🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 57 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
57- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يَدْعُو إِلَى الْكُفْرِ وَ يُطِيلُ الْفِكْرَ وَ يُورِثُ الْفَقْرَ وَ يَجْلِبُ الْعُسْرَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 57: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که به کفر میکشد و فکر و تحیّر را زیاد میکند، و موجب فقر میشود و سختی را پیش میکشد؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت117
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- مهسا...اون درختارو میبینی وسط باغچه شکوفه دادن
با سر تایید کرد، ادامه دادم
- تا حالا درباره درختا فکر کردی؟ یه نگاه بهشون بکن، تا وقتی که ریشه ش تو خاکه، زنده ست و شاخ و برگاش رشد میکنه...میوه میده... اما به محض اینکه سر از خاک بیرون بیاره، خشک میشه! مثل ما ادما... تا وقتی که سر به سجده بذاریم و بندگی خدا رو بکنیم خدا هم هوامونو داره و همیشه کمکمون میکنه...اما اگه سرکشی و طغیان بکنیم نابود میشیم. شاید تو ظاهر بگیم خیلیارو میشناسم که هم گناه میکنن و زندگیشون عالیه، خونه زندگی همه چی دارن...اما اینو بدون اون ارامش درونی که خدا میده رو ندارن، از یه طرفی هم فقط این دنیا نیست بلکه اون دنیا دیکه زندگی خوبی ندارن!
اونا دل به این زندگی دو روزه دنیا بستن و دارن خوشگذرونی میکنن اما وقتی مهلت زندگیشون تموم بشه...تازه میفهمن چه کلاهی سرشون رفته!
از یه زاویه ی دیگه هم بخوایم نگاه کنیم هر سال چندماه خدا همه چیز رو ازشون میگیره، به قول ماها که میگیم زمستونا درختا انگار میمیرن...با اینکه خدا ازشون همه چیزو گرفته اما سر از خاک بیرون نمیارن و همچنان متواضعن، چون به خداییِ خدا ایمان دارن و به رحمتش امیدوارن !
چون خدا خودش گفته بعد از هر سختی آسانیه! خدا هم جواب امیدشونو میده و هر سال بهار دوباره شکوفه میدن و پربارتر از قبل میشن.
نگاهم به مهسا افتاد که با دقت به حرفام گوش میکرد و به درختا خیره شده بود.
- مهسا درسته تو همه چیزتو به قول خودت ازدست دادی...اما خدا اینقدر دوستت داشت که عمر دوباره بهت داد تا جبران کنی، بعدشم به جای اینکه زانوی غم بغل بگیری، به این فکر کن هر روز که چشمت رو باز میکنی یعنی یه روز دیگه خدا بهت فرصت داده تا بندگیش رو بکنی!
لبخندی روی لبم نشست.
- ماها اشرف مخلوقاتیم و از این درخت هیچی کم نداریم، بلکه مقام و ارزشمون بالاتر از این درخته، به خدا امید داشته باش و بهش اعتماد کن...به جای اینکه ناشکری کنی و این فرصت دوباره رو ازدست بدی، ناامیدی رو بذار کنار و یه بار دیگه از نو شروع کن. چشمت رو روی رفتار خیلیا ببند و امیدت به خدا باشه، من بعضی وقتا که از رفتار اطرافیانم ناراحت میشم با خودم میگم مهم اینه خدا دوستم داره این خیلی مهمه! شنیدی که خدا خودش گفته: زمین و اسمون رو برای تو خلق کردم تو رو برای خودم۱
این حرف خیلیه ها...خدای با اون عظمت و بزرگی داره میگه تو رو برا خودم خلق کردم
مهسا خدا عاشق بنده هاشه...با مردنت هیچی درست نمیشه، بلکه خدا بیشتر ازت ناراحت میشه...چرا؟ چون میگه که من به تو فرصت دادم تا یه زندگی خوب رو شروع کنی اما تو رد کردی و کاری رو کردی که من دوست ندارم.
اینکه تو خودتو از زندگی خلاص کنی، هیچی رو تغییر نمیده...اون دنیا باید جوابگوی خدا باشی، از یه طرفم بگو ببینم دلت میاد پدرو مادر و برادرت رو که اینهمه دوستت دارن داغدار کنی؟ این فکرا کار شیطانه که میخواد تو رو از رحمت خدا ناامید کنه و هی بهت بگه اوناهم ازت خسته شدن!
به نظرم برو با خودت خلوت کن بگو من چیکار کردم که مادرم این حرفو میزنه، مادری که جونش رو حاضره برا بچه هاش بده...!
سکوت مهسا با این حرفم شکست و گفت
- حرفات خیلی آرامش میده زهرا، این مدت هیچ کس باهام اینجوری حرف نزد، فقط سرکوفت و ...
بقیه ی حرفش رو خورد. آهی کشید و ادامه داد
- برای اینکه جلب توجه کنم تو خونه هی بهونه های الکی میگرفتم، دیگه خسته شده بودم از این وضعیت، دوست داشتم خودمو خالی کنم.
حتی دوستامم دیگه بهم زنگ نمیزنن! منم تمام حرصمو روی مامان خالی میکردم، غذا میاورد نمیخوردم و پرت میکردم رو زمین، داد و بیداد میکردم، مامان اگه میگه خسته ست تقصیری نداره، مقصر خودمم. من اذیتش کردم که دیگه صبرش تموم شده
لبخندی به روش زدم و گفتم
- اگه مامانت از دستت خسته بود هیچ وقت به داداشت نمیگفت بیاد پیشت، درضمن مهسا خانم همینکه نگرانته و نمیذاره تنها باشی یعنی هنوزم دوستت داره!
__________________________________________________
۱. فِي الحَديثِ القُدسِيِّ : يَابنَ آدَمَ ، خَلَقتُ الأَشياءَ لِأَجلِك وخَلَقتُكَ لِأَجلي.
اى آدميزاد! همه چيز را براى تو آفريدم و تو را براى خودم آفريدم.
[شرح الأسماء الحسنى: 139]
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ .
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت118
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با این حرفم لبخند کمرنگی گوشه ی لبش نشست. پرده اتاق تکونی خورد، چشمم به علی افتاد، الهی دورش بگردم میدونم که نگرانه!
بدون اینکه مهسا متوجه نگاه علی بشه سریع چشم از پنجره برداشتم و به مهسا که بهم زل زده بود نگاه کردم
- چی شده؟ چرا اینجوری نگام میکنی!
- زهرا حالا که دقت میکنم میبینم سعید اشتباه بزرگی کرد که تو رو بیخیال شد و منو انتخاب کرد. از حرفم ناراحت نشو ولی اگه با تو ازدواج می کرد خوشبخت میشد
با این حرفش انگار برق دویست ولت بهم وصل کردن، دوست ندارم این حرفارو بشنوم. اینا مربوط به گذشته ست و من از اینکه وصلت ما بهم خورد و الان همسر علی ام خوشحالم و خدارو شکر میکنم. یه تار موی علی رو به هیچ کس نمیدم، برای اینکه جو رو عوض کنم گفتم
- مهسا تو گفتی که هیچ دوستی نداری درسته؟ من میخوام یه دوستی رو بهت معرفی کنم که تو رفاقت تکه و بهتر از همه ست!
- هر کسی که از گذشته ی من باخبر بشه، تنهام میذاره
- اما این فرق داره! من مدتهاست باهاش دوست و رفیقم، تو بدترین شرایط دستمو گرفت و کمکم کرد. فقط کافیه یه بار صداش کنی!
نفسش رو با آه بیرون داد و گفت
- امیدوارم ولی کی؟
- با امام زمان رفیق شو! ببین برات چیکارا میکنه!
- من یه عمر در حقش بدی کردم و دلشو شکوندم. امام زمان نیازی به من نداره!
- این حرفو نزن، اقا خیلی مهربونه، ختی از پدرومادرمونم مهربونتر! هه ر شب برای گناهای ما باگریه استغفار میکنه، خیلی وقته منتظره ما برگردیم و باهاش دوست شیم.
اه بلندی کشید و حرفی نزد
- مهسا میخوام یه قولی بهم بدی، هیچ وقت دیگه فکر ناامیدی و ...
دوست ندارم کلمه ی خودکشی رو به کار ببرم، حتی شنیدنشم تنم رو میلرزونه! ادامه دادم
- فکر ناامیدی و تنهایی رو نکن، هم خدا و امام زمان باهات هستن. اگه هم یه وقت دلت تنگ شد میتونی رو منم حساب کنی
متعجب بهم خیره شد
- تو دیگه کی هستی، با اون بلاهایی که سرت آوردم نمیترسی دوباره بهت نزدیک بشم؟
لبخندی روی لبم نشست، یاد شعری افتادم. گر نگهدار من ان است که من میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد. جواب دادم
- نه نمیترسم، چون میدونم تو دیگه اون مهسای قبل نیستی، اینو از اون چشمای معصومت هم میشه فهمید. درضمن تا خدا نخواد هیچ برگی از درخت نمیفته!
کمی جابجا شدم و گفتم
- مهسا وقتی برگشتی خونتون و مامانت اومد سعی کن اون مهسای ناامید و خسته رو بذاری کنار و بشی همونی که خدا و امام زمان دوست داره باشی!
باسر تأیید کرد و غمگین خندید
- سعی میکنم، هر چند باید خیلی تلاش کنم.
در حیاط با صدای تیکی باز شد، هر دو چشم به در دوختیم و بادیدن شخصی که وارد شد هر دو مضطرب به سمت در نگاه کردیم.
مهسا دستاش شروع به لرزیدن کرد، سعید وارد شد و موقع بستن در حیاط چشمش به ما افتاد.
چشم هاش رو ریز کرد تا از دیدن من و مهسا کنار هم مطمئن بشه! نایلونی که تو دستش بود روی زمین افتاد، دست هاش رو مشت کرد و خواست چند قدمی نزدیک بشه که علی صداش کرد.
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 58 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
58- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ يُدْنِي الْآجَالَ وَ يَقْطَعُ الْآمَالَ وَ يَبْتُرُ الْأَعْمَارَ فُهْتُ بِهِ أَوْ صَمَتُّ عَنْهُ حَيَاءً مِنْكَ عِنْدَ ذِكْرِهِ أَوْ أَكْنَنْتُهُ فِي صَدْرِي أَوْ عَلِمْتَهُ مِنِّي فَإِنَّكَ تَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفَى فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 58: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب نزدیکی مرگ و اجل میکردد، و موجب قطع امیدها و آرزوها میگردد و عمرها را کوتاه میکند، چه بر زبان آورده باشم یا هنگامی که آن را به یاد آوردم به خاطر شرمندگی از تو از آن دم فرو بستم، یا آن را در سینه پنهان کرده ام، یا من از آن بی خبرم و تو آن را میدانی، زیرا تو به هر سری و مخفی تر از آن آگاهی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت119
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
دست های مهسا به شدت می لرزید طوری که انگار کنترلش دست خودش نبود، نمیدونم سعید چی تو سرش میگذره، فقط به مهسا زل زده و نگاهش می کنه!
بی توجه به سعید، لیوان اب رو به دست مهسا دادم تا کمی اب بخوره، اما لرزش دستاش به قدری بود که نتونست تو دستاش نگه داره، خودم لیوان رو نزدیک لبهاش بردم
- بخور مهسا...
لب پایینش رو با دندوناش محکم فشار میداد،
- مهسا جان، منو نگاه کن، یه ذره از این اب بخور
علی با عجله پله ها رو پایین اومد و سریع سعید رو به داخل برد. مهسا نگاهم کرد، حلقه ی اشک تو چشمهاش جمع شده بود و با پلکی که زد روی گونه ش ریخت
- ازم متنفره زهرا...! اینو از چشماش میتونم بفهمم. من در حقش خیلی بدی کردم، زندگیشو نابود کردم، اون منو نمیبخشه زهرا..
شونه هاش رو ماساژ دادم، نمیدونم سعید برا چی بی خبر اینجا اومده، روبه مهسا گفتم
- اروم باش مهسا، اصلا فکر سعید رو نکن. چندتا نفس عمیق بکش تا آروم شی. قرار شد از این به بعد یه زندگی جدید رو شروع کنی، اوهوم؟ هر چی بوده فراموش کن.
به زور یه قلپ آب خورد، در خونه باز شد و سعید با عجله از پله ها پایین اومدو بدون اینکه نگاهمون کنه با حرص نایلونی که موقع اومدن از دستش افتاده بود رو برداشت و از در حیاط بیرون رفت. علی و مامان هم پشت سرش بیرون رفتن، برادر مهسا بیرون اومد و کلافه گفت
- مهسا همینو میخواستی؟
روبه برادرش گفتم
- کمی ارومتر لطفا! مهسا حالش خوب نیست.
سرش رو به علامت تأسف تکون داد و گفت
- من شرمنده م خانم فلاح، اگه اصرار مهسا نبود اصلا نمی اوردم. الانم مادرم زنگ زده تو راه برگشت به قم هستن، باید زود برگردیم تا نفهمن اینجا اومدیم.
درباز شد و علی و مامان وارد شدن، علی نزدیکم ایستاد و روبه اقا حامدگفت
- شرمنده داداش
اقا حامد که خودش بیشتر از همه ناراحت حضورشون تو خونه مون بود عذرخواهی کرد و گفت
- شما ببخشید، ما دیگه رفع زحمت کنیم بازم ببحشید که مزاحمتون شدیم
خانم جون هم بیرون اومد و کنار مامان ایستاد، مهسا قبل از اینکه بره از همه عذرخواهی کرد.مامان و خانم جون به خونه رفتن، اقاحامد ویلچر رو هل داد و به کمک علی از پله ی جلوی در بالا بردن، بعد از خداحافظی به خونه برگشتم و رو به علی گفتم
- سعید برا چی اومده بود؟
کلافه پوفی کرد و گفت
- اومده بود دفترچه ی خانم جون رو ببره برا فردا وقت دکتر بگیره
- کاش امروز نمیومد، مهسا با دیدنش حالش خیلی بد شد
نگاهی به ساعتش کرد
- خیره ان شاءالله، بریم خونه ی خانم جون، خیلی دیر شد.
- صبر کن از مامان بپرسم ببینم باهامون میاد یانه!
باشه ای گفت و وارد خونه شدیم.
چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#فصلدوم
#قسمت120
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
مامان چادرش رو باز کرد و روی مبل گذاشت.
با دیدن خانم جون که تو فکر بود نگران گفتم
-خانم جون چیزی شده؟
با سؤالم، مامان و علی بهش نگاه کردن، خانم جون با ناراحتی گفت
- نمیدونم حکمت این اتفاق چیه! دقیقا باید زمانی سعید بیاد که مهسا اینجاست. این پسره تازه حالش خوب شده بود ، خدا بخیر کنه!
مامان گفت
- میخواین به مریم زنگ بزنم بگم؟
- نه نمیخواد! پاشو توهم اماده شو بریم تنها نمون. به حاج رضام میگیم شام بیاد
- اخه من بیام شاید حمید و سحر زود رسیدن، میخوام شام بذارم.
- نگران نباش به اونام زنگ بزن بیان اونجا.
مامان باشه ای گفت و بعد از تماس با بابا و حمید آماده شدیم و به سمت خونه ی خانم جون حرکت کردیم.
تو مسیر فکرم به حرفای مهسا بود، کاش میشد ادم دوباره به عقب برگرده و جلوی اشتباهاتش رو بگیره! تو نگاه مهسا پشیمونی رو میدیدم اما هیچ جوری نمیشه کاری براشون کرد. شایدم من اشتباه میکنم و خدا خودش تقدیر دیگه ای رقم بزنه!
تزافیک خیابون و بوق های ممتد راننده ها باعث شد از فکر بیرون بیام.
نگاهی به بقیه کردم، هیچکس حوصله حرف زدن نداره و انگار همه مثل من حالشون گرفته شده!
بالاخره رسیدیم. علی ماشین رو نگه داشت، خانم جون کلیدش رو از کیف دستی کوچیکش دراورد و بهم داد
- زهرا بیا در رو باز کن
چشمی گفتم و از ماشین پیاده شدم، کلید رو داخل قفل چرخوندم و در رو باز کردم. خانم جون زودتر از همه وارد شد و پشت سرش مامان رفت. منتظر موندم علی ماشین رو قفل کنه و بیاد.
هر دو وارد خونه شدیم، چادرم رو از سرم باز کردم و با دیدن مامان که با تلفن حرف میزد وارد خونه شدیم.
سریع مانتو و روسریم رو باز کردم تا زودتر به طبقه ی بالا بریم.
مامان تلفنش رو قطع کرد و قبل از اینکه کارمون رو شروع کنیم چند پیمانه برنج داخل سینی ریخت و همونطور که مشغول پاک کردنش بود رو بهم گفت
- زهرا قبل از اینکه بالا برین، یه بسته چرخ کرده از فریزر بهم بده استانبولی بپزم.
چشمی گفتم و کاری رو که میخواست انجام دادم. به همراه خانم جون و علی به طبقه ی بالا رفتیم، قبل از همه یه سری وسایل قدیمی مثل صندوقچه و ظروف مسی رو جمع کردیم و علی به زیر زمین برد. بقیه ی وسایلی هم که لازم نداشت به درخواست خانم جون به پسر حسن اقا که سمساری داشت علی زنگ زد و قرار شد تا دوساعت دیگه همه رو جمع کنیم بیاد ببره. چندتایی از وسایل قدیمی رو با اجازه خانم جون برداشتم تا خونه خودم ببرم.
کارمون که تموم شد علی به خواست خانمجون قرار شد اب حوض رو کامل پر کنه، وقتی کامل پر شد، استینهاش رو بالا زد و لبه ی حوض ایستاد تا دست و صورتش رو بشوره!
دوباره شیطنتم گل کرد و به سرم زد از پشت هلش بدم بیفته تو آب، پاورچین پاورچین به سمتش رفتم و تو یه حرکت هلش دادم بیفته تو آب، اما هل دادن من همانا و گیر کردن پام به لبه حوض همانا! با سر رفتم تو حوض!
چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌
♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
سلام شبتون بخیر دوستان عزیز
متاسفانه مادربزرگ عزیزم به رحمت خدا رفتن ممنون میشم برای هرکسی مقدوره نماز شب اول قبر و یه زیارت ال یاسین بخونه
فاطمه بنت محمد حسن
.
.
سلام شبتون بخیر از عزیزانی که پیام تسلیت فرستادن و نماز خوندن تشکر میکنم ان شاءالله خداوند عزیزانتون رو براتون حفظ کنه و امواتتون رو بیامرزه و با اهل بیت محشور شن 🙏
.