در باره انجمن حجتیه
(بخش ۰۳):
👈بخش قبلی👉
علاوه بر آنها، محمدعلی #رجایی در اظهارنظری گفته بود: «آن موقعی که برادران و خـواهرانمـان زیـر #شـکنجه فریـاد میکشیدند اینها میرفتند ثابت کنند که #بهائیت بر حق است یا باطـل و دقیقـاً در مقابـل مبـارزه قرار میگرفتند.»
مهدی طیب، یکی از جداشدههای #انجمن در مهرماه ۱۳۶۰، مصاحبهای با روزنامه «صبح آزادگان» انجام میدهد و در آن میگوید: «در جریان #مبارزه و #انقلاب، خود آقای #حلبی قضاوتشان این بود که این انقلاب، چون #رژیـم مـسلح اسـت و #ارتـش دارد و مـردم سازمان و سلاح ندارند به پیروزی نمیرسد.»
حجتیه و رهبر انقلاب
درباره ارتباط #انجمن_حجتیه با آیتالله #خمینی در سالهای پیش از انقلاب میتوان به سه نکته اشاره کرد. اول اینکه در خرداد ۱۳۴۳، #امام_خمینی سخنرانیای انجام میدهد که به نظر میرسد سمت و سوی بخشی از این سخنرانی انجمن حجتیه و سیاست سکوت و عدم دخالت آنها در #سیاست باشد. ایشان در بخشی از این سخنرانی میگوید: «آن آقایانی که میگویند باید خفه شد و دم درنیاورد آیا در این مورد هم میگویند باید خفه شد؟! در اینجا هم ساکت باشیم و دم درنیاوریم؟! ما را بفروشند و ما #ساکت باشیم؟! #استقلال ما را بفروشند و ما ساکت باشیم؟! والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله #مرتکب_کبیره است کسی که #فریاد نزند.»
نکته دوم این است که اگر در ابتدای کار با سکوت #حجتیه در مسئله سیاست مشکلی نداشتند اما به مرور نگاهشان به این تشکل تغییر میکند. در همین راستا، در سال ۱۳۴۹ بهدنبال نامهای که به ایشان نوشته میشود و اجازه استفاده از #سهم_امام را میخواهند، این اجازه هم از سوی این #مرجع_تقلید داده میشود اما به مرور شاهد فاصله گرفتن #امام_خمینی از آنها هستیم تا اینکه به سال ۱۳۵۷ میرسیم.
در باره سالهای اوجگیری انقلاب، محمدفاضل استرآبادی در کتاب خاطرات خود اینگونه نوشته است: «خط مشی انجمن در زمان اوجگیری انقلاب موجب نگرانی و ناراحتی شده بود. تا اینکه کمکم ما آثار نارضایتی امام را از این گروه احساس کردیم. بعضی از افرادی که نزد امام رفتند و با امام صحبت میکردند، به من گفته بودند که آقا ما هر وقت نزد امام میرویم، در اظهارات خصوصی و خودمانی، امام از انجمن اظهار نارضایتی میکند. علناً چیزی نمیگوید، اما پیداست که نگران است. این مطلب برای ما کاملاً مسلم و مشهود بود که امام از انجمن رضایت ندارند.»
اما مهمترین ماجرا و به عبارتی تقابل بین انجمن حجتیه و امام خمینی را میتوان مربوط به ماجرایی دانست که در شعبان سال ۱۳۵۷ به وجود میآید که ایشان در واکنش به کشتارهایی که توسط #رژیم_پهلوی انجام شده بود، میگویند: «ما در نیمهی شعبان امسال عید نداریم» اما حجتیه توجهی به این موضوع نمیکند و مسیر خود را میرود.
فاضل استرآبادی درباره این موضوع در خاطراتش گفته است: «در این ایام وقتی #انقلابیون به تبع #امام گفتند از جشن و #چراغانی خبری نیست، ما متوجه شدیم که این امر برای آنها خیلی سخت است. گفتند که دستور از #تهران و #مشهد است. بنده با بعضی از آنها صحبت کردم و گفتم آقا! فرمان امام و انقلاب است و وضعیت جامعه ایجاب میکند که بهحرف امام گوش کنید و... شما سالها برای #امام_زمان(عج) مراسم گرفتید، انشاءالله سالهای بعد هم آذینبندی میکنیم اما امسال را نمیتوانیم #جشن بگیریم. ما میخواهیم از این عمل و از این مورد بهرهبرداری کنیم، شما هم امسال جشن نگیرید. اما آنها مقاومت کردند و اگر کسی چنین اعتقادی پیدا میکرد، از او میخواستند که از عضویت خارج شود.»
انقلاب و تلاش برای ورود
با پایان دوره #پهلوی و آغاز #جمهوری_اسلامی، آنها هرچند به صورت علنی در تصمیم خود برای عدم ورود به سیاست تجدیدنظر نمیکنند اما در #پنهان تلاشهایشان برای حضور در دستگاههای اجرایی انجام میشود. در این راستا میتوان به دو خاطره اشاره کرد. طاهر احمدزاده، در بخشی از مصاحبه خود با «شهروند» در مهرماه ۸۶ گفته است: «یادم است که اوایل سال ۵۸، وقتی که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد، یک روز مرحوم #هاشمی_نژاد با من تماس گرفت و گفت که آیا شما میخواهید با اعضای کمیته مرکزی حزب در خراسان آشنا شوید؟ من پاسخ مثبت دادم. به محل کمیته مرکزی حزب در مشهد رفتم و آنجا افرادی را دیدم که عضو انجمن حجتیه بودند و سابقه فعالیت در آنجا را داشتند.»
...ادامه دارد.
☝️از پیامهای وارده☝️
صفحات مجازی #حم👇👇👇
✅ مقالات حسینی(منتظر)
۱۴۰۳/۱۱/۴
🌐 کانال 👈حیفه نبینی👉
💠
🎲 گروه 👈محل نظرات👉
🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫
#تحریر_حم
🔻@SMHM212
دروغهای شاخدار!
(بخش دوم):
عطف به بسته صوتی (شبهسخنرانی توسط ظاهراً یک شیخ ناشناس)، 👈مندرج در پیام قبلی👉، آمیخته به چندین دروغ بزرگ، قابل بررسی و نقادی در ابعاد ظاهری، محتوایی و آثار مترتبه بر آن است.
این بسته صوتی، سوار بر عکسهایی از مرحوم آیةالله مهدویکنی و شیخی دیگر (برای باورپذیری صحت پیام اما) در برداشتی بدبینانه، بمنظور انهدام باور و اعتقاد به فریادرسی #امام_زمان(عج) را میتوان نمونهای از بستههای مجازی فریبنده اسراعیلی-انگلیسی برشمرد که راست+دروغ را درهم آمیخته است!
گوینده ادعا میکند که از آیةالله مهدویکنی، نقل قول میکند و از شخص مرتبط دیگری هم اسم برده میشود که برای بنده، چندان مفهوم نبود. اما عکسی از حجةالاسلام رستگار (مسئول نمایندگی ولیفقیه در سپاه خوزستان؟)، هم در این پیام دیده میشود که ایضاً متوجه نشدم چه ربطی به این روایت دارد؟!
و اما بعد؛
اولاً) #شهید_عراقی (عضو جمعیت #فدائیان_اسلام به رهبری شهید #نواب_صفوی)، با رحلت آیةالله #بروجردی (۱۳۴۰)، به دلیل انقلابیگری، به محضر #امام_خمینی، شرفیاب شد و در فضایی که همگان بدنبال انتخاب #مرجع_تقلید خود (از بین لیستی که مورد تأیید دربار شاه بود و اسمی از حاج #سید_روح_الله #موسوی_خمینی در آن نبود!) بودند، خود را #مقلد #آیة_الله_خمینی نامید و تمامقد، خود را در #خدمت_امام قرار داد. زیرا #حمایت_امام از نهضت #فدائیان_اسلام، برای #عراقی، جذابیت و اهمیت فوقالعادهای داشت.
فلذا در #نهضت ۱۳۴۲ در #معیت_امام بودند و برای ایجاد و توسعه «نهضت» امام، شب و روز نمیشناختند.
⁉️حال چه معنی دارد که یکی دو سال بعد از مقلد و #معین_نهضتی امام بودن، (۱۳۴۳) بلند بشوند و بروند نجف تا جویای #هدف/#مأموریت امام بشوند؟! آنهم با استفاده از کلمه «انقلاب»؟!
در حالی که؛ عبارت متداول قبل از #انقلاب_اسلامی ۱۳۵۷، همان #نهضت (#نهضت_امام_خمینی) بود و ۱۳۴۳ کلمه #انقلاب، اصلاً متداول نبود که او (بجای سؤال از #هدف_نهضت)، بپرسد هدف شما از انقلاب، چیست؟! پس استفاده از کلمه انقلاب، با ادبیات زمانه، هارمونی ندارد.
...تا #انقلاب_مهدی از #نهضت_خمینی...
ثانیاً) امام در آبان۱۳۴۳ به ترکیه تبعید شدند و ۱۳۴۴ به #نجف، لذا در ۱۳۴۳ اساساً در #عراق نبودند که کسی، بتواند معظمله را در عراق ملاقات نماید.
لازم به توضیح است که؛ با #ترور نخستوزیر شاه؛ حسنعلی منصور؛ عامل تصویب قانون ننگین #کاپیتولاسیون، که تروری در انتقام از #تبعید_امام بود (بهمن۱۳۴۳)، مجاهد بزرگ؛ #مهدی_عراقی هم بازداشت و محکوم به #اعدام شد ولیکن در دادرسی مجدد به #حبس_ابد، تنزل یافت و لغایت ۱۳۵۵ (به مدت ۱۳ سال)، در حبس بود. لذا عراقی، آزاد نبود که بتواند به نزد امام (که تبعیدی در بورسای #ترکیه بود) برود. بنابراین چنین سفری در ۵۶-۱۳۴۳ به عراق و ملاقات با امام، اصلاً انجام شدنی نبود.
امام خمینی بعد از بازداشت در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه #تبعید شدند و عراقی همراه با یاران حزبی خود، طی اولتیماتومی، مهلتی ۱۵ روزه به #رژیم_شاه جهت بازگرداندن امام دادند و با اقدامات مختلفی از قبیل تحصن در محوطه زندان و... در تکاپوی آزادی و رجعت امام بودند. که ترتیباثری داده نشد و لذا اقدام به ترور منصور کردند. اما همگی بازداشت و تعدادی محکوم به اعدام شدند که عراقی هم تا ۱۳۵۵ که مشمول عفو شد، گرفتار بود و لذا مجالی برای خروج از ایران و بلکه زندان نداشت. البته در سال ۱۳۵۷ عازم #نوفل_لوشاتو شد و مدیریت برنامههای امام خمینی را بر عهده گرفت و در #معیت_امام هم به ایران برگشت. او در سال ۱۳۵۸ ترور و به شهادت رسید و...
ثالثاً) امام خمینی در طی ۳۵ سال مبارزه خود، عبارت #جمهوری را در کنار عبارت #سلطنت، منحوس مینامید (که احتمالاً ناشی از تنفر او از #بازی_انگلیسی در قالب جمهوریخواهی و سپس سلطنتگزینی رضاخان پالانی بود) و این کلمه از ۲۰ مهر ۱۳۵۷ در نزد امام، موضوعیت مطلوب یافت که قبلاً در سلسله «چالشهای امام در تشکیل نظام»، مورد اشاره قرار دادهایم.
لطفاً 👈اینجا👉 و 👈اینجا👉 را ملاحظه فرمایید.
بنابراین کلمه جمهوری در سال ۱۳۴۳ مذکور، اساساً در لسان امام، محلی از إعراب نداشت که بخواهند استقرار آنرا دومین مأموریت خود بنامند. بلکه ایشان همیشه از عبارت #حکومت_اسلامی، استفاده میکردند.
مضافاً که #حضرت_امام، در نهضت نیمه خرداد ۱۳۴۳، صرفاً در صدد مبارزهای در حد #نصیحت_شاه و لغو کاپیتولاسیون بودند نه سرنگونی شاه و تشکیل حکومتی جدید. و بلکه بعد از تبعید از ایران به این فکر افتادند و در سال ۱۳۴۸ نظریه #ولایت_فقیه خود را مورد تحقیق و تدریس و پردازش قرار دادند آنهم با پرهیز از آراستن آن به عباراتی از قبیل؛ سلطنت و مشروطه و جمهوری.
رابعاً) این ادعا با حدیث #کذب_الوقاتون، تعارض دارد که...
...ادامه دارد.
✍حسینی(منتظر)
🌐
حیفه نبینی | نظرات
۱۴۰۴/۴/۱۷