eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.5هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۴۹۱ @azsargozashteha💚
4_297669198144867500.MP3
1.04M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۴۹۱ @azsargozashteha💚
❣ «بیا یک دلِ سیر زندگی کنیم..» بیا سخت نگیریم به دنیا، به خودمان، به آدم‌ها... بیا هر صبح که بیدار شدیم؛ بدون پیش‌بینیِ اتفاقات روزمره، حالمان خوب باشد و از تجربه‌های تازه نترسیم. ما آمده‌ایم بچشیم، مزه مزه کنیم و فرق میان خوب و بد را بفهمیم. چطور آسایش زیر دندانمان مزه کند وقتی سختی ندیده‌ایم.. و چطور شادمانی و فراغت به وجودمان بچسبد وقتی طعم تلخی و غصه را نچشیده‌ایم؟ ما آمده‌ایم که تجربه کنیم و یاد بگیریم در هرحال و شرایطی، فرکانس وجودی‌مان، مثبت بماند. در این عرصه‌ی غیرقابل پیش‌بینی، مهم‌ترین مسئله این است که یک دلِ سیر زندگی کنیم،خوشی‌ها را در آغوش بکشیم، ناخوشی‌ها را کنار بزنیم.. و قدردانِ چیزها و آدم‌های خوبی باشیم که داریم!☕️🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چالش_هشتم سلام ایام به کام❤️ امروز با دختر عموم نشسته بودم و فیلم عروسیمو میدیدم 😍 یادش بخیر
😍❣ من تقریبا ۱۸سال از زندگی مشترکم می گذره ودو تا دختر دارم. مادرم منو با جهاز ناچیزم از خونه بیرون کرد، به این دلیل که خواهرم که چند هفته بعد از من عقد کرده بود شوهرش نظامی بود وتحصیلکرده ولی همسر من شغلش ازاد بود وتحصیلات چندانی نداشت. مادرم خیلی تو سر من وشوهرم زد. از اونجایی که مادر شوهرم هر دو تا پسرش رو میخواست تو یه شب داماد کنه هیچ جوره کوتاه نیومد وعلیرغم میل باطنی ما عروسی مفصلی گرفت. شب حنا بندون من طبقه ی بالای مادر شوهرم تو خونه ی خودم بودم و شب عروسی منو از ارایشگاه بردن خونه ی عموی شوهرم .‌.... خدا می دونه چی به من گذشت البته هر روز برام مرور میشه وهیچ وقت مادرم رو نخواهم بخشید. بد جوری آبروم رو برد. اگه برگردم عقب میرم میشینم دم در خونه ی بابام تا مجبور بشن ببرن منو داخل خونه . مادر شوهرم به مادرم زنگ زد گفت نمی خواد شما عروسی بگیرین ما به اقواممون گفتیم شما عزا دارید و بزرگواری کردید اجازه دادید ما عروسمونو ببریم ولی مادرم تهمتهای ناروایی به من زد و ........ 😔😔 ۱۸سال گذشته اما تلخی اون روزا هنوز فراموش نشده. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من که اصلا راضی نبودم از جشن عروسیم،باچشم گریه عروسی کردم،از بس مادرشوهرم ،شوهرم اذیتم کردن، نه خرید درست حسابی،دو سه روز قبل عروسی رفتم خرید،اونم درحد چنتا تیکه واسه عروسیم،حتی لباس واسه بعد عروسیم نداشتم،خیلی بد بود تمام آرزوهام به گور رفت، کسی من و آدم حساب نمیکرد فقط فکر خودشون بودن انگار نه انگار عروسی منم هست ،همیشه تو دلمه، باعث وبانیش سپردم به خدا، هروقت میریم عروسی یه بغضی گلوم میگیره،اعصابم بهم میریزه تمام آرزوهای یه دختر عروسیشه مادرشوهرا خواهش میکنم واسه عروساتون ارزش قائل باشید ،همنجور که شما آرزو واسه عروسی دخترتون دارید،همنطور که دخترتون واسه عروسیشون آرزو دارن، عروستونم آرزو داره ،دلش که سنگ نیس بخدا فقط کدورت بین هم دیکه به وجود میارید، آدم که یه بار بیشتر عروسی نمیگیره،چرا واقعا عروس باید باچشم گریه عروسی کنه ،چرا عروس باید خورد بشه، آقای داماد توروخدا شماهم مواظب دل خانومتون باشید،یه بار که بیشتر عروس نمیشه درکش کنید بزارید خوشحال باشه اگه دست وبالتون تنگه ،بازبون خوش بهش بگید،بشینید باهاش حرف بزنید خواهش میکنم دهن بین نباشید التماس دعا برا حاجت من دعا کنید اللهم صل علی محمد وال محمد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 خیلی از مردا نمیگن دوست دارم، اما : _ وقتی تو خیابون باهات راه میرن، خودشون وایمیستن سمتی که ماشین داره رد میشه. _ وقتی میرید خرید، برای تو انتخاب میکنه نه خودش. _ وقتی میرید رستوران، اول جلو تو غذا میزاره بعد خودش. _ وقتی گریه میکنی، تلاش میکنه آرومت کنه و نذاره گریه کنی. _ بیشتر مواقع ازت مراقبت میکنه صدمه نبینی. _ واسه خودش هم پول نداشته باشه بازم تو رو اولویت میذاره که خوشحالت کنه. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸 سلام روزتون بخیر تشکر می کنم از کانال خوبتون می خواستم از عزیزان کانال بپرسم چطور می
🌹 سلام جیگری که ۱۶ ساله شه و عقدن . دمت گرم که این قد باشعور و با کمالاتی. منم یکی رو دارم عین شوهرت، برم بیام بخوابم باخبر باشه😁 اینا از عشق بیش از حدشونه، از دوست داشتن شونه ، یه کم بگذره برین زیر یه سقف درست می شه چند بار که نبود برا خرید مجبور می شه بگه خودت برو😉 ببین کی بهت گفتما😁 صبر کن با اخلاق خوش با صحبت حلش کن . صحبت خیلی مهمه و قشنگه از ناراحتی هات بگو ولی خیلی تکرارنکن سر و ته صحبتمم دوست داشتنش باشه . از خدا هم بخواه درستش کن واستعینو بالصبر و صلات من تمام حرفهایی که می زنم تجربه کردم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وقتتون بخیر در جواب اون دختر خانم که خواستکارشون راننده ای و با خانما سروکار داره اولا عزیزدلم مرد ذاتش درست باشه مشکلی پیش نمیاد آقایون خودشون حوتسشون هست من بخاطر کار همسرم با کلی خانم در ارتباطه و خداروشکر مشکلی نبوده. حالا اگه خودتون دوست ندارید این شغل و داشته باشه باهاشون صحبت کنید ولی اگه درآمد خوبه چرا از این کار بیاد بیرون چون توی شرایط اقتصادی الان نمیشه کاری که درآمد داشته باشه پیدا کرد یا باید چند سال صبر کنید چون این روزا کار استخدامی کم شده و باید کارآفرینی کنید. در پناه خدا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
✅ آدمیزاد سختشه که بگه "به من توجه کن" برای همین قیل و قال راه میندازه عصبی میشه، داد میزنه قهر میکنه، فرار میکنه، با خودش و زمین و زمان لج میکنه برای اینکه به چشم بیاد برای اینکه دیده شه! تو فقط میبینی که چشماشو میبنده و داد میزنه و هیچی نمیشنوه اون داره میپره و دستاشو تکون میده و میگه "هی! من اینجام، ببین منو..!!" داره میگه "به من توجه کن" و میدونی چقدر درموندست این جمله؟! سراسر استیصاله و وقتی به زبون بیاد.. اگه به زبون بیاد دیگه گفتن و نگفتنش فرقی نداره... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌱 #فاطمه فاطمه تازه سه ساله بود که پدرش رو بر اثر بیماری کبد از دست داد. مادرخیلی جو
تازه ماهان و مهدی دو ساله شده بودند که شهناز باردار شد ، و على و شهناز صاحب دختری به نام شیرین شدند. فاطمه برخلاف دوتا برادر ها ، شیرین رو خیلی دوست داشت و ازش نگهداری می کرد. على با تلاش زیاد تونسته بود کارخانه رو گسترش بده و صادرات به شهرهای دیگه داشته باشه. با بزرگتر شدن فاطمه و دیپلم گرفتنش سر و کله ی خواستگار از فامیل پیدا شد ، ولی اکثرا به خاطر پول و ثروتی که به ارث برده بود سراغ فاطمه اومده بودند. على و شهناز خیلی دوست داشتند که فاطمه با پسر عمه اش ازدواج کنه ، ولی فاطمه اصلا علاقه ای به ازدواج فامیلی نداشت. وقتی دانشگاه اراک قبول شد خیلی خوشحال بود که از تهران ميره و دیگه مجبور نیست به اجبار مامان و عمو على تن به ازدواج با پسر عمه اش بده. دانشگاه آزاد بود و خوابگاه نداشت ، مجبور به اجاره ی سوئیتی در شهر اراک شدند که نزدیک دانشگاه باشه. فاطمه با دو تا از همکلاسی هایش که موقع ثبت نام با هم آشنا شده بودند سوئیت را اجاره کردند و به صورت شریکی وسایل مورد نیاز اولیه ی زندگی دانشجویی رو خریدند. فاطمه با رفتن به اراک زندگی تازه ای رو شروع کرد ، همخونه شدن با سمیرا و کتایون برای فاطمه فصل تازه ای از زندگی رو براش ساخته بود. اولش اصلا بهشون نگفت که پدرش فوت کرده و آقایی که همراه مادرش برای ثبت نام و اجاره خونه اومده بود عمویش بوده. یه جورایی دوست نداشت کسی بدونه عموش آمده با مادرش ازدواج کرده. از بچگی این موضوع برایش قابل درک نبود ، هرچی بزرگتر شد باز نتونست با این مشکل کنار بیاد. همیشه عموشو یه مرده خور میدونست که بعد از مرگ پدرش جای اونو گرفته .. همخونه های فاطمه ، سمیرا از مشهد آمده بود و نامزد پسر عموش بود و قرار بود بعد از اتمام درسش عروسی کنند. کتایون هم بچه تبریز بود و به زور دانشگاه قبول شده بود. خیلی تو دار بود و از خانواده اش خیلی زیاد توضیح نمی داد ولی خوب گفته بود که مادرش فوت کرده و با پدرش و برادر و زن برادرش زندگی میکنه. پدرش خیلی اصرار داشته که کتایون بره دانشگاه و تحصیل کنه. ترم اول خیلی زود گذشت و تعطیلات میان ترم شده بود .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام ممنون ازکانال خوبتون واجرتون باخدا که باراهنمایی گره از کاربنده های خداباز میکنین.ممنون میشم دوستان به منم کمک کنن یه ماهه بچه دومم بدنیا اومده ولی شیرم خیلی کم و رقیقه وپسرم سیر نمیشه دوست ندارم شیرخشک بدم یه پسر دونیم ساله دارم که شیرخشک اونم بصورت کمکی میدادم هم خودم هم پسرم خیلی اذیت شد وهمین که گرونه. واسه همین میخام شیرخودموبدم.دوستان اگه راهکاری برای افزایش و چرب شدن شیر مادر میدونن ممنون میشم راهنمایی ام کنین🌹 ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام عیدتون مبارک .امیدوارم منو راهنمایی کنید .من تقریبا یه سال ک عروسی کردم .ووتو این یک سال مادرمو از دست دادم ب رحمت خدا رفت .و متوجه شدم ک شماره زنی در گوشیه همسرم هست تا سوال کردم ک این زنه گفت اشتباه میکنی این دوستمه و... منم حوصله بحث نداشتم واصلا برام مهم نبود چون دوری مادرم خیلی سخت بود و تووعزا بودم ک تو خودم بودم وبد جور بعد فوت شدن مادرم افسردگی گرفتم ولی اون شماره زن یه جا نوشتم وکلا بیخیال زدم وگذشتم برای همسرم هیچ کم وکسری نذاشتم وخودس هم گفت ک بهتر تو گیرم نمیاد کلا اخلاقش بام خیلی خوبه الان بعد 8 ماه امروز گوشی شوهرمو گرفتم و داشتم تماس رو نگاه کنم یه لحظه ب اسم ب نام یک مرد سیو کرده بود ک کنجکاو شدم و رقم ها دیدم ک انگار این شماره قبلا دیدم ورفتم شماره ک قبل 8 ماه نوشته بودم دیدم واقعا همین شماره خلاصه ب همین شماره ک تماس گرفتم و متاسفانه صدای زن بود و احساس کردم سرم گیچ رفت و چیزی نفهمیدم بعدا ربع ساعت حالم جا امد و خودم روی زمین دیدم و گوشی پرت شده از دستم .حالا من نمیدونم چطور این موضوع ب همسرم بفهمونم ک این خانم کی هست وچ نسبتی باش داره ؟؟؟؟از همسرم بدجور بدم امد .فقط دلیل بخوام و طلاق بگیرم . راهنماییم کنید لطفا ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام من سال دیگه میرم کلاس نهم میخوام بدونم چه کتاب کار هایی باید بگیرم که به دردم بخوره نظر خودم روی مجموعه شب امتحان خیلی سبز و ایکیو از گاج هست میشه نظرتون رو در مورد این دوتا مجموعه و کتاب کار بگید و اینکه از کجا که معتبر باشه میتونم با قیمت مناسب تهیشون کنم و اینکه آیا کتاب کار بهتری با قیمت مناسب سراغ دارید؟ ❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣ سلام عزیزان لطفا سوال منو بزارید و خواهش میکنم تمام دوستان در حد توانشون همفکری کنخن چون مطمئنن این فقط مشل من نیست من یه پسر ۹ ساله دارم و اهواز زندگی میکنم با اتمام مدارس تنها سرگرمی بچه من و شاید بچه های شما دوستان عزیز گوشی و تلویزیون باشه و صد البته گوشی اسیب های زیادی داره اهواز هم همه در جریان هستید که خیلی گرم و نمیشه گذاشت بچه تو کوچه بازی کنه چون زود گرما زده میشن و خون دماغ میشن البته دازیم بچه هایی که مقاوم باشن و مشکل حادی نداشته باشن اما بچه هایی مثل پسر من مثل جوجه ماشینی میمونن و دوست دارم تمام دوستان نظرشون بدن که چطور میشه بچه هارو تو این روزهای تعطیل سرگرم کرد و با چی سرگرم کرد و این که فرستادن باشگاه هم هذینه باشگاه هست هم هذینه سرویسی که باید گرفته بشه و امکانش نیست اهواز هم هوای الوده داره و بیرون رفتن هم باز امکانش نیست برای بچه ایی هم که پسر باشه لطفا بگید چطور سرگرمی سالمی براش تو خونه ایجاد کنم همبازی هم اصلا نداره و برادری هم نداره خودش هست و دختر بزرگترم که اون هم برای کنکور میخونه و با برادرش اصلا بازی نمیکنه لطفا بازی ها وسرگرمی های سالمی که بعضی خانواده ها برای بچه هاشون در نظر دارن و بگن و کمک حال من و مادرهایی مثل من بشن چون اسیب دنیای مجازی بیش از حد زیاد شده چه جسمی چه روحی با تشکر از دوستان 🌹 ایدی ادمین❣👇🏻 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چالش_هشتم سلام ایام به کام❤️ امروز با دختر عموم نشسته بودم و فیلم عروسیمو میدیدم 😍 یادش بخیر
😍❣ مابه دلایلی مثل فوت اقوام ، نشدعروسی بگیریم. بعدچندین سال، هنوووووووز داغش تو دلمه.هرعروسی که بخوام برم مثل اینه ک میخام برم مراسم عزا.به همه ی عروس و دومادا حسودیم میشه.حالم بدمیشه.واقعاخودمم خسته ام ولی کاری نمیتونم بکنم.دوست ندارم عروسی برم چون خودمو باعروس مقایسه میکنم و میگم مگه من چی کم داشتم چراخدا کاری نکرد که منم عروسی بگیرم.بقیه پیشنهاددادن که لباس عروس بپوش و برواتلیه و..... .نرفتم.چراخودمو گول بزنم .من عروسی میخاستم ک نشد.پر ازخشم و نفرتم از عروس و دامادها.چکارکنم. با پولی ک داشتیم ومیخاستیم عروسی بگیریم.تونستیم خونه وماشین بخریم.ولی برام لذتی نداشت..هرطورشده اگه شرایطشو دارید و با توجه به جیبتون.مراسم عروسی بگیرید که تودلتون نمونه.مثل این عروس و دامادها که تا خرخره زیرقرض میرن نه.ولی واسه دل خودتون با هزینه کم عروسی بگیرید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 اگه به من بود قطعا عروسی نمیگرفتم چون اصلا نفهمیدم عروسی یعنی چی؟!!!چون کلا دو خانواده با هم فقط بحث و دعوا میکردن.بیچاره ما دوتا هم پا سوز اونا بودیم.نه میتونستیم جدا بشیم نه ادامه بدیم😔 اگه زمان برمیگشت عقب هیچ وقت عروسی نمیگرفتم.الان که نوعروس داماد میبینم با حسرت نگاشون میکنم. تو رو خدا خونوادها نکین همچین با بچه هاتون.با دعوا هیچکی هیچ جا نرسیده. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خسته نباشیدمن عروسی نگرفتم رفتم مشهد خیلی خوش گذشت 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 تدارک دیدن جشن عروسی و دعوت کردن از اقوام و فامیل و دوست و آشنا و دادن ولیمه ( شام عروسی ) سنت پسندیده اسلامی و سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم هست رسول اکرم برای عروسی حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام جشن گرفتند و ولیمه دادند شاید بتوان گفت شیرین ترین اتفاق عمر هر انسان همین جشن عروسیه حتما باید جشن بگیرند و دعوت کنند و ولیمه بدهند بشرطی که اسراف و تبذیر و اختلاط زن و مرد و بزن و بکوب غیر مجاز نباشد 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 راستش ما از اول قرار نبود عروسی بگیریم قرار بود بریم کربلا بعد بریم سر زندگیمون ولی مادرم مخالف بود می گفت بعدا پشیمون میشی ،راستم می گفت چون الان همه عکسای عروسیشونو نگاه می کنن منم دلم می خواد آلبوم عروسیمو نگاه کنم ،و با اینکه لباسم پوشیده بود توی عروسی ولی الان اگه بود خیلی پوشیده تر از این لباس انتخاب می کردم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 من سال ۹۳ازدواج کردم عروسی نداشتیم فقط دوتا خانواده که همه مجردم بودن ولی آرایشگاه ولباس عروس واتلیه وکیک داشتیم خیلی هم خوش گذشت اگه الانم بودبازم همین کارومیکردم البته جشن وشادی خیلی خوبه ولی ان شاءالله بدون گناه . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
✅ نصایحی برای انسان امروز هرگز در هیچ کاری استاد نشو، همواره شاگرد باقی بمان؛ و در ضمن شاگرد خوبی باش. رها کردن را فراموش نکن، قدرتی که در رها کردن است در نگه‌داشتن نیست. از آنچه غیر ضروری‌ست چشم بپوش. معاشرت با افراد بد‌‌سرشت را کنار بگذار. آهستگی را از یاد مبر، آنکه می‌دود روانش در خواب است، کندی و آهستگی بارزترین ویژگی روان‌های بیدار است. هر روز به رویاهایت سر بزن، اما خیلی در آنجا نمان، آنکه شادی‌ها و موفقیت‌هایش را پیشخور می‌کند، به زودی دچار ملال خواهد شد. به آرامی اما عمیق نفس بکش. برای بالغ شدنِ احساسات و عواطفت، آنها را به بازی بگیر؛ یعنی احساسات خویش را به اسارت نگیر و بگذار رها شوند. به نادانی خودت در گذشته احترام بگذار. در دو موضوع، با هیچکس تعارف نکن؛ کار و عشق. از مسموم ساختن عزت نفس خویش بر حذر باش. در جریان زندگی با هیچکس به اندازه‌ای که با خودت، در سرت حرف می‌زنی، حرف نخواهی زد؛ پس با خویش به آرامی و مهربانانه سخن بگو. در طول روز، یک عبارت حکیمانه بخوان. به آهستگی زندگی کن، به آهستگی زندگی کن، به آهستگی زندگی کن. و در انتها به بهترین نصایح خویش گوش بسپار و آنها را به کار بگیر. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❣ مثلا رد شده باشیم از این روزهای دلهره و آشوب و سردرگمی و شب های بغض و دلتنگی و ناامیدی... مثلا مال هم شده باشیم و صبح ها دلت نیاید موقع رفتنت بیدارم کنی و بعد به جانم هی غر بزنی که چرا زودتر از تو می‌خوابم و دیرتر بیدار می‌شوم و من ریز ریز بخندم و تو حرصت بگیرد و من باز هم نگویم که بعدِ خوابیدنت می‌نشینم به تماشا کردنت و شمردن نفس هایت! مثلا بشوم کدبانوی خانه ای که مردش تو باشی و تمام روزم را به تو فکر کنم و هی غزل روی غزل بنویسم و برایت روی صندلی رو به ایوان پر از شمعدانی و نسترنمان، شال سرمه ای ببافم و غروب ها که از راه میرسی خانه ی کوچک و گرم و روشنمان بوی قرمه سبزی ته گرفته ی دستپخت مرا بدهد و من عطر امنیت آغوش تورا بگیرم! مثلا لقمه ی شور غذا را به زور قورت بدهی و به خاطر من با لبخند بگویی که عالی شده و دست پختم معرکه است و من به قیافه ی جمع شده و صورت سرخ شده ات حسابی بخندم! مثلا دو فنجان چای قندپهلوی خوش رنگ توی استکان های کمر باریک قدیمی بریزم و بعد تو بنشینی روی کاناپه و من کنار پایت روی زمین و سرم را تکیه بدهم به استواری زانوهایت و از روز کسل کننده ی بی تواَم برایت بگویم و غزل تازه ام را بخوانم برایت و تو محو موهای پریشانم بگویی: " موجِ شبِ این زلف های لعنتی غزل تر است بانو! " مثلا مثل دختربچه ی تخس به زور بنشانیم جلوی آینه و با عشق موهایم را ببافی و من حوصله ام سر برود و بگویم اصلن همین فردا می‌روم کوتاهشان کنم و تو بگویی این تار موها رشته ی حیات تواند و مبادا بدهمشان به دَم قیچی که آنوقت می‌میری تو و من زیرلب خدا نکندی بگویم و بعد عشق کنم از موهای گیس کرده ام به دست عشق و هر روز همین آش باشد و همین کاسه! مثلا تار موی بیرون زده از روسریم را از صورتم کنار بزنی و هولش بدهی زیر روسری و بگویی آی دلبر! حواست به این دلبرها باشد خب و من پشت چشمی نازک کنم و چشم حضرت آقایی بگویم و تو به شوخی چادرم را تا روی بینیم پایین بکشی و من کلی جیغ جیغ کنم بابت خراب کردن مدل روسری و سر و وضعم و بعد دوتایی به دیوانه بازی هایمان بخندیم! مثلا من الکی قهر کنم و تو واقعا بترسی و بگویی حق ندارم هیچوقت قهر باشم با تو و من با اخم بگویم پس چطور ناز کنم برایت و بخندی و در آغوشم بکشی و زیر گوشم آهسته بگویی ناز تر از این ممکن نیست بشود کسی نازخاتون من! مثلا شب ها برایم قصه بگویی و من سرم روی سینه ات باشد و با لالایی کوب کوب آرام قلبت خوابم ببرد و دیگر خبری از کابوس نباشد... مثلا رد شده باشیم از این روزهای دلهره و آشوب و سردرگمی! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••