eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
455 عکس
74 ویدیو
64 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
بررسی تعریف علامه مظفر از یقین بدون شک مرحوم از جمله فقیهان واصولیون و عالمان بزرگ دوران معاصر میباشد. هرچند قدرِ این عالمِ گرانقدر ناشناخته باقی مانده اما این امر چیزی از وزانت علمی ایشان کم نمی‌کند. بااین حساب کتاب ایشان سالیان درازی است که محور تدریس علم منطق در حوزه های علمیه میباشد. کتابی که با وجود درخشش نام نویسنده عالم ومحققش، اثری دقیق در حوزه نمی‌باشد، وحاوی اشتباهات روشی وتحقیقی است. از جمله این اشتباهات، تعریف ایشان از مساله میباشد. حکماء و منطق دانان پیشین در تعریف یقین  گفته اند: (اعتقادُ الذی لایَحتَمِل النَقیض ولا یُمکن زواله) یعنی یقین اعتقاد وتصدیقی است که دو ویژگی جزم و زوال ناپذیری دارد. به این معنا که اگر تصدیقی برای انسان حاصل شود، یا نسبت به احتمال وقوع نقیضش تردید دارد که دراین حالت حاصل شده، یا آنکه تصدیق فوق احتمال نقیض ندارد، که دراین صورت محقق میشود. در عین حال اگر اعتقاد فوق زوال ناپذیر باشد وتغییر نکند، یقین به معنی اخص وفلسفی آن محقق میشود. مثلا: درتابستان هوا گرم است، قطعا فردی که در گرمای تابستان این تصدیق برایش حاصل میشود احتمال اینکه شاید هوا سرد باشد و او اشتباها گرما را درک کرده (لایَحتمل النقیض) را نمیدهد. و البته اذعان دارد که این مساله تغییر نمیکند وامکان ندارد که ساعت ولحظه ای بعد به این مساله که گرمایی در کار نبوده و او درواقع سرما را درک کرده اذعان کند (لا یحتمل الزواله). بااین حساب شرطی دیگر در تعریف یقین اخذ کرده (الاعتقادُ مطابقُ للواقع الذی لا یحتملُ النقیض لا ان تقلید) ایشان شرط مطابقت با واقع را در وجود یقین در نظرگرفته، گویی پس از تحقق تصدیقِ لایحتمل النقیض وزواله حال باید بررسی کرد که آیا این چنین تصدیقی مطابق عالم خارج هست یانه؟؟در این موقف شبهه موسس مطرح میشود. از آنجا که انسان به نحو مستقل امکان دسترسی به واقع راندارد، لذا هیچ راهی جهت انطباق یقین با واقعیت وجود ندارد. پس یقین و برهان یقینی که غایت اصلی منطق و است هیچگاه محقق نمیشود. در نقد نگاه فوق باید گفت حاصل جمعِ تصدیقی که لایحتمل النقیض میباشد وزوالش متصور نباشد، قطعا انطباق با خارج است. اساسا صدق باواقع شرط عارضی یقین نمیباشد، که بخواهیم مانند مرحوم مظفر آنرا شرط تحقق یقین بدانیم، که حالا این نقد وارد شود که ملاک انطباق ادراک یقینی با خارج چیست؟؟ بلکه انطباق با خارج به نحو اندماجی در ضمن تصدیق یقینی ملحوظ است. یعنی وقتی ما مطمئن هستیم که الان هوا گرم است و احتمال نقیض و زوالش را نمیدهیم، خود به خود آنرا مطابق با واقع میدانیم ودیگر نیاز نیست که فرایندی دیگری طی کنیم که ببینم آیا گرمایی که درک کردیم مطابق با واقع هست یانه!!!! به عبارتی شرط انطباق با عالم خارج، شرط ضمنی یقین است، وقتی احتمال نقیض وزوال اعتقادی را نمیدهیم در ضمن آن مطابقت با خارج نیز محقق میشود. شرط انطباق باخارج بدان صورت که مرحوم مظفر میگوید شرط انضمامی یقین نیست. یعنی اینطور نیست که وقتی احتمال نقیض وزوال اعتقادی راندهیم حالا در پی این باشیم که آیا این عقیده مطابق خارج هست یانه. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 💠فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
✅ بدون شک مرحوم از جمله فقیهان واصولیون و عالمان بزرگ دوران معاصر میباشد. هرچند قدرِ این عالمِ گرانقدر ناشناخته باقی مانده اما این امر چیزی از وزانت علمی ایشان کم نمی‌کند. ⌜@falsafeh_nazari
۱۰.m4a
36.54M
─⊰⊹❋✿✿❋⊹⊱─ ❀› ❀› ◎مدخل 【مبادی عام فلسفه عبارتند از: اصل واقعیت، اصل هوهویت(شیئیت عام) اصل شیئیت خاص، اصل امتناع نقیضین】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
۱۱.m4a
36.45M
─⊰⊹❋✿✿❋⊹⊱─ ❀› ❀› ◎مدخل 【فلسفه از عوارض ذاتیه وجود بماهو موجود سخن میگوید】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
۱۲.m4a
30M
─⊰⊹❋✿✿❋⊹⊱─ ❀› ❀› ◎مدخل 【علوم تنها در صغرای قیاس میتوانند به فلسفه کمک کرده و مدد برسانند.】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
🔹یلدا نزد ایرانیان باستان شبی نحس ونامبارک بود....زیرا نماد غلبه تاریکی(شب) بر نور (خورشید_روز) بود...لذا عموما این شب را تا به صبح با عبادت و دعا ونیایش سپری میکردند تا نحسی این تاریکی بلند (بلندترین شب سال) تمام شود و جهان با نور (میترا _ودر زمان زرتشت بانور اهورامزدا) روشن ومنور شود...برای آنها فردا روز (روز اول زمستان) روز مبارک و مقدسی بود، زیرا نماد بازگشت شکوهمندانه نور وغلبه جلوه اهورامزدا(خورشید) بر تاریکی اهریمن بود بنابراین به جشن وشادی وقربانی کردن میپرداختند. ❀› هاشم رضی، گاهشماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۵۵۴ و ۵۵۹ 🔸بعد از اسلام شب وروز به یک اندازه جلوه رحمانی حق‌تعالی شمرده شدند...شب دیگر نماد غیبت نور وغلبه تاریکی(جلوه اهریمن) نبود..بلکه فرصتی جهت خلوت وعبادت بود. لذا بلندترین شب سال بسان بلندترین لحظه برای عبودیت وبندگی است. در نگاه توحیدی اسلام همه چیز وجه‌الله و آینه ظهور اسماء وصفات حق تعالی است. پس میتوان این شب را فرصتی جهت انجام آداب وسنن دینی نظیر صله رحم و کنارهم بودن دانست. ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
✅سرمایه داری در یک دقیقه گرچه کلیپ فوق طنز است وجهت انبساط خاطر ساخته شده اما وقتی آنرا دیدم یاد ادوار مختلف و ظلم وستم‌های آن به جوامع بشری افتادم. قسمت اول فیلم که آن فرد با ولع مشغول غذا خوردن است وطوری ایستاده که مبادا فرد پشتی در سفره او سهیم باشد، شبیه دوران اولیه سرمایه‌داری یا همان است. دورانی که با پناه بردن به تئوریهای فلسفی و و درنهایت با طرح مباحث اقتصادی توانست توجیهی جهت چپاول وغارت سرمایه و نیروی کارگر پیدا کند وبا ولع به خوردن ثروت ملتها وجوامع پرداخت. تا جایی که جهت دم افزونی سود سرمایه فرهنگ ملتها رافاسد وانسانها را دچار ازخودبیگانی والیناسیون کردند. قسمت دوم فیلم آن فرد پشتی جرات میکند و دست به سفره میبرد تا لقمه‌ای نصیبش شود. تطابق دارد با اواخر قرن نوزدهم و ظهور نخستین جنبش‌های کارگری که بامبارزات بسیار خونین همراه بود. ودرنهایت انقلابهای بولشویکی که ابتدا در روسیه بود وبه تدریج تا لهستان ومجارستان ورومانی پیش رفتند. در نهایت مجبور شد به جنبش‌های کارگری امتیازهای از قبیل تاسیس سندیکاها و انواع بیمه ومدارس دولتی و....بدهد که مصادف است با طرح دولت ارشادی و ظهور . ..که البته این ادوار با کلیپ فوق انطباق نداد...ولی قسمت آخر فیلم بسیار شبیه است به دوران سوم سرمایه داری که دوران است. از دهه هفتاد میلادی نظام سرمایه داری مشغول پس گرفتن امتیازاتی شد که در اوایل قرن بیستم به انجمن‌های کارگری داده بود. طرحهای اقتصادی و همگی در راستایی بازپس گیری سود سرمایه‌ای بودکه در دهه‌های قبل، لیبرالیسم به خاطر از سرگذراندن خطر جنبشهای رادیکال کارگری اجبارا پرداخت کرده بود وتن به طرح نوعی دولت ارشادی وحامی کارگران داده بود. در دوران جدید سرمایه داری باشدت بیشتر دست کارگران و سایر انسانها را از ثروتهای ملی واجتماعی دور کرده است. همچنین لیبرالیسم با چهره‌ها ومدلهای مختلف در راستای چپاول حداکثری انسان وطبیعت برآمده است. قسمت آخر فیلم که آن فرد طماع دست نفر پشتی را از لقمه کوتاه میکند ودرنهایت با کلماتی او را تهدید یا نصیحت میکند تادیگر دست به سمت سفره دراز نکند، شبیه ماله‌کشیهای فلسفی_علمی و و و ودیگر عمله و اَکَله سرمایه داری است که باحرفهای مثل هنربرای هنر، علم برای علم، جوامع و....سعی میکنند جنایات لیبرالیسم را علمی ومنطقی جلوه کنند، تا دیگر کسی جرات برپایی جنبشهای ضد لیبرالیستی را نداشته باشد. در واقع این گروه باطرح گفتمانهای مختلف فلسفی وعلمی وهنری در دهه‌های اخیر سعی کردند هرگونه شورش بر علیه هژمونی بین المللی وحاکمیت لیبرالیسم را غیرطبیعی جلوه کنند. گویا پذیرش نظم فراماسون_سرمایه داری جهانی امر طبیعی است وهرکس برعلیه آن فکر کند، قلم بزند وسخن بگوید، فردی مستبد ومتوهم و روان پریش وغیرطبیعی است. ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
✅ بحران انرژی در غرب جریان سالهاست که خطاب به منتقدین و تمدن میگویند: از محصولات تکنولوژیک وصنعتی ، مثل گوشی همراه وکامپیوتر وبرق واتومبیل و.... استفاده میکنید ودر کمال وقاحت در مذمت آنها ونقد فرهنگ و تمدن غرب سخن میگویید؟؟ گفتارتان با عملکردتان در تعارض است واگر با غرب مشکلی دارید از فرآورده‌های تمدنی آن استفاده نکنید وآنگاه زبان به تعریض بگشایید. گرچه جریان روشنفکری درنقد تعصب و رفتار تعبدی مومنان نسبت به دستورات وارزشهای داد سخن سر داده و گفته‌اند وتاخته‌اند، اما در مواجهه با غرب گویا به رفتار تعبدی معتقد وملتزم هستند‌. مادام که از صنعت وتکنیک جدید استفاده میکنیم نباید نقد وتعریضی روا داریم وباید نسبت به غرب جانب رواداری درپیش گرفت، چه اینکه مدیونشان هستیم و...الخ. در این اثنا جنگ و حقیقتی را عیان ساخت که پیش از آن صرفا در عالم نظر ومقام اثبات قابل طرح بود وآنهم اینکه با منع صادرات انرژی از روسیه به اروپا، غرب دچار بحران شدید انرژی شده است. واین بحران، چرخ صنعت وتکنولوژی غرب را معیوب ساخته. چه اینکه در رگهای ماشین تکنولوژی و در تاروپود غول صنعت، خونِ نفت وگاز جریان دارد، مادام که به این تشکیلات انرژی نرسد، اتومبیلهای لوکس وپیشرفته به درشکه تنزل یافته و اگر تختِ بند اسب وستوران شود بدرد رفت وآمد میخورند، وگرنه ماشین بدون سوخت، آهن پاره‌ای است لایعلم وبی خاصیت. کوتاه سخن آنکه، حیاط غرب به انرژی شرق وابسته است. گویا مدرنیسم صورتی است که ماده تحققش انرژی شرق است. وصورت بی ماده، طرحی است خیالی که قامتش به اندازه وهم و رویا میباشد. البته ماده نیز در صورت افاضه صورت به فعلیت میرسد، اما شرق در گذشته خویش همیشه دارای ماده وصورت مستقل تمدنی بوده. ودر بقای خود نیازی به انرژی غرب نداشته. یک بار در تاریخ تحقق یافته وآنهم در رگ وپی کالبدش، نفت وگاز وانرژی شرق جریان دارد. رَجها و خشت این بنای باشکوه از شرق غارت شده، این عمارت چشم نواز شان تمدنی مستقلی ندارد، زیرا در اوج اقتدار و بسط هژمونیکش، اگر نفت وگاز به حلقومش نرسد به احتضار افتاده و لکنت زبان پیدا میکند. به همین دلیل است که مدرنیته از بدو پیدایش توام با جنگ واستعمار و کشورگشایی بوده. او حُکمِ درختِ مویی را دارد که برای پیدا کردن آب وامتداد زنده بودن، به هر سو میرود ومیچسبد تا بلکه با یافتن انرژی بقاء خود را تضمین کند. غرب در ترس از دست رفتن انرژی شرق روزگار را میگذراند از این رویی با استقلال طلبی و روحیه مبارزاتی و ضد استعماری شرق در تقابل همیشگی است. پ.ن: چند کلیپ به متن فوق انضمام یافته، که درباب بحران انرژی غرب است. ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari