eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
517 عکس
83 ویدیو
118 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه نظری
🔴پاسخ به شبهات مخالفان فلسفه اسلامی ⬅️متاسفانه یکی از مواردی که مخالفان از آن سو استفاده می‌کنند، م
🔴پاسخ به شبهات مخالفان فلسفه اسلامی ♨️ . ⬅️در پاسخ ممکن است اشکال کنید که "ماده در هر مرحله‌ای استعداد صورتی را دارد؟" اين استعدادها در واقع چيست؟ آيا بنا بر اينکه ماده در هر مرحله‌ای استعداد صورتی را دارد، نمی‌توان گفت پس ماده بايد امری مجزای از صورت باشد؟ ⬅️در پاسخ می‌گوییم: 💠ما گاهی ماده اولی را اعتبار می‌کنيم و گاهی ماده ثانيه را. ماده اولی همان هيولای اصلا اولی است که قوه محض است، و ماده ثانيه يعنی ماده در حالی که متعين و متلبس به يک صورت خاص است و مستعد برای صورتی ديگر است؛ مثلا نطفه را که می‌گوييم " ماده ثانيه " به اين معناست که هيولای اولی و قوه محض در آن هست در حالی که اين هيولای اولی الان متلبس به صورت نطفه است؛ نطفه انسان استعداد صورت انسانيت را دارد و نطفه گوسفند استعداد صورت گوسفندی. 💠پس اين استعدادها برای ماده، به يک اعتبار از صورتها پيدا می‌شود؛ يعنی مثلا نطفه انسان که استعداد صورت انسانيه را دارد، اين استعداد مولود ماده است به علاوه صورت نطفه بودن. 💠اينجا حتی موضوع هم دو بيان مختلف ديده می‌شود چون شما عزیزان متوجه آن نمی‌شوید باید توضیحی اجمالی بدهیم. 💠 گاهی می‌گويیم "ماده با هر صورتی ( ماده ثانيه) استعداد صورت خاصی را دارد؛ مثلا دانه گندم که ماده ثانيه است استعداد خوشه گندم شدن را دارد و دانه جو که ماده ثانيه ديگری است استعداد جو شدن را دارد." 💠در اينجا اين استعدادها چيست؟ آيا وقتی ماده صورتی پيدا می‌کند استعدادی در آن حادث می‌شود، يا حقيقت چيز ديگری است؟ حقيقت اين است که صورتها برای ماده بيشتر شکل مانع را دارند نه شکل شرط ،و ما می‌گويیم: در هيولای اولی ،يعنی ماده محض، قوه محض، همان معنا که از همه مراتب طبيعت قابل انتزاع است، استعداد همه صورتها است. 💠اين يعنی: هيولای اولی لاتعين محض است و هرچه شیء غيرمتعين ‌تر باشد قابليتش برای صورتهای گوناگون بيشتر است؛ يعنی استعداد از جنبه عدمی پيدا می‌شود و هرچه شیء بی‌تعين‌تر باشد استعداد صورتهای مختلف در آن بيشتر است. 💠پس اگر ما هيولای اولی را که مجاور عدم محض است اعتبار کنيم، چون فاقد هر فعليتی غير از فعليت قوه است استعداد همه صورتهای عالم را دارد. اما وقتی هيولی متلبس به صورتی شد خاصيت اين صورت اين نيست که به کمک هيولی استعداد جديدی حادث می‌کند، بلکه خاصيت صورت اين است که جلوی همه استعدادها را می‌گيرد الا يک استعداد. هيولای اولی مثل شیئی است که در يک نقطه مرکزی قرار گرفته و براي او در ذات خودش به عدد شعاع‌هایی که از مرکز دايره به محيط آن می‌توان کشيد راه باز است، ولی وقتی هيولی متلبس به صورتی شد مثل اين است که شما برای آن شیء وضعی را به وجود بياوريد که تمام راهها بر او بسته شود غير از يک راه. 💠لذا صورت ملاک تمانع است و صورتها با يکديگر تمانع و تضاد دارند. دانه گندم از آن جهت که دارای ماده اولی است استعداد انسان شدن در او هست، ولی صورت گندم امکان انسان شدن را از او گرفته است؛ همچنين با صورت گندم امکان گوسفند شدن، طلا شدن، جو شدن و... از دانه گندم گرفته شده است، همه امکانات از آن گرفته شده است الا يک امکان و آن امکان خوشه گندم شدن است. 💠پس اين استعدادها حادث نيستند که بگوييد "اين استعدادها از کجا پيدا شده‌اند؟" بلکه استعداد مثل قوه از جنبه عدمی پيدا می‌شود؛ هرچه شیء از نظر صورت ضعيف‌الوجودتر باشد امکانِ شدن در آن بيشتر است و هرچه قوی الوجودتر باشد امکانِ شدن از نظر عرضی برای آن محدودتر می‌شود و از نظر طولی ممکن است بيشتر شود؛ مثلا اگر يک شیء فلان معدن شد امکان اينکه معدنهای ديگر بشود از او گرفته می‌شود، بعد که گياه شد امکانهای بيشتری از او گرفته می‌شود، بعد که حيوان شد امکانهای بيشتری گرفته می‌شود و بعد که انسان شد باز امکانهای بيشتری از او گرفته می‌شود. 💠خلاصه هرچه صورت قوی تر و شديدتر شد امکانات ماده محدودتر می‌شود. پس نقش صورت مانعيت است.✅ 💢 . . . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
✅ فلسفه اسلامی_۲ 1_تفکر فلسفی یونان اندیش است.دغدغه فیلسوفان یونان، تفسیر وتبیین بُعد ماهوی موجودات میباشد. چنانچه وحالات آن یعنی رامصداق میدانست. و درصدد تبیین بود، عالمی که حقیقت راتشکیل میدهد.حکمای پیش از درتوضیح عالم که همان حقیقت موجودات است، امور ماهوی نظیر آب وآتش واعدادو...رابه عنوان ذکر میکردند. نخستین بار حقیقت خارجی رابه دوبُعد و تقسیم کردند. بدین معنا که حقیقت بسان دریایی است که سطح ظاهری آن همان بُعدماهوی موجودات و مساله به مثابه عمق این دریا میباشد. پس به زعم مسلمین،آنچه در یونان گفته شده تنها بیان بخش مختصری ازحقیقت است. درمقاله هفتم کتاب الهیات‌شفا به بیان احکام وجودمی‌پردازد.بنابراین فضای فکری متفاوت ازفلسفه یونان است.یکی به بیان احکام ماهیت میپردازد وحاصلش مباحثی چون و وماده وصورت است.ودیگری از احکام وجود ومسائلی چون تشکیک،وحدت وکثرت،نور و ظلمت،وحدت‌حقه،تجلیات وجود سخن میگوید.به همین دلیل به عنوان نماینده کامل فلسفه یونانی درعالم اسلام،فلسفه مشائی وابداعات بوعلی رابه شدت نقد میکند،زیرابه زعم او بوعلی ازمسیر ارسطو فاصله گرفته.بنابراین فلسفه اسلامی صرفاحاشیه‌ای برفلسفه یونان نیست وازحیث موضوعات واغراض وروش بافلسفه یونان تفاوت مبنایی دارد.گرچه جریان مشائی دربیان احکام ماهوی تابع اصول ارسطویی بودند والبته در الهیات مسیری متفاوت راطی کرده اما دربیان احکام ماهیات به میراث ارسطو وافلاطون اکتفا نکرده وباطرح احیای وپذیرفتن منبع کشف وشهود درفهم حقیقت مسیری جدید درفلسفه ایجادکردند.همچنین در باطرح تفسیری کاملا متفاوت ازاحکام ماهوی نسبت به آنچه در یونان مطرح بود ارائه شد. 2_قید اسلامی درعنوان فلسفه اسلامی افاده کننده تقدسی که مانع از نقدوانتقاد شودنمیباشد.قیداسلامی اشاره به مقام جمع آوری ومنبع ایده‌پردازی فیلسوف دارد.بدین معناکه فیلسوف در اندیشه خود ازفرهنگ اسلامی تاثیر پذیرفته وایده‌های راجهت تفکر اخذ کرده.حال درمقام داوری بایدببینیم اوتوانسته ایده خودرابه نحویک فراروایت کلان به نحو روشمندواستدلالی بیان کند یاخیر؟براین اساس مباحث انتقادی بسیاری دراین مقام شکل گرفته.لذا بامراجعه به متون اصلی فلسفه اسلامی در می‌یابید که اخذ برخی ایده‌ها از اسلام مانع ازشکل‌گیری فضای نقدوبررس بین حکمای مسلمان نشده است. ➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔻 اجزاء جسم_۲ (ماده وصورت) 🔖 ترکیب #ماده و #صورت اتحادی است و این دو در خارج نه به دو وجود بلکه به
🔻اجزاء جسم_۳ (ماده وصورت) براساس آنچه گفتیم به خودی خود، هیچ فعلیتی ندارد و همۀ فعلیتش به این است که پذیرای صورت‌های متفاوت باشد. براین اساس ماده به دو معنا اطلاق می‌شود: الف) :( _ ) ب) : ۱_ ماده اولیه_هیولای اولی: الف) یا قوه واستعدادی است که هیچ شانیتی جز پذیرفتن و قبول کردن صورت ندارد. هیولی نسبت به هرچیزی که با آن روبه رو گردد، قابل و استعداد خواهد بود و جایگاهی جزاین ندارد. حتی هیولی نسبت به چیزی عکس العمل و واکنشی نشان نمیدهد. هیولی یا ماده نخستین صورتهای گوناگونی را میپذیرد ولی واکنش نشان نمیده. این نکته حائز اهمیت است که هیولی یا ماده نخستین، استعداد و قابلیتی میباشد که به نحو مستقیم و بی واسطه فقط پذیرای صورت جسمیه است. لذا هیولی، جوهری است که همه قوه‌ها و استعدادهای ناشی از آن است اما خودش فی نفسه هیچ فعلیتی ندارد. ب) پذیرفتن وقابلیت محض دارای معنا میباشد. اگر دارای معنا نبود فاعلیت نیز معنا پیدا نمیکرد. زیرا فاعل بودن یعنی درغیرخود اثر گذاشتن و تاثیر گذاشتن فاعل در غیرخود، مستلزم آن است که آن شیء از قابلیتِ اثر پذیری برخوردار باشد. زمان بدون آنچه زمانمند خوانده می‌شود، چیزی جز امر موهوم نیست زیرا آنچه زمانمند است از زمان منفک و جدا نیست، بر همین اساس هیولا که همان قوه و استعداد محض است بدون گونه‌ای از فعلیت وصورت فعلی جز در عالم ذهن بهره‌ای از وجود ندارد. از طرفی فعلیت صرف بدون هرگونه قوه و قابلیت نیز در عالم خارج موجود نمی‌باشد. بنابراین در عالم همانگونه که ماده از صورت فعلی منفک و جدا نیست، فعلیت نیز هرگز از ماده و قوه محض منفک و جدا نخواهد بود، به این ترتیب تقسیم موجودات طبیعی به دو قسم و یا به دو قسم بالقوه و بالفعل یک تقسیم تحلیلی و عقلی شناخته می‌شود و از صنف تقسیم‌های فکی و خارجی به شمار نمی‌آید. لذا ماده محض یا هیولا و صورت فعلی دو امر از امور معقول بوده و آنچه معقول است با هیچ یک از حواس ظاهری قابل ادراک نخواهد بود. ╰๛---๛---๛--- ‑ ‑  -   - ⌜@falsafeh_nazari
فلسفه نظری
اجزاء جسم_۴ (ماده وصورت) ۲_ ماده ثانیه: الف) ماده ثانیه مانندِ هیولی وماده اولیه استعداد وقابلیت ص
‌🔻 اجزاء جسم _۵ (ماده وصورت) همانطور که پیشتر گفته شد ، جوهری محسوس است که دارای دو جزء (ماده) وجزء (صورت) میباشد. ۱_جزء بالقوه_ : که عبارت است از توانایی‌های موجود  در اینکه بتواند حالت دیگری را که الان ندارد به خود بگیرد. ۲_جزء بالفعل_ : صورت عبارت است از ذات و حقیقت شیء و هر آنچه که شیء را آن کرده است که هست. به عبارتی صورت، کل ویژگی‌های موجود میباشد. اطلاقات صورت ๛--- ۱_ صورت جسمیه: عبارت است از نفسِ اتصال و ابعاد داشتن (قابلُُ لِابعادِ ثلاث) که در همه موجودات جسمانی مشترک می‌باشد. به عبارتی درجهان، جوهری موجود است که در ذات خود پیوسته بوده و اتصال دارد به این جوهر «صورت جسمیه» و یا «اتّصال جوهری»‌ میگویند. اتصال در فلسفه به معنای شیء است که حقیقتش امتداد و کشش در سه جهت میباشد. پس یا صورت جسمیه که مقوّم جسمیت وحالّ در است درتمام اجسام یکسان میباشد. ✔️ اما درباره حقیقت صورت جسمیه یا همان دوقول وجود دارد: ۱_ارسطو: او ذات وحقیقت جسم را میدانست. امتداد یا ادامه داشتن امری است که قابلیت اندازه‌گیری دارد. امر ممتد گاهی دریک جهت(طول) ادامه داردکه میشود ، وگاهی در دوجهت (طول،عرض) امتداد دارد که میباشد وگاهی در سه جهت (طول،عرض،ارتفاع) امتداد دارد که نامیده می‌شود. بنابراین جسم چیزی است که دارای امتداد و ابعاد باشد. ۲_ابوعلی سینا: اما شیخ الرئیس ذات وهویت جسم را میدانست. به نظر او جسم موجودی است که اجزایش دارای اتصال است. دراین نگاه امتداد عارض بر جسم میشود. یعنی چون اجزاء جسم اتصال جوهری دارد پس چیزی که دارای ادامه و امتداد است را میسازد براین اساس: صورت جسمیه همان اتصال ذاتی جسم است که مُصَحِحِ فرض ابعاد ثلاثه (امتداد) در آن میباشد. شیخ الرئیس در تعریف جسم میگوید: الجسمُ جوهرٌ واحد متصل براین اساس صورت جسمیه عبارت است از: هیئت اتصالی اجسام که دارای مقدار و جوهر ممتدّ ذو ابعاد است. به اعتقاد انقسام پذيری و پيوستگی به يکديگر وابسته اند و هردوی آنها عَرَض لازم صورت جسميه محسوب ميشوند. براساس آنچه گفته شد دو اطلاق ومعنای مهم از اتصال وجود دارد: ۱_به معنای اتصال جوهری يا صورت جسميه که در اين معنا اتصال ذاتی شیء و از جواهر است. ۲_ به معنای امتداد که در اين معنا اتصال نوعی کميت و از اَعراض است. 👤 ╰๛---๛---๛-------------------@falsafeh_nazari