eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از منبع سبک
تا بر سر سیم و زر، تفاهم باشد پیداست که در دیده، خدا گم باشد از فقه امام صادق آثاری نیست آنجا که ذَهَب، مذهب مردم باشد دم‌ساز امام صادق آه ست هنوز در وادی غم، چشم به راه ست هنوز پیداست که انتظار مهدی دارد ویرانی تربتش گواه ست هنوز گیرم که فلک درست کردار نبود بر آل علی، ستم سزاوار نبود تا بود امام صادق، آزار کشید منصور ز کینه دست بردار نبود آیینه‌ء غم‌های دل مولا بود جانان جهان بود ولی تنها بود آن شعله که منصور به جانش می‌زد از آتشِ دربِ خانه‌ء زهرا بود
نوحه امام صادق علیه السلام آسمان و زمین گشته گریان در عزایت یا امامِ صادق سَیّدی جانم فدایت عاقبت قاتلت زهر جفا شد مادرت فاطمه صاحب عزا شد آه و واویلتا آه و واویلا... ای تجلیّ تو آیه های کوثر و نور سر برهنه تو را برده اند به بزم منصور شد روانه زِ تو اشک از دو دیده زنده شد روضهٔ سر بریده آه و واویلتا آه و واویلا... یا امام صادق جان فدای غربت تو شکر لِلَّه که اینجا نبوده عترت تو نانجیبی به بغضِ بی کران زد پیش چشم رُباب با خیزران زد آه و واویلتا آه و واویلا... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ ✅کانال سبک وشعر باب الحرم
نوحه سنتی شهادت امام صادق علیه السلام ای کشته راه خدا قرآن ناطق مَسموم زهرِ اشقیا امامِ صادق ای نور حیّ منجلی عزیز زهرا و علی مظلوم اماما... واغربتا واغربتا...مظلوم اماما عُمری پِیِ اِحیای دین بودی به هر جا آخر شدی کشته زِ ظلم و جورِ اَعدا بی یاور تنها تویی گریانِ عاشورا تویی مظلوم اماما... واغربتا واغربتا...مظلوم اماما جانت رسید از غصه دیرینه بر لب در آتش خانه شدی دلخونِ زینب قلبت پریشانِ حسین یاد یتیمان حسین آه و واویلا... واغربتا واغربتا...مظلوم اماما ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ ✅کانال سبک وشعر باب الحرم
هدایت شده از منبع سبک
كسى كه از حق دَم مى زند با سه ويژگى شناخته مى شود: ببينيد دوستانش چه كسانى هستند؟ نمازش چگونه است؟ و در چه وقت آن را مى خواند؟ محاسن ص ۲۵۴، ح ۲۸۱
هدایت شده از منبع سبک
حدیثی بسیار مهم و پر محتوا راجع به سبک زندگی از 🔹 سأله (الصَّادِقِ علیه‌السلام) بعض اصحابه: عَلَى مَا ذَا بَنَيْتَ أَمْرَكَ؟ فَقَالَ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ: عَلِمْتُ أَنَّ عَمَلِی لَا يَعْمَلُهُ غَيْرِی فَاجْتَهَدْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاسْتَحْيَيْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ رِزْقِی لَا يَأْكُلُهُ غَيْرِی فَاطْمَأْنَنْتُ وَ عَلِمْتُ أَنَّ آخِرَ أَمْرِی الْمَوْتُ فَاسْتَعْدَدْتُ. [ترجمه: بعضی از شاگردان امام صادق علیه‌السلام از ایشان سؤال کردند که بنای زندگی خود را بر چه چیز قرار دادید؟ حضرت فرمودند: بر چهار چیز دانستم که کار من را غیر از من انجام نمی‌دهد پس بسیار تلاش کردم. دانستم که خداوند عزوجل بر من آگاه است پس حیا کردم. دانستم که روزی من را کسی غیر از من نمی‌خورد پس آرامش یافتم. دانستم که پایان کار من مرگ است پس برای مرگ مهیا شدم.
هدایت شده از منبع سبک
جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد شمع خاموش شد از باد و گُلی پرپر شد باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود باز یاسی به زمین ریخت و نیلوفر شد مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند پیرمردی زِ نَفَس ماند و کمانی تر شد خانه ی سوخته را بار دگر سوزاندند باز تکرارِ غمِ آتش و دود و دَر شد همه بر مرکب و من در پِیِ شان رویِ زمین پشتشان آه فقط ناله یِ من مادر شد دست من بسته و از داغِ غمت اُفتادم یادِ دستت که به دنبالِ علی پرپر شد یادِ دستان یتیمی که به اُمید پدر بین زنجیر تَرَک خورد و کمی لاغر شد گوشواره، گُلِ سر رفت زِ یادش اما در عوض روضه ی او غارت انگشتر شد
هدایت شده از منبع سبک
بسم‌الله الرحمن الرحیم نشسته بر لب ساحل، شکسته زورقِ عاشق: کهراست زهرۀ دریا؟ کجاست باد موافق؟ به موجِ اشک، کِی آخر توان به اوج رسیدن؟ کجا حریفِ تو باشد دلِ شکستۀ قایق؟ نه فهمِ رنج تو آسان، نه درکِ اوج تو ممکن زبان ناطقه الکن؛ سکوت، یکسره ناطق مگر که اذنِ جنونم دهی چو «جابر جعفی» وگرنه عقل ندارد رهی به کوی حقایق تویی که علم یقینی، به دین اول و آخر تویی که معنی دینی، به علم سابق و لاحق چو طفل مکتب تو «بوحنیفه» است چه گویم ز حلقۀ تو بجویم اگر مشایخ واثق به حکم توست اگر زد «هشام» تیغ تکلّم ز کیمیای تو «جابر»، حکیم گشته و حاذق چه داشت خرقۀ «سفیان» به جز ریا -و چه عریان-؟ تو خرقهپوشِ خدایی نهان ز چشم خلائق زبان گشودی و آنک شکست حقّۀ کافر نگاه کردی و آنگه پرید رنگ منافق عیار عقل تو بودی به گفتگوی مکاتب مراد علم تو بودی ز جستجوی دقائق تویی تو چشمۀ جوشان، تویی تو بحر خروشان شکستهزورقِ ساحل، منم، به سوی تو شائق ** ز خویش میروم امشب به سوی غربت دریا سیاهپوش عزای امام جعفر صادق
هدایت شده از منبع سبک
بسم‌الله الرحمن الرحیم شکر حق شیعه ایم و معتقدیم شیعگی جز مرام صادق نیست به خدا شیعه نیست آنکه مدام خاکبوس امام صادق نیست یادگاری اوست "عاشورا" روضه ی شاه عالمین از اوست اول صبح، رو به کرببلا "السلام علی الحسین" از اوست دل ما از مصیبتش خون است غرق اشک است چشم عاشق ما به کجا می برند نیمه ی شب - پابرهنه - امام صادق ما در نماز شب است این آقا یا که مشغول خواندنِ قرآن کاش می شد کمی نگه دارید حرمت موی او مسلمانان دشمنِ آل مرتضی هربار می رسد تا به اهل بیت انگار یا لگد می زند به در، یا که می پرد بی اجازه از دیوار مگر اهل کجاست ابن ربیع این قدر بی حیاست این ملعون بی ادب از چه روی لبهایش طعنه و ناسزاست این ملعون حرمت پیر را شکسته، ببین دست حیدر دوباره بسته شده باز کوچه، کشان کشان بردن... او از این اتفاق خسته شده کوچه لغزنده است، مولامان از دلِ مرتضی خبر دارد گفت حتما به همسرش که نیا پی من آمدن خطر دارد در همین کوچه یا حوالی آن شد لگد مالِ دشمنان، قرآن در همین کوچه بود با سیلی گم شده گوشوارِ مادرمان
هدایت شده از منبع سبک
بسم‌الله الرحمن الرحیم کاش من هم به لطف مذهب نور تا مقام حضور می رفتم کاش مانند یار صادقتان بی امان در تنور می رفتم علم عالم در اختیار شماست جبر در این مسیر حیران است چشم هایت طبیب و بیمارش یک جهان جابر بن حیان است روز و شب را رقم بزن آخر ماه و خورشید در مُرکّب توست ملک لاهوت را مراد تویی آسمان ها مرید مذهب توست قصه تکرار می شود یعنی باز هم در مدینه عاشق نیست کوچه در کوچه شهر را گشتم هیجکس با امام ، صادق نیست خواب دیدم که پشت پنجره ها روبروی بقیع گریانم پابه پای کبوتران حرم در پی آن مزار پنهانم گریه در گریه با خودم گفتم جان افلاک پشت پنجره هاست آی مردم ! تمام هستی ما در همین خاک پشت پنجره هاست
هدایت شده از منبع سبک
بسم‌الله الرحمن الرحیم از حدیث لوح می آید مقامات اینچنین که ندارد هیچ کس جزتو کرامات اینچنین مانده در توصیف یک شأن تو ابیات اینچنین سالها محکوم عشق توست، نیات اینچنین تا ابد مرئوس ماییم و ریاست با شما نازشصت هرکسی ما را رسانده تا شما انقلاب علم، با کرسی درست پا گرفت بحث و استدلال از عصر شما بالا گرفت فقه ما از نور فقه جعفری معنا گرفت میشود جزء مفاخر هرکس اینجا جاگرفت راه گم کرده کنارت راه پیدا میکند از دمت پیرزنی کار مسیحا میکند آبروی پرچم در اهتزاز ما تویی از بقیه بی نیازیم و نیاز ما تویی ما همه اهل نمازیمو نماز ما تویی پس شفاعت کن که تنها چاره ساز ماتویی بانی ترویج عاشورا تویی پس بی گمان خانه ات یعنی حسینیه شما هم روضه خوان مجلس درست شلوغ و خانه ات خلوت شده سهم تو در این دیار آشنا غربت شده بازهم پشت دری لبریز جمعیت شده خانۀ امن الهی سلب امنیت شده آتشی از خانه ی زهرا به این در هم رسید ارث دست بسته حیدر به جعفر هم رسید پیرمرد شهر از دارالعباده رفتنی ست نور حق با عده ای ابلیس زاده رفتنی ست دستهایش بسته شد پس بی اراده رفتنی ست بی عمامه بی عبا پای پیاده رفتنی ست کوچه در کوچه به پشت اسب حالا میدوی پیش چشم مردمی بی عار تنها میدوی گرچه کوچه گردی و دست تو بند سلسله ست راستی آقا بگو دور شما هم هلهله ست؟ راستی بر پای تو از خار صحرا آبله ست؟ راستی آقا دلت دلواپس یک قافله ست؟ راستی اهل و عیالت را اسارت میبرند چادر و روبنده از آنها به غارت میبرند؟ نه کسی اینجا ز سرها معجری را میکشد نه کسی با تازیانه خواهری را میکشد نه کسی از پشت موی دختری را میکشد نه کسی بر گردن تو خنجری را میکشد نیزه داری هم اگرباشد سری بر نیزه نیست قلب هجده پاره ی پیغمبری بر نیزه نیست
هدایت شده از منبع سبک
بسم‌الله الرحمن الرحیم در محضرت اصول صداقت به هم نخورد جمله که هیچ واو روایت به هم نخورد ای در خدا فنا شده، بر دیدن شما هفتاد سال پلک عبادت به هم نخورد در وقت سر نگونی آن قامت بلند من مانده ام چگونه قیامت به هم نخورد آتش زدند و هلهله کردند پس چرا پلک امام این همه مدت به هم نخورد آتش گرفت گرچه دری بین کوچه ای اما شبیه قبل به سرعت به هم نخورد من مطمئنم این در از آن در، تقیه کرد حتی اگر که خورد به شدت به هم نخورد حتی اگر که خورد، نشد محسنی شهید این بار داستان امامت به هم نخورد دیوار و سنگ و کوبه ی در هرچه بود که پهلو و میخ از دو سه قسمت به هم نخورد
هدایت شده از منبع سبک
بسم‌الله الرحمن الرحیم کاش خاموش کُنَد اشک،مُصلایش را کاش گیرند کمی زیرِ بغلهایش را به زمین خورده و خاکی است ردایش رویش کاش می شد بِتِکاننَد سَر و پایَش را به زمین خورد،زمین خورد،زمین خورد مُدام ولی از دست ندادند تماشایش را درِ آتش زده کَم بود بیاُفتد ای کاش بِبَرد از دَمِ در دخترِ نوپایَش را کوچه سنگی است ، سرش درد گرفته نامرد بی هوا هول نده ، سنگ است...ببین جایش را او خودش خواسته تا روضه ی مادر گیرد جُراتِ خویش نبینید مُدارایش را او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار زنده کردید دوباره غمِ غمهایش را قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد می زند تا شکند بازویِ زهرایش را دست بگذاشت به زانو نفسش تند شده عمه ی کوچک خود دید و نفس هایش را خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب کاش می شد که نبیند لبِ بابایش را
نوحه امام صادق علیه السلام سلام ما سلام ما به قلب پاک و عاشقت سلام ما سلام ما به نورِ قالَ صادقت هنوزم ای گل زهرا،قدر تو گرچه گمنام است کرسیِ درس و تدریسَت،یاورِ دین اسلام است مولانا حضرت صادق... سلام ما سلام ما به صدق و پاکیِ شما سلام ما سلام ما به قبر خاکی شما ای شده مثل یک لاله،از ظلم و کینه ها پرپر مزارت دارد ای مولا،عطری از تربت مادر مولانا حضرت صادق... آتش گرفته خانه ات از کینهٔ اهل جفا داغ مدینه زنده شد واغربتا واغربتا سیلی و شعلهٔ آتش،غلاف و طعنهٔ اَغیار زنده شد خاطره های،روضه های در و دیوار یا زهرا مادر ای مادر... سلام ما سلام ما به نور هر دو عین تو سلام ما سلام ما به گریه بر حسین تو گریان آن زمانی که،در گودال سر جدا گردید در پیش دیدهٔ زینب،هلال نیزه ها گردید ثارالله ابی عبدالله... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
📅ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام —-------------------------- —------------------------------ یا ابا عبدالله یا جعفر بن محمد چار تا گل چون که درهم شد گلابش بهتر است با همین توجیه، این وادی شرابش بهتر است چار خورشید است بر انگشتر دست بقیع اینچنین جنس نگینش از رکابش بهتر است در کرم، در علم، در بحث صبوری، در اصول مطلب این خاک از جلد کتابش بهتر است کو ضریح و کو حرم؟اینجا فقط جاییست که غالبا طرح سؤالش از جوابش بهتر است تا بفهمی ماجرای کوچه را مثل حسن اصلا اینجا در زیارت اضطرابش بهتر است مرقد و گلدسته‌ها خوبند اما نزد ما کوری چشم عدو اینجا خرابش بهتر است هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت بقیع از زمین کربلا که آفتابش بهتر است گرچه مانع می‌شود اما به دستی بسته نیست اینچنین از شام و از کوفه طنابش بهتر است —------------------------------
📅ویژه شهادت امام جعفر صادق علیه السلام —-------------------------- —------------------------------ بینِ کوچه هایِ مدینه،تنها و غریب افتادی خاکی شد محاسِنَت آقاا،چون شَیبُ الخضیب افتادی پیرمرده با عذاب ، نکِشیدِش پشتِ مرکب با طناب ، نکِشیدِش جون نداره با شتاب ، نکشیدِش دیده هاش شد پُرِ آب ، نکِشیدِش ذکرِ لبش لحظۀ آخر(حسین ای غریبِ مادر) 3 یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای .. —------------------------------ —------------------------------ تو خونه پُر از آتیشِ،قلبِش اما جایِ دیگه ست جایی که دِلش رو سوزوند،کربلا میونِ خیمه ست با شتابِ تمام ، نبَریدِش بینِ آتیشِ خیام ، نبَریدِش تو کوچه هایِ شام ، نبَریدِش یا تو مجلِسِ حرام ، نبَریدِش .... گرچه زِغم بالُ پرش سوخت به یادِ زینب جِگرش سوخت ... یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای .. —------------------------------ بینِ هجره بویِ دودِ ، باحالِ بدم افتادم تا دیوار و در رو دیدم ، یادِ مادرم افتادم از تو کوچه میگذری ، وای مادر ... غُصه داره حیدری، وای مادر .... بینِ دیوارُ و دری ، وای مادر ... داغِ تو بی پِسری ....وای مادر ... دیگه شبِ آخرم اومد بالا سرم مادر اومد ... یا شیخُ الائمه ... وای .. وای .. وای ..
هدایت شده از منبع سبک
از مسیر در نه ، از دیوارِ خانه ریختند روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند حتم دارم با غلاف و تازیانه ریختند یک نفر آمد به محراب و نمازش را شکست بی حیایی بی هوا راز و نیازش را شکست * نیمه شب هست آه فکر سن و سالش نیستند ریسمان‌ها می‌کشند و فکر بالش نیستند بینِ این خانه مگر اهل و عیالش نیستند او خدای غیرت است از درد میریزد بِهَم پیش طفلانش مَکِش نامرد می‌ریزد بِهَم * باز هم صد شُکر آتش بر سر و رویش نخورد این درِ سوزان حیا کرد و به پهلویش نخورد سنگ بی احساسِ دیواری به اَبرویش نخورد باز هم صد شُکر در ، آئینه‌اش را خط نزد در میانِ شعله میخی سینه‌اش را خط نزد * در میانِ کوچه‌ها با زور او را می‌کِشند بر زمین می‌اُفتد و بدجور او را می‌کِشند روی مرکب میروند از دور او را می‌کِشند پیرمرد شهر با هر زحمتی پا می‌شود آه می‌گوید فقط " یا عَمَّتی" پا می‌شود * دخترک میگفت با نِی حنجرش را پس بده من یتیمم طشتِ زر یک شب سرش را پس بده جان بابا ، ساربان انگشترش را پس بده حرمله وقتی که می‌آید پریشان می‌شوم پشتِ عمه ، زجر وقتی هست پنهان می‌شوم * کوچه کوچه تکه تکه پیشِ ما نان ریختند شامیان نان خشک‌ها را پیش مهمان ریختند دختران تَه ماند‌ه‌ها را پای طفلان ریختند عمه جان حس می‌کنم مژگانِ بابا کم شده خیزران ای وای یک دندانِ بابا کم شده
هدایت شده از منبع سبک
عزای صادق آل پیمبر است امشب که شیعه دیده‌اش ازخون دل،تراست امشب بگو به دیده که غسل زیارتی بکند که دل، روانه‌ی شهر پیمبر است امشب به سیلِ خونِ دل و اشکِ دیده محمل بند سفر به سوی مدینه میسّر است امشب مدینه، غرق چراغ و بقیع تاریک است که بی چراغ چوشب‌های دیگراست امشب امام عصر به هر جا که هست گریان است ز اشک، دامن آن مه پُر اختر است امشب دلا بیا که دلی نذر سوختن بکنیم چراکه فاطمه را دل به مجمر است امشب رئیس مذهب شیعه فتاده است از پا که شیعه را زغمش دست برسراست امشب ز بس که جان جهان رنج دید از منصور درون خاک هم آزرده پیکر است امشب اگر چه با تن مسموم خفته در دل خاک ولی رها ز جفای ستمگر است امشب دگر شبانه به کاشانه‌اش نمی‌ریزند براهل بیت خودآسوده خاطر است امشب چگونه هاله‌ی رخسار زهره را بیند؟ مه مدینه که مهمان مادر است امشب
کوتاه کن کلام ... بماند بقیه اش مرده است احترام ... بماند بقیه اش از تیرهای حرمله یک تیر مانده بود آن هم نشد حرام ... بماند بقیه اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام ... بماند بقیه اش شمشیرها تمام شد و نیزه ها تمام شد سنگ ها تمام... بماند بقیه اش گویا هنوز باور زینب نمی شود بر سینه ی امام؟ ... بماند بقیه اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام... بماند بقیه اش راحت شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام....بماند بقیه اش رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول یافاطمه! سلام ... بماند بقیه اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدوام ... بماند بقیه اش سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پیکر امام ... بماند بقیه اش بر خاک خفته ای و مرا میبرد عدو من میروم به شام ...بماند بقیه اش دلواپسم برای سرت روی نیزه ها از سنگ پشت بام ...بماند بقیه اش دلواپسی برای من و بهر دخترت در مجلس حرام ...بماند بقیه اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام ... بماند بقیه اش تنها اشاره ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام ... بماند بقیه اش قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد شعرم نشد تمام ... بماند بقیه اش ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ ✅کانال سبک وشعر باب الحرم
هدایت شده از منبع سبک
💠 إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِي صَعِيدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِينُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَيَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاءِ هنگامی که روز قیامت فرا رسد، خدای عَزَّ وَ جَلَّ مردمان را در صحرایی وسیع و هموار جمع می‌کند و مقدمات سنجش اعمال فراهم می‌شود. پس خون شهیدان با قلم عالمان سنجیده می‌شود و قلم عالمان بر خون شهیدان برتری می‌یابد. 📗 من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۳۹۹ 🔹فضیلت علم🔹 از علم شود مرد خدا حق‌بین‌تر عطر نفسش ز باغِ گل رنگین‌تر سنجند اگر مداد دانشمندان از خون شهید می‌شود سنگین‌تر