eitaa logo
با نهج البلاغه
2.4هزار دنبال‌کننده
186 عکس
45 ویدیو
18 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله ، شماره 22 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 : «وَ تَرْتَعُونَ فِيمَا لَفَظُوا» (و از آنچه باقى گذاردهاند مىخوريد) 🔷عنصر زیباشناختی: استعاره مرشّحه در واژه «لفظوا» انسان خواه ناخواه از آنچه گذشتگان بر جای گذاشته‌اند بهره می‌جوید. حضرت امیر(علیه السلام) از آنچه که از گذشتگان به ما رسیده است، با عبارت «ما لفظوا» یاد کرده است. «لَفَظَ» به معنی بیرون انداختن چیزی از دهان است یعنی میراث مادی گذشتگان را به غذای بیرون انداخته شده از دهان تشبیه کرده اند. 🔵وجوه شباهت دنیا به «ما لفظوا»: 👇 1️⃣. غذای بیرون انداخته شده از دهان، امری تنفر آمیز است و مورد رغبت کسی قرار نمی گیرد. کسی که چشم بصیرت داشته باشد میل و رغبتی به مال دنیا ندارد و دنیا در نزد او آب بینی بزی بیش نیست. 2️⃣دنیا برای کسی ماندنی نیست. این دنیا دست به دست می شود. اگر روزی گذشتگان طعم دنیا را چشیده و آن را بیرون انداخته‌اند ما نیز روزی دنیا را برای دیگران رها خواهیم ساخت. 3️⃣هیچ کس از دنیا سیر نمی شود، انسان دنیا را فقط مضمضه می‌کند. باید بچشی و آن را بیرون بیاندازی. همانند آدامس یا شکلاتی که هیچ کس آن را قورت نمی دهد فقط از دهانی به دهان دیگر انتقال می یابد. نکته: این احتمال را نیز مطرح کرده است که ما از میوه هایی استفاده می کنیم که از خاکی روئیده که با خون و چرکی که از دهان مردگان خارج می شود در آمیخته است. 🌾 ( این سبزه که امروز تماشاگه توست/ فردا همه از خاک تو برخواهد رست) @banahjolbalaghe
بسم الله دکتر حسین جاور، از اعضای کانال، دریاره پست فوق👆 یک اصلاحیه ویرایشی را همراه با دو نکته زیر 👇ارسال کرده اند: 1️⃣میشه از تشبیه, این نکته را نیز برداشت کرد که پیشینیان هم از دنیا کامی نبرده اند چون آدمی چیزی را از دهانش بیرون میدهد که نتواند ان را ببلعد. 2️⃣بعلاوه میشود گفت طبع ادمی و مزاج او به گونه ای است که کامروایی از دنیا برایش تعریف نشده است. از لطف و دقت ایشان سپاسگزارم.🌹💐 ، شماره 18
بسم الله ، شماره 19 🌻🌾🍃🌴💐🌷🌸🌾🌛🌝 خطبه‌های علی علیه السلام چگونه جمع‌آوری می‌شد؟ 📢جذابیت و شگفتی خطبه‌های علی علیه السلام، فقط برای امروز نیست بلکه خطبه‌های علی علیه السلام در همان زمانی که در مدینه یا در کوفه ایراد می‌شد، برای مردم همان روزگار هم خطبه‌هایی فاخر و جذاب و شگفت‌آور بود. این خطبه‌ها آنقدر جذاب و ارزشمند بود که در همان زمان عده‌ای آن را حفظ می‌کردند و عده‌ای آن را کتابت می‌کردند برخی آن را استنساخ می‌کردند. ✍️حفظ در زمان حیات ظاهری امام؛ مسعودی در گفته است که در زمان حیات ظاهری امام بیش از 480 خطبه امام را مردم حفظ کرده‌ بودند. ✍️کتابت و استنساخ در زمان حیاط ظاهری امام؛ که از نزدیکترین یاران علی علیه السلام بود برخی خطبه‌های حضرت را نوشته و در همان زمان در کتابی جمع‌آوری کرده بود. چنانکه روایت کرده، روزی امام علیه السلام خطبه بسیار فاخری درباره توحید ایراد فرمودند. ابو اسحاق سبیعی که ظاهرا خیلی از این خطبه خوشش آمده بود به حارث همدانی گفت: آیا خطبه را حفظ کرده‌ای؟ حارث گفت: آن را نوشته‌ام. سپس حارث از روی نسخه خودش خواند تا ابواسحاق بنویسد. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 32 🌾🌴🍃🌻☘️🌛 🔵چه کسانی صلاحیت ندارند؟ ✍️و لَكِنَّنِي آسَى أَنْ يَلِيَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَيَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِينَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِينَ حِزْباً () (ولکن اندوهگین می‌شوم از این که امور این امت به دست سفیهان و فاجران بیافتد و بیت المال را بین خودشان دست به دست کنند، بندگان خدا را برده خود کنند، با صالحان دشمنی ورزند [و آنان را از اطراف خود پراکنده ‌کنند] و فاسقان را [به دوستی گیرند و] دور خودشان جمع کنند.) امام علیه السلام برای شناختن کسانی که نباید امور امت را به دست بگیرند، دو معیار مَنِشی و چهار معیار کُنِشی ارائه فرموده‌اند:⏬ 1️⃣دو معیار مَنِشی: این افراد در منش خودشان «کم عقل» و «فاجر» هستند. 2️⃣چهار معیار کُنِشی: 🔸بیت المال را در دست خودشان و اطرافیانشان می‌چرخانند ( گروهی از بیت المال)، 🔹مردم را به بردگان خود تبدیل می‌کنند (نخوت و سیاسی)، 🔸با انسان‌های صالح دشمنی می‌ورزند و آنان را از اطراف خود پراکنده می‌کنند ()، 🔹با فاسقان دوستی می‌کنند و آنان را به گرد خود جمع می‌کنند (تشکیل حلقه‌های خاص از فاسقان) @banahjolbalaghe
بسم الله 📝📝یادداشت یک خواننده درباره پست بالا👆 که در آن امام علیه السلام "سفیه" بودن را یکی از اوصاف ناشایستگان معرفی فرموده است، آقای دکتر حسین جاور یادداشت 📝زیر را ارسال کرده اند:👇 ✍️با عرض سلام, به نظرم لازم است در مورد واژه "سفیه" در ادبیات سیاسی , مثل جایگاه این واژه در ادبیات فقهی و حقوقی, تحقیق بایسته ای انجام شود؛ چه این که واضح است, منظور از " سفیه" در کلام حضرت, کسی نیست که عقل معاش اصطلاحی را ندارد. عقل هم مانند عدالت, مراتبی دارد که هرکس در هر جایگاهی که قرار دارد, حداقل, باید به قدر کفایت ان مقام و موقعیت, از مراتب عقل برخوردار باشد و گرنه اگر نتواند در موقعیتی که هست, به اندازه کافی سنجش و تقدیر و تدبیر کند, میتوان او را نسبت به ان مقام و مقامات بالاتر از آن, سفیه دانست. 🌹🌹 از لطف و توجه جناب آقای جاور سپاسگزارم.🌹🌹 ، شماره 19
بسم الله 🔵 در نهج البلاغه به مناسبت شهادت علیه السلام 📢فالْتَمِسُوا ذَلِكَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ ...لايُخَالِفُونَ الدِّينَ وَ لَا يَخْتَلِفُونَ فِيهِ یکی از خطبه‌هایی که شارحان شیعی نهج البلاغه معتقدند در آن خطبه از شیعه و دانش بی انتها و فضایلشان یاد شده، خطبه‌ای است که مسلمانان را در روزگار غربت قرآن برای فهم قرآن به گروه خاصی ارجاع داده و آن گروه را هم با اوصافش معرفی کرده‌ است؛ از جمله اوصاف این گروه آن است که آنان [موجب] حیات علم و مرگ جهل هستند («فَإِنَّهُمْ عَيْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْل») و [در گفتار و رفتارشان] هیچ مخالفتی با دین حق نمی‌ورزند («لَا يُخَالِفُونَ الدِّين»). این فقره، به وضوح ائمه علیهم السلام را کانون دانش دانسته و هرگونه جهل را از آنان نفی کرده، با این حال -ابی-الحدید در شرح این فقره سکوت معناداری پیشه کرده😮و از بیان کیستی این گروه و کیفیت دانششان طفره رفته است😢. شیخ در کتاب _الحدید، ابتدا از این سکوت گلایه‌ شدیدی کرده سپس در بررسی‌های خود به این نتیجه رسیده است که تعابیری مانند «لَا يُخَالِفُونَ الدِّين» نشانه خداداد از هرگونه گناه، خطا و نسیان است. 👈(متن فوق بخشی از مقاله «علم غیب امام علی ع در نهج البلاغه،‌ مقایسه نگاه ابن ابی الحدید و شارحان شیعی»)👉 لینک مقاله: http://ashaiery.andishvaran.ir/fa/UserShowArticle.html?ItemId=46593 ، شماره17 @banahjolbalaghe
بسم الله 🔵سنجه‌ای برای تشخیص برداشت صحیح از اسلام به مناسبت 🌹مبعث🌹 پیامبر صلی الله علیه و آله 📢ثمَّ إِنَّ هَذَا الْإِسْلَامَ دِينُ اللَّهِ الَّذِي اصْطَفَاهُ لِنَفْسِهِ وَ اصْطَنَعَهُ عَلَى عَيْنِهِ وَ أَصْفَاهُ خِيَرَةَ خَلْقِهِ وَ أَقَامَ دَعَائِمَهُ عَلَى مَحَبَّتِهِ أَذَلَّ الْأَدْيَانَ بِعِزَّتِهِ وَ وَضَعَ الْمِلَلَ بِرَفْعِهِ وَ أَهَانَ أَعْدَاءَهُ بِكَرَامَتِهِ وَ خَذَلَ مُحَادِّيهِ بِنَصْرِهِ ... این اسلام همان دینی است که خداوند برای خودش آن را برگزید، آن را با عنایت ویژه خویش پرورش داد، آن را برترین مخلوقش اختصاص داد، پایه‌های آن را بر محبت خودش بنا کرد، دین‌های دیگر را با عزت این دین ذلیل کرد، آیین‌های دیگر را با بلندی این دین به زیر کشید، دشمنان این دین را با ارجمندی این دین پست کرد و دشمنان آن را با یاری خودش مغلوب کرد ... 🔹در این بخش از خطبه،معیار دقیقی وجود دارد. ظاهرا خداوند در این دین این شاخصها را قرار داده است؛ اولابه این دین عزتی داده که ادیان دیگر را به ذلت می‌کشاند (أَذَلَّ الْأَدْيَانَ بِعِزَّتِهِ)، ثانیا به‌ این دین بلندمرتبگی خاصی داده که آیینهای دیگر را فرومی‌نشاند (وَ وَضَعَ الْمِلَلَ بِرَفْعِهِ) ثالثا کرامتش را به گونه‌ای آفریده که دشمنان خودش را از چشم‌ها می‌اندازد (أَهَانَ أَعْدَاءَهُ بِكَرَامَتِهِ) البته خداوند دشمنان چنین دینی را مغلوب خواهد کرد (خَذَلَ مُحَادِّيهِ بِنَصْرِهِ). 🔸پس قرائتی که از اسلام داریم باید قرائت عزتمندانه باشد (نه ذلیلانه)، قرائتی توأم با عظمت باشد (نه حقارت)، قرائتی توأم با کرامت باشد که دشمنان آن خود به خود از چشم‌ها بیافتند چنانکه منکران خورشید خود به خود منزوی می‌شوند. 👌 قرائتی از اسلام که مشتمل بر این شاخص‌ها (عزتی دشمن ذلیل‌کن، عظمتی رقیب‌افکن، کرامتی که دشمنانش خود به خود خوار و منزوی شوند) باشد، همان قرائتی است که در بنیان نهاد و آیت الله رهبری معظم انقلاب نیز ادامه دادند و باید پابرجا بماند. ، شماره18 @banahjolbalaghe
به کانال تلگرامی با نهج البلاغه بپیوندیم. @banahjolbalaghe
سم الله ، شماره 23 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 : «وَ تَرْتَعُونَ فِيمَا لَفَظُوا» (و از آنچه باقى گذاردهاند بهره می‌برید) 🔷عنصر زیباشناختی: استعاره تصریحیه ترتعون از بهره‌مندی. ✍️توضیح آنکه معنای حقیقی «رَتَعَ»، چریدن حیوان است از هر آنچه می‌خواهد. حیوان در چَرا، بدون توجه به حقوق دیگران و از هر چه بیابد فقط به دنبال سیر کردن شکم خویش است. برخی مردم نیز از هر آنچه گذشتگان بجای گذاشته‌اند بهره می‌برند بدون آنکه حقوق دیگران و در رأس همه، حق خداوند را رعایت نمایند. 🔸چریدن از سوی دیگر حیوانی را که مشغول چریدن است، از وجود شکارچی غافل می‌کند لذا حیوانی که مشغول چریدن است به راحتی گرفتار می‌شود. انسان نیز مورد تعقیب شکارگری به نام مرگ است (طرید الموت ) و پرداختن به لذات دنیا او را از در کمین بودن صیاد غافل می‌کند و در همان بی خبری به کام مرگ فرو می رود. ◀️نکات: 1️⃣ فعل «رَتَع» زمانی برای انسان استعاره آورده می‌شود که خوردن فراوان مد نظر باشد (مفرادت ) لذا اصل بهره‌مندی از طبیعت مورد نهی این روایت نیست بلکه مسأله در زیاده خواهی و تکاثری است که در ابتدای خطبه نیز بدان اشاره شده است. همین تکاثر است که غفلت‌زا است. 2️⃣ فعل «رَتَع» در جایی به کار می‌رود که گیاهان سرسبز فراوانی وجود داشته باشد(معجم مقاییس اللغه) و شاید کاربرد «رتع» در اینجا اشاره لطیفی به "کثرت زرق و برق دنیا" و فریبندگی آن نیز داشته باشد که انسان را به خود مشغول می‌کند. 3️⃣ «ترتعون» است و دلالت بر دارد. این استمرار غفلت تا جایی پیش می رود که مرگ فرا رسیده، میان انسان و توبه جدایی می اندازد. (اذا قد اهلکتَ نفسَک ) 4️⃣درست است که همه مردم گرفتار چنین غفلتی نیستند لکن بیشتر مردم غافل اند و همین غفلت اکثری موجب شده است که حضرت تعبیر «ترتعون» را خطاب به همه انسانها به کار ببرند وگرنه معلوم است که برخی انسانها مصداق تعبیر «ترتعون» نیستند. @banahjolbalaghe
بسم الله 📝📝یادداشت یک خواننده 👈درباره پست ،‌ شماره26 یکی از خوانندگان کانال (آقای محمدمهدی شاه آبادی) برایمان نوشته اند:⏬ 🔸در پست شماره ۲۶ قاضی کبر و فخر حاکم را دانسته اید در حالی که امام علیه السلام می فرمایند: صالح الناس نه کل الناس و این تفاوت مهمی است که در اسلام در هر امری نظر صاحب نظران آن فن معتبر است و در امور اخلاقی نیز حتی اگر وجهه عمومی داشته باشد باز نظر قابل اعتنا، نظر مردم صالح است نه الزاما همه مردم. بنده برایشان نوشتم:⏬ عبارت حضرت دقیقا این است: إنَّ مِنْ أسْخَفِ حَالاتِ الوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الفَخْرِ، وَ يُوضَعَ أمْرُهُمْ عَلَى الكِبْرِ. تعبیر «عند صالح الناس» بر «أن یظن» مقدم شده بنابراین به گمان این حقیر نمیتواند «یظن» ر امقید کند. بلکه تنها بیان میکند که از نظر انسانهای صالح سخیف ترین حالت یک والی چیست؟ بله اگر کلمه «عند صالح الناس» بعد از أن مصدری واقع شده بود میتوانستیم برداشت مورد اشاره حضرت عالی را داشته باشیم. اتفاقا به نظر من هم راجح آن بود که مراد امام علیه السلام همین مطلب مورد اشاره شما باشد ولی چه کار میتوانم بکنم وقتی عبارت چنین دلالتی ندارد؟ 🔸ایشان متقابلا نوشتند: ⏬ با توجه به ادامه خطبه و اینکه خطاب حضرت به عموم مردم است، سخن شما تأیید می شود. همین می تواند دلیلی باشد بر اینکه عموم مردم نسبت به برخی رذایل اخلاقی ادراک فی الجمله درستی دارند. هر چند جای کار برای بررسی ادله دیگر و دلالت های آن باز است و فکر کنم [اگر ادله دیگر هم دیده شود] بحث مفیدی هم خواهد بود. از بذل محبت ایشان متشکرم بویژه اینکه یکی از خطاهای ویرایشی کانال را نیز به بنده تذکر داده بودند🌹🌹 ، شماره 19 @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 20 🌻🌾🍃🌴💐🌷🌸🌾🌛🌝 جرداق می نویسد: « على (ع) از تمام وسايلى كه او را بين سخنوران به اين موقعيت نائل گردانيد برخوردار بود. او در محيطى كه فطرت سالم بر آن حكومت ميكرد پرورش يافته بود و با داناترين مردم يعنى با حضرت محمد (ص) زندگى ميكرد... اما هوشيارى و فراست عميق على(ع) در هر جملهاى از جملات نهج البلاغه بصورت يك عمل بزرگ نمودار است. اين فراستى زنده، توانمند، گسترده و عميق است كه به صورت يك عمل در موضوعى كاملا گسترده كه تمام جوانب آن ملاحظه شده جلوه مي‌كند... اتصال و انسجام سخنان على «ع» كه در نهج البلاغه بطور آشكار مشهود است، و هم چنين ارتباط بين انديشهها به طرزى كه هر انديشهاى نتيجهى فكر سابق و منشاء پيدايش انديشهى بعدى باشد، نشانهى فراست بىمانند على «ع» است... هر كلمهاى از كلمات نهج البلاغه، خواننده را به دقت و تأمل وادار ميكند و هر جملهاى از جملاتش جهانى از معنى در برابر ديدگان او مجسم مىنمايد. (بخشىاززيبايىهاىنهجالبلاغه، صفحهى 25) @banahjolbalaghe
بسم الله ،‌ شماره26 🌾🌺💐🌺🍃 🔵 📢«وَ إنَّ مِنْ أسْخَفِ حَالاتِ الوُلَاةِ عِنْدَ صَالِحِ النَّاسِ أنْ يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الفَخْرِ، وَ يُوضَعَ أمْرُهُمْ عَلَى الكِبْرِ.» در نزد مردم صالح یکی از سخيفترين اوصاف واليان اين است كه دوستدار فخر پنداشته شوند و کنش‌های آنان حمل بر تکبر شود. ✍️در این عبارت، کلمه «یظنّ» و کلمه «یوضع» هر دو مجهول هستند. امام علیه السلام خواسته‌اند دو شاخص مهم برای تشخیص سخیف‌ترین حالت حاکمان ارائه کنند یکی از این دو شاخص این است که شیفته فخر پنداشته شوند (يُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الفَخْر) و دیگری آنکه امر آنان را حمل بر تکبر شود(يُوضَعَ أمْرُهُمْ عَلَى الكِبْر). 🔸مجهول شدن این دو فعل باعث شده است که بگوییم درک کننده هر دو ضابطه، است. یعنی اگر افکار عمومی والی را شیفته فخر دانست و امر او را حمل بر تکبر کرد، والی دچار سخیف‌ترین صفت شده است. روشن است که کلمه «وضع» در این جا با «علی» متعدی شده و باید مانند سخن معروف امام علیه السلام در که فرموده‌اند: «ضَعْ أَمْرَ أَخِيكَ عَلى أَحْسَنِه» (امور برادرت را بر بهترین وجهش حمل کن) معنا شود. 😯با این حال یکی از مترجمان، عبارت نهج البلاغه را چنین ترجمه کرده است: «از سخيفترين حالات واليان در نزد مردم صالح اين است كه مردم پندارند كه آنان دوستدار فخر و مباهاتاند و "بناى كار خود بر كبر و غرور مىنهند".» تعبیر «بناى كار خود بر كبر و غرور مىنهند» معادل مناسبی برای عبارت « يُوضَعَ أمْرُهُمْ عَلَى الكِبْر» نیست چون اولا مجهولیت عبارت که حامل معنای مهمی (ارجاع داوری به افکار عمومی) بود ملاحظه نشده و دیگر آنکه کلمه «وضع» درست معنا نشده است. مترجمان دیگر نیز غالبا این دو اشکال را دارند. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 21 🌻🌾🍃🌴💐🌷🌸🌾🌛🌝 🔷برشی از بیانات آیت‌ الله در درس اخلاق (پنجشنبه 1396/2/7): 📢انقلابي‌بودن با سفارش و موعظه حل نمي‌شود. ... انقلاب, حداقل يك علم قويّ غني مثل نهج‌البلاغه می‌خواهد، نهج‌البلاغه يك علم جان‌گيري دارد ولي آن مقداري كه براي اداره كشور كافي باشد اين مقدار را مي‌توان از آن استنباط كرد . اگر كسي بخواهد انقلابي باشد بايد جريان سقيفه را كاملاً بداند، جنگ جمل را بداند، [باید بداند که] چه طور علي‌بن‌ابيطالب را با آن عظمت و جمال و جلال علمي كه داشت خانه‌نشين كردند؟! امروز كه دشمن نفوذي‌تر و آگاه‌تر است و سياست‌بازتر و خطرناك‌تر است... ◀️ تا روشن نشود، [تا نهج البلاغه] مثل كفايه درسي نشود, [تا] مثل رسائل درسي نشود، [تا] انسان راز و رمز بيگانه‌ها را نفهمد...نه حوزه انقلابي مي‌شود نه دانشگاه.... ◀️درس‌های [نهج البلاغه] خواندني نيست؟! حوزه و دانشگاه كه از اينها خبر ندارند! حداكثر خبري كه حوزه و دانشگاه از نهج‌البلاغه [شاید] داشته باشند همان كلمات قصار است و چند جمله نصيحت! [اما خبر ندارند که] چه طور مي‌شود حرف صديقه كبرا را كسي گوش ندهد و حرف عايشه را گوش بدهد؟! چه طور مي‌شود علي‌بن‌ابيطالب را كنار بگذارد و عثمان را مطرح كند؟! لینک کامل خبر در این جا⏬ http://hawzahnews.com/detail/News/414223 @banahjolbalaghe
بسم الله 📝📝یادداشت یک خواننده 👈درباره پست ، شماره 28 آقای دکتر غلامرضا بهنام (از خوانندگان کانال)، برایم نوشته اند: 🌹باسلام. درباره ، شماره 28 (مسجد تراز اسلامی) دوستی، واژه« فتنه »در جمله «ولا تکونوا فتّانین» را به گمراهی معنا کرده بودند. به نظرم معنای بهتری میتوان برای آن یافت. با توجّه به آن که زمخشری در «اساس البلاغة» آورده است: « وکلّ شیئٍ أُدخل فی النّارفقد فُتِن»؛پس میتوان فتنه را به معنای گداختگی و سوزاندن دانست واین چنین ترجمه کرد: و با طولانی کردن نماز، مردم را نگدازید.(آزار ندهید). 🌹 با این حال در احتمال آقای بهنام، به معنای مجازی اش حمل شده (بویژه اینکه اساس البلاغه کتابی است که معانی مجازی کلمات را تبیین میکند) به نظر بنده میرسد که اگر فتان را به معنای مجازی اش حمل نکنیم بهتر باشد. 🌹از لطف و دقت آقای بهنام تشکر میکنم.🌹 ، شماره 21 @banahjolbalaghe
بسم الله 📝📝یادداشت یک خواننده 👈درباره پست ، شماره 28 آقای محمدمهدی شاه آبادی (از خوانندگان کانال)، برایم نوشته اند: سلام علیکم درباره همان پستی که درباره مسجد آوردید فکر می‌کنم معنای مناسب تر برای کلمه «فتانین» با توجه به قبل آن که درباره رعایت حال اضعف مأمومین بوده، معنای آزار دادن و به سختی انداختن شدید باشد. همان طور که در قرآن نیز به معنای شکنجه استعمال شده است:⏬ (إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ) [سوره البروج 10] (ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ) [سوره النحل 110] (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ۚ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ) [سوره العنكبوت 10] (يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ * ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ) [سوره الذاريات 13 - 14] (وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُوا لَكُمْ عَدُوًّا مُبِينًا) [سوره النساء 101] (فَمَا آمَنَ لِمُوسَىٰ إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَىٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ ۚ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ) [سوره يونس 83] (ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ) [سوره النحل 110] 🌹از لطف و دقت آقای شاه آبادی تشکر میکنم.🌹 ، شماره 22
بسم الله ،‌ شماره27 🌾🌺💐🌺🍃 🔵 ، شماره 1 إلی أن بَعَثَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله عليه و آله و سلم) ... وَ أَهْلُ الْأَرْضِ يَوْمَئِذٍ مِلَلٌ مُتَفَرِّقَةٌ وَ أَهْوَاءٌ مُنْتَشِرَةٌ تا اینکه خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله را به عنوان رسول الله برانگیخت... درحالی که اهل زمین در آن روز [دارای] آیینهای از هم گسسته و علائق گوناگونی بودند. ✍️ در زبان عربی به معنای آیین و دین و کیش و مذهب است. (اتبع ملة ابراهیم حنیفا). در زبان فارسی قدیم نیز به معنای آیین به کار میرفت (فخرالدین عراقی می‌گوید: به کدام مذهب است این به کدام ملت است این / که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی؟) اما در فارسی امروز این کلمه به معنای "گروهی از مردم یا قوم" به کار می‌رود و دیگر معنای دین و سنت و آیین از آن برداشت نمی‌شود. در زبان نهج البلاغه این کلمه چند بار به کار رفته که متاسفانه برخی مترجمان آن را به همان ملت فارسی (گروهی از مردم) برگردانده‌اند. 🔷در این عبارت نهج البلاغه نیز تعبیر «مللٌ متفرقةٌ» را نباید به معنای ملتهای پراکنده، اقوام پراکنده، گروه های پراکنده برگرداند. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 22 🌻🌾🍃🌴💐🌷🌸🌾🌛🌝 علامه در دیباچه کتاب (شرح نهج البلاغة) نوشته است: عالمان اسلامی از شیعه و سنی، هر چند از صدر اول تا کنون در رشته‌های مختلف دست به تالیف کتابهایی زده‌اند لکن هیچ احدی نتوانسته است کتابی مانند کتاب سید رضی ره (نهج البلاغة) تالیف کند چون اهمیت یک کتاب به اندازه فایده‌ای است که میرساند و و ارزش یک کتاب به اندازه عوائدی است که می‌رساند و بعد از کتاب خدا هیچ کتابی در سودرسانی و عوائد به پایه این کتاب نمی‌رسد. این کتاب در زیبایی و شیوایی و مشتمل بودن بر نصایح و حکمتها، تالی قرآن است. @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 33 🌾🌴🍃🌻☘️🌛 🔵 نشانی‌های حاکمان ناشایست امیرالمؤمنین علیه السلام با علم امامت، به مردم خبر داده بودند که در آینده حاکمان اموی بر جامعه چیره می‌شوند. در خلال این پیش‌گویی‌ها، حضرت به و شیوه‌های حکمرانی آنان نیز اشاراتی کرده‌اند. برخی از این صفات که ممکن است در حکمرانی‌های امروزی نیز یافت شود از این قرار است:👇 1️⃣فقط کسانی را زنده باقی خواهند گذاشت که یا برایشان مفید باشند (چاپلوسان حکومت) یا ضرری برایشان نداشته باشند (لَا يَتْرُكُوا مِنْكُمْ إِلَّا نَافِعاً لَهُمْ أَوْ غَيْرَ ضَائِرٍ بِهِم) 2️⃣مردم در بازستاندن حقشان از حکومت، مانند برده‌ای هستند که می‌خواهد حقش را از اربابش بازگیرد (لَا يَكُونَ انْتِصَارُ أَحَدِكُمْ مِنْهُمْ إِلَّا كَانْتِصَارِ الْعَبْدِ مِنْ رَبِّه) 3️⃣حکومت اسباب گمراهی مردم را به وجود می‌آورد بدون آنکه چراغ هدایتی باقی بگذارد (تَرِدُ عَلَيْكُمْ فِتْنَتُهُمْ ...لَيْسَ فِيهَا مَنَارُ هُدًى) @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 24 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 «وَ انْتَظَرْنَا الْغِيَرَ انْتِظَارَ الْمُجْدِبِ الْمَطَر» مانند قحطى زدگان كه چشم به راه بارانند در انتظار دگرگونى اوضاع بوديم عنصر زیباشناختی: ترکیب دو استعاره: یکی استعاره قطحی زدگان از مردم دور افتاده از امام معصوم و دیگری استعاره باران از امام. توضیح: در ایام خلافت خلفای سه‌گانه، حضرت امیر علیه السلام در انتظار روزی بودند که قدرت ظاهری به ایشان برگردد و حکومت عدل اسلامی را تشکیل بدهند. ایشان در این عبارت، آن را به انتظار قحطی زده‌ای تشبیه کرده است که در انتظار بارش باران است. وجه شبه: باران، منشأ برکات فراوان است و حیات مادی انسان وابسته به آن است همانگونه که حیات معنوی افراد در گرو ارتباط با امام معصوم (ع) است از همین رو است که «ماء معین» (آب گوارا) که در آیه 30 سوره مبارکه ملک آمده است، به (عجل الله تعالی فرجه) تطبیق شده است. نکته 1: رحمت امام معصوم منحصر در امور معنوی نیست بلکه او دنیای بشریت را نیز آباد خواهد کرد. نکته 2: این عبارت، به مهمترین شاخصه در اشاره دارد و آن، درک قحطی زدگی (اضطرار) است که در پی آن، عطش و اشتیاق به ظهور پدید خواهد آمد. جهان، قحطی زده‌ی دوری از امام خویشتن است لکن غفلت نمی‌گذارد این نیاز واجب تر از نان شب خویش را درک کنیم. (آب کم جو تشنگی آور به دست / تا بجوشد آبت از بالا و پست) @banahjolbalaghe
بسم الله سلام بر همه خوانندگان گرامی کانال با نهج البلاغه در ایام پرهیجان تبلیغات انتخاباتی (که به فضل الاهی پیروزی چشمگیری برای مردم و نظام و رهبری رقم خورد) ترجیح دادیم کانال را به صورت نیمه تعطیل در بیاوریم. برخی خوانندگان محترم نیز از باب محبتی که به کلام امام علی علیه السلام دارند، به خاطر این حالت نیمه تعطیل، تذکراتی دادند . انشاالله از این هفته دوباره به برنامه های عادی کانال باز می گردیم.
بسم الله ، شماره 25 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 برشی از : «عِبَادَ اللَّهِ لَا تَرْكَنُوا إِلَى جَهَالَتِكُمْ» (اى بندگان خدا به نادانيهاى خود تكيه نكنيد) 🔷عنصر زیباشناختی: خودنقض‌گری در کلمه «ترکنوا» (شماره1) 👈در این عبارت عنصر «خودنقض‌گری» دو مرتبه به کار رفته که یکی از آنها در این پست (و دیگری در پست بعدی) بررسی خواهد شد. کلمه رکون (لا ترکنوا) به معنای تکیه دادن به چیزی یا اعتماد کردن به چیزی است. از این رو چیزی که مورد رکون قرار می‌گیرد باید دارای قوت و استحکام و استواری خاصی باشد تا قابلیت اعتماد و اتّکا را داشته باشد. در حالیکه جهالت، عدم علم است و عدم اصلاً چیزی نیست تا بخواهد دارای قوت باشد و تکیه‌گاه قرار گیرد. بنابراین در عبارت «لاترکنوا الی جهالتکم» اگر به معنای کلمه «ترکنوا» توجه شود به معنای تکیه کردن است اما وقتی به جهالت تعلق می‌گیرد معنای تکیه کردن را از دست می‌دهد. (با توجه به اینکه جهالت قابلیت تکیه را ندارد) یعنی هم تکیه کردن است (در پندار انسان) و تکیه کردن نیست (در واقع). 🔸در این عبارت کلمه‌ای با کلمه دیگر مخالف نیست (بنابراین نمی‌توان آن را تضاد نامید) بلکه قرینه‌ای وجود دارد که می‌گوید کلمه «ترکنوا» خودش با خودش مخالف است یعنی خودش خودش را نقض می‌کند! این ( ) یکی از زیباترین جلوه‌های ادبی است که در ادبیات مدرن، هم از نظر زیبایی و هم از نظر معناداری به آن توجه می‌شود. 🔹معنایی که با این خودنقض‌گری القا می‌شود شاید تقبیح و توبیخ این خطای انسان باشد که با جهالت زندگی می‌کند و گمان می‌کند که می‌شود به این جهالت تکیه کرد و با آن زیست! 👈نمونه‌اش هم همین بشرِ خودبنیادِ مدرن که به "جهالتی به نام بی‌خدایی" ( ) گمان می کند تکیه کرده است! @banahjolbalaghe
بسم الله ،‌ شماره28 🌾🌺💐🌺🍃 🔵 ، شماره 2 ثُمَّ إِنَّ هَذَا الْإِسْلَامَ ...أَذَلَّ الْأَدْيَانَ بِعِزَّتِهِ وَ وَضَعَ الْمِلَلَ بِرَفْعِه... این [دین] اسلام با عزت خودش دینهای دیگر را ذلیل کرد و با بلندمرتبگی خودش آیینهای دیگر را به زیر کشاند... ✍️ چنانکه (در پست ،‌ شماره27 ) گذشت، در زبان عربی به معنای آیین و دین و کیش و مذهب است. در زبان فارسی قدیم نیز به معنای آیین به کار می‌رفت اما در فارسی امروز این کلمه به معنای «گروهی از مردم» یا «قوم» به کار می‌رود و دیگر معنای دین و سنت و آیین از آن برداشت نمی‌شود. در این عبارت نهج البلاغه نیز کلمه «الملل» جمع کلمه «ملة» و به معنای «آیینها» است. برخی مترجمان نهج البلاغه این کلمه را در فارسی هم به معنای «ملت» برگردانده‌اند در حالی که کلمه ملت در فارسی امروز معنای «دین و آیین» را نمی‌رساند برخی دیگر از مترجمان نیز کلمه «ملل» را به معنای «امتها» معنا کرده‌اند! @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 23 🌻🌾🍃🌴💐🌷🌸🌾🌛🌝 سيد علی شاعر، نویسنده، و مترجم نهج البلاغه در نشست نقد ترجمه‌اش گفت: خطبه ها، نامه ها و کلمات قصار حضرت علي(ع) هر يک بيان کننده ويژگي هاي شخصيتي امام علی عليه السلام همراه با نهايت زيبايي، ايجاز، فصاحت و بلاغت است به طوري که به اتفاق آرا ادبا و سخن شناسان بزرگ تاريخ، کلام او پس از کلام خداوند و پيامبر اکرم (ص) برترين کلام است. کلام ايشان همچنين به سجع نيز مزيّن بوده اما نکته‌اي که تاکنون در مورد کلام حضرت علي(عليه السلام) به آن اشاره نشده است، آن است که در سخن او سجع تابع معناست نه آنکه معنا تابع سجع سجع باشد. بدين معنا که حضرت علي(عليه السلام) بدون قرباني کردن معنا کلامش را به همراهي سجع بيان کرده و در تمام نهج البلاغه حتی يک مورد نيز نمي‌توان يافت که امام به خاطر رعايت سجع کلمه‌ي ديگري که از معنای مورد نظر دور باشد، به کار ببرد. به دليل همين ويژگي است که قبل از اينکه ره خطابه‌ها و نامه هاي را در يک مجموعه گردآوري کند، ادبيان و نويسندگان عرب آنها را از بر بودند. (لینک کامل خبر: http://www.irna.ir/fa/News/81938025) @banahjolbalaghe
بسم الله ، شماره 26 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 برشی از : «عِبَادَ اللَّهِ لَا تَرْكَنُوا إِلَى جَهَالَتِكُمْ» (اى بندگان خدا به نادانيهاى خود تكيه نكنيد) 🔷عنصر زیباشناختی: خودنقض‌گری (شماره2) ✍️در معنای ، نوعی سکون و آرامش نهفته است(صحاح اللغة) در حقیقت رکون نوعی "اتکای آرام‌‌بخش" است. از سوی دیگر روشن است که آنچه انسان را به آرامش می رساند، جهل نیست بلکه دانایی است. جهل موجب آرامش نیست فقط موجب تشویش و اضطراب است. 🔸این تعبیر که انسان می‌خواهد از یک عنصر ضدآرامش (جهل) کسب آرامش کند، بسیار نغز و زیبایی است که در بعد زیباشناختی موجب التذاذ شنونده و در بعد معناداری موجب برانگیختن تأمل و تفکر او می‌شود. ◀️حضرت امیر(علیه السلام) با کاربست این پارادوکس معنادار شاید می‌خواهند انسان را متوجه مشکل پنهان و شگفت انگیزی ‌کنند که بدان مبتلا است اما از این ابتلا بی‌خبر است. این مشکل نیز همین است که انسان چنین می‌پندارد که با یک عنصر اضطراب‌آور و ضدآرامش (جهالت) به آرامش رسیده است! 📗این که انسان به چه مصیبتی گرفتار آمده است که در اوج اضطراب زندگی می‌کند ولی به صورت کاذبی احساس آرامش می‌کند، گرهی است که باید در مباحث گشوده شود. @banahjolbalaghe
بسم الله ،‌ شماره29 🌾🌺💐🌺🍃 🔵 ، شماره 3 إِنْ عَرَتْهُ مِحْنَةٌ انْفَرَجَ عَنْ شَرَائِطِ الْمِلَّةِ اگر رنجی به او برسد از حدود دین‌داری دوری می‌گزیند. ✍️ چنانکه (در پست ،‌ شماره27 ) گذشت، در زبان عربی به معنای آیین و دین و کیش و مذهب است. در زبان فارسی قدیم نیز به معنای آیین به کار می‌رفت اما در فارسی امروز این کلمه به معنای «گروهی از مردم» یا «قوم» به کار می‌رود و دیگر معنای دین و سنت و آیین از آن برداشت نمی‌شود. 🔹در این عبارت نهج البلاغه نیز کلمه «ملت» به کار رفته است. سیاق این عبارت به گونه‌ای است که اکثر مترجمان به اشتباه نیفتاده اند و کلمه «ملت» را به همان معنای دین و شریعت و ... برگردانده‌اند. با این حال دو اشکال در ترجمه‌ها روی داده است؛ 1️⃣مشکل نخست آنکه برخی مترجمان باز هم سعی کرده‌اند معنای فارسی ملت را در ترجمه‌ها بیاورند! مثلا یکی از آنها نوشته است: « چون رنجى به او رسد از راه "ملت اسلام" دورى گزيند»! 2️⃣مشکل دوم آنکه در متن حدیث آمده است وقتی رنجی به او می‌رسد از شرائط دین خارج می‌شود ولی برخی با توجه به سیاق، ''خروج از شرایط دین'' را به معنای خروج از صبر (که در هنگام رسیدن رنج لازم است) تبدیل کرده‌اند! در حالیکه ناشکیبایی در برابر رنج و اندوه خروج از شرائط دین نیست! @banahjolbalaghe
بسم الله 📝📝یادداشت یک خواننده أَرْضُكُمْ قَرِيبَةٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِيدَةٌ مِنَ السَّمَاءِ آقای محمد حسنین از طلاب خیلی خوب شبه قاره که در شهر تورنتوی کانادا مشغول فعالیتهای تبلیغی است برایم نوشته بود که معنای این جمله👆 از خطبه 14 (که خطاب به مردم بصره است) چیست؟ بنده برایشان نوشتم: سلام به نظربنده این جمله را به دو صورت میشود معنا کرد: الف) یک جمله خبری است یعنی حضرت خبر میدهند که سرزمین شما به آب نزدیک است اما از آسمان دور است. دور بودن از آسمان خود میتوانید به یکی از این دو معناباشد: 1. چنانکه هم به عنوان علمی امام علیه السلام مطرح کرده است که قرنها بعد از حیات ظاهری امام، تازه دانشمندان فهمیدندکه شهر بصره دورترین نقطه کره زمین از معدل النهار خورشید است. 2. سرزمینتان از آسمان (رحمت الاهی) دور است. ب) قسمت اول جمله (قریبة من الما) خبری باشد اما قسمت دوم (بعیدة من السماء) انشای یک دعا باشد و به معنای این باشد که سرزمین شما هر چند به آب (مظهر رحمت الاهی و نعمتهای الاهی) نزدیک است اما [خدا کند که] از رحمت الاهی دور شود (دعا) به نظر من اگر جمله را خبری گرفتیم باید در قسمت الف معنای 2 را انتخاب بکنیم و اگر هم انشائی گرفتیم که معنا معلوم است. وفقکم الله لمرضاته ، شماره 23
بسم الله ، شماره 27 🌾🍃🌻🌴🍃🌻🌴 برشی از : «عِبَادَ اللَّهِ لَا تَرْكَنُوا إِلَى جَهَالَتِكُمْ» (اى بندگان خدا به نادانيهاى خود تكيه نكنيد) 🔷عنصر زیباشناختی: ایجاز در اضافه، تقابل معنادار بین دو اضافه (شماره3) ✍️ایجاز در اضافه اول شروع کلام با «عباد الله» (اضافه عباد به الله) شاید اشاره به این مطلب باشد که عبد خدا بودن اقتضا می‌کند که به جهالت خودت تکیه نکنی چون عبد خدا باید به داده‌های وحیانی خدایش تکیه کند نه دارائیهای خودش که چیزی جز جهالت نیست. در حقیقت این اضافه می‌خواهد اشاره کند که برهان لازم و کافی برای "نفی اعتماد به جهل" همان عبودیت خداوند است یعنی همینکه عبد هستید دلیلی کافی است برای اینکه بدانید باید عالمانه عمل کنید. این اشاره اجمالی به برهان مطلب، از زیباترین نوع است. از این نکته می‌توان برداشت کرد که « » مبتنی بر « » است و تعقل جوهر تعبد است. ✍️تقابل بین دو «عباد الله» و «جهالتکم» عباد را به خدا و جهالت را به «کم» اضافه کرده است. «بندگی خدا» با «جهالت خودت» فاصله‌ای دارد از عرش تا فرش. این تضاد تضاد بسیار زیبایی است که وقتی به زیباییهای دیگر این جمله اضافه می‌شود جمله را به آسمانی پرستاره تبدیل می‌کند. @banahjolbalaghe
بسم الله ،‌ شماره30 🌾🌺💐🌺🍃 🔵 ، شماره 4 إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ بِهِ وَ بِرَسُولِهِ … وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّة برترين چيزى كه توسّل جويندگان به خداى سبحان، بدان توسّل مىجويند، ايمان به او و به پيامبر او و ... و درست ادا کردن نماز است چراكه آیین اسلام چیزی جز نماز نیست. ✍️در ترجمه عبارت «فأنها الملة» به سه چیز باید توجه شود؛ یکی کلمه «ملة»، دیگری کلمه «إنّ» و سوم که از اسلوبهای حصر است. هر یک از این سه عنصر بار معنایی مخصوص به خودش را دارد که بی‌توجهی مترجم ممکن است موجب بروز مشکل شود. 1. کلمه «ملة» به معنای آیین است و نباید با معنای ملت فارسی اشتباه انگاشته شود. (ن ک: ،‌ شماره27)❗️ 2. ''فإنّ'' در این جا معنای تعلیل را میفهماند لذا تعلیلی بودن جمله «فإنها الملة» برای ماقبل، باید در ترجمه منعکس شود. در حالی که بسیاری مترجمان به این نکته توجه نکرده اند. ‼️ 3. خبر (المله) وقتی می‌شود، جمله دارای بار معنایی حصر می‌شود. در این صورت باید جمله را به این صورت معنا کرد که «آیین اسلام چیزی جز نماز نیست».‼️❗️ @banahjolbalaghe