eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ماجرای تو انتهای غم است تو بگو از کجا شروع کنم بعد یک رخصت از امام رضا باید این روضه را شروع کنم روضه های تو فرق دارد با روضه های ائمه دیگر پای هر روضه غیر کرب و بلا باید از حجره گفت و یک بستر @hosenih قصه عمر هیچ خورشیدی به غم انگیزی زوال تو نیست غصه هیچ حجره ای قدر گوشۀ آن سیاه چال تو نیست آه... موسای خانواده نور کوه طوری شده است زندانت مثل بغضی که در گلو حبس است مانده بین گلوی تو جانت از تنت یک خیال مانده فقط بسکه لاغر شدی نحیف شدی خوب شد نیستند دخترهات که ببینند چه ضعیف شدی آه خلوت نشین ظلمت غم خلوتت هم نمور هم سرد است پانشو چون که زود می افتی این اثرهای استخوان درد است تازه این حال و روز قبلا توست دو قدم راه را تنت می برد آن زمان ساق پات سالم بود حال اما شکسته، زخمی، خرد روی دست چهارتا برده بدن تو چه می کند آقا؟! غل و زنجیرهای زندانت بر تن تو چه می کند آقا غصه ها در پی تو می آیند آن یهودی بد دهان هم هست ظاهرا غیر از این سه چار نفر خانمی با قد کمان هم هست @hosenih پیکر تو سه روز بر پل شهر مرقد شهر کاظمین شده و از اینجا به بعد مرثیه ام نوبت روضه حسین شده وای از آن پیکری که بی سر بود وای از آن پیکری که بی سر ماند وای از آن مادری که در گودال روضه های غریب مادر خواند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت مغنّیان خوش‌آواز و مطربان، در آن به گِرد مَسند او پای‌کوب و دست‌افشان... بگفت تا که بیاید ابوالعطا به حضور به شعر ناب فزاید بر آن نشاط و سرور @hosenih ابوالعطاء که بر شعر و شاعریش درود ز بی‌وفایی دنیا زبان به نظم گشود ز مرگ و قبر و قیامت سرود اشعاری که اشک دیدۀ هارون ز چهره شد جاری چنان به محفل مستان به هوشیاری خواند که شعر او تن هارون مست را لرزاند زبان گشود به تحسین، که ای بلند‌مقام! کلام نغز تو شعر و شعور بود و پیام خلیفه را سخنان تو داد آگاهی ز ما بگو صلۀ شعر خود چه می‌خواهی بگفت گنج و درم بر تو باد ارزانی مرا به حبس بود یک امام زندانی مراست یار عزیزی چهارده سال است گهی به حبس و گهی گوشۀ سیه‌چال است ضعیف گشته به زیر شکنجه‌ها تن او بُوَد جراحت زنجیرها به گردن او من از تو هیچ نخواهم مقام و مکنت و زر به غیر حکم رهایی موسی جعفر چو یافت خواهش آن شاعر توانا را نوشت حکم رهایی نجل زهرا را نوشته را به همان شاعر گرامی داد بگفت صبح، امام تو می‌شود آزاد ابوالعطاء ز شادی نخفت آن شب را گشوده بود به شکرانه تا سحر لب را بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است به وقت صبح، عزیزش ز حبس آزاد است علی الصباح روان شد به جانب زندان لبش به خنده و چشمش ز شوق اشک‌افشان اشاره کرد به سندی که طبق این فرمان عزیز ختم رسل را رها کن از زندان به خنده سندی شاهک جواب او را داد که غم مدار امامت شود ز حبس آزاد ابوالعطاء نگاهش به جانب در بود در انتظار عزیز دل پیمبر بود که در گشوده شد و شد برون چهار نفر به دوششان بدنی بود روی تختۀ در هزار جان گرامی فدای آن پیکر که بود پیکر مجروح موسی جعفر گشوده بود ستم پیشه‌ای به طعنه زبان که هست این بدن آن امام رافضیان @hosenih امام، موسی جعفر که جان فدای تنش اگر چهار نفر شد مشیّع بدنش مشیّعین تن پاک یوسف زهرا شدند ده تن، هنگام ظهر عاشورا به اسب‌ها ز ره کینه نعل تازه زدند چه زخم‌ها که دوباره بر آن جنازه زدند... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فزا بس است خو با بلا گرفته‌ام اما بلا بس است قلبم گرفته باز ، جگر گوشه‌ام کجاست این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است @hosenih چشمی نمانده گوشه‌ی تارِ سیاه چال دردی نمانده آه که این دردِ پا بس است زنجیر هم به شانه‌یِ من گریه می‌کند در زیرِ حلقه‌ها بدنی بی نوا بس است صیاد آمده به تماشایِ مرگِ من بیگانه کو که دیدنِ این آشنا بس است رحمی نمی‌کند نَفَسم مانده در گلو رحمی نمی‌کند که من و این جفا بس است @hosenih اینجا کسی ندید که ساقم شکسته است اینجا کسی نگفت که سیلی چرا؟ بس است یک جمله گفته‌ام که بزن خوب میزنی باشد  بزن دوباره  ولی ناسزا بس است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ آنسان که خیرها همه آثار کوثرند درد و بلا ، مصائب آل پیمبرند گلواژه های گریه که یک جا شوند جمع جوشن نوشته: روضه ی موسی بن جعفرند @hosenih زنجیر، زجر، زهر، سیه چال، ناسزا گویا همه روایتِ گودالِ دیگرند شیبُ الخضیب را به تهِ چاه دیده ای؟ خدُّالتَّریب ها چه بجا سجده میبرند مقتل نوشته: ساق برایش نمانده بود رَزّازها هَماره یهودِ ستمگرند ریشه دوانده همچو درختی به عمقِ خاک این عضوهاست، وارثِ زهرای اطهرند آهن کجا و گردنِ مجروح و پای زخم این دستهای خسته همان دستِ حیدرند با اینکه زیر سُمِّ ستوران نرفته اند این دنده ها شکسته تر از نعش اکبرند سیلی به استخوانِ شکسته نمیزنند اما چه باک؟ وارث غمهای مادرند سبط حسین بود که پیشانی اَش شکست این سربلندها پسرِ شاه بی سرند با اینکه او نمود بلا را خود اختیار خلّصنی یارب از چه به لعلش مُکررند؟ آن بد دهن نمود اهانت به مادرش! این خاندان ز خلقِ جهان مادری ترند عجّل وفاتی اَش به عطش مستجاب شد بر روزه دار، زهر به افطار میبرند؟ @hosenih گر تخته پاره ای شده تابوت این امام آری همه تلافی آن فتح خیبرند زنجیرها به پیکر او حلقه حلقه ماند تا روز حشر نیز نشانش به پیکرند ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ انیسِ این شب ممتد چهارده سالم شب است و گریه به حالم کند سیه چالم اگرچه رفته زِ دستم حسابِ این شبها نرفته از نظرم خاطراتِ اطفالم @hosenih اُمیدِ دیدنِ رویِ رضا ندارم حیف از این دو چشمِ نحیف و دو پلکِ بی‌حالم چنان فشرده مرا در میانِ خود زنجیر که حلقه حلقه فرو رفته در پَر و بالم دوباره کعبه نِی امشب سری به من زد و رفت دوباره طعنه گرفته سراغِ احوالم به رویِ خاک مسیرِ کشیدنم پیداست شکسته می‌روم و هر دو پا به دنبالم @hosenih رسیده سَندیِ شاهک ، دوباره میخندد و من بخاطرِ مادر دوباره می‌نالم حیا نمی‌کند و بعدِ زخمِ سیلیِ او به یادِ داغِ مدینه به یادِ نُه سالم ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ دخیل بسته فلک بر ضریح زنجیرش نماز گریه کند با نوای تکبیرش @hosenih شکسته ساقه ی او آیه ای مقطعه بود که هیچ سوره نیاورد ، تاب تفسیرش چگونه حلقه ی آهن گرفت حلقش را چرا به گوشه ی زندان ؟ چه بود تقصیرش ؟ چگونه زهر هلاهل ، به زخمه ی الماس به نازنین جگرش ، مینوشت تقدیرش به روی تخته ی در میبرند دریا را قلم به شرم در آمد ، ز شرح تصویرش عجب که حامل عرش است دوش چار غلام زبان گشوده حقیری برای تحقیرش @hosenih شبیه جد خودش روی خاک پرپر شد شبیه جد خودش زنده مانده تاثیرش ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ اشک های ستاره ها می ریخت کهکشان هم به گریه افتاده از نحیفیِ پیکر خورشید آسمان هم به گریه افتاده جسم او ذره ذره آب شده تازیانه چه کرده با بدنش!؟ این که افتاده گوشه ی زندان پیرُهن‌خالی است یا بدنش!؟ @hosenih حجم بال و پرش پُر از زخم است جای سالم نمانده در پر او قفسش بس که کوچک و تنگ است هی به دیوار می خورد سرِ او درد تا مغز استخوان می رفت بازویش را اگر تکان می داد می توانست شب بخوابد اگر درد پهلو کمی امان می داد وای از آن دم که آرزو باشد لحظه ای آه حسرتی بکشی غل و زنجیر فرصتی ندهند نفسی هم به راحتی بکشی دمِ " عجِّل وفاتی " لب او زنده کرده است داغ زهرا را ظاهراً عادت نگهبان هاست بی جهت می زدند آقا را آه!این آینه هزاران بار زیر مُشت و لگد ترک خورده جای یک لقمه نان و جرعه ای آب دمِ افطارها کتک خورده آه!با هر تنفسش می شُد حس کنی دردِ در جِناقش را بشکند دست سِندی کافر... خُرد کرد استخوان ساقش را با هزاران عذاب جان داد و با هزاران عذاب تشییع شد روی یک تخته پاره ای کوچک بدن آفتاب تشییع شد باز هم جای شکر آن باقی است مصحف اش را بهم نریخت کسی طرح لب های نازنینش را با نوک پا بهم نریخت کسی @hosenih لحظه ی جان سُپردن او را خواهرش روی تل نمی دیده با عصا هیچ نامسلمانی به سر و صورتش نکوبیده احدی در پی غنیمت نیست پیرهن از تنش کسی نَکِشید بعد جان دادنش خدا را شُکر مرکبی روی پیکرش ندوید ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ این تن غرق کبودی آسمان را محور است این سرِ از تخته آویزان به عالم سرور است جای او بر روی چشم ماست نه بر تخته چوب مردم! این محنت کشیده وارث پیغمبر است @hosenih آنقدر سنگینی زنجیر زجرش داده است گردنش از دستهای لاغرش لاغرتر است ساق پایش را ببیند دخترش دق میکند خوب شد که نیست اینجا.او ندیده مضطر است بچه هایش نذرها کردند آزادش کنند گرچه آزادست حالا.حیف دیگر پرپر است ای غلامان برروی دوش شما آقای ماست پس دهید اورا به ما.وقت وداع اخر است قاتل موسی بن جعفر زهر یا زندان نبود قاتلش توهین سندی لعین بر مادر است شیعیان هریک کفن در دست اینجا آمدند کاظمین از واحسینا واحسینا محشر است @hosenih گریه کن با حضرت موسی بن جعفر بر حسین گریه کن بر آن غریبی که به زیر‌ خنجر است خنجرش کند است میدانم ولی ای تشنه لب دست و پا کمتر بزن زینب دراین دورو بر است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با گریه،با آه دمادم می نویسند در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند اندوه را با جوهر غم می نویسند این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند کوچه به کوچه مجلس ماتم گرفتند کَرّوبیان با روضه خوان ها دم گرفتند آیات قرآن حضرت موسی بن جعفر ع تسبیحِ ایمان حضرت موسی بن جعفر ع آوای باران حضرت موسی بن جعفر ع دردی و درمان حضرت موسی بن جعفر ع لب تشنه ی عشق توام باران عطا کن از دردمندان توام درمان عطا کن @hosenih بویِ دل‌انگیزِ بهارِ مَردُم ما نورِ چراغِ شام تارِ مَردم ما بودی همیشه در کنار مَردُم ما خیلی گره خورده است کار مَردُم ما گرچه گرفتاریم یا باب الحوائج امّا تو را داریم یا باب الحوائج خوشبخت چشمی که خودش را نیل کرده آیاتِ اشک آلوده ای تنزیل کرده پای بساطت سال را تحویل کرده بیچاره آنکه روضه را تعطیل کرده مشقِ بقای خضر،درسِ حوزه ی توست آب شفای خلق،اشکِ روضه ی توست جز ذکر "الله" لبت "بسمی" نداریم شیرین تر از نام شما اسمی نداریم با حرز تو از صدبلا قِسمی نداریم ما ترس از بیماریِ جسمی نداریم بیماری ما زندگی منهای روضه است راه علاجِ ما دو قطره چای روضه است چشم مرا تر کن زمان ربّناها لطفاً نگاهم کن میان این گداها پیچیده در هفت آسمان ها این صداها: یا "فاطمه معصومه"ها و یا "رضا" ها این خاک شد "ایرانِ" این خواهر_برادر جانِ همه قربانِ این خواهر_بردار دریای رحمت!ما به موج‌ات خو گرفتیم از هرکسی جز خاندانت رو گرفتیم در اوج بیماری ز تو دارو گرفتیم ما نسخه را از "ضامن آهو" گرفتیم صحن رضا جانِ شما دارالشفا شد پای ضریحش نُطقِ طفل لال وا شد موسایِ طور غم عصایت را شکستند با زجر تو قلب رضایت را شکستند نامردها دست دعایت را شکستند زیر لگدها ساق پایت را شکستند چیزی برای تو به جز ماتم نمانده نای مناجاتی برایت هم نمانده شیعه هنوز از غُصّه ات تشویش دارد داغ تو را در سینه بیش از پیش دارد سِندیِ ملعون بد زبانش نیش دارد روی لبش دشنام قوم و خویش دارد با ذکر مادر درد پهلو می کشیدی داغ حسن را کنج زندان می چشیدی در این قفس بال و پری دیدم؟ندیدم جز روضه چیز دیگری دیدم؟ندیدم زیر عبایت پیکری دیدم؟ندیدم جز استخوان لاغری دیدم؟ندیدم داغ تو ما را کُشت ای فرزند زهرا عَجِّل وفاتی خوانده ای مانند زهرا @hosenih با جوهر خون نامه ات توقیع گردید اندوه تو در روضه ها توزیع گردید آیه به آیه سوره ات تقطیع گردید بر تختِ‌پاره پیکرت تشییع گردید با این همه..،تو بی کفن ماندی؟نماندی آقا!بدون پیرهن ماندی؟نماندی اصلاً تنت آماج تیغ و نیزه ها شد؟! از پشت سر راس تو از پیکر جدا شد؟! آن‌گونه دور خیمه هایت شر به پا شد؟! ناموس تو راهیِ شامات بلا شد؟! پس هیچ دردی مثل درد کربلا نیست پس هیچ داغی داغ شاه سرجدا نیست ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ یارب به حق مادرم خَلِّصنی یارَب یارب به جدّ اطهرم خَلِّصنی یارَب او هم نوا با چاه شد من با سیه چال من از علی تنهاترم خَلِّصنی یارَب @hosenih یارب به آن زندانیِ زندان کوفه به عمه جانِ مضطرم خَلِّصنی یارَب تا کی از این زندان به آن زندان خدایا ذکر و دعای آخرم خَلِّصنی یارَب تا کی نبینم ای خدا معصومه‌ ام را دل تنگِ روی دخترم خَلِّصنی یارَب زندان تاریک و نمورم مثل قبر است خاک سیه شد بسترم خَلِّصنی یارَب بین قفس بسته چرا صیاد بی رحم زنجیر بر بال و پرم خَلِّصنی یارَب زیر غل و زنجیر و ضرب تازیانه چیزی نماند از پیکرم خَلِّصنی یارَب شلاق خون گرید به حال غربت من زخمی شده پا تا سرم خَلِّصنی یارَب تا کی زند سیلی به رویم این یهودی شد تار چشمان ترم خَلِّصنی یارَب @hosenih راضی به مرگ خود شدم از بس که گوید او ناسزا بر مادرم خَلِّصنی یارَب ** هر لحظه خون می ریزد از زخم گلویم یاد گلوی اصغرم خَلِّصنی یارَب ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت‌الاسلام ▶️ از حال و روزش آسمان حالی مکدر داشت رنگی کبود و دیده ای دلواپس و تر داشت خورشید در زنجیر بود و نور می افشاند او چشم هایی نافذ و قدیسه پرور داشت @hosenih زندان در آغوشش گرفت و نورباران شد چون بوریایی که کسی را گرم در بر داشت پایش شکست و آه زهرا رفت تا بالا یعنی ستون عرش آن لحظه ترک بر داشت با چشم نیمه بسته جان می داد؛ یعنی که شوق وصال دخترش را بار دیگر داشت زندان به زندان مجلس روضه عوض میکرد بر لب نوای یاحسین و وای مادر داشت وقتی کبودی تنش تکثیر شد گفتند: او هیاتی در سینه اش از داغ کوثر داشت او ترجمان زخم های کوچه و در بود بر روی جسمش بیت الاحزانی مصور داشت مقتل نویسان شرح میدادند عاشورا آهی که در بین گلو، موسی بن جعفر داشت @hosenih زیر گلویش زخم شد، اما جدا هرگز در لحظه جان دادن خود سایه سر داشت با روضه های قتلگاه جد خود جان داد با هفتمین زخمی که جدش روی حنجر داشت ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5922463075994176017.aac
10.83M
🔰 🔰 🌴صلی الله علیک یا موسی بن جعفر(ع) 🌴 🏴 روضه با تحقیق و اجرای:حجت الاسلام 1399 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
های ماه رجب و شعبان 🏴السلام علیک یا اباعبدالله🏴 ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ حلول ماه رجب : ✅ شب لیلة الرغائب: ✅ اول رجب : ✅ سوم رجب : ✅ دهم رجب: ✅ سیزدهم رجب: ✅مراسم معنوی اعتکاف: ✅ پانزدهم رجب: ✅بیست و چهارم رجب سالروز فتح خیبر : ✅بیست و پنجم رجب : ✅بیست و ششم رجب : ✅بیست و هفتم رجب : ✅ بیست و هشتم رجب: ✅پایان ماه رجب: ✅حلول ماه شعبان : ✅سوم شعبان : ✅چهارم شعبان : ✅پنجم شعبان : ✅یازدهم شعبان : ✅پانزدهم شعبان : ✅هفدهم تا بیست و سوم شعبان : ✅پایان ماه شعبان: ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: مناسبت های اسفند ماه ✅آخر اسفند: مناسبت های فروردین ماه ✅ اول فروردین: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های ماه رجب، شعبان، اسفند و فروردین @hosenih
های ✔️ با سلام خدمت زائرین محترم حسینیه 📢 با توجه به حجم بالای مطالب و ضرورت دسترسی آسان تر به اشعار، پیشنهاد می کنیم مورد نظر خود را لمس نمایید 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 ✅ حلول ماه رجب : ✅ شب لیلة الرغائب: ✅ اول رجب : ✅ سوم رجب : ✅ دهم رجب: ✅ سیزدهم رجب: ✅مراسم معنوی اعتکاف: ✅ پانزدهم رجب: ✅بیست و چهارم رجب سالروز فتح خیبر : ✅بیست و پنجم رجب : ✅بیست و ششم رجب : ✅بیست و هفتم رجب : ✅ بیست و هشتم رجب: ✅پایان ماه رجب: موضوعات پُر بازدید ✅ اشعار اول مجلسی: ✅ دودمه مخصوص میاندارها: ✅دیگر موضوعات: 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 های @hosenih
برای نور هم صحبت شدن با ظلمت آسان نیست بگو درد غریبی را مداوا نیست درمان نیست امام شیعه را با دستهای بسته می بردند کدامین ابر، از این داغ از این غصه گریان نیست @hosenih چرا این زهر دست از جان شیعه برنمی‌دارد کسی همچون رضا امشب از این ماتم پریشان نیست به هارون الرشید و سندی ابن شاهکش لعنت نفهمیدند امام شیعه جایش کنج زندان نیست الا ای ماه فی قعرالسجون جانم فدایت باد کنار حجت الاسلام حتی یک مسلمان نیست چگونه با زبان روزه در غل بودی و زنجیر ز داغت لحظه افطار چشم عرش بارانیست مگو خَلّصنی یا رب قلب عالم را مزن آتش که اصلاً خاطرات خوبی از این جمله در جان نیست سه روز و شب تنت را بر پل بغداد جا دادند پل بغداد قطعاً بدتر از ریگ بیابان نیست @hosenih خدا را شکر عمامه،عبا، جامه، قبا داری تنت عریان لبت عطشان کسی دور تو خندان نیست ... دهانش بوی می میداد آنکه بر دهان میزد مگر بر غنچه لب های او آیات قرآن نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من آن خورشید پنهانم که پشت ابر زندانم زآهم شعله ور هستم ز اشکم غرق بارانم نه یار و همدمی دارم نه غمخوار غمی دارم نه حتی سایه ای را که کنار خویش بنشانم اگر دلتنگ و دلگیرم چنان محبوس زنجیرم نمی آید به دست من دگر چاک گریبانم @hosenih تمام ذکر من گشته خلصنی ای خدا من شده این حلقه های سلسله تسبیح دستانم شبیه غنچه ای در خود شدم جمع از غل و زنجیر نمی آید دمی بیرون سرم از روی دامانم به سان باغ پاییزی نمانده ازتنم چیزی شبیه مادرم زهرا شبح در جامه ای مانم اذان صبح من گریه اذان مغربم شلاق به وقت شرعی آه است افطاری که مهمانم از این دشنام زندانبان شده مویم سپید از غم فشارغیرت از مویم کشیده شیره ی جانم چه سنگین است دستانش نمی بیند دگر چشمم که گویا سیلی او دوخت مژگان را به مژگانم @hosenih به روی تخته ی یک در مرا تشییع می کردند نشد جمعیتی غیر از غبار ره پریشانم مرا در کوچه و بازار امام الرافضین خواندند تنم فریاد اما زد مسلمانان مسلمانم شبیه آن اسیران که به آن ها خارجی گفتند به یاد کوچه و بازار آن ها روضه می خوانم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قعر سجون، به واژه که معنا نمیشود در چاه، جای یوسف زهرا نمیشود چندین سیاه چال در اعماق یکدگر اینجا که جای این قدِ رعنا نمیشود تاریکتر ز شامِ سیه سِجنِ من شده نور خدا، نهان دلِ شبها نمیشود @hosenih ممنوع شد اگرچه ملاقاتِ من، ولی دیوار و در که مانعِ زهرا نمیشود این گردنِ شکسته ی زنجیر بسته ام حتی برای سجده کمی تا نمیشود کوبیده ساقِ پای من از حلقه ی قیود این استخوانِ خورده گِره وا نمیشود با زهرِ کین، گلوی منِ روزه دار سوخت افطار من که سیلیِ اعدا نمیشود بر غربتم اگرچه رضا روز و شب گریست اما غمم، مصیبت عظما نمیشود با روضه های جدّ غریبم گذشت عمر دردم بدونِ گریه مداوا نمیشود این سالهای سخت به زندان، چو یک شبِ... زندانِ سختِ زینب کبرا نمیشود چندین کفن به جسم من، ای وای یک کفن... بهر عزیز فاطمه پیدا نمیشود @hosenih زیر سمِ ستور، چه میمانَد از بدن این جسمِ خاکمال شناسا نمیشود چیزی نمانده تا سحرِ فجرِ انتقام خورشید، پشت ابر تماشا نمیشود یا صاحب الزمان بنما ذوالفقار را چاره بجز قیام تو مولا نمیشود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اشک های ستاره ها می ریخت کهکشان هم به گریه افتاده از نحیفیِ پیکر خورشید آسمان هم به گریه افتاده جسم او ذره ذره آب شده تازیانه چه کرده با بدنش!؟ این که افتاده گوشه ی زندان پیرُهن‌خالی است یا بدنش!؟ @hosenih حجم بال و پرش پُر از زخم است جای سالم نمانده در پر او قفسش بس که کوچک و تنگ است هی به دیوار می خورد سرِ او درد تا مغز استخوان می رفت بازویش را اگر تکان می داد می توانست شب بخوابد اگر درد پهلو کمی امان می داد وای از آن دم که آرزو باشد لحظه ای آه حسرتی بکشی غل و زنجیر فرصتی ندهند نفسی هم به راحتی بکشی دمِ " عجِّل وفاتی " لب او زنده کرده است داغ زهرا را ظاهراً عادت نگهبان هاست بی جهت می زدند آقا را آه!این آینه هزاران بار زیر مُشت و لگد ترک خورده جای یک لقمه نان و جرعه ای آب دمِ افطارها کتک خورده آه!با هر تنفسش می شُد حس کنی دردِ در جِناقش را بشکند دست سِندی کافر... خُرد کرد استخوان ساقش را با هزاران عذاب جان داد و با هزاران عذاب تشییع شد روی یک تخته پاره ای کوچک بدن آفتاب تشییع شد باز هم جای شکر آن باقی است مصحف اش را بهم نریخت کسی طرح لب های نازنینش را با نوک پا بهم نریخت کسی @hosenih لحظه ی جان سُپردن او را خواهرش روی تل نمی دیده با عصا هیچ نامسلمانی به سر و صورتش نکوبیده احدی در پی غنیمت نیست پیرهن از تنش کسی نَکِشید بعد جان دادنش خدا را شُکر مرکبی روی پیکرش ندوید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این تن غرق کبودی آسمان را محور است این سرِ از تخته آویزان به عالم سرور است جای او بر روی چشم ماست نه بر تخته چوب مردم! این محنت کشیده وارث پیغمبر است @hosenih آنقدر سنگینی زنجیر زجرش داده است گردنش از دستهای لاغرش لاغرتر است ساق پایش را ببیند دخترش دق میکند خوب شد که نیست اینجا.او ندیده مضطر است بچه هایش نذرها کردند آزادش کنند گرچه آزادست حالا.حیف دیگر پرپر است ای غلامان برروی دوش شما آقای ماست پس دهید اورا به ما.وقت وداع اخر است قاتل موسی بن جعفر زهر یا زندان نبود قاتلش توهین سندی لعین بر مادر است شیعیان هریک کفن در دست اینجا آمدند کاظمین از واحسینا واحسینا محشر است @hosenih گریه کن با حضرت موسی بن جعفر بر حسین گریه کن بر آن غریبی که به زیر‌ خنجر است خنجرش کند است میدانم ولی ای تشنه لب دست و پا کمتر بزن زینب دراین دورو بر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این تن غرق کبودی آسمان را محور است این سرِ از تخته آویزان به عالم سرور است جای او بر روی چشم ماست نه بر تخته چوب مردم! این محنت کشیده وارث پیغمبر است آنقدر سنگینی زنجیر زجرش داده است گردنش از دستهای لاغرش لاغرتر است ساق پایش را ببیند دخترش دق میکند خوب شد که نیست اینجا.او ندیده مضطر است بچه هایش نذرها کردند آزادش کنند گرچه آزادست حالا.حیف دیگر پرپر است ای غلامان برروی دوش شما آقای ماست پس دهید اورا به ما.وقت وداع اخر است قاتل موسی بن جعفر زهر یا زندان نبود قاتلش توهین سندی لعین بر مادر است شیعیان هریک کفن در دست اینجا آمدند کاظمین از واحسینا واحسینا محشر است گریه کن با حضرت موسی بن جعفر بر حسین گریه کن بر آن غریبی که به زیر‌ خنجر است خنجرش کند است میدانم ولی ای تشنه لب دست و پا کمتر بزن زینب دراین دورو بر است شاعر:
صدای روضه می آید مهیّا می شود چشمم خدارا گریه کن ها ! بینتان جا می شود چشمم؟ برای یوسف زندان بغداد اشک می ریزم به نابیناییم شادم ، زلیخا می شود چشمم @hosenih من از زندان و زندانبان و زندانی چه می دانم بپرس از اشک می بینی که دریا می شود چشمم عبادتگاه یا زندان ؟ نمی دانم ولی با او نماز اشک می خوانم ، مصلّی می شود چشمم بنا بود آنچه می خوانم تسلای دلم باشد عجب جایی میان روضه ها وا می شود چشمم شبِ تاریکِ زندان ، ابنِ شاهک ، خشم زندانبان شب قدر است و با این روضه احیا می شود چشمم @hosenih گریزِ کربلا را نیز با خود دارد این زندان فرات اشک ! جاری شو که سقّا می شود چشمم تنی در بین زنجیر و تنی بر خاک در گودال میان روضه حیرانم ، معمّا می شود چشمم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بالاترین خورشید، گنجی در خفا بود لبهای خشکش، تشنهء ذکر و دعا بود بی جلوه هم از بندهء بد، عبد می ساخت موسای ما در معجزاتش بی عصا بود @hosenih از ساق عرش افتاد در زندان ویران آنکس که مجروحیتش از ساق پا بود با ضربه ها هرچند که از حال می رفت در سجده مدهوش ملاقات خدا بود زیر عبایش جلوه های پنج تن داشت هر جای جسمش روضهء آل عبا بود هرکس که آمد پیش او حاجت روا شد هرچند حرفش نیشدار و ناروا بود زنجیر، دور گردنش بود و زمین خورد بسکه ردیف استخوانش جابجا بود با زخم لبهایش به سختی آب می خورد هرشب گریز روضه هایش کربلا بود ای کاظمینی ها! جنازه بر زمین ماند ای کاش در بین شما، یک آشنا بود هرچند بی کس روی تخته پاره افتاد در وقت تدفینش یقین دارم رضا بود اینجا از ابریشم، کفن آماده کردند در پیش مردم حرمت صاحب عزا بود در کربلا یا سر به روی نیزه می رفت... یا هر تنی صدپاره با سر نیزه ها بود @hosenih آنجا سری در دست قاتل بود اما با خنجر کُندی بریده از قفا بود بعد سه روز ارباب ما را دفن کردند تجمیع جسم او به دست بوریا بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر تخته ای فرسوده پیکر میشود تشییع پیکر که نه! یک جسم لاغر میشود تشییع راحت نکردند از غل و زنجیر جسمش را با دست و پای بسته، مضطر میشود تشییع @hosenih «باب»الحوائج بود و جای بهترین تابوت آقایمان بر لنگه ای «در» میشود تشییع حاجاتمان پیراهن مشکی به تن کرده چون حضرت موسی بن جعفر(ع) میشود تشییع جا مانده آهِ احتضارش گوشهٔ زندان جان داده دور از چشم دختر میشود تشییع دلواپس بیتابیِ معصومه(س)جانش بود دور از رضا(ع) در غربت آخر میشود تشییع بر صورتش جامانده ردّ زخمهٔ شلّاق دارد کبودی های حنجر میشود تشییع شکرخدا در ازدحام نیزه داران نیست بیگانه با شمشیر و خنجر میشود تشییع @hosenih بر روی شانه! نَه به زیر ضربه هایِ نعل دارد تنش با وضع بهتر میشود تشییع دلواپس ناموس در بین حرامی نیست دور از غم ِ خلخال و معجر میشود تشییع! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زندان، رواق روشنی شد، غرق نورت دیوارها، نمناک از شرم حضورت دهلیزها مستند، هنگام عبورت زنجیر، تسبیحی به دستان صبورت این بندها، در بند زلف دلپذیرت موسای دربندی و هارون‌ها اسیرت یوسف، که ترس از تنگی زندان ندارد مصر وجود است او، غم کنعان ندارد نوح است و بیم از موج و از طوفان ندارد جان جهان است او، هراس جان ندارد عاشق، دلش دریاست، حتی کنج زندان آیینه‌ی دنیاست، حتی کنج زندان @hosenih ای هفت دریا، غرق در دریای صبرت! هفت آسمان یک نقطه، در پهنای صبرت ای هفت شهر عشق، در معنای صبرت! زانو زدند ایوبها، در پای صبرت آقا! به این حجم از بلا، عادت ندارم باید بگویم، شاعرم، طاقت ندارم سنگینی شلاق و آن بازو؟ خدایا! زنجیر بر آن قامت دلجو؟ خدایا! چنگال زندانبان و آن گیسو؟ خدایا! خون و شکست طاق آن ابرو؟ خدایا! هر چند در دستان او، جام بلا بود از تشنگی، یک‌ریز یاد کربلا بود معصومه دلتنگ است، چشمانش به راه است فهمیده‌اند انگار یوسف بی‌گناه است بر صورتش اما چرا ردی سیاه است؟ پایان این قصه، گمانم اشتباه است یوسف می‌آید، روی تابوت است اما از اشک یاران، دجله، مبهوت است اما @hosenih موسای ما، از طور سینا، بی‌عصا رفت این نوح، روی موجی از اشک و دعا رفت دردا! که با دُردانه‌ی زهرا، چه‌ها رفت تا پر کشید، اول دلش، پیش رضا رفت بی او، اگر چه عشق، مشکی‌پوش می‌شد، نور خدا بود او، مگر خاموش می‌شد؟ در بند بود و عالمی دربند اویند بسیاری از سادات، از پیوند اویند شهزادگان، فرزانگان، فرزند اویند هر گوشه، فرزندان دانشمند اویند وا می‌کند بر روی ما، بن‌بست‌ها را باب‌الحوائج شد، بگیرد دست‌ها را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
غم آمده ست رفیقی رسیده پیش رفیقی چه با مرام طبیبی عجب رفیق شفیقی سیاه چال هم از او تو را دمی نگرفته صعود کرده به پایین هلا چه طیِّ طریقی @hosenih به ساق پا غل و زنجیر معنی اش شده اینکه؛ به ضرب خنجر اضافه کنند ضربه ی تیغی چکیده است به زنجیر،خون پای تو یعنی: مرصع است حدیدی به سنگ های عقیقی چنان به غیظ خودت کاظمی و کوه ترینی؛ که سطحی است تو را هر سیاه چال عمیقی به حُسن خلق تو معذور نیست پیش تو مأمور عجب حضور شگرفی عجب نگاه دقیقی @hosenih به جای اینکه شود ناجی جهالت یک قوم نجات داده خود بحر را نجات غریقی بعید نیست که در زیر آفتاب پس از حبس تنت بخار شود وای این قدر که رقیقی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد روزهای تیره هریک شب‌تر از دیروز تار در میان دخمه‌ای سر شد ولی نفرین نکرد @hosenih هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار روزی‌اش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد روزهٔ غم، سجدهٔ غم، شکر غم، افطار غم زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد وای اگر نفرین کند دنیا جهنم می‌شود از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد @hosenih وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد آن دم بی‌بازدم چون آتشی رفت و سپس آنچه باید می‌شد آخر شد ولی نفرین نکرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه خیری دارد این روضه، چه حالی، احسن الحال است عزا و گریه بر موسی بن جعفر، خیرالاعمال است هر آن کس زد صدا در زندگی، باب الحوائج را علی رغم تمام مشکلاتِ خود، خوش اقبال است @hosenih کسی که اعتقادش بر شفای روضه اش سُست است اساساً ریشه ی توحید و ایمانش پُر اشکال است همین که نام او در خاطر بیمار می آید طبیب از راه می آید، شفایش هم به دنبال است همیشه کار سائل ها، تمنا از کریمان است کریمان بینشان همواره بخشش، رسم و منوال است زن بدکاره را با یک نظاره زیر و رو کرد و... زن افتاده به سجده، نزد معبودش سبک بال است کسی که عرشیان مشتاق بر پابوسی اش هستند چرا منزلگهش بر خاک نمناک سیهچال است؟! به لب خلصنی یا رب دارد و مانند صدیقه نمی دانم چرا جسمش شبیه باغ آلاله است چرا جسم نحیفش از رد شلاق گلگون شد؟! چرا آخر عبای ریش ریش او لگدمال است؟! چرا مولای ما افتاده گیر بددهانی پست؟! چرا هر صبح و شب در دور آقا جار و جنجال است؟! چگونه ساق پایش را شکسته سندی ملعون؟! تکان که می خورد پایش، تمام روز بدحال است @hosenih چکیده اشک روضه بر لبِ خشکیده از زهرش به یاد غربت لب تشنه ای در بین گودال است مگر آخر چه شد در وقت غارت کردن ارباب؟! به دست هر کسی یک تکه از پیراهن و شال است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بیهوده قفس را مگشایید پری نیست جز مُشتِ پری گوشه ي زندان اثری نیست @hosenih در دل اثر از شادی و امّید مجویید از شاخه ي بشکسته امّید ثمری نیست گفتم به صبا دردِ دل خویش بگویم امّا به سیه چال، صبا را گذری نیست گیرم که صبا را گذر افتاد، چه گويم؟ ديگر ز من و دردِ دل من خبری نیست امّید رهایی چو از این بند محال است ناچار بجز مرگ، نجاتِ دگری نیست ای مرگ کجایی که به دیدار من آیی در سینه دگر جز نفس مختصری نیست @hosenih تا بال و پری بود قفس را نگشودند امروز گشودند قفس را که پری نیست شاعر : استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شب تاریک زندان در بر خود اختری دارد صدف دانيد زندان را که در دل گوهری دارد @hosenih نسیمی جان فزا آمد ز گورستان و دانستم که این مرداب در دستان خود نیلوفری دارد مگر او کیست کز سوز مناجات شبانگاهش دل زنجیر چون آب است و غل چشم تری دارد مگر او کیست کز مهرش مسلمان ساخت از کافر که زندانبان او دیریست حال دیگری دارد که زندانبان او دیریست از لطف حضور او برای خویش در آن دخمه حوض کوثری دارد پس از او رو سیه گشتند خرماهای بغدادی عزادار است هر نخلی که باری و بری دارد شهیدی دیگر از آل علی آمد، ولی این بار به تن پیراهن و بر دست خود انگشتری دارد شهادت چیست؟ آزادیست! آری ارث اجدادی است ولی باقی است جای شکر کین پیکر سری دارد @hosenih مبادا بازهم تابوت مردی بوریا باشد هزاران شکر این زندانِ بی روزن دری دارد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر ناله های روز و شبش اعتنا نشد هر روز آب تر شد و دردش دوا نشد ابعاد جسم مختصرش وقت سجده اش در یک نگاه، بیشتر از یک عبا نشد @hosenih خاک نمور و سرد سیهچال شد سبب از دردهای کهنه، شبی هم رها نشد دلتنگ بود سخت به دیدار دخترش اما ندیدش آخر و حاجت روا نشد بین فشارِ حلقه ی زنجیرها کسی چون او به ساقِ خُرد شده مبتلا نشد تا مغز استخوان تنش تیر می کشید بی دردسر نشد که شود جابجا، نشد بدکاره هم عوض شد و ذکر جلاله گفت بیچاره آنکه با کرمش آشنا نشد مردی که با حیا به نماز ایستاده بود حتی زمان نافله از او حیا نشد وقتی که زهر، تشنه لبش کرد، لحظه ای گریان به جز به تشنه لب کربلا نشد @hosenih هرچند سینه اش به روی تخته پاره رفت دیگر شکسته زیر سم اسب ها نشد شکر خدا نماند تنش بر روی زمین شکر خدا که سهم تنش بوریا نشد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e