eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
209 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
96 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
بر پیکر بی‌جان ما کی جان بیاید!؟ کی دلبر ما، یار ما، جانان بیاید!؟ همچون کویری خشک باشد سینه‌هامان بر این کویر خشک، کی باران بیاید؟ تا خانه‌ی دل را کنم روشن ز نورش ای کاش! دیگر آن مه تابان بیاید قرآن دگر این روزها مهجور مانده کی می‌شود آن تالی قرآن بیاید؟ ما مبتلایان به درد او طبیب است بر درد بی‌درمان شود درمان بیاید؟ بر ما گدایان تا نماید التفاتی ای کاش! زود آن خسرو خوبان بیاید
ای دلبر من! جز تو که دلدار ندارم یار منی و جز تو که من، یار ندارم با زر بخرد مفتی این شهر، هزاران افسوس! که من، درهم و دینار ندارم آن سایه که افتاده به دیوار، منم من جز سایه‌ی افتاده به دیوار ندارم آن گونه رمق رفته ز پایم که دگر هیچ پایی که روَد خانه‌ی خمّار ندارم از سینه‌ی من، آه، فقط عازم عرش است نایی که زند عشق تو را جار ندارم دل، صد دله شد عاشق دیدار جمالت غیر از تو طبیبی من بیمار ندارم باز آی و خودت پاسخ این پرسش ما ده با هیچ کسی غیر خودت، کار ندارم کو روز وصالت؟ دگر از هجر تو مُردم من طاقت این روز و شب تار ندارم
هر جا که می‌بینم از برگ لبریز است انگار بهار پاییز است @azsabuyeeshgh
با هزار رنگ به پایت می‌افتم پوستم را بکَنی دل کَندن از تو محال است
چه رها شوَم چه در این قفس نبوَد به غیر تو هم نفس صنما! تو به داد دلم برس
بگذار در این قفس بمانم آزادی ما به جز قفس نیست اندوه فراق یار بس نیست؟
سیمرغ ؏ـشق➪ در آغـوش ڪدام آسمانی ڪهڪشان بال‌بال می‌زند...!!! ✍️🍂°
⚜ همواره قلبش از عشق لبریز زیباست پاییز. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭━═━⊰🌺 ⊱━═━╮ @nemounehayesegani ╰━═━⊰🌺 ⊱━═━╯‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
(شعر سه نقطه...) 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 لباس‌های رنگارنگ می‌پوشند درختان پایکوبی و دست افشانی می‌کنند برگ‌ها با صدای خش‌‌خش خود همنوا با نسیم ترانه‌ی وصال می‌خوانند پاییز می‌آید/ پاییز ⭕️⭕️⭕️ بر بلندای پاییز می‌درخشد مهر تا در جشنواره‌ی رنگ‌ها نظاره کند رقص برگ‌ها را که عاشقانه پیکر خود را فرش راه پاییز می‌کنند ⭕️⭕️⭕️ هر رهگذر بینم از برگ لبریز است انگار بهار پاییز است ۱۴۰۲/۰۶/۳۱_جمعه https://t.me/+PJ0owR-k-ZEzM2Nk
محبوب خدا و حجت حق! بر خلق خدا ولی مطلق! آغاز امامتت مبارک!
برای با تو بودن، خواهشم تکرار خواهم کرد اجابت گر نکردی، باز هم اصرار خواهم کرد اگر مهر سکوتم بر لب است امروز، باور کن شبی با قند لب‌هایت، بتا! افطار خواهم کرد به راهم می‌گذارد گر فلک، چون کوه، مشکل‌ها به شوقت، کوه ناهموار را هموار خواهم کرد طبیب قلب بیمارم! نگه کن بر دل زارم که درمان، درد خود، زآن نرگس بیمار خواهم کرد اگر جُرمی ز من سر زد، که دوری می‌کنی از من ز جُرمم ای خطا پوشا! من استغفار خواهم کرد چرا رُخسار می‌پوشی ز من ای ماه شب‌هایم!؟ کجا و کی نگارا! با تو من دیدار خواهم کرد؟ فدای مقدمت ای گل! اگر بینم رُخت روزی تمام هستی خود در رهت ایثار خواهم کرد ۱۴۰۲/۰۷/۰۲
✅ انتشار قطعه شعر «عجیب شیرانی» سروده شاعر رزمنده بشرویه ای حاج محمدرضا قاسمیان 🔰 شنبه ۱ مهر ۱۴۰۲ | ✍️ به گزارش پایگاه خبری بشرویه نیوز قطعه « عجیب شیرانی ! » سروده دبیر و شاعر رزمنده خراسانی (بشرویه ای) و عضو انجمن شعر بدیع شهرستان بشرویه، آقای حاج محمدرضا قاسمیان به مناسبت هفته دفاع مقدس منتشر شد. ◀️ جهت مشاهده کلیک کنید 🌐 https://boshrouyehnews.ir/5979 ‌‏┄┅❅🇮🇷❅┅┄ 🕹 بشرویه نیوز | @boshrooyehnews 🆔
ماه من! با جلوه تا هفت آسمانم برده‌ای ذره‌ای بودم ولی تا کهکشانم برده‌ای کرده‌ای محو جمالت دیده‌‌ام را نازنین! تا نشانم کرده‌ای، نام و نشانم برده‌ای همچو آیینه ندارم تاب آهی را ولی بر فراز آسمان، آه و فغانم برده‌ای دردها در سینه دارم از فراق روی تو سوز هجرت تا به مغز استخوانم برده‌ای قوت قلبم! بیا، دیگر ندارم تاب هجر ای که از زانوی من، تاب و توانم برده‌ای! ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
voice.ogg
556.5K
برای با تو بودن، خواهشم تکرار خواهم کرد اجابت گر نکردی، باز هم اصرار خواهم کرد اگر مهر سکوتم بر لب است امروز، باور کن شبی با قند لب‌هایت، بتا! افطار خواهم کرد به راهم می‌گذارد گر فلک، چون کوه، مشکل‌ها به شوقت، کوه ناهموار را هموار خواهم کرد طبیب قلب بیمارم! نگه کن بر دل زارم که درمان، درد خود، زآن نرگس بیمار خواهم کرد اگر جُرمی ز من سر زد، که دوری می‌کنی از من ز جُرمم ای خطا پوشا! من استغفار خواهم کرد چرا رُخسار می‌پوشی ز من ای ماه شب‌هایم!؟ کجا و کی نگارا! با تو من دیدار خواهم کرد؟ فدای مقدمت ای گل! اگر بینم رُخت روزی تمام هستی خود در رهت ایثار خواهم کرد ۱۴۰۲/۰۷/۰۲
voice.ogg
507.7K
ای دلبر من! جز تو که دلدار ندارم یار منی و جز تو که من، یار ندارم با زر بخرد مفتی این شهر، هزاران افسوس! که من، درهم و دینار ندارم آن سایه که افتاده به دیوار، منم من جز سایه‌ی افتاده به دیوار ندارم آن گونه رمق رفته ز پایم که دگر هیچ پایی که روَد خانه‌ی خمّار ندارم از سینه‌ی من، آه، فقط عازم عرش است نایی که زند عشق تو را جار ندارم دل، صد دله شد عاشق دیدار جمالت غیر از تو طبیبی من بیمار ندارم باز آی و خودت پاسخ این پرسش ما ده با هیچ کسی غیر خودت، کار ندارم کو روز وصالت؟ دگر از هجر تو مُردم من طاقت این روز و شب تار ندارم
voice.ogg
525.2K
ماه من! با جلوه تا هفت آسمانم برده‌ای ذره‌ای بودم ولی تا کهکشانم برده‌ای کرده‌ای محو جمالت دیده‌‌ام را نازنین! تا نشانم کرده‌ای، نام و نشانم برده‌ای همچو آیینه ندارم تاب آهی را ولی بر فراز آسمان، آه و فغانم برده‌ای دردها در سینه دارم از فراق روی تو سوز هجرت تا به مغز استخوانم برده‌ای قوت قلبم! بیا، دیگر ندارم تاب هجر ای که از زانوی من، تاب و توانم برده‌ای! # ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
پاییز من! بگو که بهاران باغ، کو؟ آن لاله‌ای که داشت به دل، سوز و داغ، کو؟ جای خودش، که نغمه‌ی بلبل نمی‌رسد اصلاً بگو که بانگ رسای کلاغ، کو؟ بی برگ و بر شده است درخت امید ما بر شاخسار پر نزند از چه؟ زاغ، کو؟ روزم سیاه گشته ز دوری روی ماه تا راه و چاه دیده شود، آن چراغ کو؟ بر دیده‌ام شود که قدم از کَرَم نهد؟ در ظلمت شبانه‌ام آن چلچراغ، کو؟ صدها غزل نثار قدم‌های یار ما آن دلبری که گیرد از این دل سراغ، کو؟ ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
ای عاشق دلخسته! تا کی آه و زاری!؟ از چیست این سوز و فغان و بی‌قراری!؟ همچون صبا آواره‌ی هر کوی گشتی از حال معشوقت، خبر داری؟ نداری؟ آه تو آتش می‌زند بر استخوانم این حالت جانسوز را تا کی دچاری؟ پاییز آمد، می‌رود آن هم به زودی پس جوجه‌هایت را بگو کی می‌شماری؟ دلگیرم از رنگ و ریای فصل پاییز کی می‌رسد ایام سرسبز بهاری؟ تا گل زند لبخند بر روی شکوفه تا پُر شود هر جا ز آوای قناری؟ کی می‌رسد یارب دگر فصل اجابت؟ تاثیر جانسوز دعا، شب زنده داری؟ ای هر دلی گشته اسیر تار مویت! صیاد قلب عاشقان! باز شکاری! ای شاه بیت هر غزل! نام قشنگت! حتی به تلمیح و کنایه، استعاری دلتنگ دلتنگ توام، ای ماه! باز آ پس کی به روی دیده‌ام پا می‌گذاری!؟ ۱۴۰۲/۰۷/۰۵
حس قشنگی است گرمای وجودت در یخ‌بندان تنهایی
"تو به من می‌خندی" گریه‌هایم برای داشتنت جانی تازه می‌گیرد