eitaa logo
سرداران شهید باکری
480 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
453 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 یک روز زیر آسمون خدا آن زمان که دشمن به شهر هایمان هجوم آورده بود یک وقتی دید در نبودنش دلتنگی میکند! به همسرش گفت: خانـم به این دل نبند..❌ این_دنیا یک دفعه دیدی از دستت افتاد و .. آری.. دل نبست به دنیا و سبک بال شد وپرید ! ما چندبار دلبستیم به بازار ظاهر فریب دنیا و شکستیم و پرت شدیم در اعماق چاه!؟! وقت پـــــــرواز از دلبستن هاست.... .اری رفیق وقت پرواز هست از تمام تعلقات دنیوی... دنیایی که زمین گیرمون کرده...وتو ای رفیق شهیدم دستمو بگیر پیش بسوی پروازی فراتر از ذهن کوچیکم...پیش بسوی پرواز شهدایییییی(اللهم ارزقنا..‌‌..) . . . . :۲۵اسفند۶۳ 🌷 @bakeri_channel
را از امام رضا علیه السلام  گرفت: فرمانده جاویدالاثر آقامهدی باکری: . 15 روز قبل از «عملیات بدر» به مشرف شد و با تضرع از (ع) خواست که خداوند توفیق را نصیبش کند. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای دعا کنند. این فرمانده دلاور در روز 25 اسفند سال 1363 و طی « عملیات بدر» به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می‌کرد، تلاش می‌کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران بعثی ، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل شد. که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف گلوله آر.پی‌.جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.   @baker_channel
شهدا عاشق اند معشوقشان خداست شاگردند معلمشان (ع)است معلم اند... درسشان است مسلح اند سلاحشان است مسافرند،مقصدشان لقاءالله است مستحکم اند،تکیه گاهشان است @bakeri_channel
سرداران شهید باکری
🌹مهدی پایین عکس حمید و دوستان شهیدش که به دیوار زده بود،روی کاغذ اسم هاشان را هم اریبی نوشته بود بعد؛چند تا نقطه چین و اسم خودش، ،دلش خون شد😔 هیچ وقت از حرف نمیزد،از شهادت خودش برای صفیه هیچ وقت نمی گفت،میدانست او ناراحت میشود،اما انگار این روزها دلش کنده شده بود،جای دیگری بود...🌹🌹 . من به کار خودم سرگرم میشدم،روبه روی این عکس ها می نشست،زانوهاش را بغل میگرفت و خیره میشد به آنها و با خودش زمزمه میکرد،تا من می رفتم بیرون، سرریز میشد😭؛اما جلوی من خودش را نگه میداشت😔،میدانست من تحمل این حرف ها و کارها را ندارم... بیست و پنجم اسفند،دوستم دعوتم کرد خانه شان،چند نفر دیگر از بچه ها هم  آمده بودند،احساس میکردم سرحال نیستند،اما کسی  چیزی نگفت،من زیاد پاپی نشدم؛ هم آمده بود،ساعت دوازده نصفه شب،فاطمه زنگ زد، گفت:"مریم،خواهر مهدی؛اینجاست،داشتیم با هم حرف می زدیم،یاد تو افتادیم،گفتیم یه زنگ بزنیم حالت رو بپرسیم"دلم شور افتاد...، :"چیزی شده؟" گفت:"نه بابا،همینجوری یادت کردیم" ✅حالا همه به هم تلفنی خبر داده بودند و میدانستند مهدی شهید شده😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 ( ) ، مهدی را پرسید،صبح زنگ زده بودم به ستاد کسی که گوشی را برداشت نتوانست حرف بزند،گفت:"گوشی دستتون" یکی دیگر جوابم را داد و گفت:" خوب هستند و عملیات تموم شده،رفته ند منطقه رو تحویل بِدَن و برگردند" خیالم راحت بود همین روزها سر و کله اش پیدا میشود،کسی جرئت نمیکرد چیزی به من بگوید،این کار را گذاشته بودند به عهده ی شهیدباقری که او آدم جا افتاده ای است،بلد است چطور بگوید،بنده ی خدا او هم نتوانسته بود....😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
سرداران شهید باکری
(س) . با یاد تو در مکه و مدینهٔ امروز جنگی در خواهد گرفت عاقبت آن ، فتحی است آشکار . المبین ! خانواده در اهواز است منطقه رقابیه منطقه عملیات است شب عملیات صدای توپخانه تا شهر می رسد . همه نگران هستند . خبری از به عقبه نمی رسد. از از خانواده ها چشم در راهند عاقبت کار اگر چه پیروزی است و جز چیز دیگری لیاقت آنها را ندارد. اما خانواده ها همچنان چشم انتظارند. به گذشته می نگرند. ناگهان خبری از عملیات به گوش می رسد. سخت در محاصره است. خدایا چه میشود ؟ است . چه میتوان کرد . دست به دامن خدا شدن ، فقط دعا چاره ساز است . سر از سجاده که بر میدارد ، عملیات به رسیده است . اما هنوز از بچه ها خبری نیست . در منزل به صدا در می آید . حتما باز گشته است . در را سریع باز کرد . آخ این چه قیافه ای است ؟ زیر لب گفت انتظار داشت در هر لباسی اورا ببیند جز این لباس . سرتاپا خون . مگر از مقتل گریخته است . آمد . سرتا پا خون و با خبرهای پیروزی . یکی یکی به زبان راند . هم شد . شهید سعید طلیسچی همسر حمید شروع کرد به گریه کردن . چرا گریه می کنی؟ برای عاقبت به خیری ؟ شد . . در اینستاگرام 👇💙 . @bakeri.31.ashora
سرداران شهید باکری
  در آذر سال ۱۳۳۴ در شهرستان اروميه چشم به جهان گشود. در سنين كودكي مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سيكل و اول دبيرستان را در كارخانه قند اروميه و بقيه تحصيلاتش را در دبيرستان فردوسي اروميه به پايان رساند. به علت برادر بزرگش كه به دست رژيم خون‌خوار شاهنشاهي انجام‌شده بود با مسائل سياسي و فساد دستگاه آشنا شد. بعد از پايان دوران خدمت سربازي در شهر تبريز با برادرش فعاليت مؤثر خود را عليه رژيم آغاز كرد و خودسازی و تزكيه نفس شهيد نيز بيشتر از اين دوران به بعد بوده است. در عمليات موفقيت‌آميز «مسلم بن عقیل» به‌عنوان مسئول خط تيپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار يادآور صبوري و شجاعت ياران امام حسين (ع) بود كه چندين بار خودش در جنگ تن‌به‌تن و پرتاب نارنجك دستي به صداميان شركت نمود و از ناحيه دست مجروح شد و برحسب شايستگي كه كسب نمود از طرف فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به‌عنوان فرمانده تيپ حضرت ابو‌الفضل (ع) منصوب گرديد. نحوه شهادت در والفجر يك از ناحيه پا و پشت زخمي و بستري گشت كه پايش را از ناحيه زانو عمل جراحي كردند. اطرافيانش متوجه بودند كه از درد پا در رنج است ولي هیچ‌وقت اين را به زبان نياورد و بالا‌خره در عمليات فاتحانه خيبر با اولين گروه پيشتاز كه قبل از شروع عمليات بايستي مخفيانه در عمق دشمن پياده مي‌شدند و مراكز حساس نظامي را به تصرف درمی‌آوردند و كنترل منطقه را در دست مي‌داشتند عازم گرديد و در ساعت ۱۱ شب چهارشنبه ۳ اسفند ۶۲ شروع عمليات خيبر بود كه با بی‌سیم خبر تصرف پل مجنون (كه به افتخارش پل حميد ناميده شد) در عمق ۶۰ كيلومتري عراق را اطلاع داد. پلي كه با تصرف كردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نيروهاي موجود در جزاير را فراري دهد و يا نيروي كمكي براي بفرستد درنتیجه تمام نيروهايش در جزاير كشته يا اسير شدند و اين عمل قهرمانانه فرمانده و بسيجي‌هاي شجاعش ضمانتي در موفقيت اين قسمت از عمليات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نيروهاي زرهي دشمن فقط با نارنجك و آرپی‌جی و كلاش ولي با قلبي پر از ايمان و عشق به شهادت خودش و يارانش در حفظ آن پل مهم جنگيدند و در هم آنجا به لقاء‌الله پيوسته و به آرزوي ديرينه‌اش ديدار سرور شهيدان امام حسين (ع) نائل آمد. 👇 @bakeri_channel
هدایت شده از سرداران شهید باکری
  در آذر سال ۱۳۳۴ در شهرستان اروميه چشم به جهان گشود. در سنين كودكي مادرش را از دست داد و دوران دبستان و سيكل و اول دبيرستان را در كارخانه قند اروميه و بقيه تحصيلاتش را در دبيرستان فردوسي اروميه به پايان رساند. به علت برادر بزرگش كه به دست رژيم خون‌خوار شاهنشاهي انجام‌شده بود با مسائل سياسي و فساد دستگاه آشنا شد. بعد از پايان دوران خدمت سربازي در شهر تبريز با برادرش فعاليت مؤثر خود را عليه رژيم آغاز كرد و خودسازی و تزكيه نفس شهيد نيز بيشتر از اين دوران به بعد بوده است. در عمليات موفقيت‌آميز «مسلم بن عقیل» به‌عنوان مسئول خط تيپ عاشورا استقامتش در ارتفاعات سومار يادآور صبوري و شجاعت ياران امام حسين (ع) بود كه چندين بار خودش در جنگ تن‌به‌تن و پرتاب نارنجك دستي به صداميان شركت نمود و از ناحيه دست مجروح شد و برحسب شايستگي كه كسب نمود از طرف فرماندهي كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به‌عنوان فرمانده تيپ حضرت ابو‌الفضل (ع) منصوب گرديد. نحوه شهادت در والفجر يك از ناحيه پا و پشت زخمي و بستري گشت كه پايش را از ناحيه زانو عمل جراحي كردند. اطرافيانش متوجه بودند كه از درد پا در رنج است ولي هیچ‌وقت اين را به زبان نياورد و بالا‌خره در عمليات فاتحانه خيبر با اولين گروه پيشتاز كه قبل از شروع عمليات بايستي مخفيانه در عمق دشمن پياده مي‌شدند و مراكز حساس نظامي را به تصرف درمی‌آوردند و كنترل منطقه را در دست مي‌داشتند عازم گرديد و در ساعت ۱۱ شب چهارشنبه ۳ اسفند ۶۲ شروع عمليات خيبر بود كه با بی‌سیم خبر تصرف پل مجنون (كه به افتخارش پل حميد ناميده شد) در عمق ۶۰ كيلومتري عراق را اطلاع داد. پلي كه با تصرف كردن آن دشمن متجاوز قادر نشد نيروهاي موجود در جزاير را فراري دهد و يا نيروي كمكي براي بفرستد درنتیجه تمام نيروهايش در جزاير كشته يا اسير شدند و اين عمل قهرمانانه فرمانده و بسيجي‌هاي شجاعش ضمانتي در موفقيت اين قسمت از عمليات بود و عاقبت با دو روز جنگ شجاعانه در مقابل انبوه نيروهاي زرهي دشمن فقط با نارنجك و آرپی‌جی و كلاش ولي با قلبي پر از ايمان و عشق به شهادت خودش و يارانش در حفظ آن پل مهم جنگيدند و در هم آنجا به لقاء‌الله پيوسته و به آرزوي ديرينه‌اش ديدار سرور شهيدان امام حسين (ع) نائل آمد. 👇 @bakeri_channel
سرداران شهید باکری
‍ ‍ وصف حال بعد از 💠به خاطر روابط نزدیکی که بچه‌های اطلاعات با فرمانده لشکر داشتیم بعد از شهادت در عملیات خیبر تصمیم گرفتیم در حضور از بکار بردن اسم حمید خودداری کنیم و برای صدا کردن دوستانی که اسمشان حمید است از و و..استفاده کنیم... آن روز یکی از تیم های واحد برای ماموریتی حساس جلو رفته بود و هنوز برنگشته بود‌. ای و هم جز این تیم بود هروقت تیمهای شناسایی دیرمیکردجلوترازهمه آقامهدی میرفت پدبالای سنگر میایستاد و میشد ازدورکه نگاه میکردی لبهایش تکان میخوردونزدیک میشدی میتوانستی ذکری زیرلبش را بشنوی:لاحول‌ولا‌قوة‌الا‌بالله♡ در دور دست هور در حال غروب بود که بلم های گمشده از دور پیدا شدند ‌من به محض دیدن آنها از شادی فریاد زدم حمید..حمید..و بطرفشان دویدم هنوز حال و هوای استقبال بچه ها فروکش نکرده بود متوجه آقامهدی شدم بدور دست جزیره مجنون که جنازه حمید جامانده بود خیره بود توجه همه به بود بعضیا به عصبانیت به من نگاه میکردند... دوباره در ذهنش جان گرفته بود.نگاه منتظری که به فراسوی افق خیره مانده بود برادربه خاک افتاده بودوبرادری که میتوانست دستوربدهد تاجنازه بعقب منتقل کنند تنها گفته بود‌: جنازه بچه هابعدحمید این من بودم که عهددسته جمعی راشکسته وموجب ملال خاطرآقامهدی شده بودم.تصمیم گرفتم پیش آقامهدی بروم و معذرت خواهی کنم: اقامهدی میدانید،یعنی ما عشق شمارابه حمیدآقا میدانیم.ماراضی نمیشدیم.که شماناراحت بشید لطیفی چهره اش را روشن کرد .دست بر شانه من نهاد و گفت: !مدتی است متوجه شده ام که شما رعایت حال مرا میکنید.ولی شماها برای من مانند هستید و بوی او را میدهید. ادامه سخنان آقا مهدی : « سربازی بیش ،برای و نبود. دعا کنید همه ما پیرو راهی باشیم که بخاطر آن و حفظ ارزشهای آن، شهید شده است» 🌹شادی روحشان صلوات🌹 ♡التماس دعا سرداران بی نشان 👇👇👇 @bakeri_channel
حرف دل بسیار... اما شعر کوتاهش خوش است .. نه گُلی در باغ مانده نه دلی در پیکرم .. واسطه پیوند آسمان و زمین هستند و جز از طریق آنان راهی برای جلب عنایات خاصه حضرت حق وجود ندارد..‌. 🌷شهید سید مرتضی آوینی🌷 نام تو را دو بار قرعه کشیدند!! یک بار برای ،    یک بار برای ... 🌸هدیه به روح پاک و مطهر شهدا صلوات🌺 @bakeri_channel
. پرواز رویاهاست . چه خیال خامی! برای من که پر ندارم؛ رسیدن به تو! که آن همه بالایی... رویاست 🌹 ۲۱ فروردین سالروز شهادت 🌹
.... گرفت... ... : ■ 15 روز قبل از «عملیات بدر» به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از (ع) خواست که خداوند توفیق را نصیبش کند. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای شهادتش دعا کنند. این فرمانده دلاور در روز 25 اسفند سال 1363 و طی « عملیات بدر» به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنه‌های کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت می‌کرد، تلاش می‌کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتک‌های دشمن تثبیت کند که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل شد. ■هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف گلوله آر.پی‌.جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست. ●شادی روحشون صلوات● . سالروزشهادت آقا امام رضا (ع)تسلیت باد
مهدی باکری_به_خانواده_شهید_حبشی 📌📌پس از وى، لشكر 31 عاشورا در پيامى به خانواده ‏اش گفت: چه كنم بنا به تكليفى كه برعهده دارم به خود چنين اجازه دادم و قاصرم از بيان ، به وصال خداى متعال و در راه او، تلاش شبانه ‏روزى جهت رضايت او، و به زيردستان، اطاعت در مقابل فرمانده به جهت لمس ، اكبرگويان در ميدان و ستون لشكر اسلام با جوش و خروش در زير آتش دشمن به هر سو دويدن و هدايت نمودن رزمنده اسلام در كشتن دشمن، خالصانه و شبانه در مقابل مسلمين با و خروش در مقابل دشمن اسلام و گذشتن از همه چيز و نثار خون رنگين با كمال منت و شكرگزارى. ️ 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊