eitaa logo
قلم های بیدار
130 دنبال‌کننده
119 عکس
42 ویدیو
2 فایل
کانال شعر قلم های بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
به این آتش برس! هیزم مهیا کن! مهیاتر! گلستانیم ما در آتش نمرود زیباتر مهیا کن که ما از آتش شیطان نمی ترسیم که در آغوش آتش می شود ققنوس ماناتر خبر از دود آه ما به دلها می‌رود مادام تو در هر شعله نفرینی‌تری، هرشعله رسواتر تو مثل شعله‌ها با نعره‌ی مستانه‌ات دلخوش و ما را ناله‌ای مانده‌ست از فریاد، گیرا تر دریغا پیرو بودا به کار زنده‌ سوزاندن دریغاتر از این غوغای خاموشی! دریغاتر ! شما را مردگانی هست سر تا پای در آتش شما در زندگانی نیز می سوزید، پیداتر بسوزانیدمان، خورشید محشر نیز در راه است خدا، تنها خدا با ماست با مایی که تنهاتر اغثنی یا غیاث المستغیثین! راه دشوار است اگرچه نیست در رنج سفر از ما شکیباتر @ghalamhaye_bidar
در این بهار می شکفد یکریز بر شاخه‌های تازۀ زیتون، سنگ دیگر نشان صلح نخواهم بود... این است حرف تازۀ زیتون: جنگ! دیری‌ست سهم سینۀ ما تیر است دیری‌ست راهِ رفتنِ ما خار است بیدارماندگانِ شبی تاریم دار است حقّ گردنِ ما، دار است زنجیر باز کرده و می‌آییم با دسته‌های سینه‌زنی از راه ما فوجِ بسملیم که در راهیم ای تیغ‌های سر زده! بسم‌الله! یادش به خیر گفتۀ دریامَرد: کافی‌ست سطل آبی اگر ریزیم... جز آبروی رفته چه خواهد ماند امروز اگرکه سیل نینگیزیم؟ @ghalamhaye_bidar
از کتاب درسیای بچگیام چیزی یادم نمیاد جز یه نگاه که همون صفحه اول می درخشید مث ماه پیرمرد چشم امیدش به ما بود امیدش به ما دبستانیا بود با هزارتا آرزو چشم امیدش می شدیم توی بازیای بچگی شهیدش می شدیم حالا ما بزرگ شدیم حال امیدتو بپرس حال و احوال کوچولوی شهیدتو بپرس :: خوش نداشتیم عکس ماهت روی سکه ها وکنج اسکناسا بشینه زینت قابای خاتم بشه و روی میز باکلاسا بشینه عکستو قاب می گیرن فقط تماشا می کنن اسمتو میارن و رسمتو حاشا می کنن چشم بیدار تو رو دیدن ولی دلشون خوابه هنوز بی خیال نگاه شرقی تو چشمشون به اون ورِ آبه هنوز این روزا دلم گرفته ولی باز بغضمو می خورم و همراه پابرهنه ها داد می کشم: حالا من چشم امیدم به توئه من هنوز انتظار فرج از نیمه ی خرداد می‌کشم @ghalamhaye_bidar
امروز وطن معنی غم را فهمید با سایه ی جنگ ، متّهم را فهمید از خواب پرید کشورِ من امّا معنای مدافع حرم را فهمید انگار دچار بدبیاری شده اند گیج از حرکات انتحاری شده اند صاحب نظران "سایه ی جنگ" امروز از سایه ی خویش هم فراری شده اند @ghalamhaye_bidar
رنگی از ایمان ندارد پرچمِ اسلام او «قالت الاعراب آمنا و لکن ... اسلموا» من برادر خواندمش با مهر و خواند او کافرم من اگر گل، تیغ آورده است او در گفتگو ما اگر از آبشارِ بی‌قرارِ اشکِ خویش او ولی از جویبار خون ما گیرد وضو این چه اسلام است، خالی از سلام و صلح و صبر؟ حیف تنها خار دارد این گل بی رنگ و بو تا به کی شور شرارت؟ تا به کی جولان جهل؟ تا به کی با مؤمنان کین، با شیاطین نرم خو؟ بر مسلمانی چقدر ای قوم تهمت می‌شوید؟ چند می‌ریزید با خون از خداتان آبرو؟ پر شده امروز تهران از لهیب انتقام مرد و زن: خانه به خانه، پیر و برنا: کو به کو هین! به خود آیید، نک ما ذوالفقار حیدریم هان! کدامین سر شود با تیغ مولا رو به رو؟! @ghalamhaye_bidar
مردان کارزار آتش به اختیار دل های بی قرار آتش به اختیار سردار سر به زیر در طعنه ها اسیر! سردار سر به دار آتش به اختیار از شام تا یمن، بحرین تا عدن از بصره تا مزار آتش به اختیار دنیا در آتش است عاشق سیاوش است ای عاشقان یار آتش به اختیار گر خاک تیره شد گر باد چیره شد گر آب ناگوار آتش به اختیار با خیل دوستان در باغ و بوستان با قوم نابکار آتش به اختیار این خرمن ریاست یا بار اغنیاست ای برق ذوالفقار آتش به اختیار مرگ است در نظر أحلی من العسل این است انتظار آتش، به اختیار @ghalamhaye_bidar
نیست شعر آن سخن خنثایی که به هر خشک و به هر تر بخورد هم به درد دم صبح اول هم به کار شب آخر بخورد سخنی که به مذاق همگان خوش باشد و صله قند مکرّر بخورد نخورد بر به شما! شعر یعنی: سخنی که به کسی بربخورد! @ghalamhaye_bidar
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر پریشان کرد جمع یک‌دل ما را، پشیمان نه سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه یکی فریاد می‌زد شرمتان باد آی دژخیمان! به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه یکی فریاد سر می‌داد بر پیکر سری دارم که آن را می‌سپارم دست تیغ و بر گریبان نه برای او که کشتن را صلاح خویش می‌داند تفاوت می‌کند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه! کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه! گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم نخواهد شد ولی این‌بار جمع ما پریشان، نه! به جمهوری اسلامی ایران گفته‌ایم «آری» به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه» کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد اگرچه قدرت ما می‌شود تحریم، کتمان نه دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه! @ghalamhaye_bidar
قلم به دست گرفتی و تیغ از آب درآمد به نور وجه تو خلق از ظلام خواب درآمد تو از معادن حلمی به کوهسار نبوت که هر که در برت آمد از اضطراب درآمد خدا نشاند به شامی سه در دو دانه انگور چهل صباح گذشت و شراب ناب درآمد همین که از پرشالی گشود چهره سوالی ز آستین هشامت دو صد جواب درآمد کنار چشمه روشن چه تیره دل بود آنکس که راه چاه گرفت از قضا سراب درآمد @ghalamhaye_bidar
راه عشق است و خطر را پشت سر باید گذاشت پیش پای عشق گاهی نیز سر باید گذاشت جان و مال و آبرو و همسر و اولاد را هرچه را داری زمانی در خطر باید گذاشت گاه باید صدر اخبار جهان باشی و گاه خویش را از خویشتن هم بی خبر باید گذاشت کربلا آموخت در راه دفاع از حرم کودک شش ماهه هم باشی اثر باید گذاشت عشق می گوید پدر باشی به وقت امتحان بوسه بر زخم سر و روی پسر باید گذاشت بعد از این عباسها نوبت به نوبت میروند بعد آنها دستها را بر کمر باید گذاشت از خدا نشناس مردم عاشقی ناممکن است وقت روی خود شناسی بیشتر باید گذاشت هر که را چشم انتظاری کشت بعد از قرنها نام او را شیعه ی اثنی عشر باید گذاشت @ghalamhaye_bidar
هرکه دهانش بیش سهمش بیشتر سلف سرویس است دهان هایمان در این مجلس! بگذار ذوق زده سلفی اش را بگیرد تا بانوی قاره سبز از دهان نیفتاده! روی میز یا پشت میز فرقی نمی کند این قطار سبز سال هاست از ریل خارج شده روی دهکده راه می رود و ما همه خال کوبی داریم روی من بیکاری تکیه بر درختی خشک سیگار می کشد روی دست های مادرم زنی با هسته های خرما خوشبختی می بافد و روی دستان پدر عکس مردیست که مدام در جیب هایش دنبال چیزی می گردد! بگذار سلفی اش را بگیرد شاید موگرینی روزی موگیرش کند آن سوی آب ها در مجلسی دستی برجام و دستی بر زلف یار عکسی بیندازند و سال ها بعد کسی بر درختی نیم خیز خال کوبی کند شیخی را که برجامی وارونه منبر می رفت!... هرکه چشمش بیش دردش بیشتر!... @ghalamhaye_bidar
عشق دنیای دیگری دارد شور و غوغای دیگری دارد سرزمینی ست پشت دریاها آسمان های دیگری دارد زندگی پاسخ معمایی ست که معمای دیگری دارد عشق یک اتفاق پیچیده ست ریشه در جای دیگری دارد توی دنیای عشق حتی عشق نام زیبای دیگری دارد کربلا تا دمشق... آری عشق ماجراهای دیگری دارد عشق یک روز إربا إربا شد و قضایای دیگری دارد... گرچه امروز زخمی و خاکی ست عشق فردای دیگری دارد :: زندگی نیست این که ما داریم عمر معنای دیگری دارد... @ghalamhaye_bidar