eitaa logo
قلم های بیدار
130 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه ی بعدی سه شنبه 26 تیر @ghalamhaye_bidar
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم کنارت چای می نوشم به قدر یک غزل خواندن به قدری که نفس تازه کنم؛ خیلی نمی مانم کتاب کهنه ای هستم پر از اندوه یا شاید درختی خسته در اعماق جنگل های گیلانم رها، بی شیله پیله، روستایی، ساده ی ساده دوبیتی های باباطاهرم عریان عریانم شبی می خواستم شعری بگویم ناگهان در باد صدای حمله ی چنگیزخان آمد؛ نمی دانم - چه شد اما زمین خوردم میان خاک و خون؛ دیدم در آتش خانه ام می سوخت؛ گفتم آه...دیوانم... چنان با خاک یکسان کرد از تبریز تا بم را زمان لرزید از بالای میز افتاد لیوانم من آن شاهم که پیش چشم من در کاخ، یک بانو پی تحریم تنباکو شکسته تُنگ قلیانم فراوان داغ دیدن ها؛ به مسلخ سر بریدن ها حجاب از سر کشیدن ها؛ از این غم ها فراوانم شمال و درد کوچک خان؛ جنوب و زخم دلواری به سینه داغ دار کشته ی حمام کاشانم سکوت من پر از فریاد یعنی جامع اضداد منم من اخم سعدآباد و لبخند جمارانم من آن خاکم که همواره در اوج آسمان هستم پر از عباس بابایی پر از عباس دورانم گرفته شعله با خون جوانانم حنابندان که تهران تر شود تهران؛ من آبادان ویرانم صلات ظهر تابستان، من و بوشهر و خوزستان تو را لب تشنه ایم از جان، کمی باران بنوشانم سراغت را من از عیسی گرفتم باز کن در را منم من روزبه، اما پس از این با تو سلمانم شکوه تخت جمشید اشک شد از چشم من افتاد از آن وقتی که خاک پای سلطان خراسانم اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می گویم که من یک شاعر درباری ام مداح سلطانم @ghalamhaye_bidar
با تبریک میلاد بانوی عشق و مهربانی حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، فراخوان در دهه کرامت منتشر می شود 🔹قلم های بیدار از امسال برگزار خواهد شد @ghalamhaye_bidar
🚩انجمن نارنج 🌻سه‌شنبه‌های یک هفته در میان ⏰ امروز 26 تیرماه 1397 از ساعت 7 عصر تا اذان مغرب 🏠 خیابان کاوه، جنب پایانه بابلدشت، کوچه شهید مقارزاده، نبش کوچه شهید جلوخانیان، پلاک 18 سپهر هنر و اندیشه @ghalamhaye_bidar
خشکیده‌تر شدم ای‌ماه عکست توی کدوم چشمه‌س این‌جا که هـرچی می‌بـینم دالـون تنـگ و تـاریـکه این‌جا که هر چی می‌بـینم راهـی به سرپنـاهی نیس روحِ بـــزرگِ مـن دیـدی دنیـا چقـدر کـوچیـکه؟ حسین صفا  بله! حرف شما را کاملاً قبول دارم؛ هر دوره‌ای یک قالب، قالبِ غالب است و اکثریت آثار آن دوره در آن قالب خلق می‌شوند. ولی این را هم قبول دارم که هنرمندانِ یک عصر، اتفاقی به یک قالب متمایل نمی‌شوند. باید دلیلی داشته‌باشد که ترانه‌های این روزگار عمدتاً چارپاره است و آن هم فقط یک نوع از انواع چارپاره. بگذارید با هم امکانات چارپاره را مرور کنیم. چارپاره قالبی است که از چند بندِ چهار مصرعی تشکیل شده و در هر بند دو مصرع حتماً هم‌قافیه‌اند. رایج‌ترین حالتِ قرارگیری قافیه‌ها، هم‌قافیه شدنِ مصرع‌های زوج در هر بند است. این را هم یادمان هست که تجربه‌هایی در کوتاه و بلند کردن مصرع‌های چارپاره صورت گرفته اما گویی این تجربه‌ها راهی به دهی باز نکرده‌اند. چارپاره در اوج رواج خود، پُلی بود میان شعر کلاسیک و نو. چرا که از میان تمامی قوالب کلاسیک قید کم‌تری به قافیه داشت و میدان وسیع‌تری برای بیان اندیشه‌ها و حرف‌های زمانه به شُعرا می‌داد. چارپاره این امکان را داشت که شُعرا مانند مثنوی بتوانند تا هرکجا که می‌خواهند حرف بزنند و بی‌آنکه مانند مثنوی در هر بیت اسیر الزام قافیه بشوند به روانی داستانی را بگویند. از طرفی بند بند بودن آن این امکان را می‌داد که هرکجا سخن می‌طلبد فضا را تغییر دهند یا دیالوگ بیاورند. اما با پذیرفته شدن شعر نو محاسن چارپاره رنگ باخت و معایبش بیش‌تر به چشم شعرا آمد. چرا که به هر حال الزام وزن و قافیه را به قوت دیگر قوالب کلاسیک داشت. همچنین دور بودن قافیه‌ها از هم، از موسیقی شعر کم می‌کرد بی‌آنکه جایگزینی برای رفع این کمبود داشته باشد. در چارپاره شعرا مجبور می‌شدند در یک بند یک موضوع را کش بدهند و این ضرب آهنگ کلام را کند و در نتیجه شعر را کسالت بار ‌می‌کرد.از این رو هرچه در تاریخ جلو می‌آییم شُعرا تمایلشان به چارپاره کم می‌شود.  آن‌زمان که امثال فروغ و سپهری و سیمین به تمامی دست از چارپاره می‌شویند، توجه ترانة نوین به چارپاره جلب می‌شود. یعنی دهه چهل.  در دوران اوج جولان چارپاره در شعر، متن غالب موسیقی تصنیف بود. تصنیف از نظر کوتاه و بلندی مصرع‌ها و قرارگیری قافیه به تمامی تابع موسیقی‌است چرا که اکثریت تصنیف‌ها بر روی آهنگ گذاشته می‌شدند. با روی کار آمدن نسل جوان که دغدغه‌های به روزتری ذهنشان را درگیر کرده بود، ترانة نوین کم کم جریان اصلی را در دست گرفت. دوران ظهور ترانة نوین دوران رواج آهنگ گذاشتن بر ترانه است. ترانه سُرایان نوین برای انتخاب قالب با آنکه دست به آزمون و خطاهای بسیار زدند اما انگار به دام چارپاره‌ای افتادند که از دهه‌های پیش، در شعر رو به افول گذاشته بود. چارپاره امکان روایت داستان را داشت و ساختار بند بند داشتنش اجازه می‌داد ترانه‌سرایان آن دوره که به ترانه‌های دیگر کشورها بی‌توجه نبودند ساختاری شبیه ترانه‌های اروپایی انتخاب کنند. اما به هر روی با انقلاب وقفه‌ای طولانی در این جریان افتاد. این وقفه با آمدن ترانه‌سرایان جوان داخلی و باز شدن نسبی فضای موسیقی جریانی دگر گونه را دنبال کرد و به افراط کشیده شد. به طوری که می توان ساختار اکثر ترانه‌های دهة اخیر را بدون گوش دادن یا خواندن حدس زد: چارپاره‌ای با تقریباً شش بند که دو بند آن‌ها به عنوان ترجیع تکرار می‌شود. شاید علت این کلیشه اقبالی ست که با جان گرفتن دوباره ترانه‌سرایی در داخل کشور اواخر دهه هفتاد نصیب این کلیشه شد. یعنی با موفقیت چشم‌گیر چندین ترانه با این اسلوب خیل عظیمی از آهنگسازان و ترانه سرایانی که جسارت کم‌تری برای انتخاب قالب‌ها و فرم‌های متنوع موجود دارند، دست به تولید سرسام آور آثاری با این کلیشه زدند. حجم بالای استفاده از این چارچوبِ از پیش تعیین شده ترانه سرایان تازه وارد را مجبور به تبعیت می‌کند. چرا که ترانه‌سرایان مجبورند کاری را ارائه دهند که ذهن مسموم شدة آهنگسازان و خوانندگان خریدارش باشد. این سیکل معیوب سالهاست که به همین کیفیت دامن‌گیر ترانه ماست و آهنگسازان و خوانندگان به سختی ترانه‌ای که از ساختاری دیگرگونه پیروی می‌کند را قبول می‌کنند. اما این ساختار کلیشه خالی از هنری هم نیست. ساختار شش بندی با مدت زمان سه چهار دقیقه‌ای آهنگ‌ها هم‌خوانی دارد و ترانه‌سرا با ایجاز هرچه تمام‌تر و کاری کم‌تر می تواند در انتظار موفقیت احتمالی ترانه‌اش بنشیند. چارپاره تقید کم‌تری به قافیه دارد و پیدا کردن دو قافیة مناسب برای چهار مصرع به مراتب کار ساده‌تری ست تا یافتن قافیه برای قالب‌هایی چون غزل و حتی مثنوی. دور بودن قافیه‌ها از هم میدان بیشتری به ترانه سرا می‌دهد. اما نقصی هم دارد. قافیه زنگ کلام است و... 👇👇👇
☝️☝️☝️ ...فاصله ی این زنگ ها نباید به قدری زیاد باشد که ذهن را متوجه زیبایی خود نکند. به نظر می‌آید این نقص به گونۀ دیگری در ترانه پوشش داده می‌شود.  اگر بپذیریم وزن شعر فارسی نوعی ریتم محسوب می‌شود، وجود و عدم وجود قافیه در چارپاره ریتمی مضاعف به ترانه می‌دهد. اگر ما قافیه را زنگ کلام یا یه عبارتی حرکت به حساب بیاوریم عدم وجود قافیه در پایان یک مصرع به نوعی تعلیق یا سکوت به حساب می‌آید. در چارپارة مرسوم، ترتیب قرار گیری این ریتم مضاعف به صورت «سکوت-حرکت-سکوت-حرکت» خواهد بود. و این ریتم در طول بدنه چارپاره چنان تکراری می‌یابد که به گوش خوش‌آیند است. از طرفی کوتاهی این ساختار شش بندی مانع از کسالت این ریتم پنهان می‌شود. شاید بتوان گفت همین ریتم پنهان یکی از عوامل مأثر در کسالت‌باری نثرهای مسجعی‌ست که بی‌هیچ سکوتی، سجع‌ها-حرکت‌ها- بی‌وقفه پشت سر هم ردیف می‌شوند بی‌آنکه عامل زیباشناختی دیگری چون وزن، چنان که در مثنوی می‌بینیم، از کسالتِ کار بکاهد. به نظر می‌رسد ترانه‌سرایان و منتقدان این روزها هر چه بیشتر به تکراری شدن این اسلوب واقف شده‌اند و راه به راه در نقدها سخنان کوبنده‌ای در ردّ چارپاره می‌شنویم. و ترانه‌سرایان هم کم و بیش به دنبال جای‌گزینی برای چارپاره هستند. برخی از ترانه‌سرایان به طبع آزمایی در دیگر قوالب کلاسیک پرداخته‌اند. و بیشتر مثنوی. اما مثنوی هم خود به گونه‌ای هم‌ذات چهار پاره به نظر می‌رسد و هیچ بی راه نیست که عده‌ای از صاحب نظران چهارپاره را مثنوی عمودی دانسته‌اند. شمار دیگری از ترانه‌سرایان در خود چارپاره دخل و تصرفاتی انجام داده‌اند که برخی از آنها با موفقیت‌هایی هم همراه بوده. برای نمونه این ترانه از حسین صفا قابل تأمل است. صفا هر بیت را با سه مصرع آورده که در شعر مثال‌هایی دارد. اما برای آنکه از فقر موسیقی کناری کم کند، با هوشمندی دو قافیه برای یک بند آورده و قافیه‌ها را چنان طبیعی انتخاب کرده که به چشم نیایید: این جنگل چوب خورده تو نعره‌های ضعیفش شیر لگد خورده داره دریاست دریای تابوت رو شونه‌های نحیفش مرغابی مرده داره به خوبی پیداست که این نوآوری‌ها نیاز به جسارت و خلاقیتی دارد که مرز ترانه‌سرا و آهنگساز خوب و متوسط است. این تلاش‌ها اما هنوز بخش کوچکی از فضای موسیقی را تشکیل می‌دهد و هنوز به نظر می‌رسد چه به دلیل ریسک پذیر نبودن ترانه‌سرایان و اهالی موسیقی و چه به دلیل امکانات چهارپاره، اقبال این قالب هنوز به قوت خود باقی است. انگار عصر موسیقی ما عصر چارپاره‌سرایی‌ست اما این عصر آیا به شب رسیده؟ آیا اگر شب است و ما عصر می‌پنداریم صبحی در ادامه خواهیم داشت؟ یا این شب دراز خواهد ماند؟ برای هر گونه پیش داوری قدری زود به نظر می‌رسد. پس منتظر می‌مانیم. پاره‌ای از کتاب‌های مورد رجوع: روزنه-محمد کاظم کاظمی-انتشارات سپیده باوران انواع ادبی-دکتر شمیسا-انتشارات میترا چارپاره-سید اکبر میرجعفری-سوره مهر مبانی ترانه-محمد کریمی-فصل پنجم بنیاد ترانه-سید مهدی موسوی کلایی-انتشارات نیماژ @ghalamhaye_bidar
هدایت شده از محسن ناصحی
میلاد مبارک : قالب و موضوع سومین کنگره سراسری شعر در بخش رقابتی متن کامل فراخوان فردا منتشر می گردد @ghalamhaye_bidar
بسم الله الرّحمن الرّحیم إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّه... وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(توبه،۱۱۱) خدای متعال امروز البته شهید حججی را مثل یک حجتی در مقابل چشم همه گرفت(رهبر حکیم انقلاب) سال گذشته در چنین ایامی بار دیگر خداوند مهربان بر ما منّت نهاد و عرصه ای گشود که شهادت برایمان به وسعت یک ملت با هویّت ایرانی-اسلامی معنا شد. شهید حججی استعاره ای شد از سرهای روی نی و خیمه های سوخته و غربت اسارت و نمادی شد برای شهادت. شهید حججی نشانی شد از روبرو شدن با عمیق ترین پوچی ها که خود را در لباس مقدّس ترین افراد بشر نشان می دهند. توجه به او، ما را به حقیقت حضورمان در این جهان می بَرد و سرودی که او سرود بار دیگر پیوند ما را به یکدیگر نشان می‌دهد. هنر بهترین ابزاری است که می تواند عالی ترین مفاهیم را با زبانی لطیف و گویا برای همه‌ی اقشار جامعه، تبلیغ و تبیین کند. و در میان هنرها شعر، که هنر اوّل ایرانیان است و در میان قوالب شعری ترانه و سرود، جایگاه محبوب و ویژه‌ای در میان پارسی زبانان دارد. به همین منظور، کنگره سراسری شعر قلم‌های بیدار، برخاسته از انجمن شعر نارنج اصفهان با همکاری مؤسسه‌ی شهرستان ادب، سوّمین فراخوان خود را با موضوع و قالب در دو بخش کارگاهی و رقابتی با ۱۸ برگزیده اعلام می دارد. بخش : ۱-کارگاه های معرفتی با موضوع از زمان اعلام فراخوان تا پایان مهلت ارسال آثار، بصورت دو هفته یک بار و با حضور اساتید مجرّب، به میزبانی سرای هنر و اندیشه‌ی اصفهان(سُها) برگزار می شود.(زمان و مکان کارگاه‌ها متعاقباً اعلام خواهد شد)  ۲-تعداد جلسات کارگاهی حدود ۶ جلسه و در نظر گرفته شده است. ۳-در طول جلسات، کتاب و لازم در اختیار شرکت کنندگان قرار داده می شود.  ۴-در پایان از شرکت کنندگانی که بطور منظم در کارگاه‌ها شرکت کرده باشند، به عمل خواهد آمد. ۵-به که بیشترین امتیاز را کسب کرده باشند طی مراسمی جایزه‌ی دو و نیم ملیون ریالی اهدا خواهد شد. 6-شاعران و دوست داران شعر و ادب و به مباحث معرفتی می توانند در این کارگاه ها شرکت کنند و برگزیده باشند. ۷-حدّاقل یکی از کارگاه‌ها بر سر بزرگوار حججی برگزار خواهد شد و تسهیلات لازم برای رفت و آمد شرکت‌‌کنندگان فراهم خواهد بود.  ۸-شرکت در بخش کارگاهی ندارد. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بخش : ۹-از بخش رقابتی هفت نفر جایزه‌ی سه ملیون ریالی و نفرات اوّل تا سوم به ترتیب جایزه‌ی شش، پنج و چهار ملیون ریالی دریافت خواهند کرد. ۱۰-در بخش رقابتی تنها اشعار در قالب (غزلی که به زبان محاوره و با ویژگی‌های ترانه گفته شده باشد) پذیرفته می شود. ۱۱-از میان غزل ترانه های رسیده تنها به مرحله‌ی نهایی راه پیدا خواهد کرد. ۱۲- ۱۰ برگزیده‌ی بخش رقابتی همانند دوره‌ی دوم کنگره، بر عهده‌ی خود راه‌یافتگان به مرحله‌ی نهایی است. ۱۳-به یُمن شهید حججی، متولدین سال ۱۳۷۰ به بعد می توانند برای بخش رقابتی شعر ارسال نمایند. ۱۴-برگزیدگان زیر ۲۷ سال بخش کارگاهی می توانند در بخش رقابتی هم شعر فرستاده و برگزیده باشند. ۱۵-نام و نام خانوادگی، سال تولد، شهر محل سکونت، شماره‌ی تلفن همراه و شماره‌ی فعّال در فضای مجازی، به همراه تصویر اسکن شده‌ی عکس ۴*۳ و تصویر اسکن شده‌ی کارت ملی حتماً و بصورت جداگانه ارسال گردد. ۱۶-برای پرهیز از کلیشه‌های رایج شده در جشنواره‌ها، اختتامیه‌ی کنگره به صورت شب شعر نخواهد بود و از منتخبین نهایی به عمل می‌آید تا پایان سال ۹۷ با حضور در یکی از جلسات هفتگی انجمن نارنج، شعر خود را قرائت و جایزه‌ی خود را دریافت نمایند. ۱۷- برگزیدگان برای دریافت جایزه، الزامی و البته مایه‌ی افتخاراست. ۱۸-اشعار رسیده به مرحله‌ی نهایی در فضای مجازی و نیز بصورت مورد استفاده قرار خواهد گرفت. ۱۹-تلاش می‌شود ترانه‌های برگزیده به حرفه‌ای و متعهّد معرفی گردد. ۲۰-تدارک یک شب در اصفهان و هزینه‌ی رفت و برگشت با اتوبوس برای برگزیدگان غیر اصفهانی بر عهده‌ی دبیرخانه است. ۲۱- اشعار در بخش رقابتی تا ۸ آبان ماه ۱۳۹۷ (مصادف با اربعین حسینی) می باشد. ۲۲-آثار تنها از طریق پیام رسان ایتا به شماره‌ی ۰۹۰۱۰۹۲۸۰۶۳ به نام کاربری @ghalamhayebidar قابل دریافت است. ۲۳-اخبار کنگره و همچنین سرفصل‌های معرفتی ارائه شده در کارگاه‌ها و نیز مباحث مطرح شده در انجمن نارنج پیرامون شعر و ترانه، در کانال قلم‌های بیدار در پیام رسان ایتا eitaa.com/ghalamhaye_bidar منتشر خواهد شد.
ویژگی-های برجسته شخصیتی شهید مدافع حریم اسلام @ghalamhaye_bidar
🚩انجمن نارنج 🌻سه‌شنبه‌های یک هفته در میان ⏰ امروز 9 مرداد ماه 1397 از ساعت 7 عصر تا 8:30 🏠 خیابان کاوه، جنب پایانه بابلدشت، کوچه شهید مقارزاده، نبش کوچه شهید جلوخانیان، پلاک 18 سرای هنر و اندیشه @ghalamhaye_bidar
سومین کنگره سراسری شعر با 18 برگزیده در دو بخش: کارگاهی(ویژه عموم) و رقابتی(ویژه شاعران جوان) با موضوع فراخوان کامل در پیام رسان ایتا👇👇 eitaa.com/ghalamhaye_bidar
حضور اعضای اصفهان آقایان و در اولین اردوی هفتمین دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی تهران مجتمع آدینه @ghalamhaye_bidar
▪️با نهایت تأسف با خبر شدیم، جانباز سرافراز حاج «قاسم ملکیان»، پدر آقای محمدحسین ملکیان -از شاعران جوان و توان‌مند انقلاب- پس از سال‌ها جانبازی و تحمل عوارض شیمیایی به شهادت رسیدند. @ghalamhaye_bidar
🔹آخر چگونه زیسته بودی🔹 ای تیغ عشق! از سر ما دست برمدار دردسر است سر که نیفتد به پای یار از نو رسیده است خبرهای داغ ... آه از نو رسیده است خبرهای داغدار تو سر رسیده‌ای و ورق خورده سررسید شد ابرویت هلال محرم در این دیار آخر چگونه زیسته بودی که داده جان جان دادنت به پیکر بی‌روح روزگار آخر چگونه زیسته بودی که برده‌ای از چنگ این زمانه چنین مرگ شاهوار در چشم‌های حسرتیان خیره مانده‌ای شرم از تو کشتمان، نگهت را نگاه دار آتش زدی به جان جهانی، چه کرده‌ای با آن نگاه نافذ آتش به اختیار! @ghalamhaye_bidar
🌹 | شب شعر 💢 با حضور و شاعران جوان نجف آباد و اصفهان ⏱ دوشنبه 15 مرداد ساعت 18:30 🇮🇷 نجف آباد، شهدا @ghalamhaye_bidar
هدایت شده از قلم های بیدار
✅ افتتاحیه کارگاه های سومین کنگره 📝 با حضور ⏰ دوشنبه15مرداد ساعت16 🏠 خ نشاط، کوچه14، پس از کارگاه وسیله برای عزیمت به شب شعر فراهم است
🔹یادداشت تقدیم به شهید 🔸كلمه ها داغند... دستهايم را مي سوزانند... خون در رگهايم قل قل ميكند صداي قلبم دارد كَرَم ميكند. گوزن نري را ميمانم در سيبري كه بخار از حفره هاي بيني اش بيرون ميزند از حرارت درونش... حروف صفحه كليد گوشي داغند هر حرفي كه تايپ ميكنم صداي جز ميدهد انگشت شستم... 🔸صفحه كليد داغ است مثل لوله ي برنويي بعد از عطسه هاي حاصل از الرژي به بوي پراكنده ي كپل پلنگي نر بر يال دره اي زيتوني... دلم نمي آيد عكس متداولت را بگذارم با چشمهايي كه جگر شير را مي تركاند با ترس كفتار پشت سرت ... 🔸من به خواهرم فكر ميكنم- به همسرت - كه بعيد است تلگرام و اينستاگرام نداشته باشد و -خداكند نداشته باشد-... بگذاريد با خداكند ادامه بدهم... خداكند در كمد لباست را باز نكند و بوي تو توي مشامش هوريز نكند... خدا كند توي سبد رختهاي چرك حمام پيراهني نشسته از تو برجاي نمانده باشد... خدا كند چشمش به كفشهاي دامادي ات توي جا كفشي نيافتد. 🔸من به قاتلت هم فكر ميكنم : خداكند دستهايت را بازكرده باشد... لبهايت توي عكس دو خشت ترك خورده اند خدا كند آبت داده باشد ...به قاتلت فكر ميكنم وقتي كه كار راتمام كرده و بعد خنجر آمريكايي اش را بر برچسب "يازينب" بازويت كشيده و از خون داغت پاك كرده ... بعد صبر كرده خون پُلُق پُلُق روي زمين راه باز كرده و دلمه بسته ... 🔸من به رد پاشنه پوتينهايت فكر كرده ام كه خاك پوك را چاك داده و كسي چه مي داند شايد در اولين باران موسمي در آن آب جمع خواهد شد و گنجشكي شايد در عمقش بالي بشويد و آبي بنوشد... 🔸قاتلت شايد بعدش با چهارليتري آبي دست از خون تو شسته است همانگونه كه به تقلاهايت نگاه ميكرده سيگاري گيرانده و بعد از اولين كام فهميده لاي درز ناخنش هنوز مويي از خونت شيطنت كرده و پاك نشده ... 🔸ما مردها عطر را توي گردنمان ميزنيم يقه ها مان هميشه بوي عطر دارد... خدا كند در اين شبها همسرت به سرش نزند لباسي از تو را بخواهد اتو كند عطر گرم بخار برخاسته از يقه ات بيچاره اش ميكند... تو را ذبح كردند و نگفتند زني چشم به راه شويش است . 🔸تو را كشتند و نگفتند ويس هاي توي تلگرامت دل همسرت را چروك ميكند. نگفتند هنوز بابا از دهن پسرت نشنيدي ... آقا محسن "مرد" تو بودي و ما ها خيلي هنر كنيم م"مذكر"يم . 🔸من را ببخش جز كلنجار رفتن با كلمه هاي توي سرم و آوردنشان روي صفحه كاري از دستم برنمي آيد بماند كه عده اي همين مختصر را هم زير بار نمي روند. شما را به خدا يكي براي ما روضه ي علي اكبر عليه السلام بخواند... يكي به ما تسليت بگويد ... ما داغ جوان ديده ايم ... @ghalamhaye_bidar
خوانده شده در شب شعر توسط بر سر مزار یک … لحظه لحظه خاطرات بهمنی که یک دفعه بهار شد بهمنی که بوی گل گرفت و سوسن و یاسمن بهمنی که غرق شوق و شور بود انفجار نور بود دو … سرزمینی که نگاش به آسمونه و حسابش از زمین جداست ذره ذره خاکش از غرور و غیرته سرزمینی که شن کویرشم لشکر خداست سه... بغض ناتموم مادری بالاسر جنازۀ پسر بغضی که یک‌مرتبه صدا میشه سکوت رو میشکنه: ای تموم بچه‌هام فدای تو یا حسین این گلم نثار کربلای تو یا حسین چهار… ایستادن یه نوجوون بدون ذره‌ای ترس و آرزو روبروی تانک‌های روبرو پنج… اهتزار پرچم سه رنگ روی گنبد مسجدی که زخمۀ گلوله‌هاست خنده‌های مردمی که یک صدا می‌گن: «فتح شهر خون کار خداست» شش… آسمونی که پر از نوای ربناست آسمونی که قرق شده با شهاب و رعد و صاعقه با آیۀ «و ما رمیت اذ رمیت» آسمونی که کابوس کرکساست هفت… چشمه چشمه موج موج کوچه کوچه رود رود تو خیابونا به هم رسیدن و یکی شدن شکستن سردی دی و غرور اهرمن حالا بازم بشمرم؟ اینا گزینه‌های روی میز ماست حالا بازم بشمرید گزینۀ روی میزتون چیاست حالا بازم بشمرید همه میدونن این آخرای قصۀ شماست هفت … شش… پنج … چهار … سه … دو … یک … @ghalamhaye_bidar
مجموعه داستان کوتاه با موضوع مدافعان حرم کتاب اهدا شده به شرکت کنندگان در افتتاحیه بخش کارگاهی سومین کنگره @ghalamhaye_bidar 👇👇👇
☝️☝️☝️ گزیده یادداشتی از خانم آزاده جهان احمدی درباره کتاب : مجموعه‌داستان «عطر عربی» با چهارده داستان کوتاه با یک‌محور واحد با انتخاب مرحوم زنوزی جلالی، به زندگی، زمانه، تجربه و تأثیر حضور نظامیان ایرانی در منطقۀ خاورمیانه در میانۀ آتش و دود و باروت و انواع سلاح‌ها، در کیلومترها دورتر از مرزهای‌مان پرداخته است. کشور ما به جریانی سیاسی‌ـ‌ نظامی وارد شده است که اگر ضمیمۀ فرهنگی متناسب با آن، به آن الحاق نگردد، لاجرم عقیم خواهد ماند. این مجموعه یک واکنش ادبی در قالب داستان کوتاه است به یک واقعۀ مهم و تاریخی. و البته حاصل این واکنش، قابل دفاع و تحسین است. یکی از اتفاقات خوب در عطر عربی این است که نویسنده به جبهۀ مقابل، فکر کرده است. یک‌بار هم که شده، به مفهوم دشمن فکر کن. کسی که مقابل تو ایستاده با چه تفکر و توجیهی در آن جبهه، مقابل تو مقاومت می‌کند، خاصه در جنگ با دولت اسلامی عراق و شام که تفکر و قرائتی خاص از دین، از موتورهای مهم محرک در حرکت و بسط این شبه دولت بود. در این جنگ، همۀ طرف‌های درگیر (مسلمانان) برای رضای خداوند و رسیدن به رستگاری عظیمِ وعده داده‌شده، می‌جنگیدند. این‌جا پای دو تفسیر و قرائت از دین و راه رسیدن به رضایت پروردگار به میان می‌آید که در یکی از این قرائت‌ها و تفسیرها مجاهد مسلمان با نام رسول خدا و برای رضای خدا هر تفکر مقابل و مخالفی را با خشن‌ترین شکل ممکن مانند ذبح‌کردن و سوزاندن حذف می‌کند. این‌جاست که ناگهان پای مفاهیم دیگری به ادبیات مقاومت، گشوده می‌شود. مفاهیمی به غیر از آن‌چه در ادبیات دفاع مقدس داشتیم؛ چراکه در آن جنگ، اصل مسأله اساساً چیز دیگری بود... @ghalamhaye_bidar
ای با یاد اربعین برای شهید اربعین که می‌رسید بغض غریبی تو صداش بود بغض بی‌صدایی که تا وقت رفتنش باهاش بود به خیال تاول پاهای بچه‌های زهرا دَس به دیوار می‌گرفت، راه رفتنش یواش یواش بود توی روضه‌ها فقط عاشق روضه‌های عباس توی روضه‌های عباس عاشق تشنگیاش بود از نجف تا کربلا گریه می‌کرد و سینه می‌زد از نجف تا کربلا فقط خودش بود و خداش بود از نجف تا کربلا می‌رفت و از پا نمی‌افتاد آروم و قرار نداشت انگاری قلبش تو پاهاش بود تو یکی از موکبا شنید که سوریّه رُ بسته ن دل زینبُ شکسته ن، زینبی که جون ْفداش بود بعد اربعین که برگشت، یه حال تازه‌ای داشت نصفه شب‌ها یه دعای تازه‌ای تو ربّناش بود کوله‌بارشُ دوباره بست و راهی سفر شد فرقش این بود که یه سربند یا زینب لابلاش بود بعضیا زخم زبون بهش زدن، بعضیا تهمت همه جا کرب و بلاس؛ سرش فقط به کربلاش بود خبرش اومد سرش قراره دیگه برنگرده خبرش اومد همین خواهشش از امام رضاش بود... اربعین روز سوا کردن ِ مردای ظهوره اربعین آخر قصّه نه که تازه اوّلاش بود @ghalamhaye_bidar
به یاد شهید مظلوم شهید عنایت می کند دلبر، وساطت می کند خنجر که بی سر پر بگیری در هوای حضرت بی سر! چگونه زیستی ای گرمیِ ظهر عطش با تو! که چون خورشید، زیبا جلوه کردی لحظه ی آخر تو افتادی به خاک اما نیفتاده ست این بیرق و برمی خیزد از خون تو صدها محسن دیگر نمی دانم نمی دانم چه رازی در نگاه توست که چون من خیره می مانَد به چشمت هر تماشاگر! نگاهِ تو پر از ایمان، نگاهِ دشمنت حیران لبالب یک نگاه از خیر بود و یک نگاه از شر حسین آمد به بالینِ تو زینب هم به همراهش چه رؤیایی از این خوشتر، چه پایانی از این بهتر؟ خوشا نذرِ شهید کربلا آنگونه جان دادن خوشا تنها خوشا تشنه خوشا زخمی خوشا بی سر @ghalamhaye_bidar
شاعر غزل بخوان غزلی بی سر مقتل بخوان که روضهٔ گودال است دست از سراسر قلمت بردار اینجا بلاغت کلمه، لال است سر تا سر زمین شده یک زندان خورشید دور حادثه سرگردان دنیا و هرکسی که در آن مانده است مصداق حال سورهٔ زلزال است وقتی زمان برای تو عاشوراست وقتی که کربلا همهٔ دنیاست وقتی که میزبان پسر زهراست بی سر شدن نشانهٔ اقبال است آه ای شهادت ای سفر گلگون ای مثل کربلا غزلی از خون دورم چقدر از تو شبیه یک پرواز که در آرزوی بال است میخواستم غزل، غزلی بی سر اما نشد که داغ تو از سر رفت دست خودم نبود که می بینم سر تا سر زمین سری از لاله است @ghalamhaye_bidar