eitaa logo
آوای ققنوس
8.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
541 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ صبح آمده تا که عشق ابراز کنی ✨ لبخند زنان پنجره را باز کنی ✨ هر روزِ تو یک منظره از زیبایی ست ✨ با نام خدا هفته که آغاز کنی صبح بخیر و شادی رفقا 🌸 شروع هفته تون پر از حرکت و برکت و سلامت باشه 🙏🌿 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. آنکه رخ عاشقان خاکِ کفِ پای اوست با رخ او جان ما، در دل ما جای اوست 🌹 @avayeqoqnus
. به سلامتی سکوت که سرشار از ناگفته هاست! جرات کنید حقیقی باشید. جرات کنید زشت باشید! خود را همان که هستید نشان دهید. هرچه می خواهید باشید فقط خودتان باشید! انسان باشید! 👌 🔻 از کتاب "ژان کریستوف" نوشته رومن رولان @avayeqoqnus
. نیست به جز یاد او، در دلِ ما جای گیر 🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 📕 حکایت آموزنده ای از گلستان سعدی: در میان کاروان حج، عازم مکه بودم، پارسایی تهیدست در میان کاروان بود. یکی از ثروتمندان عرب، صد دینار به او بخشید تا در صحرای مِنا گوسفند خریده و قربانی کند. در مسیر راه، رهزنان خفاجه (یکی از گروههای دزدهای وابسته به طایفه بنی عامر) ناگاه به کاروان حمله کردند، و همه دار و ندار کاروان را چپاول نموده و بردند. بازرگانان به گریه و زاری افتادند و بی‌فایده فریاد و شیون می‌زدند. ولی آن پارسای تهیدست همچنان استوار و بردبار بود و گریه و فریاد نمی‌کرد. از او پرسیدم مگر دارایی تو را دزد نبرد؟ در پاسخ گفت: آری دارایی مرا نیز بردند، ولی من دلبستگی به دارایی نداشتم که هنگام جدایی آن، آزرده خاطر گردم. گفتم: آنچه که گفتی با وضع من نسبت به فراق دوست عزیزم هماهنگ است، از این رو که: در دوران جوانی با نوجوانی دوست بودم، و بقدری پیوند دوستی ما محکم بود که همواره بر چهره زیبای او می‌گریستم، و این پیوستگی مایه نشاط زندگیم بود. ولی ناگاه دست اجل فرا رسید و آن دوست عزیز را از ما گرفت، و به فراق او مبتلا شدم. روزها بر سر گورش می‌رفتم و در سوگ فراق او می‌گریستم. پس از جدایی آن دوست عزیز، تصمیم استوار گرفتم که در باقیمانده زندگی، بساط همنشینی با افراد و شرکت در مجالس را برچینم، و از ارتباط با دیگران خودداری کنم (و گوشه گیری در حد عدم دلبستگی به چیزی را برگزینم): ✨ نباید بستن اندر چیز و کس دل ✨ که دل برداشتن کاریست مشکل 🔹 برگرفته از باب پنجم گلستان سعدی @avayeqoqnus
. ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت ناگَه برود زِ تن روانِ پاکت بر سبزه نشین و خوش بِزی روزی چند زآن پیش که سبزه بر دمد از خاکت 🌱 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. هر شب پنجرہ‌های ملکوت آسمان به سوی قلب ها گشودہ می شود الهی، امشب! ﮐﯿﻨﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ قلبہای ‌ما ﺑﺰﺩﺍﯼ و نور ایمانت را درقلبهایمان جاری کن آمین 🙏🌸 شبتون در پناه پروردگار عزیزان 🌱🌙 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. صبح که می‌شود پنجره را باز کن بگذار بادی به سر و صورت روزمرگی‌هایت بخورد بقچه‌ی امروزت را پراز مهربانی کن لبخندی گوشه لبت بکار و راه بیفت. صبح بخیر و شادی رفقا 🙏🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
. خدایا؛ شکرت که پناهی ، شکرت که مهربانی ، شکرت که حمایتگری ، شکرت که هدایتگری خدایا هزاران بار شکر 🙏🌿 ☀️ @avayeqoqnus ☀️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 گنج نهانِ ایاز! می گویند که اَیاز ، غلام سلطان محمد غزنوی ، در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان ، در دربار پادشاه صاحب منصب شد. او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر می زد و وقت خروج بر در اتاق قفلی محکم می زد تا این که درباری ها گمان کردند ایاز گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را از سر حسادت به گوش شاه رساندند. پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند. به این ترتیب 30 نفر از بدخواهان به اتاق ایاز ریختند و قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز یک چارُق کهنه و یک دست لباس مندرس که به دیوار آویخته شده بود. به این ترتیب دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان به خنده افتاد و گفت: "ایاز مرد درستکاری است . آن لباس های مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها را در اتاقش آویخته است تا روزگار فقر و سختی اش را به یاد داشته باشد و به رفاه امروزش غرّه نشود." 👌🌻 🔸 برگرفته از مثنوی معنوی مولوی @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. اندیشه ها باید همیشه به سوی آینده پیش روند. اگر خدا میخواست که انسان به گذشته باز گردد‌، یک چشم پشت سر او می گذاشت. 👌 @avayeqoqnus
. صفت عاشقِ صادق به درستی آن است  که گرش سر برود از سر پیمان نرود @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🍀 آسایش بزرگان 🍀 شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست: برای خاطر بیچارگان نیاسودن بکاخ دهر که آلایش است بنیادش مقیم گشتن و دامان خود نیالودن همی ز عادت و کردار زشت کم کردن هماره بر صفت و خوی نیک افزودن ز بهر بیهده، از راستی بَری نشدن برای خدمت تن، روح را نفرسودن بُرون شدن ز خرابات زندگی هشیار ز خود نرفتن و پیمانه‌ای نپیمودن رَهی که گمرهیش در پِی است نسپردن دریکه فتنه‌اش اندر پس است نگشودن @avayeqoqnus
. به خاطر آوردنت را دوست دارم ... چه زیبا مرا از هم می پاشی 💔 @avayeqoqnus
. 🌿 خودت را رها کن، ذهنت را، روانت را، خاطراتت را... خالی کن خودت را از فکر روزهای آسان یا سختی که پیش رو داری، 🌿 چالش‌های جدیدی که با آن‌ها مواجهی، آزمون‌های ساده یا پیچیده‌ای که داری و تمام نگرانی‌های ریز و درشتی که در صندوقچه‌ی افکارت تلنبار کرده‌ای. 🌿 رها باش از دغدغه‌ی اتفاقات تلخی که هنوز نیفتاده‌اند و به احتمال زیاد، هرگز هم نخواهند افتاد. 🌿 بالآخره روزهای سخت هم می‌گذرند، چالش‌ها را پشت سر می‌گذاری، آزمون‌ها به نتیجه‌های متوسط یا مطلوب می‌رسند 🌿 و فقط این نگرانی‌های تو هستند که بی‌ثمر، یقه‌ی آرامشت را چسبیده‌اند و به لحظاتت برچسب تلخ بیقراری می‌زنند. @avayeqoqnus
. دلا چه دیده فروبسته‌ای؟ سپیده دمید سری برآر که خوش عالَمی‌ست عالمِ صبح صبح بخیر و شادی رفقا ☀️🌹 ☀️ @avayeqoqnus ☀️