eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
209 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
96 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عمری است سر بر درگه لطف تو می‌سایم قرآن به سر می‌گیرم و سرگرم احیایم ای منتهای آرزوی عاشقان! ای ماه! بنگر برای دیدنت شیدای شیدایم وقتی گرفتی از سر لطف و کرم دستم هر گز نلغزد در مسیر عاشقی پایم بی‌تو اگر چه سرد و ساکت، خلوتی دارم در خلوت و خاموشی خود غرق غوغایم با یاد تو چون بلبلی شوریده می‌خوانم نذر جمالت کرده‌ام ای گل! غزل‌هایم کی می‌شود گردی خرامان سرو این گلشن!؟ دلداده‌ی آن روی ماه، آن قدّ رعنایم هر شب تو را در خواب می‌بینم که می‌آیی ای کاش! تعبیرش کنی یک روز، رؤیایم ۱۴۰۳/۰۱/۲۱
4_5812370101986399502.m4a
3.68M
ای پادشاه خوبان! ای دلبر موالی! از محضر تو دارد، این خسته دل سؤالی لب تشنه‌ی تو هستم، ای چشمه‌سار رحمت! آیا شود بنوشم، زآن باده‌ی زلالی؟ یاد تو می‌کند دل، ای تو بهشت موعود! پر می‌کشد به سویت، قلبم در آن حوالی ای دل ربوده بویت! در آرزوی رویت چشمم سپید گشت و، شد بخت من ذغالی ای لحظه لحظه با من! آخر بگو کجایی!؟ هر جا کنم نظاره، جای تو هست خالی ترسی به دل ندارم، در مجمع رقیبان کی شیر می‌هراسد از عوعوی شغالی!؟ ای برتر از گلستان! چون گویمت که ماهی!؟ آخر چگونه گویم وصف چنان جمالی!؟ با آفتاب حسنت، گیرد فلک چه عیدی! وقتی که عید دارد با دیدن هلالی کی می‌رسی نگارا! تا جان کنم نثارت؟ این چرخش زمانه، ما را دهد مجالی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5812370101986399507.m4a
942.2K
در گوش دلم باز نوید آمده است بگذشت شب و صبح امید آمده است تا مژده دهد به قدس، آزادی را یک دسته کبوتر شهید آمده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5812370101986399504.m4a
3.77M
خداحافظ ای ماه خوب خدا! خداحافظ ای بهترین ماه‌ها! بهار دل ما! خزان گناه! که بودی تو چون عید بر اولیا دم رفتن آمد، دلم تنگ شد کنم خاک پای تو را توتیا چه مأنوس بودند، قرآن و دل! خداحافظ ای لحظه‌ی ربنا! ابوحمزه‌ات، آنچنان دلنشین! هم این افتتاح‌ات، چنین دلربا! دعای سحر، قلب ما می‌ربود خداحافظ ای روح سبز دعا! ندانسته‌ام قدر شب‌های قدر نشد آنچنان حق ایشان ادا هزاران اگر ماه، آید ولی ندارند قدری، چو قدر تو را چه تلخ است از بین ما می‌روی! ببین از فراقت، روان اشک ما برایم تو ای بهترین همنشین! خداحافظ ای بهترین لحظه‌ها! اگر می‌توانی بمانی، بمان اگر می‌روی، باز، ای مه! بیا خدایا! در این روز عید سعید بده عیدی ما «وَ بَارِک لَنا» خدایا! به ما اجر خوبان بده ظهور ولی‌ات(عج) مقدر نما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5814428598206992886.m4a
2.75M
عمری است سر بر درگه لطف تو می‌سایم قرآن به سر می‌گیرم و سرگرم احیایم ای منتهای آرزوی عاشقان! ای ماه! بنگر برای دیدنت شیدای شیدایم وقتی گرفتی از سر لطف و کرم دستم هر گز نلغزد در مسیر عاشقی پایم بی‌تو اگر چه سرد و ساکت، خلوتی دارم در خلوت و خاموشی خود غرق غوغایم با یاد تو چون بلبلی شوریده می‌خوانم نذر جمالت کرده‌ام ای گل! غزل‌هایم کی می‌شود گردی خرامان سرو این گلشن!؟ دلداده‌ی آن روی ماه، آن قدّ رعنایم هر شب تو را در خواب می‌بینم که می‌آیی ای کاش! تعبیرش کنی یک روز، رؤیایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دل! بیا به خاطر دلبر، صبور باش از هر چه جز رضایت دلبر به دور باش سر را فقط مقابل دلبر فرود آر با غیر او هماره تو اهل غرور باش بی مشتری است وصله‌ی ناجور در جهان خواهی اگر وصال، بیا جفت و جور باش سنگ طلا به کوره، طلا می‌شود، تو هم خواهی اگر خلوص، مقیم تنور باش عالم تمام محضر عالی‌جناب ماست غفلت مکن! مراقب شرم حضور باش! ما عازم بهشت برینم، همسفر! دنیا بوَد پلی، به فکر عبور باش ای عاشقان! بهشت، جمال نگار ماست عاقل! برو تو در پی حور و قصور باش! ظلمت کجا رفاقت با نور می‌کند!؟ خواهی اگر رفاقت با نور، نور باش کم‌کم صدای پای سحر می‌رسد ز راه بگشای دیده، شاهد عصر ظهور باش ۱۴۰۳/۰۱/۲۲
4_5818932197834365067.m4a
3.67M
ای دل! بیا به خاطر دلبر، صبور باش از هر چه جز رضایت دلبر به دور باش سر را فقط مقابل جانان فرود آر با غیر او هماره تو اهل غرور باش بی مشتری است وصله‌ی ناجور در جهان خواهی اگر وصال، بیا جفت و جور باش سنگ طلا به کوره، طلا می‌شود، تو هم خواهی اگر خلوص، مقیم تنور باش عالم تمام محضر عالی‌جناب ماست غفلت مکن! مراقب شرم حضور باش! ما عازم بهشت برینم، همسفر! دنیا بوَد پلی و به فکر عبور باش ای عاشقان! بهشت، جمال نگار ماست عاقل! برو تو در پی حور و قصور باش! ظلمت کجا رفاقت با نور می‌کند!؟ خواهی اگر رفاقت با نور، نور باش کم‌کم صدای پای سحر می‌رسد ز راه بگشای دیده، شاهد عصر ظهور باش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عشق، یعنی خواب در چشمت نیاید روز و شب با طپش های دلت، داغی ببینی بی‌سبب عشق، یعنی دل به دریا زن، مترس از موج غم تا بگیرد اشک جاری از غمش، دریا لقب سال‌ها همسایه‌ی دیوار اگر باشد کمد کی برای خواندن روزنامه بگشایند لب؟ باور هر باغبان برداشت است از کاشتن نخل عشق و عاشقی یک روز می‌بخشد رطب تا نمیرد عاشقی از بهر معشوقش، چه سان انتظاری دارد او بهرش کند یک لحظه تب!؟ می‌رسد آری طلوع بی‌غروب ماه ما آن مسیحا می‌کند هر لحظه، اعجازی عجب قاصدک روزی خبر می‌آورد از وصل یار خوب می‌فهمند منظور مرا اهل ادب ۱۴۰۳/۰۱/۲۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
voice.ogg
1.37M
«هایکو خوانی» 🦋 ( ۹ هایکو از شاعران دنیا ) • نام شاعران به ترتیب خوانش هایکوها: ۱- کریستینا سِنگ … شب‌ها ۲- یی‌وِر شِد … ماه ۳- شوسون کاتو … کاکایی‌ها ۴- گو ژان … برف ۵- آنا ماریس … تنهایی ۶- واندا کوک … پنجره‌ها ۷- م. د. وِلش … اولین ۸- دانیلا میسو … دانه‌ها ۹- گَری هاتهام … باخ • ترجمه و صدای یوسف صدیق
دشت برفپوش مترسکی تنها، نگهبانِ درختی پر از کلاغ in the snowy field one lone scarecrow is guarding a tree full of crows H.G. Henderson کارومی شیوه ای از هایکو نویسی است که به ابتکار باشو در آخرین سال های زندگی اش شکل گرفت. معنی کارومی، سبکباری است.در این شیوه از نوشتن هایکو، بر ساده نویسی، کودک‌وارکی در نگاه و پرهیز از کاربرد کلمات نامانوس و مفاهیم انتزاعی و پیچیده تاکید بیشتری می شود. هایکوی هندرسون نمونه ای از هایکوی کارومی است. شاعر ، چون کودکی به جهان می نگرد. به پارادوکس جاری در معنا توجه کنید. وظیفه ی مترسک ، ترساندن کلاغ ها برای محافظت از محصولات کشاورزی است. حال اینکه در این صحنه، مترسک از درخت و کلاغ هایش (که شبیه برگ اند)، مراقبت می کند. یوسف صدیق
« واکاوی هایکو » 🦋 جا به جا می‌شود با سایه‌ی برج ساعتی، زن گل‌فروش آلکسیس روتلا ۱- واکاوی ساختار هایکو : در این هایکوی عینی گرا ارتباط دو ایماژ برج ساعتی و زن گل فروش از طریق “سایه” (که هم هست و هم نیست) میسر شده است. بنا براین نقش سایه در شکل گیری این هایکو، اساسی است. اگر سایه نبود، پیوندی هم وجود نداشت. در هایکوهای عینی گرا هماره این خطر وجود دارد که متن گرفتار واقع نمایی بی روح گردد. اما وقتی در هایکو حسی نهفته و کنشی وجود داشته باشد، هم تصویر گرایی هایکو پویا می‌گردد، هم لحظه‌ی هایکو برجسته می‌شود و هم از نظر معنایی ساختار نمایشی متنی که بر واقعیت متمرکز است، کنجکاوی حسی خواننده را برمی‌انگیزد. آن چه شاعر مشاهده کرده، یک رخداد نادر مانند زمین لرزه یا شکسته شدن ناگهانی شیشه‌ی پنجره نیست؛ یک کنش عادی در روند زندگی روزمره است که اگرنه هر روز اما به طور متناوب تکرار می‌شود. از این دیدگاه نیز، متن هایکوی گل فروش با درک عمومی ما از ماهیت هایکو هماهنگ‌تر است. ۲- واکاوی محتوای هایکو : پرفسور بلایت، معرف هایکو به جهان غرب گفته بود موضوع واقعی یک هایکو هرگز آشکارا بیان نمی‌شود. معنای دیگر این سخن آن است که هایکو شعر نیم گفته است؛ پس چه بسا که یک هایکوی واقعی از ظرفیت خوانش پذیری های متفاوت برخوردار باشد. نخست به ایماژهای برج ساعتی و زن گل فروش بپردازیم: • برج ساعتی، نماد زمان است و زمان دربرگیرنده‌ی زندگی و تلاش آدم‌هاست. یک جلوه از این تلاش برای بودن و شدن، گل فروشی است. • زن گل فروش، نماد انسانی است که بار هستی را بر دوش می‌کشد. یک مادر، یک خواهر، یک دوست، یک زن. ترکیب زن یا دختر گل فروش، ترکیب زیبایی است که در این متن توجه خواننده را به خود جلب می کند، چرا که ظرافت زنانه و ظرافت گل را توامان در خود گرد آورده و احساس زیبایی شناسی خواننده را برمی انگیزد و کیست بی توجه به این تلاش انسانی از کنارش بگذرد. در این میان، سایه، بی آن که جسمیت داشته باشد، نقش یک عنصر کلیدی را در متن ایفا می‌کند. سایه در عین حال از هویت زمانی برخوردار است و این خود به روایت مورد نظر بُعد زمانی می بخشد. فراموش نکنیم که برج هم سایه‌بان گل فروش شده، نقش یک مکان را ایفا می کند. اصولا حضور پیدا و ناپیدای عنصر زمان و مکان هایکو را عینی تر می کند. این هایکو را دوباره بخوانیم…آفتاب و سایه، برج و ساعت، زن و گل، همه‌ی این ها در کنار هم هایکو را لطیف و زیبا و خواننده را مهربان تر می‌کنند. نگارش و ترجمه هایکو: یوسف صدیق moving with the clock-tower’s shadow, the flower lady Alexis Rottela
می چرخد در آسمان می‌جوید در زمین یارش را عقاب