر پاسخ داد: یک سال تمام. پادشاه ایران باز پرسید: اگر یک شمشیر ساده برای سربازان بسازی چقدر زمان می برد؟ او گفت: سه تا چهار روز. شاپور گفت: آیا این شمشیر قدرتی بیشتر از آن صد شمشیر دیگری که می توانستی بسازی دارد؟ آهنگر گفت: خیر، این شمشیر زیباست و شایسته کمر شهریار. پادشاه ایران گفت: سپاسگزارم از این پیشکش اما پادشاه اهل فرمان دادن است نه جنگیدن، من از شما شمشیر برای سپاهیان ایران می‌خواهم نه برای خودم، و به یاد داشته باش سرباز بی شمشیر نگهبان کیان کشور، پادشاه و حتی جان خویش نیست. شاپور با نگاهی پدرانه به آهنگر گفت: اگر به تو پاداش دهم هر روز صنعتگران و هنرمندان به جای توجه به نیازهای واقعی کشور، برای من زینت آلات می سازند و این سرآغاز سقوط ایران است. پدرم به من آموخت زندگی ساده داشته باشم تا فرمانرواییم پایدارتر باشد. پس برای سربازان شمشیر بساز که نبردهای بزرگ در راه است. 👌👏👏 @avayeqoqnus
. من فکر می‌کنم، آنچه موجب رنجش آدم‌ها از یکدیگر می‌شود، این است که غالبا ما آدم‌ها توقع داریم طرف مقابلمان، به تمام وقایع دنیا از زاویه دید ما نگاه کند. 🔻 از رمان "طبل حلبی" ✍ گونتر گراس @avayeqoqnus
تهمت مثل زغال است اگر نسوزاند سیاه می‌کند... @avayeqoqnus
صد فصل بهار آید و بیرون ننهم گام ترسم که بیایی تو و در خانه نباشم @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. دو کس مُردند و حسرت بردند: یکی آن که داشت و نخورد و دیگر آن که دانست و نکرد. 🔹 کس نبیند بخیل فاضل را 🔸 که نه در عیب گفتنش کوشد 🔹 ور کریمی دو صد گُنَه دارد 🔸 کَرَمش عیبها فرو پوشد 🔻 برگرفته از باب هشتم گلستان سعدی @avayeqoqnus
. 🌾 چیزی بگو بگذار تا همصحبتت باشم ✨ لَختی حریفِ لحظه های غربتت باشم 🌾 ای سهمت از بار امانت هر چه سنگین تر ✨ بگذار تا من هم شریکِ قسمتت باشم 💚 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. زمان جدایی، سخنان مهرآمیز را کسی می‌گوید که عاشق نیست... 🍂 🔸 از رمان "در جستجوی زمان از دست رفته" ✍ مارسل پروست @avayeqoqnus
همیشه میشه تو گذشته یه لحظه ی قشنگ پیدا کرد و به امید تکرارش به زندگی ادامه داد ... @avayeqoqnus
هدایت شده از آوای ققنوس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماهی ها از تلاطم دریا به خدا شکایت کردند و چون دریا آرام شد خود را اسیر صیاد دیدند… تلاطم زندگی حکمت خداست از خدا دل آرام بخواهیم نه دریای آرام. ♦️ دریای دلتون همیشه آروم رفقا 🙏🌹 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا