رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت171
_خوش گذشت ؟
جوابی ندادم چون سئوال پدر ، یه پرسش معمولی نبود .کنایه بود . باز پرسید:
_خب میگی میری زیارت و سر از شمال در میآری ؟!
ایندفعه سرم چرخید سمت پدر و گفتم:
_می شه دو دقیقه کنایه نزنید تا بگم .
دست به سینه منتظر شنیدن حرف های رفع اتهامم شد:
_علیرضا اومد چون علیرضا و هستی به ما اضافه شدند ...
حرفمو ناتموم گذاشت و گفت :
_علیرضا رو من فرستادم .
-چی ؟!
-چه معنی میده تو با حسام تنها بری ؟!
مادر هم جا خورد .اونقدر که صداش بین حرف منو پدرنشست :
-حمید !
-خوب گوش کن منیژه ... دیدی که چند شب پیش داداشم چی گفته ... آرش تا یکی دو ماهه ديگه میآد ... کار و بارشم گرفته ... میخواد سهم الهه رو بده.
باحرص گفتم :
_مرده شور خودشو ، سهمشو ببرن .
پدر عصبی فریاد زد:
_ها .... چی شد؟! حسام خوب شد؟
تو که نمی خواستیش ! تو که گفتی فقط هشت ماه! خب تا آرش بیاد میشه هشت ماه .
حرصم گرفت و گفتم:
_حالا هم حسامو نمیخوام اما آرشم نمیخوام .
پدر چشماشو ریز کرد و گفت :
_نه دیگه .... نمیشه که بزنی زندگی خودتو خراب کنی و آقاجون منو با غصه دق ، بعد بگی نمیخوامش ... هنوز ویلای آقاجون واسه فروشه ... تو سهمتو میگیری و ویلای آقاجونو میخری ... نمیخوام خونه ی آقا جونم از دست بره .
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
5af56226bb18f698dab78d9f_-4412834913419428426.mp3
8.43M
#تلنگری ⚡️
کمترین کاری که وظیفهی واجب شیعه، در زمان غیبت امام زمانشان، بود؛ #تربیتنسلمهدوی است ...
💥 که همه ما در آن کوتاهی کردهایم و باید برای این کوتاهی پاسخگو باشیم.
ـ نسل مهدوی یعنی چه؟
باید چگونه به این هدف رسید؟
#استادرائفیپور 🎤
#استادشجاعی
#پیشنهاددانلود👌🏻🌼
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در این صبح زیبای زمستانی
اميد و تندرستی مهمون وجودتون
سفره تون رنگين وگسترده
صبحانه تون سرشار از عشق
روزيتون افزون
ودلتون قرص به حضور خداوند
در لحظه لحظه زندگی
#بیـــــــᏪــــو
ۺـده مـہدێ"عج" بہ ٺۅ ٻنْگـرد و لـذّټ ببــږد...؟! :)
o࿐◌
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#سـردارقاآنے|👤●•
.
ۺــاگـرداڹِ مڪٺبِـ
شــہٻدسلٻمانے🌿
اۅڶ اسٺخۅان آمرٻکایےۿا را
خُــرد خۅاۿندڪرد
ۏ
بعد از مـــنطقہـ🗺
بٻرۅنشـــاڹخۅاۿند ڪـرد(:✌️🏼🇮🇷
.
دَمِۺُـماحٻدرۍسَردار|🌙✋🏼
🙃♥️ #حـاجقاسم
o࿐◌
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
┤🍃 ! '
•
.
می گفتــ یہ جورے زندگے ڪـــنــ
ڪـــہ امامــ زمانتــ بگہ : غصہ
نخور حداقلــ از تو راضیمــ :)❣️
o࿐◌🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
#بیوگرافے
#امامزمانم
رمان انلاین
#الهه_بانوی_من 📿
#پارت172
پوزخند زدم :
_ازدست رفته ... خیلی وقته ... من یه قرون از پول کثیف آرشو نمیگیرم ... حالا خودتونو بکشید.
بعد منتظرجواب پدر نشدم و رفتم سمت اتاقم . تا در اتاق رو بستم ، باچند نفس عمیق حالم بهتر شد و ذهنم مورد هجوم
یه لشکر دلواپسی و فکر و آشوب قرار گرفت .
نشستم روی تخت و موبایلمو نگاه کردم . چند تا عکس یادگاری از مسافرت شمال گرفته بودم که هنوز وقت نکرده بودم ، درست و حسابی نگاهشون کنم .انگشت اشاره ام رو روی جورچین قفل گوشی کشیدم و صفحه ی گوشیم باز شد .
توی گالریم پر بود از عکس . عکس ازحرم امام رضا ، تکی و دسته جمعی و عکسی از خونه ی خاتون و شمال .
یکی از عکس هام خیلی قسنگ شده بود. لبه ی ایوان خاتون پشت به نرده های چوبی ایوان ، روبه حسام ایستاده بودم و موهام رو باز کرده بودم تا روی شونه ام سرریز بشه .
گوشی رو گذاشتم روی تخت و به دیوار رو به روم خیره شدم .
حالا داشت آرش برمی گشت !! چهار ماه از نامزدی منو حسام میگذشت و هشت ماه از رفتن آرش .
انگار دیگه حتی اسمش هم روی قلبم حسی رو زنده نمی کرد.
یادم نمیآد وقتی پدر گفت آرش داره بر می گرده ، ضربان قلبم تند شده باشه . چرا؟ یادم رفته که چقدر عاشقش بودم ؟آهی کشیدم . برگشتن او فرقی برای من نداشت ، امادوست داشتم التماسشو ببینم .
هنوز تشنه بودن برای دیدن پشیمونی که به زبون اظهار کنه .دوست داشتم حالا.. حالا که با کمک حسام ، قوت قلب گرفته بودم ، تکه تکه های خرد شده ی قلبم رو چنان محکم کنار هم بچینم که وقتی آرش منو دید ، حتی باور نکنه من همون الهه ای هستم که یه روز التماسش کردم که نره که کاش التماس نمی کردم .
نفس بلندی کشیدم و با خودم زمزمه کردم:
-بهت قول میدم وقتی برگردی هيچ ردی از الهه ی گذشته ها توی وجودم نباشه .
اگر عاشقت باشم ، عشق رو تو خودم میکشم ، اگه خرده شیشه ها ی قلبم هنوز ریخته باشه ، سرهمش می کنم ... قرص و محکم میشم ... یه طوری که باور نکنی من الهه ام ... من مقابلت احساس شکست نمیکنم .... تو باختی و من بردم ... من بردم که تونستم دوباره زندگیم رو بدون تو ، بسازم و تو باختی که منو برای همیشه از دست دادی .
#کــپـــی_حرام است
نویسنده راضی به کپی حتی با اسم نیستن🌷🙏
🌸🌼🌸🌼🌸
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 موانع دیدار با امام زمان عجل الله
🔊 #آیتاللهناصری
💥ببینید و انتشار دهید
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
[#امـــامرضــــاییهـــــا🌺🌱]
مُردهایی بیش نبودم وسط صحڹ شما
زنـگِ نقــارهِ تاڹ بود ڪه احـیایم ڪرد
#السلام_علیڪ_یاامام_رئوف☘🍃
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃
#استوری
•من سرم گرم گناه است
🌿✾ • • • • •
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @be_sharteasheghi
╚══🌸🕊═════════╝