✅ حکایت ماهیت_۲
چنانچه گذشت بنابر قرائت #آیت_الله_مصباح_یزدی #ماهیت عبارت است از حدونفاد #وجود ،لذا ماهیت ازهویت وافراد خارجی حکایت نمیکند، بلکه برتمام شدن حدوکمالات موجود دلالت میکند.لذابه نحو مجازی به موجود خارجی میگوییم درخت، مفهوم ماهوی درخت به هیچ حقیقتی دلالت نمیکند بلکه تنهابر تمام شدن کمالات اشاره میکند.درخت یعنی، نداشتن قوای ادراکی ظاهروباطن، فقدان قوای تحریکی، وعدم قوه عاقله.
امابرخی ازشاگردان ایشان به نقد قرائت استادمصباح پرداخته وقائلندکه اگر اتصاف موجودات به ماهیت مجازی باشد، پس میتوان به درخت گفت انسان وبه انسان گفت سنگ و...الخ. زیرا امر مجازی ملاکی جهت صدق حقیقی ندارد.وضع وکاربردش به اعتبارجاعل است ونسبتی با حقیقت ندارد.حال آنکه نمیتوان عنوان هرماهیتی رابه دیگری حمل کرد.انتقادات دیگری به این نگاه وارداست که تفصیلش دراینمختصر نمیگنجد.
قرائت دوم که موضع انتقادی نسبت به نگاه آیت الله مصباح است مربوط به #آیت_الله_فیاضی میباشد.
#استاد_فیاضی قائل است که ماهیت حقیقتااز موجودخارجی حکایت میکندوبرآن صدق میکند.
ایشان به این مطلب اکتفانمیکندوقدمی دیگر جلو آمده ومیگوید حال که ماهیت بر فردخارجی صدق میکندپس درخارج هم ماهیت موجوداست. البته برای احتراز از باوربه #اصالت_ماهیت میگوید چنانجه قائل شویم که ماهیت یک هویت حقیقی است و وجودفاقدهویت وخارجیت است، اصالت ماهوی شدیم.اما اگر بگوییم ماهیت و وجود هردو درخارج موجودند بالحقیقه، منتهی وجودشان به نحو اتحادی است،دیگر در وادی اصالت ماهیت وارد نمیشود.
اما اینکه بگوییم وجودوماهیت هردو هویت حقیقی خارجی دارند، سخنی مبهم است.میتوان از قول استادفیاضی دوگونه تعبیر کرد.
اول: منظوراین است که دریک متن وجودی حیثیتهای مختلفی وجود دارد.متن واقعی حقیقت وجوداست ودرعین حال ماهیت هم براو صدق میکند.بهعبارتی درخارج یک انسان وجود داردولی در ذهن ما دومفهوم است.مفهوم وجودومفهوم ماهیت که هردو مفهموم ذهنی برآن هویت خارجی صدق میکند.
چنانچه منظورایشان این تعبیرباشد، باقواعدکلی حکمت اسلامی سازگاراست وقابل پذیرش میباشد.
گرچه ایت الله مصباح منکر این قول است ومیگوید یامفهوم وجود صدق میکند وماهیت صدق نمیکند یابرعکس. اماعموم فلاسفه گفته اند هیچ اشکالی ندارد.
تعبیر دوم اینکه خود ماهیت درخارج موجوداست.وهمچنین حقیقت وجود هم یک هویت است ودرخارج موجود میباشد.
به عبارتی ایشان میگوید درعالم خارج یک هویت واحد موجود است واز آن دومفهوم در ذهن حاصل میشود.مفهوم وجود ومفهوم ماهیت.
به موازات مفهوم وجود در ذهن یک هویتی درخارج است که اسمش راگذاشته ایم وجود.وبه موازات مفهوم ماهیت یک هویتی درخارج وجود دارد به نام ماهیت....اما درعین حال این دوتا هویت در عالم خارج دوهویت نیستند بلکه یک هویت هستند.
استاد فیاضی برای تایید نظرخویش مثال خداوند رامیزند.مبنی براینکه حق تعالی هم عالم است هم قادر.هم رحمان است وهم رحیم و..الخ.
یعنی یک متن وجودی که مصداق حقیقی هویات مختلفه است ودرعین حال یک حقیقت واحدمیباشد.
اماباید اذعان داشت که منظوراز اسماء خداوند این است که درخارج یک حقیقت واحد وجود دارد که منشاهمه اوصاف را دارد.وگرنه اینطور نیست که درخارج یک هویت علمی خداوند داشته باشد که جداومستقل از هویت رحمانیت خداوند است.
🔸نقدی که به جناب استادفیاضی وارد میشود این است که....خارجیت،موجودیت،تشخص سه ذاتی وجود میباشند.وماهیت به ماهو فاقداین سه امرذاتی است.
چنانچه قائل شویم که شیئیت ماهیت درخارج موجود است وشیئیت وجود هم موجود باشد.یعنی گفتهایم: ساحتی از هویت خارجی ذاتیاتی چون خارجیت،موجودیت،تشخص دارد(ساحت وجود) وساحتی از آن فاقد این سه بُعداست(ساحت ماهیت)واین مساله #اجتماع_نقیضین میباشد وباطل است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
برخی ازشاگردان #آیت_الله_مصباح_یزدی درموضع انتقادی نسبت به قرائت ایشان، ماهیت راحکایتگر هویت و فردخارجی میدانند. این قرائت مربوط به #آیت_الله_فیاضی میباشد.به زعم ایشان ماهیت و وجود هردو در خارج موجودند.
@falsafeh_nazari
✅حکایت ماهیت_۳
چنانچه گفته آمد، درصورت پذیرش #اصالت_وجود این سوال مطرح میشود که حمل #ماهیت برافرادوهویات خارجی به چه نحواست؟؟اگر وعاءحقیقت را #وجودفراگرفته وبه چیزی غیرازخودش مجال ظهوروتحقق نداده، پس عناوین ماهوی دلالت برچه چیز دارند؟؟ به اعتقاد #آیتالله_مصباح_یزدی ماهیت حکایت ازوجودنمیکندبلکه حاکیازفقدان وجود است. وبه نظر #استاد_فیاضی ماهیت از خودماهیت حکایت میکند،زیراماهیت درخارج تحقق دارد.گرچه سعی ایشان درتنقیح محل نزاع، احتراز ازمحذور #اصالت_ماهیت است،اما کلام ایشان توام باابهام وجرح است.
اما دربین حکیمان متاخر #حکمت_متعالیه پاسخ دیگری وجود دارد. به اعتقاد #حکیم_ملا_علی_نوری و #حکیم_آقا_علی_مدرس_طهرانی ماهیت حاکی از وجود میباشد. به عبارتی ماهیت شانیت حکایی دارد امانه از فقدان وجود ویا ماهیت خارجی بلکه از وجود حکایت میکند.گرچه ماهیت هیچگاه حقیقت وجود خارجی را در ذهن حاضر نمیکندزیراحقیقتوجودتوام باخارجیت وآثارمعین است،اما نمود وپدیدار وجود خارجی است وروایتی توصیفی از آن برای ذهن ارائه میکند.
#استاد_مرتضی_مطهری درتوصیف چیستی وحکایتگری ماهیت، به سبک حکمای متاخر عمل کرده.وباتوضیح وتفصیل مستوفی شان ماهیت را تبیین کرده.
توضیح آنکه موجودیت دومعنا دارد.اول: موجودیت یعنی صدق مفهوم برهویت خارجی.دوم: خودهویت خارجی. مثلا مفهوم علت،امری نیست که درخارج فردمشخص داشته باشد،بلکه مفهومی است که برموجودات خارجی صادق است.یعنی علت درمعنای اول موجودنیست ودرمعنای دوم موجود است. اما مفهوم درخت، نه تنها برموجود خارجی صدق میکند، بلکه میتوانیم به فردخارجی اشاره کنیم وبگوییم درخت است.لذا درخت درهردومعنا موجود است.
براین اساس ماهیت درمعنای اول موجوداست، مفهوم وصورتی است که برحقایق خارجی صدق میکند امادرمعنای دوم موجود نیست،یعنی وعاءخارج راوجود فراگرفته نه ماهیت. لذا نمیتوانیم بگوییم هویت خارجی انسان است ولی میتوانیم بگوییم عنوان ماهوی انسان براین هویت و وجودمتعین خارجی صدق میکند.به عبارتیآنچه درخارج است وجودات متعین ومحدود میباشند.پس از حاصل شدن صورت آن وجودات محدود، ذهن آنهارا به صورت قالب مستقلی به نام ماهیت اخذ میکند.بنابراین ماهیت حکایت از وجودمحدود میکند.
#شهید_مطهری ماهیت را نقشِ وجود در ذهن میداند. و #علامه_طباطبایی ماهیت را ظهور وجود برای ذهن میداند.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
بر مبنای #اصالت_وجود وعاء حقیقت را #وجود فراگرفته وبه چیزی غیرازخودش مجال ظهور نداده، براین اساس اسن سوال مطرح میشود که پس ماهیت ازچه چیز حکایت میکند؟؟
حکیمان متاخر نظیر #ملا_علی_نوری و #آقا_علی_حکیم و #شهید_مطهری ماهیت را حاکی از وجودمحدود میدانستند.
مرحوم #آیت_الله_مصباح_یزدی ماهیت راحکایت از فقدان وجود ویاحدونفاد وجود میدانست.
و #استاد_فیاضی ماهیت را حاکی از خود ماهیت میدانند.
@falsafeh_nazari
✅فرهنگستان علوم اسلامی قم _۱
استاد #سید_منیرالدین_حسینی_الهاشمی ازجمله پیشگامان طرح تولید فلسفه وعلوم اسلامی جهت ایجاد #تمدن_اسلامی بوده است.آنچه ازایشان درعرصه فکری به یادگارمانده، بحث #فلسفه_شدن و #اصالت_فاعلیت است.که پس ازوی باهمت شاگردانش همچون #استاد_میرباقری توسعه یافت وامروز در مجموعه #فرهنگستان_علوم_اسلامی محور مباحث میباشد.تحقق کامل #اسلام درعرصه اجتماع وعینیت بخشیدن به احکام وعقایداسلامی دغدغه اصلی مرحوم #سید_منیرالدین بوده است.اگراین حضور دین درتمامی عرصهها محقق شود،نه تنها علوم اسلامی که #صنعت و #تکنولوژی اسلامی نیز خواهیم داشت. اماتحقق عینی اسلام درجامعه تنها باتحقق علوم ومفاهیم کاربردی جدید ممکن است.علوم رایج قادر به تحقق آرمان اسلام واهداف #انقلاب_اسلامی نیست.زیرا #غرب یک کل یکپارچه میباشد،که تمامی اجزای آن نظیرعلم وصنعت وفرهنگ وفلسفهاش درهم تنیده ونمیتوان برای نیل به #تمدن_اسلامی برخی از مولفههای غرب رااز کل واحد آن جداکرد وبا اجزای عاریتی که سمت وسوی معرفتی خاصی دارندزمینه سازظهور جامعه اسلامی شد.از طرفی درهیچ مقطعی حتی دردوران اوج تمدن اسلامی #علم_دینی و#فلسفه_اسلامی نداشتیم،زیرادرآن دوران رابطه منطقی میان علم ودین وفلسفه و وحی برقرار نبوده است.گرچه برخی ازمسائل این علوم متاثراز فرهنگ اسلامی بوده اما به لحاظ مبادی وروش دینی نبودهاند.بنابراین جهت نیل به تمدن اسلامینه میتوان به علوم غربی استنادکردو نهمیتوان به داشتههای تاریخی ومیراث علمی وفرهنگی مسلمین اکتفاکرد.بااین تفسیر تنها راه باقی مانده طرح فلسفه جدیداست.منتهی نه فلسفهای که به مباحث نظری محض همچون #وجود و #ماهیت بپردازد.بلکه فلسفهای که مشیر به شرایط عینی جامعه ومولد علوم اسلامی باشد.وهمچنین تمامی اجزاومسائل آن هماهنگ بااسلام وحجیت دینی باشد.بنابراین تحقق تمدن اسلامی مسبوق به طرح علوم اسلامی است، وعلم به نحو روشمند تولید میشود،لذا نیازبه فلسفه روشی ویابه تعبیربرخی ازاعضای فرهنگستان نیاز به منطق روش داریم، که این خود نیازمند فلسفه جامع وعام است.پس ابتدا باید فلسفه جامعی به نام #فلسفه_شدن_اسلامی داشته باشیم که این فلسفه برخلاف فلسفه رایج اسلامی بوده وناظر به عمل ورفتار مادر عرصه جامعه میباشد.از بطنِ فلسفه شدن، فلسفه روشها بدست میآید.که متکفل ارائه سه روش است.
اول:روش استنباط وحجیت درفهم دین.
دوم:روش علوم.که ملاک اسلامیت علوم است.
سوم:روش برنامه ریزی.که متکفل اجرایی شدن علوم اسلامی است.
وسپس برمبنای این روشها، مهندسی توسعه جامعه که مقدمه ظهورجامعه دینی است شکل میگیرد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
#فرهنگستان_علوم_اسلامی_قم
#آیتالله_سید_منیرالدین_حسینی_ الهاشمی از جمله دغدغه مندان جدی ایجاد #تمدن_اسلامی بود.
به نظرایشان وصول به این امر در گرو گذار از #فلسفه و #علوم_غربی ، وهمچنین طرح فلسفه نوین اسلامی که غیراز #فلسفه_اسلامی موجود باشد، است.
به زعم ایشان فلسفه اسلامی تابه حال فلسفه نظری محض بوده ازاین رو نمیتواند عهده دارکنترل عینیت ومولد علوم باشد. لذا باید از فلسفه چیستی وچرایی گذر کنیم وبه #فلسفه_شدن که مبتنی بر #اصالت_فاعلیت است برسیم.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
🔶منظور از #تکنولوژی و #صنعت اسلامی، که مرحوم #سید_منیرالدین به آن اشاره میکند چیست؟؟
🔻 به صورت کلی یعنی صنعتی که مبتنی بر #علوم_اسلامی باشه...به اعتقاد مرحوم سیدمنیرالدین علوم دانشگاهی به خصوص فنی ومهندسی به دنبال تغییر در جهان طبیعت وکنترل تغییرات هستند، علم به مامیگوید که چگونه میتوان جهان راتغییر داد ولی اینکه به چه میزان تغییر دهیم بستگی به خودمان دارد..فرهنگستان میگوید ماباید به جایی برسیم که کنترل تغییر رااز دین بگیریم واین معنای کلی تنکولوژی اسلامی است..اماحالا مصداق عینی وشخصی این صنعت وتکنولوژی چیست؟؟ دقیقا درآراء اهل #فرهنگستان_علوم مشخص نیست وبه آن اشاره نشده.
@falsafeh_nazari
✅فرهنگستان علوم انسانی قم_۲
🔸فلسفه شدن، و فلسفه فاعلیت
بررسی ابعادمختلف فکری وعلمی #سید_منیرالدین_حسینی_الهاشمی فرصتی مفصل میطلبد، وتفصیل آن ازحوصله این مقال خارج است.به فراخور موضوع این صفحه اشارتی به نظرات فلسفی ایشان میکنیم.به زعم #سید_منیرالدین #فلسفه_اسلامی تابه حال فلسفه چیستی وچرایی بوده،یعنی این ازسنخ فلسفه نظری محض بوده که به مسائل بنیادین هستی پرداخته واز عینیت جامعه غافل بوده، ازاین رو قدرت تولید علم ندارد.درحالی که مااز #فلسفه انتظار کنترل عینیت راداریم.همانطور که فلسفه های حسی #غرب با ایجاد هماهنگی در حوزههای علوم آنهاراتحت اشراف خود درآوردهاند.یعنی نظام علوم طبیعی وکاربردی بر اساس فلسفه# پوزیتویسم شکل می گیرد. #فرهنگستان_علوم میگویدکه اگرانتظار مااز #دین این است که حضورعینی درجامعه داشته باشدوفرهنگ وسیاست واقتصادوتکنولوژی راکنترل نمایدبایدفلسفه برآمده از آن بر علوم اشراف داشته باشد.بایدفلسفهای داشته باشیم که به چگونگی وکنترل حرکت درعینیت بپردازدچون عالم، دارِتغییر است وکارعلوم کنترل تغییراست. وفلسفه هم بایدفلسفه حرکت وتغییر و #فلسفه_شدن باشد.این فلسفه شدن باید به سه مسئله مهم بپردازد:
اول:وحدت وکثرت. دوم: زمان ومکان سوم:اختیار وآگاهی.
وقتی این سه متغیر ارکان #فلسفه_شدن هستند بایدمبتنی بریک محورباشند.ماباید یک موضوع مبنایی داشته باشیم که این سه مساله رابراساس آن جلوببریم.موضوع محوری فلسفه #ملاصدرا و #شیخ_اشراق #اصالت_وجود و #اصال_ ماهیت است. ولی این دو نمیتوانند ما را به فلسفه شدن و عمل اسلامی برسانند.از این رو بایدموضوع جدیدی تعریف نمایید.مبنایی که سیدمنیرالدین مطرح میکند درابتدا #اصالت_ربط است یعنی موجودات عالم کاملاًبایکدیگرمرتبطاند.این ارتباط درسیرکمالیاش به تعلق منتهی میشود.یعنی موجودات عالم نه تنهابایکدیگرمرتبطاندبلکه تعلق وتقوم به یکدیگر دارند.پس از اصالت ربط به #اصالت_تعلق منتهی میشود.سپس میگوید همه این موجودات به یک حقیقت بالاترارتباط دارند.ازاینجا #اصالت_فاعلیت رامطرح میکندو وحدت وکثرت،زمان ومکان،واختیارواراده رابراساس اصالت فاعلیت تعریف مینمایدواین تفسیر درشکل تکامل یافتهاش تبدیل به #فلسفه_نظام_ولایت میگردد.این تفسیر معتقداست که هویت،تغییر،انسجام،وحدت،ودریک کلام تمامی شوون مخلوقات برپایه تولی و ولایت تفسیرمیشوند.همه شوون مخلوقات تحت ولایت الهی قرار میگیرندزیراهمه مخلوقات شوون حقتعالی هستند.لذابایدبراساس اصالت فاعلیت واصالت ولایت سه مساله سابق راتفسیر نماییم.براین اساس فرهنگستان دیگربه دنبال صدق وکذب ادراکها نیست بلکه معیار را حق وباطل میداند،ادراکی که محصول جریان تولی باشدادراک حقی است.ازاین رو دیگرباید ازمعرفت حق وباطل سخن گفت نه صادق وکاذب.حتی ازبرخی گفتههای #فرهنگستان برمیآید که #اصل_تناقض راقبول ندارند وتمام این علوم ویافتههای فعلی را محصول جریان ولایت باطل میدانند.نه تنها #فلسفه_غرب بلکه حتی #فلسفه_ملاصدرا چون ریشه درفلسفه یونان داردمبتنی بر تولی به ولایت طاغوت است.معیارحق بودن اندیشههای نظری نیزانطباق آنها با #وحی است.براین اساس ایشان به لحاظ #معرفت_شناختی معتقد به تقدم ایمان برمعرفت هستند.بایداول ایمان پیدا کنیم وبعد بفهمیم.وبراساس این ولایت ایمانی است که فلسفه شدن شکل میگیرد وفلسفه شدن تولید سه #منطق و روش میکند: منطق فهم دین،منطق فهم کاربردی،ومنطق فهم اجرایی، سپس آنهارا تکامل میبخشد ودرمرحله دیگر یک هماهنگی دین درتکامل این منطقها بوجود میآورد، هماهنگ سازی که براساس آن اطلاعات تخصصی وبعدایجاد فرهنگ عمومی جامعه وتکامل آنرا بر محور دین قرار میدهد، هه این امور مبتنی بر دین است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
به اعتقاد #سید_منیرالدین_حسینی_الهاشمی #فلسفه_اسلامی ناظربه عینیت اجتماع نبوده وانتزاعی محض است. بااین فلسفه نمیتوان به تولید #علم و #تمدن سازی اسلامی پرداخت. اگر خواهان اجرایی وعملی شدن دین در عرصههای مختلف اجتماع هستیم باید موضوع فلسفه عوض شود. به اعتقاد ایشان چون عالم، عرصه تعییر وحرکت است فلسفه باید ناظربه این تغییرات باشد، لذا ایشان فلسفه شدن را مطرح میکند. این فلسفه اصالت رانه باوجود میداند ونه با ماهیت بلکه اصالت ربط رامطرح میکند.
@falsafeh_nazari
✅اراده معطوف به قدرت
هفته قبل تصویرفوق روی پیج وسایت مجله اندیشه پویا قرار گرفت. تیتر مجله ازآن مطالب جنجال برانگیز بود. کسی که دردهه هشتادباشعارعدالت طلبی ومبارزه بااشرافیت مسولان وکارگزاران حکومتی ومقابله با شیخوخیت طایفه سیاسی هاشمی رفسنجانی برسرکار آمده بود، اینک درمصاحبهای خود راصریحا لیبرال دموکرات میخواند!!
گرچه احمدی نژاد سابقا باانتصاب افرادی نظیر دکترجمشیدپژوهان برمسندامور، پای متفکران لیبرال رارسمابه دولت فخیمه خودبازکرده بود و نشان داده بود که برای تمشیت امورمُلک به هردری میزند، هم ازعدالت میگوید وهم قاتلین عدالت(لیبرالها)را به کارمیگمارد وخلاصه ماجرای او ملغمهای است درخور!!!! بااین حساب ترجیح دادم قدری صبرکنم تاجریده فوق به زیورطبع آراسته شده واصل مصاحبه رابخوانم تاببینم این سخن آیامنطوق اصلی محمودخان بوده؟؟ یامدلول استنباطی مصاحبهکننده!؟؟
آنچه حاصل آمد این بود...
این مصاحبه مانند همه مصاحبههای احمدینژاداست!! سوال راباسوال جواب میدهد!!تحت هیچ شرایطی هیچ گونه انتقادی رابرنمیتابد!! وازآنچه کرده ورفته استنکاف کرده وحاشامیکند!! نمیخواهدازگذشته گفته شود وگمان میکند دیگران آنچه او بوده وانجام داده رافراموش کردند وکسی حالیش نیست که او که بود وچه کرد!! وازهمه مهمتر، بدون داشتن اطلاع دقیق از امورتئوریک، مسائل پیچیده رابه بیربطترین معناتنزل داده،آنهاراقلب کرده وتغییرمعنا میدهد وآنگاه به نفع خویش مصادره به مطلوب میکند!!
اومیگوید (من لیبرالیسم ودموکراسی را نقدکردهام) وبعدمیگوید (اصل لیبرال دموکراسی راقبول دارم)!!
آنگاه میگوید( لیبرال دموکراسی رابه عنوان یک حزب قبول ندارم)
سپس میگوید(مفهوم لیبرال دموکراسی راقبول دارم)
خوب حالا مفهومش چیست؟؟
عبارت است از آزادی مطلق وحق طبیعی انسانها برتعین سرنوشت خود!!
اینجاست که مصاحبهکننده که خودازشهروندان قبیله لیبرالها وازمهتران دکترسروش است، مغزش ازاین همه فکاهه گویی به ضیق آمده ومیگوید(این چیزی که شمامیگوید بااصل لیبرال دموکراسی در تضاداست)!!
فارق ازاینکه آیا اومیداند که لیبرال دموکراسی چیست؟؟یانه؟؟ شخصااعتقاد دارم ایکاش اوصراحتا وباعلم وآگاهی میگفت که من لیبرال هستم!!
یعنی میگفت: درهمان معنایی که ادام اسمیت وجان لاک ومیلتون فریدمن ازلیبرالیسم مدنظرشان بود،لیبرال هستم! زیرادراینصورت او برای خود چارچوب فکری مشخصی وضع میکردوتکلیف سایرین راباخود روشن میکرد.
احمدینژاد دچار عملگرای معطوف به قدرت شده.او میخواهد مقبول اکثریت باشد به هرطریق وروشی!! هدف او اراده اکثریت است،.
.
لذا فکر او جنبه سلبی ندارد!! اندیشه او ساختارمند نیست!! یعنی آرمان وغایت معین ومشخصی ندارد،چون میخواهد مورد توجه عموم باشد، دراین راستا میخواهد هم حمایت قشرمستضعف وهم توجه طبقه متوسط شهری را داشته باشد. اومیخواهد همه چیز باشد!! حتی حاضراست درمصاحبهای ده صفحهای سابقه گذشته خود رامنکرشود تامبادا حمایت قشری از مردم راازدست بدهد!!هم از هاشمی انتقادمیکند وهم مدح اورامیگوید، بازرگان رانوازش میکند وآنگاه اورا میزند!! میخواهد هم در دل منتقدین هاشمی باشد وهم ازچشم طرفداران او نیفتد!! سیاست او، یکی به نعل ویکی به میخ است!! این فرصت طلبی واراده معطوف به قدرت، که شاه بیت عملگرایی بی بنیادوغیرتئوریک احمدی نژاد شده است، از لیبرال شدن او به مراتب خطرناک تر است!!!
احمدی نژاد با مواضعی که درقبال رهبری داشت، نشان داد که التزامی به ولایت ندارد. همچنین باتهدیدوتحقیر ساختارهای قانونی کشور، اثباتکرد که به ساختارهم وفادار نیست!!
تنها بندی که او رابه انقلاب ونظام گره زد وباعث شده بود که طرفدارانش آن را شاخص او معرفی کنند، عدالت طلبی ومبارزه بافساد بود. اما وقتی اصل لیبرال دموکراسی رامیپذیرد، خط بطلانی برعدالت طلبی خود میکشد.
سوالی که اینجا مطرح میشود این است، احمدی نژاد به دنبال چیست؟؟؟
ولایت ؟؟ قانون وساختار؟؟ عدالت؟؟؟
اوبرهمه این ها پاگذاشته وبه نحوی آنهارانقض کرده...
به راستی کسی که از عدالت دم میزند، باچه منطقی خود را به لیبرال دموکراسی وصل میکند؟؟؟؟
اومیخواهد براساس کدام ریل حرکت کند وباچه معیاری تصمیم گیری کند؟؟
قانونی که آنرا تهدید وتحقیر میکند؟؟
ولی فقیهی که بااو لجبازی میکند؟؟
عدالتی که در مدح قاتلینش(لیبرالها) سخن میگوید؟؟؟
چگونه بالیبرال دموکراسی میتوان عدالت رابرپاکرد؟؟
احمدی نژاد اراده معطوف به قدرت است.
اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
فرهنگستان علوم انسانی قم_۳
.
#محسن_بهرامی
.
بیتردید #سید_منیرالدین_هاشمی از علمای دغدغهمند نسبت به مسائل اسلامی وجامعه مسلمین بوده وتلاشهای ایشان وشاگردان آن مرحوم،جهت برپایی شعائرودستورات الهی وگذارازسلطه غرب وبرپایی تمدن اسلامی، بسیار مهم وحائز اهمیت است.اما انتقاداتی به وجوه فکری ایشان وارد است که به نحو خلاصه بیان میکنیم
ایشان درصدد پیریزی فلسفهای جامع بود،که زیربنای علوم باشدلذاطرح ایجادفلسفهای جدید تحت عنوان #فلسفه_شدن را دادکه ناظربه تغییرات است.دراین راستا ایشان به نفی متافیزیک وفلسفه گذشتگان پرداخت ومیگفت فلسفه گذشتگان ناظربه چرایی وچگونگی بوده ولی فلسفه جدیدبایدناظربه شدن باشد تا بتواند علوم را مدیریت کند.
اول: فلسفه،علم کلی است که بایدبه طرح فراروایت بپردازد تا بتواندپرسشهای بنیادین بشرراپاسخ گوید.ودرادامه مسیرش مبادی علوم راتعریف واثبات کند.فراروایت فلسفی باید مبتنی بر بدیهیترین امرباشد وبدیهی چیزی است که فهمش نیاز به مفاهیم ماتقدم ندارد.لذاتعریف وشناخت تمام مفاهیم فلسفی مبتنی برمبدا بدیهی است.مثلا مبدا بدیهی فلسفه #صدرایی وجود است.لذاصدرادرتعریف وشناخت هرامری به وجود استنادمیکند. #فلسفه_شدن به اعتقادایشان باید پیرامون سه موضوع باشد:زمانومکان،وحدتوکثرت،آگاهیو اراده. اما هیچکدام ازاین سه موضوع بدیهی نیستند ومبتنی بر بسیاری از مباحث ماتقدم میباشند.فی المثل زمان ومکان ویژگی وصفت موجودات جسمانی است. شناخت صفت مشیربه شناخت موصوف است.ویاآگاهی واراده ویژگیهای انسانی است وقبل ازپرداختن به آنهاباید به تعریف انسان پرداخت.به راستی درمنظومه فکری سیدمنیرالدین، برای شناخت انسان باید به کدام مبدابدیهی رجوع کرد؟؟ به اراده وآگاهی که فهمش بعداز علم به چیستی انسان است؟؟
دوم: به زعم ایشان اصالت نه باوجوداست ونه باماهیت.بلکه اصالت باربط است.یعنی بین موجودات ربط وتعلق برقراراست.گویاایشان به معنای دقیق اصالت اعتنایی نداشته.اصالت یعنی تحقق بالذات. یعنی وقتی به عالم خارج رجوع میکنیم چه چیزی به نحوذاتی وبدون تکیه به امرماتقدم تحقق دارد؟؟ ربط درصورت وجود موجودات معنا میابد.یعنی اول باید موجوداتی باشند وسپس انهاباهم ارتباط برقرارکنند تاماچیزی به نام ربط را انتزاع کنیم.پس آنچه قبل از ربط وجود داردموجودات هستند وربط در تحقق خودش متکی به موجودات است.به عبارتی ربط اصلا تحقق فینفسه ندارد که ماآنرااصیل بدانیم.ربط وجودفی غیرهای است که درضمن متن وجود فینفسه محقق میشود.امر اصیل بایدتحققش فی نفسه باشد نه فی غیره.
پس ربط متکی به موجودات است.اماوقتی موجودات خارجی رامشاهده میکنیم وصورتی ازآنهابرای انسان حاصل میشود،آن صورت درذهن به دوسطح وجود وماهیت تقسیم میشود.لذااین سوال مطرح میشود که وجوداین موجوداصیل است؟؟ یاماهیت آن؟؟ پس حتی اگربخواهیم بنابرعرف مرحوم #سید_منیرالدین اصالت راباربط بدانیم قبلش باید به مباحث متافیزیک گذشتگان رجوع کنیم واول معلوم کنیم وجوداصیل است یاماهیت.زیرا درتفسیر ربط، این سوال مطرح میشود که ارتباط وتعلق موجودات به نحوذاتی و وجودی است؟؟ یا عرضی وماهوی؟؟ لذاشناخت ربط هم مسبوق به بحث اصالت وجود وماهیت است. به عبارتی تحقق #فلسفه_شدن مبتنی بر تحقق فلسفه جرایی وچگونگی ومتافیزیک انتزاعی اصالت وجودی وماهوی است.
💠البته از جمله سنتهای اشتباه میان قائلین به تغییرات درفلسفه وعلوم سنتی وفراروی از مدرنیته واحیایی تمدن اسلامی این است که دراول کار تمام میراث حکمی وفلسفی گذشتگان رانفی میکنند.گویا ایجاد تحول در جامعه واوضاع واحوال مسلمین، وهمچنین برپایی تمدن اسلامی وگذاراز غرب در گروِ تخطئه فلسفه وعرفان اسلامی است.اینکه فلسفه موجود دارای نواقص وکمبودهایی است قابل تردید نیست، اما راه ازبین بردن نواقص فلسفی،نفی کلیه مباحث گذشتگان نمیباشد، بلکه باتکیه برتراث حکمی سلف، باید به ابداع واجتهاد در مسائل جدید پرداخت. حتی غرب هم در بدایت مدرنیته به بازخوانی میراث فلسفی وهنری یونان باستان پرداخت وبا طرح مسائل جدید وتکیه بر گذشته فلسفی خود موفق به ایجاد تمدن فعلی شد. اما متاسفانه برخی از منتقدین مدرنیته که دعو جامعه اسلامی دارند، قدم اول رادر نفی کامل میراث حکمی وعرفانی گذشته خود میدانند...والبته این خطای بزرگی است.
مرحوم #سید_منیرالدین_حسینی_الهاشمی به تبعیت ازاین فضا به نفی #فلسفه_اسلامی پرداخته، اما درواقع ایشان بر بُن شاخهای تیشه میزند که خودبرآن نشسته.
مواجهه ایشان با #فلسفه_اسلامی و #فلسفه_غرب دارای نقاط ضعف بسیاری است که جهت احتراز از اطاله کلام ازبیانشان صرف نظرمیکنیم.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
💠از جمله سنتهای اشتباه میان قائلین به تغییرات در #فلسفه و #علوم_سنتی وفراروی از #مدرنیته واحیایی #تمدن_اسلامی این است که دراول کار تمام میراث حکمی وفلسفی گذشتگان رانفی میکنند.گویا ایجاد تحول در جامعه واوضاع واحوال مسلمین، وهمچنین برپایی تمدن اسلامی وگذاراز #غرب در گروِ تخطئه فلسفه و #عرفان_اسلامی است.اینکه فلسفه موجود دارای نواقص وکمبودهایی است قابل تردید نیست، اما راه ازبین بردن نواقص فلسفی،نفی کلیه مباحث گذشتگان نمیباشد، بلکه باتکیه برتراث حکمی سلف، باید به ابداع واجتهاد در مسائل جدید پرداخت. حتی غرب هم در بدایت #مدرنیته به بازخوانی میراث فلسفی وهنری یونان باستان پرداخت وبا طرح مسائل جدید وتکیه بر گذشته فلسفی خود موفق به ایجاد تمدن فعلی شد. اما متاسفانه برخی از منتقدین مدرنیته که دعو جامعه اسلامی دارند، قدم اول رادر نفی کامل میراث حکمی وعرفانی گذشته خود میدانند...والبته این خطای بزرگی است.
#سید_منیرالدین_حسینی_الهاشمی به تبعیت ازاین فضا به نفی #فلسفه_اسلامی پرداخته، اما درواقع ایشان بر بُن شاخهای تیشه میزند که خودبرآن نشسته.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
مرحوم #سید_منیرالدین قائل بود که #فلسفه_اسلامی ،فلسفه چرایی وچگونگی است، ماباید ازاین فلسفه گذرکنیم و #فلسفه_شدن راایجادکنیم تابتوانیم درعلوم تحول ایجاد کنیم.
اماحقیقت آن است که بدون داشتن فلسفه چرایی وچگونگی وبیآنکه تکلیف مباحث انتزاعی رامشخص کنیم نمیتوان به فلسفه شدن دست یافت. #فلسفه_غرب هم چنین کاری نکرده است.اگرغرب توانست به فلسفه کاربردی برسد وفلسفههای دورههای #رنسانس وجدید راتولید کند وبراساس آنها به گسترش علوم بپردازد بدان جهت است که توانست از مبادی عام انتزاعی همچون کوژیتوی #دکارت واحکام فاهمه #کانتی که به زعم آنها امور کلی بدیهی بودند آغازکنند وسپس به مراتب میانی فلسفه وانگاه به فلسفه عملی که ناظربه تغییرات اجتماعی وعلمی است برسند.
لذا بدون فلسفه چرایی وچگونگی نمیتوان به فلسفه شدن دست یافت.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅ #روشنفکری و #حقیقت
گفتگوی #عبدااکریم_سروش با #مصطفی_ملکیان نمونه ای از تقابل دو سنخ از #روشنفکری میباشد.سنخ اول جریانی است که هنوزدر رویاهای منورالفکری قرن هجدهم به سرمیبرد.اینکه عقل خودبنیاد به زعمشان بدون استعانت از زعامت منبع فرا انسانی(وحی)میتواندملاک ومرجع امور قرارگیردوشناخت طبیعت خارجی وسرشت انسان بوسیله آن میسوراست.بدین طریق #انسان_مدرن به تنهایی میتواند پیشوایی خودرادر عرصه تقریرحقیقت وتقلیل مرارت برعهده گیردواین رسالت روشنفکری است.شایدبتوان گفت روشنفکری قرن هجدهمی،که #اصحاب_دائرةالمعارف نماینده آن هستندفانتزی ترین نوع تفکر انسان درطول تاریخ بوده.به گمان آنهاباکشف وتبیین طبیعت انسان ازطریق روشهای علمتجربی میشدتمام نیازهای واقعی اوراشناخت وبرای وصول به آنهابرنامهریزی کرد.گمان براین بودکه #علم_مدرن ماراقادر میسازدکه انسانیتر زندگی کنیم.باعلم وعقلانیت جدید میتوان ازدردوآلام بشرکاست،آزادی وعدالت رابرقرارکرد،وتاجایی پیش رفت که بیماری ومرگ هم ریشه کن شود.اوج این تفکردرنقد دوم #کانت است.آنجاکه اوتلاش،میکندباابطال هستیشناسی غیرمدرن وازسکه انداختن مرجعیت مذهب،اخلاق ومناسبات انسانی راکماکان زنده نگه دارد.کانت گمان میکردوجدان بشربه تنهایی میتوانداورااز بی اخلاقی ونابهنجاری نجات دهدومعیارخوبی است برای زندگی اخلاقی انسان منقطع ازوحی.امااین نگاه خوش بینانه دراوایل قرن بیستم،آنگاه که بشرمدرن دوجنگ جهانی رابرپاکرده بودبربادرفت.زیراعلم #سکولار بستر ظهور نژادپرستی #فاشیسم و وحشی گری #کمونیسم وجنگ افروزی #لیبرالیسم شده بود.اگر کانت وسایرفلاسفه روشنگری،که به انسان #سکولار بسی خوش بین بودنددرقیدحیات بودنددرمییافتندکه وجدان بشرمدرن دربرابر بی اخلاقی عصرجدید ساکتتر از دیوار میباشد وقدرت راهبری اخلاقی راندارد. #ملکیان وعمده روشنفکران ایرانی هنوزدراین فانتزیهای قرن هجدهمی به سرمیبرند.به راحتی برای انسان نسخه میپیچند.گویافکرمیکنندبحرانهای نظیر رشد ناموزون علم وتکنولوژی،بهرهکشی بی رویه ازمحیط زیست ونابودی آن توسط تکنولوژی،بیهویتی وپوچ گرایی ،اصالت یافتن فردگرایی سودمحور وترویج حرص وآز بورژوازی،رسمیت یافتن پورن وهرزهگی وازبین رفتن بنیادخانواده،فزونی یافتن جنگهاوتوسعه سلاحهای کشتارجمعی وسایرصعوبتهای زندگی مدرن همگی زیرسرتفکر دینی وانسانهای غیرروشنفکراست!!گرچه به سبب بسط سکولاریسم عنانگسیخته مطمحنظر اصحاب روشنگری بحران انسان مدرن به تعبیر #برژنسکی خارج ازکنترل شده امااین جماعت کماکان طلبکار میباشندوهیچگاه پاسخگوی فجایع حاصل ازتحقق آرمانهای سکولاریسم نیستند.
سنخ دوم از روشنفکران،مادامی که درایران بودند درهپروت شعارهای منورالفکری میزیستند اماچون رحل اقامت دربلادغربی افکندند،وپس ازمواجهه باوضعیت انسان غربی دریافتند که خیلیوقت است تشت خودبنیادی آرمانهای #مدرنیته برزمین خورده وشکاکیت وتردیدهای #پست_مدرنیته امکان تقریرحقیقت وتقلیل مرارت رااز انسان سلب کرده. باآنکه #عبدالکریم_سروش مادام که درایران بود،خود رادرقامت اصلاحگران تجددمآب قرن هجدهم میدیداماگویا پس ازاقامت بلندمدت درغرب فهمیده که آن حرفهاکشک است واندازه پول سیاه نمیارزد. #سروش ازبیملاکی وبیمعنایی روشنفکری قرن بیستویکم میگوید.اوشعارهای ملکیان راخوشبینانه وغیرقابل تحقق میداند.نه آنکه سروش متنبه شده واز اسلام ستیزی ولجاجت بااندیشه دینی توبه کرده باشد،بلکه انسان پُست مدرن قرن بیست ویکم راازنزدیک دیده واو رابیمعناتر وسرگشتهتر از آن میداند که بخواهدازسربندفانتزیهای کذایی عصرروشنگری،به مبارزات آزادیخواهانه بپردازد.او ازحقایق متکثر،وشکاکیت وعدم امکان دست یابی به حقیقت واحدمیگوید.اینکه در دوره جدید دیگرآن های وهوی نعره مستان روشنفکران صدرمدرنیته به گوش نمیرسد واصولا پرداختن به زندگی معمولی وپذیرفتن نظم جهانی وسعی درشهروند نمونه بودن مطلوبتر از پرداخت هزینههای مبارزات روسنفکری وبیخانمانی ودربهدری وزندان ومکافات است. و ملکیان باآنکه سروش راپیشگام خود درمباحث تجددمآبی میداند،اما کماکان برطبل جهل خودمیکوبد وخوش بینانه از آرمانهای بربادرفته #مدرنیته دفاع میکند.این حکایت امروز ماست.روشنفکران مقیم ایران در توهم خودگالیله پنداری سیرمیکنندوگویادرحال مبارزه با #فئودالیسم سنتی وارباب کلیسای کاتولیک میباشند.میخواهند خط به خط نمایشنامه گالیله برتولت برشت رادرایران اجراکنند.وآنانکه درغرب زندگی کرده واوضاع مضطرب مردمان آن یِنگدنیا رادیدهاند، از خواندن فاتحه ارزشهای مدرنیته وظهور انسان شکاک بیرمق پست مدرن،که دیگرشعف سکولاریسم وعلم ودانش مدرن راندارد، میگویند.البته هردوسنخ درطور تقلیداز غرب سیرمیکنند،یکی از غرب قرن هجدهم ودیگری از غرب قرن بیست ویکم تقلید میکند. واین تقلید ذات وهویت روشنفکری وارداتی است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
گفتگوی #مصطفی_ملکیان و #عبدالکریم_سروش نمونهای از تقابل دوسنخ از #روشنفکری میباشد. سنخ اول جریانی است که هنوز در رویاهای منورالفکری قرن هجدهم به سرمیبرد. اینکه عقل خودبنیاد به زعمشان بدون استعانت از زعامت منبع فراانسانی(وحی) میتواند ملاک ومرجع امور قرار گیرد وشناخت طبیعت خارجی وسرشت انسان بوسیله آن میسور است. سنخ دوم از روشنفکران، مادامی که درایران بودند در سراب شعارهای منورالفکری میزیستند اماچون رحل اقامت در بلاد غربی افکندند، وپس از مواجهه باحقیقت عیان #مدرنیته دریافتند که تشت خودبنیادی آرمانهای #روشنگری و#مدرنیته برزمین خورده وشکاکیت وتردیدهای #پست_مدرنیته امکان تقریر حقیقت وتقلیل مرارت را از انسان سلب کرده.
#محسن_بهرامی
@falsafeh_nazari
✅الهیات تاریخ فلسفه
.
#قسمت_اول
.
(شروع #فلسفه از غرب ویونان بوده است)
این عبارت وکلمات مشابه آن،چیزی است که در کتب تاریخی تکرار شده، تاحدی که هیچکس از منتقدین فلسفه وحتی دانشجویان ومحققین این علم تردید ندارد که زادگاه فلسفه از #غرب و #یونان_باستان میباشد.
این اعتقادبیش از آنکه حاصل تحقیقات تاریخی باشد،ابتنای بریک جهان بینی خاص و باور مرکزی دارد.وآن مساله عبارت است از تفسیر کلامی_مسیحی ازمساله ایمان وعقلانیت وهمچنین نگاه نژادپرستانه به فلسفه وتاریخ میباشد.
(غرب زادگاه عقلانیت وشرق مبداایمان است) این سخن نزد متکلمان مدرسی مسیحی بیش ازآنکه ستایش ومدح غرب باشد، نگاهی مذموم به عقلانیت وتحقیری تاریخی نسبت به آنهاست.چه اینکه در کلام مسیحی مقوله ایمان درتباین ذاتی باهرگونه تفکرحصولی واستدلال عقلانی است.
در تاریخ مسیحیت هرگزعقل حجیت ومرجعیت نداشت.حتی دراواخرقرون وسطا هم که عدهای معدودبه تاثیراز ابنرشد سخنانی بهنفع مرجعیت عقل میگفتند تکفیر شدند و آراءشان مردوداعلام شد.لذا در طول تاریخ مسیحی همواره ایمان اصل بوده واگر هم فرقههایی مانند #دومنیکنها برای عقل اعتباری قائل بودند ذیل ایمان ودرخدمت آن بوده.
درتاریخ #مسیحیت سه موضع اصلی دراینباره وجود داشته:
۱_موضع #ترتولیانی : که ایمان را فراتر از عقل و معارض آن میدانست.
۲_موضع #آگوستینی :که ایمان رامقدم ولی غیرمعارض آن میدانست.
۳_موضع #توماسی :که ایمان رامقدم ولی مؤید به عقل،وعقل راکنیز ایمان میدانست.
درهر سه موضع،عقل هیچگاه حجت ومعیارباور مومنین نبوده.
چنانچه #یوهان_هامان متکلم هم عصرکانت واز جمله منتقدان جدی روشنگری باآنکه برفلسفه تسلط داشت ودرکتاب (گفتگوهای سقراطی) به مذاق اهل استدلال سخن گفته وازطلایهداران فلسفه مبتنی بر ایمان در آلمان بود بااین حساب اعتقاد داشت که ایمان نمیتواندصورت عقلانی داشته باشد لذاهمواره با برخی اسرار همراه است.واساسا ایمان بدون چنین اسرار غیرعقلانی قابل تصور نیست.او درمواجهه باجریانی که سعی درعقلانی کردن مسیحیت داشتند،عمل آنهارا احمقانه توصیف میکرد.مواضعی شبیه به این حتی پس ازقرون وسطی وبااوج گیری جریان عقلگرا در غرب ودرمتن آئین مسیحیت وجود داشته.
ازاین رو به سبب تاثیرالهیات مسیحیت، که عقل را رهزن ایمان ومعارض اهل تقوا میدانستند،درتاریخ غرب به نحوارتکازی هرگونه تفکرحصولی وازجمله فلسفه،رقیب ایمان ودر نزاع با ادراکات حضوری تلقی میشد.چنانچه #کانت درمقدمه نقداول،هدف فلسفه نقادی را محدودسازی عقل به نفع ایمان میداند.
بنابراین لازمه تحقق فرهنگ دینی، معارضت باعقلانیت ونفی ساختار تحصلی_استدلالی وفلسفه ورزی میباشد.مضاف آنکه باظهور مدرنیته وگسترش عقلانیت اتونوم وخودبنیاد، این معارضت افزایش یافت به نحوی که عقل خارق حجب ظلمانی دین ومُخرِج انسان از ظلمات جهل میباشد.
براین اساس از نگاه مورخین مدرن، انسان یادروضعیت عقل است ویادر پایگاه ایمان. مومن متفکر وفلسفه دینی، از جمله پارادوکسهای معرفتی است که به اعتقاد کانت براثر فراروی عقل از نقادی خویش رخ میدهد. لذا درطول تاریخ انسان یادر وضعیت دینی بوده، که دراینصورت فلسفه نداشته، ویا در حالت توجه به عقل وفلسفه بوده که دراین حالت از قیود ایمان رهایی داشته.
البته چنین نگاه مسیحی به دومقوله ایمان وعقل وبالتبع دین وفلسفه، درنگرش برخی از اندیشمندان معاصر ایران وجهان اسلام هم تاثیر گذاشته.چنانچه عصر امت واحده را مبدا ایمانی تاریخی میدانند، که درآن انسان با ساحت معنوی عالم انس حضوری داشته واز هرگونه خردورزی استدلالی وحتی تفکر حصولی احتراز داشته وبا فراموشی عهد الست وغفلت از ساحت حضوری به عقلانیت حصولی وتفکرساختاری ارتسامی تنزل یافته واز بدحادثه به فلسفه ورزی دچار شده. لذا متافیزیک حاصل غفلت انسان از ساحت معنوی عالم است. باآنکه در اسلام معارضتی بین عقل وایمان نیست وبر عقلانیت وحتی حجیت عقل حصولی ارتسامی تاکید شده وحتی در سنت اهل بیت(ع)امامان شیعه به بحث حصولی وبرهانی بامخالفین خود وارباب سایر مذاهب میپرداختند وشاگردان آنها باتشویق حضرات معصومین(ع) باتاسی به عقل به خردورزی استدلالی وکشف وضبط حقایق مبادرت میورزیدند، اما این افراد وجریانها با بیتوجهی به تراث اسلامی، وتحت تاثیر تاریخ نگاری مدرن، عقلانیت حصولی ومفهومی وفلسفه را تنزل ایمان وغفلت از وجود ونسیان حضور میدانند، وآنچه از کلام مدرسی مسیحیان برآمده را به نام معرفت دینی وعرفان وحکمت اُنسی مینامند.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari