#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت157
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
علی با خوشحالی رو به زینب گفت
- زینب پاشو مدارک ماشین رو بیار
زینب باشه ای گفت و رفت اتاق خواب، تو این فاصله علی گفت
- بابا شماره ی اقای مرتضایی رو بده، بهش زنگ بزنم ببینم میتونه با صاحب اون خونه حرف بزنه، شاید بتونه یه تخفیفی هم بگیره
حاج اقا شماره رو گفت و علی داخل گوشیش ذخیره کرد. رو بهم گفت
- زهرا جان الان میری ببرمت؟
نگاهی به ساعت کردم، نزدیک یازده شده! مامان هم دست تنهاست امروز قرار بود فرش آشپزخونه رو بشوره، رو بهش گفتم
- اره میخوام برم. ولی تو برو چند قدم راهه خودم میرم
زینب مدارک ماشین رو اورد و علی با یه خداحافظی کوتاه سریع رفت. زینب گفت
- حالا معلوم نیست چقدر طول بکشه تا این ماشین فروخته بشه
- خدا کریمه، من دلم روشنه! ماشینتون خیلی تمیزه مطمئنم زود فروش میره
- تو دلت پاکه دعا کن
یاد حرف اون دوست عراقی که پارسال کربلا رفتیم افتادم میگفت ما عرب ها توی مشکلاتمون با فاتحه برای حضرت ام البنین گرههامون باز میشه، نذر میکنم ماشین با قیمت مناسب زود فروخته شه، هم چند تا فاتحه برای مادر حضرت عباس، خانم ام البنین علیها سلام نذر میکنم، هم پونصد تا هم صلوات نذر سلامتی امام زمان هدیه به مادرشون نرجس خاتون میفرستم.
کم کم آماده شدم تا برم که حاج خانم گفت
- زهرا نهار میخوام قورمه سبزی بذارم بمون همینجا، برا چی میری؟
- ممنون مامان، اخه امروز قرار بود فرش آشپزخونه رو بشوریم، مامان دست تنهاست برم کمکش
- خدا خیرت بده، باشه دخترم
از همه خداحافظی کردم و به خونه برگشتم. با دیدن مامان که تو حیاط فرش رو می شست، شرمنده جلو رفتم
- سلام، مامان میذاشتی میموند خودم میومدم می شستم
- سلام مادر، یه دونه فرشه دیگه، الان تموم میشه
- خب بذارین لباسامو عوض کنم خودم بیام اب کشی کنم
بلند شد و دستی به کمرش گرفت، از درد صورتش مچاله شد
- دیگه کم مونده، تو برو نهار بذار، تا بابات میاد آماده بشه
چشمی گفتم و وارد خونه شدم. لباسهام رو عوض کردم و از فریزر یه بسته گوشت چرخ کرده بیرون اوردم و گذاشتم یخش اب بشه. چند تا سیب زمینی خرد کردم و شستم تا ابش بره، مامان دست به کمر داخل اومد
- بمیرم برات خسته شدی، دراز بکش یکم کمرت رو ماساژ بدم
مامان خدا نکنه ای گفت و کنار پشتی دراز کشید، کمی از روغن کف دستم ریختم و شروع به ماساژ دادن کمرش کردم. کارم که تموم شد، دوتا چایی ریختم و کنارش نشستم. صورتش رو بوسیدم و به صورت مهربونش نگاه کردم.
- سحر خونه ست؟
- اره صبح یه سری بهش زدم.
نهار رو اماده کردم و نزدیک اذان باباهم اومد و خواستیم نهار بخوریم که زنگ خونه به صدا دراومد.
چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت158
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
به سمت آیفون رفتم و با دیدن علی سریع در رو باز کردم، به سمت در ورودی رفتم و با دیدنش لبخند پهنی زدم
-سلام خوش خبر باشی
سلامم رو به گرمی داد و پشت سرم وارد خونه شد.
با بابا و مامان سلام و احوالپرسی کرد و بعد از شستن دست و صورتش کنار بابا نشست
- تونستی کاری بکنی؟
مامان و بابا که از قضیه خبر نداشتن، به هم نگاه کردن و علی گفت
- اره خدا روشکر همه چی جور شد
خداروشکری گفتم و اجازه دادم علی خودش تمام ماجرا رو تعریف کنه، وقتی حرفش تموم شد بابا گفت
- کار خوبی کردی علی اقا، والا دیشب که حاج اقا گفت خیلی شرمنده شدم. چون فعلا دستم خالیه، اما اگه یه ماه صبر میکردن یکی از چکهام نقد میشد
- نه پدر جان این چه حرفیه، لطف شما همیشه به ما رسیده، فقط...
ادامه ی حرفش رو خورد و نگاهی به من کرد.
با نگرانی گفتم
- فقط چی؟ چیزی شده
دستی پشت گردنش کشید و به زمین نگاه کرد.
-فقط خواستم بگم با شرایطی که...پیش اومد فکر نکنم بتونیم عروسی رو تو تالار بگیریم. راستش من به خاطر همین اینجام، گفتم اول با شما صحبت کنم، اگه از طرف شما مشکلی نباشه میرم بابا و مامان رو راضی میکنم.
نگاهم به قیافه ی مهربون و نگرانش بود، چرا باید به خاطر این قضیه ناراحت باشه، مامان گفت
- نه پسرم چه اشکالی داره! عروسی خودتونه هر جور به نظرتون صلاحه همون کارو بکنین.
بابا هم ادامه داد
- اینکه خجالت و شرمندگی نداره علی اقا! شرایط تو رو درک میکنم.
همونطور که لبخند روی لبم بود گفتم
- برا این نگران بودی؟ اینکه مهم نیست. مگه عروسی گرفتن تو تالار جزو واجباته که بگیم اگه اونجا نگیریم دینمون بر باد میره. من هیچ مشکلی ندارم
علی نفس راحتی کشید و گفت
- از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، به غیر از پول ماشین مجبور شدم از پس انداز خودمم بدم تا پول خونه جور بشه، ولی نمیخوام بابا بدونه! الان با این شرایطی که من دارم مجبوریم تو خونه یه مراسم خیلی کوچک بگیریم، شاید...
نگاهی تو چشمهام کرد و با کمی من و من گفت
- میخواستم برا ماه عسل ببرمت مشهد، ولی اونم دیگه جور نیست
با خوشرویی گفتم
- اشکالی نداره، چند ماه بعد میریم مشهد. علی جان من اصلا اینا برام مهم نیست. میدونم تو به خاطر خانواده ت داری تمام تلاشتو میکنی و خودتو به آب و آتیش میزنی، نگران من نباش. نهایتش یه مراسم کوچک توخونه میگیریم و فامیلای درجه ی یک رو دعوت میکنیم یه شام مختصری میدیم و تموم میشه.
بابا رو به علی گفت
- با زهرا بالای کوه هم بخوای بری زندگی کنی باهات میاد. خیالت راحت، مثل مادرشه!
همه خندیدیم و بابا گفت
- زهرا خانم نهار مارو نمیخوای بدی؟ صدای روده هامون در اومدا
چشمی گفتم و سفره رو پهن کردم، برای نهار فقط کمی سیب زمینی با پیاز و چرخ کرده پخته بودم، اما با حضور علی بیشتر از چلو کباب بهم چسبید.
چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند رو در کانال میذارم
💠فراز دوم استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
2- اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ قَوِيَ بَدَنِي عَلَيْهِ بِعَافِيَتِكَ أَوْ نَالَتْهُ قُدْرَتِيبِفَضْلِ نِعْمَتِكَ أَوْ بَسَطْتُ إِلَيْهِ يَدِي بِتَوْسِعَةِ رِزْقِكَ وَ احْتَجَبْتُ فِيهِ مِنَ النَّاسِ بِسِتْرِكَ وَ اتَّكَلْتُ فِيهِ عِنْدَ خَوْفِي مِنْهُ عَلَى أَنَاتِكَ وَ وَثِقْتُ مِنْ سَطْوَتِكَ عَلَيَّ فِيهِ بِحِلْمِكَ وَ عَوَّلْتُ فِيهِ عَلَى كَرَمِ عَفْوِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 2: با خدایا! از تو مسألت آمرزش دارم، از هر گناهی که به واسطه ی عافیت بخشی تو، بدنم بر آن توانا شد؛ یا به واسطه نعمت فراوان تو به آن قدرت پیدا کردم؛ یا به واسطه ی رزق واسع تو به آن دست یافتم؛ و یا با پرده پوشی تو، در آن گناه از مردم پنهان ماندم؛ یا هنگام هراسم از گناه، در آن معصیت بر صبر و درنگ تو تکیه کردم و در آن گناه، ازخشم بر من، به حلمت اعتماد کردم و آن را بر عفو کریمانه ات واگذار نمودم، پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزدندگان
💎خدایا اگر امروز با گناهانمون دل مولارو شکستیم ببخش و بیامرز🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸