eitaa logo
فرصت زندگی
201 دنبال‌کننده
1هزار عکس
812 ویدیو
10 فایل
فرصتی برای غرق شدن در دنیایی متفاوت🌺 اینجا تجربیات، یافته‌ها و آنچه لازمه بدونین به اشتراک میذارم. فقط به خاطر تو که لایقش هستی نویسنده‌ی از نظرات و پیشنهادهای شما دوست عزیز استقبال می‌کنه. لینک نظرات: @zeinta_rah5960
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب باش : در پوشیدن خطای دیگران زمین باش : در فروتنی خورشیدباش : در مهر و دوستی کوه باش : در هنگام خشم و غضب رودباش : در سخاوت و یاری به دیگران دریاباش : در کنار آمدن با دیگران خودت باش : همانگونه که می نمایی ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯾﻦ ﺩﻭ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮑﻨﯿﺪ : ﺍﻭل ﺁﻧﭽﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿد ﺩﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﯿﺪ😊 ⚠️همیشه یادمان باشد که نگفته ها را میتوان گفت ولی گفته ها را نمیتوان پس گرفت! چه سنگ را به کوزه بزنی چه کوزه را به سنگ بزنی. همیشه شکست با کوزه است. •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈• @koocheyEhsas •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
فرصت زندگی
#رمان_قلب_ماه #پارت_77 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 _وایستا ببینم این خانوم پاستوریزه می‌دونه
❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 وقتِ رفتنِ کارمندان، امید مکالمه حسابدار با دیگری را شنید که باعث شد مثل بشکه‌ای باروت به حالت انفجار در بیاید. _دیدی خانم صدریو. همون بود که می‌گفتم خیلی خانومه و واسه داداشم می‌خوایم ازش خواستگاری کنیم. واقعاً دختر به این همه چی تمومی تا حالا دیده بودی؟ _صاحبش خیر ببینه. حالا کی می‌خواین برین؟ _داداشم الان توی یه سمیناره وقتی برگرده بهش میگیم. امید که کم مانده بود از کوره در برود، به طرف ساختمان برگشت. سر راه پدرش را دید. پدر متوجه حالت غیر‌طبیعی او شد. علتش را پرسید و امید حرف‌های شنیده را گفت. پدر بلند بلند خندید. _بابا، من عصبانی‌ام اونوقت وایستادی بهم می‌خندی؟ _تو اگه از بی‌عرضگی خودت عصبانی باشی حق داری ولی پسرم هر دختری خواستگار داره. دیگران که لنگ دلبریای تو نمی‌مونن. تو قطعاً اولین خواستگار اون نیستی. پس دست بجنبون آخریش باشی. _اصلا تقصیر شماست پس کی می‌خواستین برین خواستگاری؟ _بابا جان الان خیلی خسته‌ای پرت وپلا میگی برو استراحت کن. بعد در موردش حرف می‌زنیم. _امروز توی ساختمون نبودید ببینید خواهرزاده عزیزتون چطور منو بی‌آبرو کرد و اون دختره رو زیر سوال برد؟ من پرت و پلا نمیگم. دیگه نمی تونم تحمل کنم. _امید آروم باش. خیلی خب. درست میشه. آخر شب امید که نمی‌توانست تا شنبه صبر کند، تصمیم گرفت با پیامی از مریم عذر‌خواهی کند. این کار را کرد. -سلام از حرفای پیش اومده امروز شرمنده‌م. امیدوارم بتونی وضعیتمو درک کنی و منو ببخشی. مدتی گذشت اما جوابی نیامد. از خستگی گوشی در دست خوابش برد. با صدا و لرزش پیام از خواب پرید. -سلام اون چیزی که مهمه واقعیتاست. حتی درک کردن و درک نکردن من هم مهم نیست. بارها جملات را مرور کرد. چقدر بزرگوار بود. با دو جمله چه حس اعتماد به نفسی به او داد. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/1037 https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
فرصت زندگی
#رمان_قلب_ماه #پارت_78 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 وقتِ رفتنِ کارمندان، امید مکالمه حسابدار
❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙❤🌙 ❤🌙❤🌙 ❤🌙 مادر امید طی برخوردهایی که با مریم و خانواده‌اش در باغ داشت و رفتار زشت سحر که معلوم بود از بی‌توجهی امید شاکی شده، کمی نرم شده بود و چون آرزویش سر به راه شدن پسرش بود، با اصرار امید و پدرش راضی شد برایش به صورت رسمی به خواستگاری بروند. آقای پاکروان شماره منزل مریم را به او داد تا با مادرش قرار بگذارد. مادر مریم سعی کرد مهلت بگیرد تا با مریم مشورت کند اما اصرار و حرف‌های مادر امید باعث شد برای دو شب بعد که شب جمعه بود قرار گذاشته شود. وقتی مریم به خانه برگشت و مادر در مورد قرار خواستگاری حرف زد، خیلی ناراحت شد. به خاطر رییسش نمی توانست قرار را لغو کند و به خاطر امید نمی‌خواست این اتفاق بیافتد. مادر او را آرام کرد. از او خواست عاقلانه رفتار کند و اجازه درخواست، به امید بدهد به عنوان شخصیت جدیدی که شده بود؛ نه به عنوان آدمی که قبلاً بوده. قبل از رسیدن آن‌ها مادر، مریم را مجبور کرد لباسی زیبا بپوشد و آراسته باشد. از طرف دیگر امید آنقدر ذوق داشت که روی پا بند نمی‌شد. مادرش به او یادآوری می‌کرد این فقط قرار خواستگاری است نه به معنی جواب مثبت. اما گوش امید به این حرف‌ها بدهکار نبود. همین که می‌توانست به خواستگاری مریم برود برای او هیجان داشت و او را امیدوار می‌کرد. هر چه به ساعت خواستگاری نزدیکتر می‌شد، امید هیجان‌زده‌تر و مریم مضطرب‌تر می‌شد. اضطراب مریم از آن بود که نمی‌دانست چه جوابی باید بدهد. با ورود مهمان‌ها مریم مثل اولین خواستگاری رسمی‌اش هول شده بود و به زحمت خود را کنترل کرد. آقای پاکروان و همسرش با امید، خواهرهایش و آقای سالمیان آمده بودند. از این‌که چند نفر از این جمع کسانی هستند که هر روز با آن‌ها کار می‌کند بیشتر خجالت می‌کشید. بعد از احوالپرسی به آشپزخانه می‌رفت که با صدای آقای پاکروان مجبور شد برگردد. -دخترم ما که هر روز همدیگه رو می‌بینیم. رسم چایی و این حرف‌ها رو بذار کنار. چایی رو همین برادر شاخ و شمشادت می‌تونه بریزه. به هر حال اونم باید این چیزا رو یاد بگیره دیگه. بیا بشین. مریم ناچار نشست. رفتن به پارت اول: https://eitaa.com/forsatezendegi/1037 https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت حسین عیله السلام به نیت ظهور حضرت حجت عج الله
🔘مجالس روضه‌خوانی و توسل، درِ رحمت است ✍️حضرت آیت‌الله بهجت رحمه الله علیه: ▪️وقتی بلایی مانند وبا در نجف پیدا می‌شد، حتی در بازارها هم گاهی مجالس روضه‌خوانی و توسل برقرار می‌شد، ولی ما مثل آدم‌های مأیوس و ناامید، گویا نمی‌خواهیم از این درِ رحمت داخل شویم و برای رفع بلا و گرفتاری‌ها به حضرات معصومین علیهم‌السلام متوسل شویم! آیا امروز برای رفع بلاها غیر از تضرعات و دعای صادق همراه با توبه و توسل، راه دیگری داریم؟! 📚کتاب رحمت واسعه، ص١٧۶ 📣کانال @forsatezendegi https://eitaa.com/joinchat/727449683C9f081a5739 علیه السلام رحمه الله علیه
•••❈❂🌿▪️🌿❂❈••• صبحی که شروع محرّم باشد و آغاز ایام حزن خاندان شما، سلام کردن به وجود والای شما سخت می‌شود! سلامم بغض دارد! سلامم پر است از آرزوی ظهورِ منتقم! سلامم ترک‌خورده و دل‌شکسته است! سلام ای امیدِ دل‌شکستگان و منتظران! صبحت بخیر مولای من! •••❈❂🌿▪️🌿❂❈••• ╔═.▪️🌿.═════╗ @mangenechi ╚═════.▪️🌿.═╝
عاشورا، ایستگاه تاریخی یا دینامیزم اجتماعی؟ 🔻سه نوع دانش داریم برای بررسی شرایط و مختصات گذشته، حال و آینده. گذشته را تاریخ بررسی می کند. حال را جامعه شناسی ارزیابی می‌نماید و آینده پژوهی نیز آتیه بشر را محور بررسی خود قرار می‌دهد. آنچه که محل بحث و توجه ماست، این است که کمتر تاریخی در خدمت جامعه شناسی قرار می‌گیرد. 🔹بدین معنا که جامعه شناسی که از تاریخ جامعه خود، برای سنت سازی و تحلیل یا ساخت اجتماع بهره مند شود خیلی نادر است. دلیلش تفاوت ها، تغییرات و تحولات بنیانی در گذر زمان است که از رغبت تحلیلگر اجتماعی برای فلش‌بک زدن می‌کاهد. 🔹اما آنچه که در تاریخ دینی خود شاهد هستیم این است که عاشورا بعد ۱۴۰۰سال، ظرفیت بررسی و کمک به جامعه شناسی را دارد. 🔹برای ساختن جامعه ای نوین، به یک تاریخ قوی نیاز ضروری داریم. واقعه کربلا دارای ظرفیت ها و ظرافت هایی است که می تواند فاصله زمانی را درنوردیده و برای الانِ ما، نسخه رهایی داشته باشد. 🔹جزییات حماسی، عاطفی و دهه تاریخی محرم، توانسته تمام این سال‌ها زنده بماند و زنده کند. چقدر این تاریخ، دارای حیات است. عجیب آنکه چقدر رادیو‌اکتیو دارد و چقدر پویا و فعال است. 🔹فقط یک می‌تواند توامان توان تحلیل و سنجش فروپاشی اخلاقی، انحراف اجتماعی و تحریف سیاسی را داشته باشد؛ والا قطعات تاریخ، بسته شده، سوگیرانه و کم سو هستند و بیشتر در حد یک مناسبت تقویمی مورد بهره برداری قرار می‌گیرند. 🔹مثل و ناکازاکی که مسئولین ژاپنی در همین ، نتوانستند اجازه تکریم و یادآوری آن را از گردن کلفت های ورزشی و سیاسی اروپایی و آمریکایی بدست آورند. 🔹استیون اسپیلبرگ، سعی داشت با ، برای آمریکا تاریخ حماسی بسازد. در انتهای فیلم از زبان کاپیتان اچ‌میلر خطاب به سرباز رایان گفت: «جیمز، سزاوارش باش، لیاقتش [کاری را که برایت انجام شد] را داشته باش.» و فیلم با برافراشته شدن پرچم ایالات متحده پایان یافت. یا جک باور در سریال ۲۴ تمام تلاشش را کرد تا چهره‌ای غالب و درجه یک از آمریکا در ذهن مخاطب القا کند. امروز، سینما تمام قد، در خدمت تاریخ‌سازی و قرار گرفته ولی باز هم توان تاریخ سازی اش را هرسال باید به‌روز رسانی کند. 🔹تاریخ برای بسیاری از جوامع در حد ویترین و آلبوم خاطرات است و کارایی ندارد ولی تاریخ عاشورا برای ما یک انقلاب اجتماعی، یک و یک فرهنگ انقلابی را تدارک می‌بیند. 🔹در زیباتربن حالت، تاریخ طلایی عاشورا از حال هم گذر می‌کند و در خدمت آینده‌پژوهی قرار می‌گیرد. ، افقی است که فقط از دریچه عاشورا قابل درک و تصور است. 🔹آن مبدا حماسی، با رسیدن به این مقصد مقدس چنین نظریه‌ای را نشان خواهد داد که تمام حق در برابر تمام باطل خواهد ایستاد. کما اینکه خالص ترین‌های زمان، یعنی همان ۷۲نفر خاص، در یک همچون طوفان نوح، مقابل تمام ابتذال‌ها و میان‌مایه های زمانه خود ایستاده و یک تاریخ را از سقوط نجات دادند. 🔹عاشورا فقط یک ایستگاه تاریخی نیست بلکه یک دینامیزم اجتماعی است که فراتاریخی عمل کرد. آری عاشورا تاریخ را نجات داد و مردم‌سازی کرد. الان هم در صدد جامعه‌سازی است و اگر کار درست را انجام دهیم، فردا را هم بدست ما خواهد ساخت.به حول و قوه الهی... ✍علیرضامحمدلو، پایگاه خبری_تحلیلی 🆔 @sedayehowzeh