eitaa logo
گلچین یک از هزاران/حیفه نبینی
178 دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
13.5هزار ویدیو
38 فایل
کرسی آزاداندیشی پیرامون مسائل روز ملت ایران و امت اسلام با ارائه مطالب دینی و سیاسی عنوان اولیه کانال؛ «چلچراغ معارف و احکام حم» است. (حم/HM = حسینی منتظر) @chelcheraaqHM در ادامه، ممکنست عنوان یا عکس پروفایل آن، تغییر کند اما نشانی آن، ثابت خواهد ماند!
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از پژوهشگاه حم
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۱۴): اصلی‌ترین دلایل حضور روحانیت در حکومت و نهضت+نظام جمهوری اسلامی ایران، رهین حضور و زعامت میدانی فقهای جامع شرایط (دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه)، در معارک ارکان و اجزاء است که بالطبع حضوری خونین و جان‌بازی است. عدم ورود و حضور میدانی روحانیت در نهضت+نظام، چیزی بجز تباه‌سازی پویایی و پایایی نهضت و نظام و روحانیت نیست. طی بخش‌های قبلی مبحث «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، به مسئله تبدیل به در عنوان مد نظر پرداختیم و اینکه؛ در دیدگاه ۳۵ ساله حضرت امام، آیا عدولی صورت گرفت؟ (با عنایت به اینکه ایشان، اهل عدول هم بودند و بعنوان نمونه به مقوله ورود به ، اشاره شد) یـا اینکه معظم‌له در خود، به تعبیر و تعریف جدیدی از «جمهوری» نائل گشتند که متمایز بر جمهوری معروفی است که در دنیا مطرح شده و امام قبلاً آن‌را در ردیف حکومت‌های جائر می‌شمردند؟ در نتیجه بمنظور تفکیک آن از سایر جمهوری‌ها سزامند است که آنرا بنامیم! بله اگر بپذیریم که تمایزی در مفهوم جمهوری در نزد ایشان، حاصل نشده و چیزی بنام «جمهوری خمینی»، عاری از حقیقت است، ناچاریم نظریه را بپذیریم ولو اینکه گفته شود امام حداقل ۳۵ سال از مفهوم جمهوری، برداشت اشتباهی داشته‌اند (همچون برداشتی که از ضرورت عدم در داشتند و بعد از عدول فرمودند که اشتباه می‌کردیم!) ولیکن چنانچه بپذیریم که جمهوری خمینی، مفهوم نوینی است که قاعدتاً باید به تعریف و تبیین تمایزات آن بر جمهوری مرسوم دنیا بپردازیم. بنده معتقدم که امام راحل‌مان؛ اولاً بخاطر نهضت+نظام، جمهوری را جایگزین حکومت نمودند و ثانیاً «جمهوری تقویت‌کننده نهضت+نظام» متمایز از سایر جماهیری است که مألوف مردمان است. با این نظریه، قاعدتاً کار خود را سخت می‌کنم! زیرا باید به تعریف و تبیین آن بپردازم وگرنه قابل اثبات نخواهد بود! تعریف و تبیینی که شاید تاکنون، کسی بدان، مبادرت نورزیده و بالتبع مبحث نوآورانه‌ای در قرائت از است و چنانچه در بیان مکنون قلبی خویش، موفق بشوم، بنظرم پارادوکس مطروحه در بیانات اشخاصی از قبیل؛ آیة‌الله شهیدسیدمحمدحسینی‌ بهشتی و آیة‌الله مرحوم محمدتقی مصباح‌زاده یزدی، نیز مرتفع خواهد شد! یعنی اگر عدولی بودن حکومت به جمهوری را بپذیریم، بالطبع مخالفت آقای مصباح با جمهوریت را، ناچاریم در مغایرت مواضع سیاسی ایشان با نظرات امام و سایر یاران آنحضرت مثل شهید بهشتی، ارزیابی کنیم که کار چندان آسانی نیست. و اگر به نظریه «قرائت جدیدی از جمهوری» در نظرات امام، قائل شویم، آنگاه در می‌یابیم که صف‌آرائی آقای مصباح در برابر جماهیری بوده است که امام هم از اول با آنها مشکل داشت و آنرا در ردیف ، قلمداد می‌کرد. ولیکن در این‌صورت، این اشکال بر جناب مصباح، قابل ایراد است که چرا جمهوری نامطلوب در نزد امام را پیوسته کوبیدید و یکبار در صدد تبیین جمهوری مطلوب امام برنیامدید؟! شهیدبهشتی، سعی نمودند که از جمهوری خمینی، تعریفی ارائه بدهند ولیکن آنرا از سایر جماهیر، تفکیک نکردند! فلذا بنظر می‌رسد که اختلاف هر دو بزرگوار، بعلت استفاده از بدون اشاره‌ای به مرزبندی دقیق جمهوری مد نظرشان با سایر جماهیر بوده است! شاید بشود جمهوری خمینی را در دو نکته مهم، مورد توجه قرار داد که؛ ۱) در سایر جماهیر، اسم و ادعایی از مبدأ و معادی بنام خدا و آخرت و دینی که دنیای جامعه را با آخرت آن، تنظیم نماید، نیست ولیکن جمهوری خمینی (که خودشان آن‌را بدون کلمه‌ای کم یا بیش نامیدند) آکنده از خدا و پیغمبر و قیامت و سعادت ابدی انسان‌هاست. ۲) حکومت در سایر جمهوری‌ها همانند ، حکومت افراد بر جامعه است ولیکن در جمهوری اسلامی (مد نظر حضرت امام) حاکمیت بر مردم، واقعاً مردمی است و بلحاظ بودن آحاد مردم در «فریضتین امربمعروف و نهی از منکر» (حتی نسبت به حاکمان و مدیران) آنان قادر به إعمال حاکمیت هستند. بنابراین، این است که تعیین‌کننده مفهوم جمهوریتی می‌باشد که حضرت امام در طی دهها سال در صدد ظهور و بروز آن بودند و البته در بیستم مهر ۱۳۵۷ آن‌را جمهوری اسلامی نامیدند. در واقع این عبارت را از شیاطین سابق و اسبق، پس گرفتند! بنابراین نباید اجازه بدهیم، کسانی دانسته یا نادانسته قلب حقیقت کرده و را نشانه بروند! قلب حقیقت اینست که؛ مردمان مسلمان (و همسو با مسلمانان) صاحب اختیار در امر و نهی مشروع جامعه و حکومت، مجاز به إعمال حاکمیت بوده و «کلهم راع و کلهم مسئول عن رعیته» هستند و .. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲۴بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۴): ‼️«جمهوری اسلامی ایران»؛ منشوری از تزاحمات بی‌پایان! سخن از تضاد و پارادوکس بین مفاهیم و در بیان و تحلیل جامعه‌شناسانه غربی دکتر شریعتی بود که دامنه آن به تناقض و پارادوکس بین مفاهیم و در بیان و تحلیل فلسفی غربی دکتر حائری کشید. این دو فارغ‌التحصیل ، اگر زنده می‌ماندند در جمهوری اسلامی ایران، بنظرم شدیداً در مقابل یک‌دیگر، جبهه‌گیری و حتی لشگرکشی آشتی‌ناپذیری برپا می‌کردند! پارادوکس مذکور سایه‌افکن بخش قابل توجهی از سران نهضت+نظام و ایران گردید که بزرگترین خسارات معنوی را بر وارد ساخت و متاسفانه کمتر کسی به آسیب‌شناسی این مسئله پرداخته است! از آن‌جا که معضل مذکور یکی از «چالش‌های امام در تشکیل نظام» بود و در آستانه انتخابات مجالس ۱۴۰۲ هستیم، این مطلب را بنده در اولویت بررسی‌های موشکافانه خود قرار دادم. زیرا این مبحث، خودبخود پای و نیز را هم به میان می‌کشد و اگر چنین پارادوکسی، حل‌وفصل نشود، به همه این مفاهیم ارزشمند و حیاتی، لطمه و ضربه مهلکی وارد می‌سازد. چنانکه دامنه این مسئله و مباحث ذی‌ربط آن، سایر ارکان و امور ملی و فراملی را فرا گرفت. تا آنجا که اگر شیخ اکبر رفسنجانی، با تمسک به گفتمان ، نظام را تخطئه می‌کند یا شیخ حسن سمنانی، با گفتمان به جنگ انقلابی‌گری برخاسته و چرخش را (در تقابل با چرخ زندگی ملت!) تخطئه می‌کند و یا هواداران شعار احمقانه «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران»! سر می‌دهند و از را تخطئه می‌کند و بالاخره امروز دکتر ، پرچمدار چنین انحرافات خطرناک فکری/سیاسی می‌گردد و دم از عدم حمایت ملت از و ترجیح بر می‌زند تماماً ریشه در همین قضایای حل ناشده و ظاهراً پارادوکسیکالی دارد که در صدد ترسیم ابعاد و اعماق مسئله هستیم تا برسیم به ترسیم راه‌های برون‌رفت واقعی قصه. اگر دعوایی بین آیة‌الله بهشتی و آیة‌الله مصباح در موضوع و و جای‌گاه مطرح بود و اگر آیة‌الله خامنه‌ای، تئوری را مطرح و در بیانیه ، مفهوم را برجسته می‌کنند، تماماً به همین ریشه برمی‌گردد. اگر شاهد صف‌آرائی امثال ظریف در تقابل امثال و هستیم، به همین ریشه برمی‌گردد. بنابراین با فراگیری مواجه هستیم که بصورت همه‌جانبه همه امور ملت و حکومت را در بر گرفته است و خواهد گرفت. بنده در سرآغاز این مبحث، را قدر مشترک و نظام مطرح کردم و اینکه می‌تواند حلاّل همه این مشکلات فکری و گرایشی باشد ولیکن متعاقباً بررسی خواهیم کرد که جا افکندن این ایده هم چندان سهل و آسان نیست! دکتر شریعتی در تحلیل جامعه‌شناسانه خود از دو اسلام نام می‌برد؛ و ! یعنی ما با دو تا اسلام مواجهیم! از طرفی می‌بینیم؛ هم از دو اسلام نام می‌برند؛ و محمدی(ص) بنده هم وجه دیگری از دو اسلام را در مقاله‌ای به تصویر کشیدم! بنابراین ارجاع حل همه پارادوکس‌های مانحن‌فیه به اسلامیت، گام پایانی نیست. زیرا که در آن‌جا هم با این سؤال بنیادی مواجه هستیم که؛ کدام اسلام؟! تا برسیم به مقام «لکم دینکم و لی دین»! برگردیم سراغ اصل مطلب! گفتیم که امام در مقطع مهر۱۳۵۷ (که نشانه‌های پیروزی انقلاب آشکار شد) عنوان «جمهوری اسلامی» را بر «حکومت اسلامی»، ترجیح دادند. اگر ادعا کنیم که امام از نظریه ده‌ها ساله خود کردند، باید جوابگوی مسائلی باشیم و اگر بگوییم که عدولی در کار نبوده و بلکه فرمودند، باز هم باید مطالبی را به اثبات برسانیم. اجازه بدهید این مسئله را در جواب این سؤال دنبال کنیم که؛ اگر امام خمینی از همان زمانی که نظریه ناب و نسبتاً بدیع «حکومت اسلامی تحت امر ولایت فقیه» را مطرح می‌فرمودند، جوهره و خلاصه آن همین «جمهوری اسلامی» بود که در جای‌گاه خودش از آن رونمایی کردند، چرا بدان تصریح نکردند و به تعویق افکندند؟! چرا قبلاً آن‌را در کتمان داشتند و حتی بعضاً آنرا در ردیف حکومت‌های سلطنتی و فاشیستی و غربی قرار می‌دادند و تخطئه می‌کردند؟! بنظرم این مسئله، یک نکته ظریف و عجیب تاریخی دارد که نباید نادیده گرفت! این قضیه برمی‌گردد به ماجرای که ابتدائاً در صدد تبدیل رژیم سلطنتی قاجار به نظام برآمد ولیکن با مخالفت شدید روحانیون و حتی مراجع مواجه شد! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
☫﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۵): «جمهوری رضاخانی»؛ شعبه‌ای از اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی! از زمانی که و در پدیدار گشت، دولت‌های اروپایی صرف‌نظر از جنگ‌های داخلی، پایایی خود را در معرض تهدیدات فراقاره‌ای می‌دیدند و برای دفع آن‌ها به اموری پرداختند که و نیرنگ، عنصر تفکیک‌ناپذیر آنها بود. بویژه بعد از دو شکستی که از مسلمانان خوردند. الف) نخستین تهدید از طرف مسلمانان بود: اولین حمله از جانب اعراب غرب آسیا و جنوب‌شرق اروپا به رهبری فرزندان ابوسفیان در زمان ابوبکر و عمر صورت گرفت که به فتح انطاکیه تا قسطنطنیه (اسلامبول/استانبول) انجامید. (پیامبر اکرم(ص) قصد رهاسازی بیت‌المقدس را داشتند ولیکن خلفای آن‌حضرت، بعد از فتح شامات تا قسطنطنیه پیش رفتند!) دومین حمله؛ توسط اعراب و بربرهای آفریقا در سال ۹۲هـ.ق. به رهبری طارق‌بن‌زیاد از ناحیه جنوب‌غربی اروپا بود. ولیکن اروپایی‌ها بعد از ششصد سال توانستند با حیلت ، را در اسپانیا قتل‌عام کنند. همچنانکه طی جنگهای صلیبی، مسلمانان زیادی را در جنوب‌شرقی اروپا قتل‌عام کردند. در ادامه این نبردهای حدود ۲۰۰ ساله توانستند با بهره‌گیری از ایرانیان، امپراتوری عثمانی را درهم بکوبند. ب) دومین تهدید جدی اروپا توسط مغول انجام گرفت ولیکن از این لحاظ خوش‌شانس بودند که مغولها فقط با اسب، جابجا می‌شدند و به دریاها که می‌رسیدند، قادر به پیشروی نبودند وگرنه آن‌ها آفریقا و اروپا را هم در می‌نوردیدند. ج) سومین تهدید عمیق از طرف شرق اروپا صورت گرفت که توسط روس‌ها هدایت می‌شد و عمدتاً جنبه نرم‌افزاری داشت و آن اشاعه گرایشات کمونیستی بود. روس‌ها ابتدا گرایشات کمونیستی خود را در سرزمین‌های پیرامونی و حتی دور از خود، اشاعه می‌دادند و حکومت آن‌ها را به سوق می‌دادند و سپس آن‌ها را در قالب در می‌آوردند. (تهدیدات فراقاره‌ای سه‌جانبه اروپا کماکان به قوت خود باقیست!) در ایران هم روس‌ها از طریق در صدد بودند که را در اشاعه و توسعه داده و آنگاه را تبدیل به جمهوری نموده و به اتحاد جماهیر شوروی، ملحق سازند! چنین تصوری، موجب وحشت مذهبیون ایران بویژه روحانیت و مرجعیت گشته بود! خصوصاً که نظام میلیتاریستی شوروی، با چنگ‌اندازی‌های نظامی، مناطقی از ایران را مورد جداسازی و اشغال خود قرار داده بود. از طرفی اروپا به رهبری بریتانیا برای مهار پیشروی‌های شوروی، روی ایران، حساب خاصی باز کرده و بر آن بود که مثل قضیه شکست عثمانی، مجدداً از ایران، بهره‌برداری نماید و رضاپالانی را بدین‌منظور برانگیخت. البته مغز متفکر اصلی «سید ضیاءالدین طباطبایی» بود! وی آقاسیدعلی یزدی، معجون شگفت‌انگیزی بود و بسیار ملون‌المزاج! پدرش یزدی، مادرش شیرازی و خودش بزرگ‌شده تبریز و روزنامه‌نگاری مسلط به زبان‌های ایرانی، عربی، روسی، فرانسوی و انگلیسی. آقاسیدعلی از طرف بزرگ (صاحب فتوای تنباکو) از نجف به ایران اعزام شد جهت تبلیغ دین اسلام به دعوت ولیعهد قاجاری. این آقازاده که بمنظور انتشار نشریاتی از قبیل شرق، برق، ندای اسلام و... از همه پول می‌گرفت، عملاً نوکر پول شده بود! ارمنی‌ها به او پول می‌دادند تا وی اسلام را تبلیغ کند!! تا اینکه انگلیس در خریدن او، گوی سبقت را ربود و او که مدتی به نوکری روس‌ها در آمده بود، مطلقاً طوق را تا آخر عمرش بر گردن افکند و جاده‌صاف‌کن گماشتن رضاخان بر ایران گردید. خانه وی بعد از مرگش تبدیل به شد! پدرش مورد اعتماد میرزای شیرازی بود ولیکن وی چنین پسر ناخلفی از آب در آمد! کمیته مشترک «ضیآء-رضا» تحت نقشه‌های انگلستان، در صدد تغییر سلطنت قاجار به برآمدند و برای مشروعیت بخشیدن به این اقدام خود متوسل به آیات عظام قم شدند! شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه علمیه قم) و سایر مراجع عظام وقت، مطلقاً طرح تبدیل سلطنت به جمهوری را نپذیرفتند ولیکن برای سپردن سلطنت به خود رضاخان، چراغ سبزی نشان دادند البته بشرطها و شروطها! اما او بعد از تسخیر تاج و تخت پادشاهی، همه شروط را معکوس عمل کرد! سیدضیاء بگونه‌ای پیشتاز تعویض لباسش شد که گویا قلع و قمع کسوت روحانیت و حجاب زنان، زیر سر خود او بوده تا انگلیس همیشه خبیث و مکار! غرض از ذکر این مقدمات، این بود که در فضای و مرجعیت از ایجاد ، (طرح مشترک حزب توده و ضیاء+رضا!) و افکندن ایران به حلقوم لامذهب‌های شوروی، قاعدتاً هیچگونه زمینه‌ای مهیا نبود که امام خمینی نیز از جمهوری دم بزنند! چنانچه چنین جو سیاهی در معرکه نبود، ای‌بسا حضرت امام از همان اول می‌فرمود جمهوری اسلامی! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۳۰بهمن۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
☫﷽☫ 💎@SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۲۷): تقیه مداراتی خوفیه امام 😳 در اعلام عنوان نظام! بنابراین با توجه به نکات تاریخی که در پیام‌های اخیر، مورد اشاره قرار گرفت، می‌شود به این نتیجه رسید که؛ از همان ابتدای ایده تشکیل «حکومت اسلامی تحت امر ولایت فقیه»، در اندیشه بودند ولیکن نیم‌قرن در هوشمندانه‌ای به سر بردند و آنگاه که نشانه‌های پیروزی (در مهر ۱۳۵۷)، رخ عیان نمودند، از عنوان اصلی الگوی خود، رونمایی کردند. (عبارت «نشانه‌های پیروزی»، مفهوم عمیقی دارد که در ادامه، لازمست مورد تبیین قرار بگیرد) بنابراین نه عدول جدیدی در کار بوده و نه سردرگمی قدیمی و امثال آن. سه طیف از ۴ طیفی که در مقاله قبلی مورد اشاره قرار گرفتند، فضای سیاسی کشور را چنان گِل‌آلود کرده بودند که اگر امام از همان اول، اسمی از «جمهوری اسلامی» خودشان می‌بردند، آنچنان مورد هجمه و تخریب قرار می‌گرفت که دیگر هیچگاه کمر مطلب، راست نمی‌شد! قسمت بدتر ماجرا آنجا بود که نه فقط مفهوم (معادل سپردن دین و ملت به جماهیر شوروی و کمونیست‌ها!)، منفور محافل ملی و مذهبی بود بلکه اصل و دخالت در حکومت، هم در بین مذهبی‌ها، فاقد اعتبار و بلکه ضد دیانت بود! دیانت از سیاست جداست و اگر قرار باشد که جدا نباشد، صرفاً باید حامی و دعاگوی تنها در جهان باشد! چنین دیدگاهی بعداً در بازوی میدانی انگلیس (انجمن حجتیه) تبلور یافت. مضافاً که ملی‌گراهایی از قبیل؛ دکتر (آخرین بازمانده قاجار در حکومت و مورد حمایت پنهانی انگلیس) و دکتر ( مؤسس قم) و بسیاری از مراجع علمی/فقهی متنفذ، طالب بودند ولیکن نهایتاً با این شرط که فقط باید سلطنت کند نه حکومت! فلذا هرگونه اقدامی برای تغییر سلطنت بویژه جمهوری و در موارد غلیظ‌تر هرگونه مداخله در امور سیاست و حکومت، بود! عمده مراجع تقلید قم و نجف، حامی بودند و مشکوک را هرگز برنمی‌تافتند! و بلکه هرگونه دخالت در سیاست و نقادی آن، ممنوع بود. به همین علت، آیات عظام حائری و بروجردی، صرفاً در حوزه «مذهب حداقلی اسلام» (عاری از و سیاسات حکم‌رانی) با ، تعامل داشتند و به مسائل دیگر، التفات چندانی نداشتند و در نتیجه از اشخاصی مثل و گرفته تا و‌... مطرود چنین جریانی بودند و علت اصلی جدایی امام خمینی از بیوت عظامی مثل آیة‌الله بروجردی، همین آنان با رژیم منحوس شاهنشاهی بود. هم حواسش جمع بود که بعد از رحلت آیت‌الله بروجردی، با پیام تسلیت خود به آیة‌الله حکیم، پایگاه مرجعیت شیعه را از قم به نجف ارجاع داد و بعد از رحلت ایشان، با همان خود، مراجع مشهور قم از قبیل؛ سیدمحمدکاظم شریعتمداری را برجسته‌سازی نمود به استثناء امام خمینی! تا معظم‌له را تحقیر کرده باشد! زیرا از جانب او احساس خطر و تهدید داشت و درست هم تشخیص داده بود! در هر حال، هرگونه توجهی به «سیاست و سلطنت» و نقادی آن، در حوزه علمیه قم، منفور بود! و شاید (بویژه فلسفه سیاسی) هم که منفور برخی اشخاص حوزوی بود، علتش در بسترساز بودن فلسفه برای سیاست بود! ولیکن امام هم متقابلاً هوشمندتر از آن بودند که به تعلیم و تعلم بپردازند و بلکه آنرا با در آمیختند که مشرب هم بود. ولو اینکه بعضاً متهم به صوفی‌مسلکی هم شدند! چنانکه ملای رومی هم مورد تکفیر بود! تلازم فلسفه و عرفان را امام در هم تجلی دادند و لذا جلسات اخلاقی ایشان بسیار تأثیرگذار می‌شد. برای احاطه بیشتر به این مطلب، شاید ملاحظه مقاله «برهان و عرفان در پرتو قرآن»، خالی از لطف نباشد که در ادامه تحریر و تقدیم خواهم کرد. با ملاحظه مفاد و مقاله آتی، می‌توان نتیجه گرفت که؛ روشنفکرنماهای کوته‌نگری از قبیل؛ دکتر مهدی حائری یزدی که فلسفه محض را ارزشمندتر از فلسفه+عرفان، تلقی و مشرب امثال ملاصدرا و امام خمینی را تحقیر می‌کنند، و را متمایز از ملاصدرا و اخلاق عرفانی امام، جلوه می‌دهند، اندرخم یک کوچه هستند و باید گفت؛ برو این دام بر مرغی دگر نِه که عنقاء را بلنداست آشیانه جمهوری‌های سه‌گانه اجانب و اجنبی‌پرست‌ها (جمهوری‌خواهان - حزب توده - طرفدار شوروی، جمهوری‌خواهان طرفدار انگلیس و جمهوری‌خواهان فرصت‌طلب دنبال تاج و تخت)، فریب و نیرنگ و شیطنت و شرارت بود. همچون جماهیر سایر بلاد زمین؛ از جمهوری آبراهام که آمریکا را تبدیل کرد به گرفته تا الباقی جماهیر ولیکن بنیادهای تابلوی تابانی از و الهی بود. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۲اسفند۱۴۰۲ 💠 🆔@chelcheraaqHM 🎲 گروه چلچراغ 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۲): ✅ اصلاح و تکمیل (۳)؛ مفاد پیام شماره ۰۲۵ این سلسله، نیازمند دو توضیح کلی است: ... جزیره ؛ پناهگاهی بود برای فرار یا تبعید وحشی‌های اروپای متمدن. فراری‌ها و تبعیدی‌های در جزیره وحشی‌ها تدریجاً تبدیل شدند به . مقصد اولیه دزدان دریایی (انگلیسی‌ها) اروپای شمالی و بقیه بنادر اروپای غربی و جنوبی بود ولیکن متناسب با پیشرفتی که در توسعه شناورهای خود پیدا کردند، سایر قاره‌های جهان را هم مورد هجوم و غارت و اشغال خود قرار دادند. تا آنجا که ۹۰۰ میلیون نفری و یک میلیارد نفری را هم اشغال کردند و برای حکومت بر آن‌ها یک گماشتند و آنها هم قرن‌ها تمکین کردند! البته پرتغالی‌ها، اولین مهاجمان اروپایی بودند که در سال ۱۵۱۰ میلادی بر «جاوه» دست یافتند و در گوا مستقر شدند. انگلستان بعداً وارد منطقه شد. دورهٔ استعمار انگلستان در هند حدود یک قرن و نیم از ۱۸۰۰ تا ۱۹۴۷ میلادی طول کشید. نفوذ و تسلط انگلستان در دو مرحله جلوه‌گر شد؛ نخست از طریق تلاش (قاره آمریکا را هند غربی می‌نامیدند!) در به دست آوردن اجازهٔ فعالیت‌های بازرگانی و اخذ امتیازات از حکمرانان محلی یا مرکزی که به تصرف سرزمین هند بجز پنجاب، سند و کشمیر و سقوط گورکانیان انجامید و سپس جایگزین شدن دولت انگلستان و اعلام انضمام رسمی هندوستان به مستعمرات و متصرفات بریتانیا. غارت و اشغال انواع بلاد غربی و شرقی توسط انگلستان به جایی رسید که ضرب‌المثل شد که غارت در غروب نمی‌کند! صهیونیست‌های قدرت‌جو که را پایگاه اصلی خود قرار داده بودند تدریجاً به انگلستان کوچ کردند. نزدیک به چهل پروتکل صهیونیست‌ها (سیاست‌های اصلی و‌ سری و جهانی) در تدوین شده بود که ۳۷ مورد آن، لو رفت و در دنیا منتشر شد. (ای‌کاش مجال و حوصله داشتم، رفتارهای را بر مفاد این پروتکل‌ها تطبیق بدهم! فقط یک مورد را تطبیق دادم که مقاله آن‌را سال‌ها پیش منتشر کردم و اگر آنرا مجدداً در بساطم یافتم به اشتراک خواهم گذاشت) سلطه‌جویی بریتانیای کبیر در سرزمین‌های بویژه با موانع غیرمنتظره‌ای انجام گرفت که برای سران انگلستان، تبدیل به معمای عجیبی شده بود! سلطه‌جویی انگلیس در ، گازانبری بود و همزمان با فعالیت‌های سیاسی/نظامی مشترک «ضیا-رضا»، محور مذهبی/فرهنگی را هم مدیریت می‌کرد. ضیا-رضا در سال ۱۲۹۹ با ، تاج و تخت را در اختیار گرفتند که از حمایت قم نیز برخوردار بودند! (علمای قم از ترس عقرب جرّاره کمونیستی به مار غاشیه گماشتگان انگلیس مکار، پناه بردند!) ظرف ۵ سال بعد از تاج‌گذاری ، بهائیت نیز خود را بنا کرد ولیکن بعد از ارتکاب جنایات و هجمه‌های علنی علیه اسلام و مقدسات، با مخالفت مراجع و علمای شیعه بویژه زعیم قم؛ آیة‌الله بروجردی مواجه شد تا آن‌جا که آیة‌الله فتوای را صادر فرمود. (در نیمه اول دهه ۱۳۷۰ بنده، فیلمنامه‌ای در موضوع «نماز باران مؤمنین قم به امامت آیة‌الله خوانساری» نوشتم که در اسلامی، تحت عنوان «باران عشق» به تصویب رسید که در طی آن به نقش بهائی‌ها و شیطنتی که در قم، انجام دادند، اشاره کرده بودم ولیکن وقتی که آنرا جهت تولید، تحویل دادم، مفقود شد! سناریوی مفقوده، گلچینی از فیلمنامه سریال ۲۶ قسمتی تلویزیونی بود که آن هم در ، گم و گور شد!! متاسفانه بهائیت در مراکز رسانه‌ای و مجموعه‌های هنری و فرهنگی نفوذ و سلطه پنهانی و بعضاً آشکاری داشتند و هنوز هم دارند!) ... بریتانیایی که آفتاب در مستعمرات آن، غروب نمی‌کرد، در ایران ۸ میلیون نفری، موفق به سلطه یافتن با فرمانداری انگلیسی نشد و ناگزیر شد که فردی بومی را بر آن‌ها بگمارد و در این الگو موفق شد! ایرانی‌ها زیر بار حکومت مستقیم نرفتند اما نوکر آن‌ها را بعنوان خود پذیرفتند! حتی همین که حاکم خارجی را برنمی‌تابیدند! این معما سبب شد که انگلیس در باره ، حساس شده و به تحقیقات ژرفی بپردازد تا آن‌جا که می‌شود با جرأت گفت، و محققین انگلیسی (از زمره ) بعضاً از اسلام‌شناسی و تشیع‌شناسی بسیاری از روحانیون و دقیق‌تر و کامل‌تر و جامع‌تر بود! چنانکه گفته شده؛ بهترین دوره‌های آموزشی آکادمیک در است نه در قم و نجف! به همین علت هم در تقسیم مستعمرات اسلامی، مناطق شیعه‌نشین به انگلستان و مابقی به آمریکا واگذار گردیده است. فلذا .. ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۶ اسفند۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 هم‌اندیشی چلچراغ معارف و احکام 🙏
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۵): ✅ اصلاح و تکمیل (۶)؛ ... در به این حدیث، استناد کرده‌اند و محتوای این حدیث با آیه که هرگونه تسلط کافران بر مسلمان را رد کرده، همخوانی دارد. این آیه و حدیث، متفقاً مانع از این است که اجنبی بر مسلمانان، حکمرانی بورزد. (حتی اخیراً که آمریکا بعد از ساقط کردن صدام، عراق را به اشغال خود در آورد، بلافاصله یک فرماندار آمریکایی - پل برمر؟ - را بر آن گماشت که دوامی نیاورد و مجبور شد امور را به بومی‌های وابسته به خود محول نماید.) در ایران هم انگلیس سعی کرد تا از طریق نفوذ در دربار قاجار، حکمرانی خود بر ایران را تثبیت نماید ولیکن با وقوع ، سرمایه‌گذاری خود را در تعلیق دید. ابتدا در صدد مصادره نهضت برآمد که تجلی آن را در «دیگ‌های پلوی سفارت انگلیس» می‌شد دید! متقابلاً عنوان را بر نهضت خویش افزودند ولیکن «نهضت مشروطه مشروعه» برای انگلیس، قابل تحمل نبود. زیرا مفهوم «مشروعه» دست فقهای شیعه را در امور مملکتی و حوزه اختیارات سلطنت، باز می‌گذاشت. و از آنجا که در مقابل ، تاب‌آوری نداشت، لاجرم در صدد حذف سلطنت برآمد و به همین علت، ضیا+رضا دم از زدند که هم متوجه آن‌ها شده و در مقابل تغییر «سلطنت منفعل در برابر شریعت» به «جمهوریت ضد مشروطه مشروعه»، مخالفت و مقاومت بخرج دادند. بنابراین به دو علت، منفور علمای شیعه و امت اسلام بود: یکی بعلت احتمال الحاق آن به اتحاد کمونیزم لامذهب و شاید مهمتر از آن، بعلت پیشگیری از اضمحلال سلطنتی که همانند معاویه، سعی می‌کرد متشرع باشد و حداقل، ظواهر را حفظ کند، حال آنکه جمهوری رضاخانی هم چیزی نبود بجز یکه‌تازی‌های یزیدانه بهائی‌های وابسته به اجانبی که با اساس اسلامیت، ضدیت و تنافر داشت. در چنین معرکه‌ای چه وجاهتی داشت که دم از جمهوری حتی اسلامی بزند؟! قطعاً نه تنها مورد استقبال قرار نمی‌گرفت بلکه در همان قدم اول، قلع و قمع می‌شد. فلذا ۳۵ سال صبوری پیشه کرد تا زمینه لازمه آن فراهم گردد که در مهرماه ۱۳۵۷ طلیعه آن آشکار شد و حضرت امام برای نخستین‌بار، عبارت را به کار بردند. در خصوص عملکرد انگلیس در ایران در جهت استیلای مطلق، ناگفته نماند که با پیچیدگی‌های عدیده‌ای مواجه بود که بسی متفاوت از سادگی‌های ملل چین و هند و سایر بلاد بود. فلذا هیچگاه از یک سوراخ وارد نشد و همزمان از انواع روزنه‌ها رخنه می‌ورزید. همزمان که با محور ضیا-رضا در صدد برچیدن بساط «سلطنت قاجاری بظاهر مذهبی» و تبدیل آن به «جمهوری منهای شریعت و روحانیت» بود، با اعطای مدرک دکترای حقوق، یک دولتمرد قجری را برانگیخت تا از طریق راهکارهای دموکراسی، رژیمی را بر سر کار آورد که به هیچ عنوان تحت تأثیر «نهضت مشروطه مشروعه» نباشد. از آنجا که دکتر مصدق صاحب تجربه مستوفی‌گری بود و از طرفی انگلیس اصلاً مایل نبود اقتصاد ایران از تغذیه کند و در منافع نفت شراکت بورزد، امیدوار بود که حکومت ایران کماکان از ارتزاق نماید! که در این عرصه، مصدق، بهترین مهره بود. ولیکن «غلبه نفت بر مالیات» در روزافزون بود و نهایتاً مصدق پیر مالیات‌چی مصمم شد نفت را از دست رقیب خود یعنی شاه جوان، بیرون بکشد و اسمش را گذاشت ملی کردن صنعت نفت. اگرچه «ملی کردن نفت»؛ نهضتی بود که علمای شیعه، آنرا تأسیس کردند ولیکن مصدقی که «زبان دنیا را بلد بود» توانست، موج‌سواری کرده و آنرا بنفع خود مصادره نماید و حتی تبدیل به بشود! ملاحظه این پیام هم خالی از لطف نیست: https://eitaa.com/SMHM212/304 خط سومی که انگلیس در ایران، دنبال کرد (و هنوز هم قویاً دنبال می‌کند)، دستکاری در «باورهای مردم» ولو در حد تعصب‌زدایی از آن‌ها بود که امروزه در قالب پروژه منحوس ۲۰۳۰ تعقیب می‌کند. انگلیس از شکست ضیا-رضا و مصدق و امثال اینها دست بکشد از دست نخواهد کشید و کوتاه نخواهد آمد و نفوذ مرکب آن‌ها را همچون در دنبال کرده و خواهد کرد. و اما یک نکته خیلی مهم! گفته می‌شود که؛ بریتانیا در هندوستان و در عربستان را تأسیس کرد و در ایران نیز را که بعداً تبدیل شد به ! نکته مهمی که در اینجا قابل ملاحظه است؛ فرقه بابیت را اول روسیه تأسیس کرد که بعداً افتاد بدست انگلیس! همچنانکه سیدضیاءالدین اول نوچه روس‌ها شد و بعداً طوق نوکری انگلیس را بر گردن افکند! حتی کودتای ۲۸ مرداد هم اول توسط روسیه طراحی شد ولیکن توسط انگلیس و آمریکا به اجراء در آمد! چه رازی در این‌ها نهفته است؟! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ اسفند۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام
🇮🇷﷽☫ 💎 @SMHM212 چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش ۰۳۵): ✅ اصلاح و تکمیل (۶)؛ ... در به این حدیث، استناد کرده‌اند و محتوای این حدیث با آیه که هرگونه تسلط کافران بر مسلمان را رد کرده، همخوانی دارد. این آیه و حدیث، متفقاً مانع از این است که اجنبی بر مسلمانان، حکمرانی بورزد. (حتی اخیراً که آمریکا بعد از ساقط کردن صدام، عراق را به اشغال خود در آورد، بلافاصله یک فرماندار آمریکایی - پل برمر - را بر آن گماشت که دوامی نیاورد و مجبور شد امور را به بومی‌های وابسته به خود محول نماید. در ایران هم انگلیس سعی کرد تا از طریق نفوذ در دربار قاجار، حکمرانی خود بر ایران را تثبیت نماید ولیکن با وقوع ، سرمایه‌گذاری خود را در تعلیق دید. ابتدا در صدد مصادره نهضت برآمد که تجلی آن را در «دیگ‌های پلوی سفارت انگلیس» می‌شد دید! متقابلاً عنوان را بر نهضت خویش افزودند ولیکن «نهضت مشروطه مشروعه» برای انگلیس، قابل تحمل نبود. زیرا مفهوم «مشروعه» دست فقهای شیعه را در امور مملکتی و حوزه اختیارات سلطنت، باز می‌گذاشت. و از آنجا که در مقابل ، تاب‌آوری نداشت، لاجرم در صدد حذف سلطنت برآمد و به همین علت، ضیا+رضا دم از زدند که هم متوجه آن‌ها شده و در مقابل تغییر «سلطنت منفعل در برابر شریعت» به «جمهوریت ضد مشروطه مشروعه»، مخالفت و مقاومت بخرج دادند. بنابراین به دو علت، منفور علمای شیعه و امت اسلام بود: یکی بعلت احتمال الحاق آن به اتحاد کمونیزم لامذهب و شاید مهمتر از آن، بعلت پیشگیری از اضمحلال سلطنتی که همانند معاویه، سعی می‌کرد متشرع باشد و حداقل، ظواهر را حفظ کند، حال آنکه جمهوری رضاخانی هم چیزی نبود بجز یکه‌تازی‌های یزیدانه بهائی‌های وابسته به اجانبی که با اساس اسلامیت، ضدیت و تنافر داشت. در چنین معرکه‌ای چه وجاهتی داشت که دم از جمهوری حتی اسلامی بزند؟! قطعاً نه تنها مورد استقبال قرار نمی‌گرفت بلکه در همان قدم اول، قلع و قمع می‌شد. فلذا ۳۵ سال صبوری پیشه کرد تا زمینه لازمه آن فراهم گردد که در مهرماه ۱۳۵۷ طلیعه آن آشکار شد و حضرت امام برای نخستین‌بار، عبارت را به کار بردند. در خصوص عملکرد انگلیس در ایران در جهت استیلای مطلق، ناگفته نماند که با پیچیدگی‌های عدیده‌ای مواجه بود که بسی متفاوت از سادگی‌های ملل چین و هند و سایر بلاد بود. فلذا هیچگاه از یک سوراخ وارد نشد و همزمان از انواع روزنه‌ها رخنه می‌ورزید. همزمان که با محور ضیا-رضا در صدد برچیدن بساط «سلطنت قاجاری بظاهر مذهبی» و تبدیل آن به «جمهوری منهای شریعت و روحانیت» بود، با اعطای مدرک دکترای حقوق، یک دولتمرد قجری را برانگیخت تا از طریق راهکارهای دموکراسی، رژیمی را بر سر کار آورد که به هیچ عنوان تحت تأثیر «نهضت مشروطه مشروعه» نباشد. از آنجا که دکتر مصدق صاحب تجربه مستوفی‌گری بود و از طرفی انگلیس اصلاً مایل نبود اقتصاد ایران از تغذیه کند و در منافع نفت شراکت بورزد، امیدوار بود که حکومت ایران کماکان از ارتزاق نماید! که در این عرصه، مصدق، بهترین مهره بود. ولیکن «غلبه نفت بر مالیات» در روزافزون بود و نهایتاً مصدق پیر مالیات‌چی مصمم شد نفت را از دست رقیب خود یعنی شاه جوان، بیرون بکشد و اسمش را گذاشت ملی کردن صنعت نفت. اگرچه «ملی کردن نفت»؛ نهضتی بود که علمای شیعه، آنرا تأسیس کردند ولیکن مصدقی که «زبان دنیا را بلد بود» توانست، موج‌سواری کرده و آنرا بنفع خود مصادره نماید و حتی تبدیل به بشود! ملاحظه این پیام هم خالی از لطف نیست: @SMHM212/304 خط سومی که انگلیس در ایران، دنبال کرد (و هنوز هم قویاً دنبال می‌کند)، دستکاری در «باورهای مردم» ولو در حد تعصب‌زدایی از آن‌ها بود که امروزه در قالب پروژه منحوس ۲۰۳۰ تعقیب می‌کند. انگلیس از شکست ضیا-رضا و مصدق و امثال اینها دست بکشد از دست نخواهد کشید و کوتاه نخواهد آمد و نفوذ مرکب آن‌ها را همچون در دنبال کرده و خواهد کرد. و اما یک نکته خیلی مهم! گفته می‌شود که؛ بریتانیا در هندوستان و در عربستان را تأسیس کرد و در ایران نیز را که بعداً تبدیل شد به ! نکته مهمی که در اینجا قابل ملاحظه است؛ فرقه بابیت را اول روسیه تأسیس کرد که بعداً افتاد بدست انگلیس! همچنانکه سیدضیاءالدین اول نوچه روس‌ها شد و بعداً طوق نوکری انگلیس را بر گردن افکند! حتی کودتای ۲۸ مرداد هم اول توسط روسیه طراحی شد ولیکن توسط انگلیس و آمریکا به اجراء در آمد! چه رازی در این‌ها نهفته است؟! ..ادامه دارد. ✍️سیدمحمدحسینی(منتظر) ۱۷ اسفند۱۴۰۲ 🆔 @chelcheraaqHM 🎲 چلچراغ معارف و احکام 🙏
15.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ جواب مهندس بوربور به سوال ❌برای چی اصلا سال ۵۷ انقلاب کردیم؟ فصل اول ((بخش 2 ))
1.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(مد ظله): «[امام خمینی‌ره] حراست و صیانت از را، می‌دانست. «أوجب واجبات» نه «از أوجب واجبات»! واجب‌ترین واجب‌ها، از جمهوری اسلامی است» ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۴۶): 👈بخش قبلی👉 👌شورای صیانتی نظام انقلابی(۲) بنا بر این باور که «ید الله مع الجماعة»، تنها شخص حائز صلاحیت و قدرت برای صیانت از نظام انقلابی، جمهور ملت هستند، مطلوب خود را نامیدند و حاضر نشدند کلمه‌ای از آن کم یا زیاد شود. امام راحل، در طی ۳۵ سال مبارزه خود برای جایگزینی (بجای )، در سخنان شفاهی و کتبی خود، لفظ را به کار می‌بردند و حتی جمهوری را در ردیف ، بدنام می‌دانستند. ولیکن با طلیعه پیروزی ۱۳۵۷، برای نخستین‌بار کلمه را قرین نمودند. راز این عدول به همین مسئله صیانت از حکومت و نظام اسلامی و انقلابی برمی‌گردد که بجز جمهور هیچ شخصی (حقیقی یا حقوقی) قادر به حفظ و حراست از آن نیست. امام خامنه‌ای هم که تابع رهبری طابق النعل بالنعل امام بودند و هستند بر همان مدار رفتند. ولیکن ضرورت دارد که امر خطیر صیانت از در ساختار آن هم دارای جایگاه قانونی (درج در بازنگری شده)، گردد. صد البته اعضای این (که نماد کامل و بلکه أکمل دانایی، دلسوزی و دلیری دیندارانه باشند)، باید فراتر از اشخاص حاضر در نهادهای حاکمیتی موجود باشند. وگرنه آب در هاون خواهند کوفت! ✍️حسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | نظرات ۱۴۰۴/۳/۲۸
هدایت شده از پژوهشگاه حم
🇮🇷﷽☫ 🔻@SMHM212 دروغ‌های شاخ‌دار! (بخش دوم): عطف به بسته صوتی (شبه‌سخنرانی توسط ظاهراً یک شیخ ناشناس)، 👈مندرج در پیام قبلی👉، آمیخته به چندین دروغ بزرگ، قابل بررسی و نقادی در ابعاد ظاهری، محتوایی و آثار مترتبه بر آن است. این بسته صوتی، سوار بر عکس‌هایی از مرحوم آیةالله مهدوی‌کنی و شیخی دیگر (برای باورپذیری صحت پیام اما) در برداشتی بدبینانه، بمنظور انهدام باور و اعتقاد به فریادرسی (عج) را می‌توان نمونه‌ای از بسته‌های مجازی فریبنده اسراعیلی-انگلیسی برشمرد که راست+دروغ را درهم آمیخته است! گوینده ادعا می‌کند که از آیةالله مهدوی‌کنی، نقل قول می‌کند و از شخص مرتبط دیگری هم اسم برده می‌شود که برای بنده، چندان مفهوم نبود. اما عکسی از حجة‌الاسلام رستگار (مسئول نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه خوزستان؟)، هم در این پیام دیده می‌شود که ایضاً متوجه نشدم چه ربطی به این روایت دارد؟! و اما بعد؛ اولاً) (عضو جمعیت به رهبری شهید )، با رحلت آیةالله (۱۳۴۰)، به دلیل انقلابی‌گری، به محضر ، شرفیاب شد و در فضایی که همگان بدنبال انتخاب خود (از بین لیستی که مورد تأیید دربار شاه بود و اسمی از حاج در آن نبود!) بودند، خود را نامید و تمام‌قد، خود را در قرار داد. زیرا از نهضت ، برای ، جذابیت و اهمیت فوق‌العاده‌ای داشت. فلذا در ۱۳۴۲ در بودند و برای ایجاد و توسعه «نهضت» امام، شب و روز نمی‌شناختند. ⁉️حال چه معنی دارد که یکی دو سال بعد از مقلد و امام بودن، (۱۳۴۳) بلند بشوند و بروند نجف تا جویای / امام بشوند؟! آن‌هم با استفاده از کلمه «انقلاب»؟! در حالی که؛ عبارت متداول قبل از ۱۳۵۷، همان () بود و ۱۳۴۳ کلمه ، اصلاً متداول نبود که او (بجای سؤال از )، بپرسد هدف شما از انقلاب، چیست؟! پس استفاده از کلمه انقلاب، با ادبیات زمانه، هارمونی ندارد. ...تا از ... ثانیاً) امام در آبان۱۳۴۳ به ترکیه تبعید شدند و ۱۳۴۴ به ، لذا در ۱۳۴۳ اساساً در نبودند که کسی، بتواند معظم‌له را در عراق ملاقات نماید. لازم به توضیح است که؛ با نخست‌وزیر شاه؛ حسنعلی منصور؛ عامل تصویب قانون ننگین ، که تروری در انتقام از بود (بهمن۱۳۴۳)، مجاهد بزرگ؛ هم بازداشت و محکوم به شد ولیکن در دادرسی مجدد به ، تنزل یافت و لغایت ۱۳۵۵ (به مدت ۱۳ سال)، در حبس بود. لذا عراقی، آزاد نبود که بتواند به نزد امام (که تبعیدی در بورسای بود) برود. بنابراین چنین سفری در ۵۶-۱۳۴۳ به عراق و ملاقات با امام، اصلاً انجام شدنی نبود. امام خمینی بعد از بازداشت در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ به ترکیه شدند و عراقی همراه با یاران حزبی خود، طی اولتیماتومی، مهلتی ۱۵ روزه به جهت بازگرداندن امام دادند و با اقدامات مختلفی از قبیل تحصن در محوطه زندان و... در تکاپوی آزادی و رجعت امام بودند. که ترتیب‌اثری داده نشد و لذا اقدام به ترور منصور کردند. اما همگی بازداشت و تعدادی محکوم به اعدام شدند که عراقی هم تا ۱۳۵۵ که مشمول عفو شد، گرفتار بود و لذا مجالی برای خروج از ایران و بلکه زندان نداشت. البته در سال ۱۳۵۷ عازم شد و مدیریت برنامه‌های امام خمینی را بر عهده گرفت و در هم به ایران برگشت. او در سال ۱۳۵۸ ترور و به شهادت رسید و... ثالثاً) امام خمینی در طی ۳۵ سال مبارزه خود، عبارت را در کنار عبارت ، منحوس می‌نامید (که احتمالاً ناشی از تنفر او از در قالب جمهوری‌خواهی و سپس سلطنت‌گزینی رضاخان پالانی بود) و این کلمه از ۲۰ مهر ۱۳۵۷ در نزد امام، موضوعیت مطلوب یافت که قبلاً در سلسله «چالش‌های امام در تشکیل نظام»، مورد اشاره قرار داده‌ایم. لطفاً 👈اینجا👉 و 👈این‌جا👉 را ملاحظه فرمایید. بنابراین کلمه جمهوری در سال ۱۳۴۳ مذکور، اساساً در لسان امام، محلی از إعراب نداشت که بخواهند استقرار آن‌را دومین مأموریت خود بنامند. بلکه ایشان همیشه از عبارت ، استفاده می‌کردند. مضافاً که ، در نهضت نیمه خرداد ۱۳۴۳، صرفاً در صدد مبارزه‌ای در حد و لغو کاپیتولاسیون بودند نه سرنگونی شاه و تشکیل حکومتی جدید. و بلکه بعد از تبعید از ایران به این فکر افتادند و در سال ۱۳۴۸ نظریه خود را مورد تحقیق و تدریس و پردازش قرار دادند آنهم با پرهیز از آراستن آن به عباراتی از قبیل؛ سلطنت و مشروطه و جمهوری. رابعاً) این ادعا با حدیث ، تعارض دارد که... ...ادامه دارد. ✍حسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | نظرات ۱۴۰۴/۴/۱۷
هدایت شده از پژوهشگاه حم
حجةالاسلام : «... رفتیم خدمت امام، با همان خلوصی که داشت گفت حاج آقا واقعاً خیلی خوب می‌شد اگر این چیزی که شما می‌گویید اتفاق بیافتد. وضع خیلی خوب می‌شود. امام فرمود: بله وضع مردم هم خوب می‌شود، ولی ما مأمور به انجام چنین کاری نیستیم. آقای عراقی سمج هم گفت: آقا چی گفتید؟ امام فرمود: ما برای دیگری آمدیم، وضع مردم هم در حاشیه خوب می‌شود. آقای عراقی گفت: برای چه مأموریتی آمده‌اید؟ امام فرمود: برای سه مأموریت: اول، سرنگون کردن حکومت پهلوی دوم، استقرار نظام اسلامی سوم، دادن پرچم اسلامی به دست صاحب اصلی‌ش» ➕ «...یک وقتی در جمع بعضی از مسئولین نظام...، گفتم شهید عراقی و بنده شاهد چنین حرفی از امام بودیم. حالا دو مورد آن اتفاق افتاده، سومین آن یعنی چی؟ یکی گفت من از امام می‌پرسم. بعد رفت و اینقدر از امام اصرار کرد که آقای عراقی همچنین چیزی از شما شنیده‌، آیا درست است؟ امام فرمودند: بله درست است. گفته بود: دو تا از آنها محقق شده سومی چی؟ امام فرمودند: سومی هم خدا إن‌شاءالله می‌خواهد و می‌شود. (خیلی امام پرهیز داشت) او اصرار کرده و گفته بود: شما هستید که این را به دست صاحبش می‌دهید؟ یا شخص دیگر؟ بعد از اصرار او، امام فرمودند: بعد از من کسی خواهد آمد که پرچم را به دست صاحب اصلی‌اش خواهد داد.» ۱۳۹۲/۱۱/۱۶ 👈متن کامل👉 ☝️از پیام‌های وارده☝️ نقدونظر این روایت☝️ نسبت به 👈روایت قبلی👉 منطقی‌تر و قابل قبول‌تر است اما ⁉️آیا از همان اول، عبارت را بر زبان آورد؟! ..ادامه دارد. ✍️حسینی(منتظر) 🌐 حیفه نبینی | نظرات ۱۴۰۴/۴/۱۸
هدایت شده از پژوهشگاه حم
CSIW_Volume 6_Issue 1_Pages 9-32.pdf
حجم: 1.94M
بررسی نظریه ولایت فقیه در دیدگاه آیةالله مصباح یزدی و سایر صاحب‌نظران ذی‌ربط. ☝️از پیام‌های منتخب☝️ نقد‌ونظر چالش‌های امام در تشکیل نظام (بخش۰۴۹): 👈بخش قبلی👉 ⁉️ولایت فقیه نخبگان یا ولایت فقیه پخمگان؟! 👌صرف‌نظر از این که ممکنست بهترین و جامع‌ترین و حتی عالی‌ترین تعاریف و دفاع از نظریه «ضرورت حاکمیت »، متعلق به باشد، بنظرم عمیق‌ترین اختلاف او با در مسئله است که مسئله بسیار خطیری است: ✅: «جمهوری اسلامی» بدون کلمه‌ای کم‌ یا زیاد 📛: «حکومت اسلامی» بدون حقی برای در آن 👌 مردم را می‌توان در طیفی از تا ، طبقه‌بندی کرد تا نوبت به این سؤال برسد که؛ ⁉️ بر عهده کدام‌یک از آن‌هاست؟! ⁉️توسط و یا ⁉️توسط مردمانی از همه اقشار ولو اینکه قریب باتفاق‌شان در امر تشخیص ولی‌فقیه، کاملاً باشند؟ ❌مصباح: کشف ، کفایت می‌کند و پخمگان (مردمی که اکثراً در امور فقه و ولایت، پخمه هستند)، هیچ حق و سهم و نقشی ندارند بجز طرح مطالبات منطقی خود. 💠امام: علاوه بر کشف توسط ( مردم ولو اینکه پخمه باشند) ➕ هم شرط ولی‌فقیه و حتی (ع) است. ؛ در نزد هم به مدت ۳۵ سال در ردیف ، مطرود بود 👈ولیکن از ۱۳۵۷/۷/۲۰ نظریه امام متحول شد👉 اما مصباح نپذیرفت! فلذا بین او و (از جمله و )، اختلاف شد! ✍️حسینی(منتظر) 🌐 گلچین یک از هزاران 💠 محل ثبت نظرات ۱۴۰۴/۵/۱۸