رنگی از ایمان ندارد پرچمِ اسلام او
«قالت الاعراب آمنا و لکن ... اسلموا»
من برادر خواندمش با مهر و خواند او کافرم
من اگر گل، تیغ آورده است او در گفتگو
ما اگر از آبشارِ بیقرارِ اشکِ خویش
او ولی از جویبار خون ما گیرد وضو
این چه اسلام است، خالی از سلام و صلح و صبر؟
حیف تنها خار دارد این گل بی رنگ و بو
تا به کی شور شرارت؟ تا به کی جولان جهل؟
تا به کی با مؤمنان کین، با شیاطین نرم خو؟
بر مسلمانی چقدر ای قوم تهمت میشوید؟
چند میریزید با خون از خداتان آبرو؟
پر شده امروز تهران از لهیب انتقام
مرد و زن: خانه به خانه، پیر و برنا: کو به کو
هین! به خود آیید، نک ما ذوالفقار حیدریم
هان! کدامین سر شود با تیغ مولا رو به رو؟!
#حسن_صنوبری
#داعش_در_تهران
@ghalamhaye_bidar
مردان کارزار آتش به اختیار
دل های بی قرار آتش به اختیار
سردار سر به زیر در طعنه ها اسیر!
سردار سر به دار آتش به اختیار
از شام تا یمن، بحرین تا عدن
از بصره تا مزار آتش به اختیار
دنیا در آتش است عاشق سیاوش است
ای عاشقان یار آتش به اختیار
گر خاک تیره شد گر باد چیره شد
گر آب ناگوار آتش به اختیار
با خیل دوستان در باغ و بوستان
با قوم نابکار آتش به اختیار
این خرمن ریاست یا بار اغنیاست
ای برق ذوالفقار آتش به اختیار
مرگ است در نظر أحلی من العسل
این است انتظار آتش، به اختیار
#مهدی_جهاندار
@ghalamhaye_bidar
نیست شعر آن سخن خنثایی
که به هر خشک و به هر تر بخورد
هم به درد دم صبح اول
هم به کار شب آخر بخورد
سخنی که به مذاق همگان خوش باشد
و صله
قند مکرّر بخورد
نخورد بر به شما!
شعر یعنی:
سخنی که
به کسی
بربخورد!
#مرتضی_امیری_اسفندقه
@ghalamhaye_bidar
#قیام_مسجد_گوهرشاد
یکایک سر شکست آن روز اما عهد و پیمان نه
غم دین بود در اندیشۀ مردم، غم نان نه
شبی ظلمانی و تاریک حاکم بود بر تهران
به لطف حضرت خورشید اما بر خراسان نه
کبوترهای گوهرشاد بودیم و صدای تیر
پریشان کرد جمع یکدل ما را، پشیمان نه
سراسر، صحن از فوج کبوترها چنان پر شد
که چندین بار خالی شد خشاب آن روز و میدان نه
یکی فریاد میزد شرمتان باد آی دژخیمان!
به سمت ما بیاندازید تیر، اما به ایوان نه
یکی فریاد سر میداد بر پیکر سری دارم
که آن را میسپارم دست تیغ و بر گریبان نه
برای او که کشتن را صلاح خویش میداند
تفاوت میکند آیا جوان یا پیر؟ چندان نه
دیانت بر سیاست چیره شد، آری جهان فهمید
رضاجان است شاه مردم ایران، رضاخان نه!
کلاه پهلوی هم کم کم افتاد از سر مردم
نرفت اما سر آن ها کلاه زورگویان، نه!
گذشت آن روزها، امروز اما بر همان عهدیم
نخواهد شد ولی اینبار جمع ما پریشان، نه!
به جمهوری اسلامی ایران گفتهایم «آری»
به هر چه غیر جمهوری اسلامی ایران: «نه»
کجا دیدی که یک مظلوم تا این حد قوی باشد
اگرچه قدرت ما میشود تحریم، کتمان نه
دفاع از حرم یعنی قرار جنگ اگر باشد
زمین کارزار ما تلاویو است، تهران نه!
#محمدحسین_ملکیان
@ghalamhaye_bidar
قلم به دست گرفتی و تیغ از آب درآمد
به نور وجه تو خلق از ظلام خواب درآمد
تو از معادن حلمی به کوهسار نبوت
که هر که در برت آمد از اضطراب درآمد
خدا نشاند به شامی سه در دو دانه انگور
چهل صباح گذشت و شراب ناب درآمد
همین که از پرشالی گشود چهره سوالی
ز آستین هشامت دو صد جواب درآمد
کنار چشمه روشن چه تیره دل بود آنکس
که راه چاه گرفت از قضا سراب درآمد
#احمدرضا_رضایی
@ghalamhaye_bidar
راه عشق است و خطر را پشت سر باید گذاشت
پیش پای عشق گاهی نیز سر باید گذاشت
جان و مال و آبرو و همسر و اولاد را
هرچه را داری زمانی در خطر باید گذاشت
گاه باید صدر اخبار جهان باشی و گاه
خویش را از خویشتن هم بی خبر باید گذاشت
کربلا آموخت در راه دفاع از حرم
کودک شش ماهه هم باشی اثر باید گذاشت
عشق می گوید پدر باشی به وقت امتحان
بوسه بر زخم سر و روی پسر باید گذاشت
بعد از این عباسها نوبت به نوبت میروند
بعد آنها دستها را بر کمر باید گذاشت
از خدا نشناس مردم عاشقی ناممکن است
وقت روی خود شناسی بیشتر باید گذاشت
هر که را چشم انتظاری کشت بعد از قرنها
نام او را شیعه ی اثنی عشر باید گذاشت
#سید_حسن_رستگار
#دفاع_از_حرم
@ghalamhaye_bidar
هرکه دهانش بیش
سهمش بیشتر
سلف سرویس است
دهان هایمان در این مجلس!
بگذار ذوق زده
سلفی اش را بگیرد
تا بانوی قاره سبز از دهان نیفتاده!
روی میز
یا پشت میز
فرقی نمی کند
این قطار سبز
سال هاست از ریل خارج شده
روی دهکده راه می رود
و ما همه خال کوبی داریم
روی من
بیکاری تکیه بر درختی خشک سیگار می کشد
روی دست های مادرم
زنی با هسته های خرما خوشبختی می بافد
و روی دستان پدر
عکس مردیست
که مدام در جیب هایش دنبال چیزی می گردد!
بگذار سلفی اش را بگیرد
شاید موگرینی
روزی موگیرش کند
آن سوی آب ها
در مجلسی
دستی برجام و دستی بر زلف یار
عکسی بیندازند
و سال ها بعد
کسی بر درختی نیم خیز
خال کوبی کند
شیخی را
که برجامی وارونه منبر می رفت!...
هرکه چشمش بیش
دردش بیشتر!...
#سیدمجید_موسوی
#سلفی_حقارت
@ghalamhaye_bidar
#عاشقان_را_سر_شوریده_به_پیکر_عجب_است
عشق دنیای دیگری دارد
شور و غوغای دیگری دارد
سرزمینی ست پشت دریاها
آسمان های دیگری دارد
زندگی پاسخ معمایی ست
که معمای دیگری دارد
عشق یک اتفاق پیچیده ست
ریشه در جای دیگری دارد
توی دنیای عشق حتی عشق
نام زیبای دیگری دارد
کربلا تا دمشق... آری عشق
ماجراهای دیگری دارد
عشق یک روز إربا إربا شد
و قضایای دیگری دارد...
گرچه امروز زخمی و خاکی ست
عشق فردای دیگری دارد
::
زندگی نیست این که ما داریم
عمر معنای دیگری دارد...
#حسن_بیاتانی
#شهید_حججی
@ghalamhaye_bidar
تقدیم به مدافع مظلوم حرم #شهید_حججی
سر باخت، شاید مملکت سامان بگیرد
جان داد تا یک ذره غیرت جان بگیرد
چون کوه در چشمش ابهت موج زد تا
بلکه تزلزل های ما پایان بگیرد
ای بد به حال هرکه محسن را ببیند
اما نلرزد بر خودش آسان بگیرد
حال دلم این روز ها بدجور ابریست
ای کاش بر خاک سرم باران بگیرد
ای کاش قدری در رگ خشکیده ی ما
خون شهیدان حرم جریان بگیرد
#امید_رهایی
@ghalamhaye_bidar
برای #شهید_حججی
شاعر غزل بخوان غزلی بی سر مقتل بخوان که روضهٔ گودال است
دست از سراسر قلمت بردار اینجا بلاغت کلمه، لال است
سر تا سر زمین شده یک زندان خورشید دور حادثه سرگردان
دنیا و هرکسی که در آن مانده است مصداق حال سورهٔ زلزال است
وقتی زمان برای تو عاشوراست وقتی که کربلا همهٔ دنیاست
وقتی که میزبان پسر زهراست بی سر شدن نشانهٔ اقبال است
آه ای شهادت ای سفر گلگون ای مثل کربلا غزلی از خون
دورم چقدر از تو شبیه یک پرواز که در آرزوی بال است
میخواستم غزل، غزلی بی سر اما نشد که داغ تو از سر رفت
دست خودم نبود که می بینم سر تا سر زمین سری از لاله است
#حامد_صافی
@ghalamhaye_bidar
آسمان سرخ است، بیتاب است، دل بیتابتر
تشنه است این خاک، تشنه، آسمان بیآبتر
کودکی خوابش نبرده اسم بابا بر لبش
مادری دلشوره دارد، مادری بیخوابتر
آسمان سرخ است، ابری تیره میپیچد به خود
نیست در این صحنه مهتاب از رخت مهتابتر
دست شستی از سرت، جاری شدی در سرنوشت
زندگی بیدرد مرداب است، نه مردابتر
با سر از کف دادنت لرزیده دست و پای عشق
سر به سر چشمان مشتاقان شد از این باب، تر
سر نداری، پهلویت زخمی است، بیپیراهنی
میهمانی کس نرفته از تو با آدابتر
سر نداری تا به دامانش نهی اما چه غم
بیسر است آنکس که از او کس ندید اربابتر
#محمدرضا_وحیدزاده
#شهید_حججی
شهید #مدافع_حرم
@ghalamhaye_bidar
برای شهید شکوهمند، محسن حججی
با الهام از تصویر منتشر شده
صلابتی که در نگاه توست... شقاوتی که در نگاه اوست
جهنم و بهشت را ببین : نگاه دشمن و نگاه دوست
چقدر شمر و ابن ملجم است چقدر هیزم جهنم است
نگاه این که بسته دست تو، چقدر بی حیا، بی آبروست
نگاه تو به کیست اینچنین، غریب و روشن و شکوهمند
نگاه تو نگاه تو نگاه...چه عاشقانه گرم گفتگوست
جوانی و هنوز نیستی جوان تر از علیِّ اکبرش
سه شعبه ای ست بر دلت هنوز، از آن سه شعبه ای که بر گلوست
وجود بی عدم، نگاه توست، کبوتر حرم، نگاه توست
نماز صبحدم نگاه توست، نگاه تو همیشه باوضوست
نگاه تو چه فاتحانه گفت:نه گاه ماندن و نشستن است
نه روزگار غربت حسین، نه تاب حسرت است و آرزوست
فقط نه چشم تر بیاورید، برای دوست سر بیاورید
چقدر کربلا که پشت سر، چقدر کربلا که پیش روست
#میلاد_عرفان_پور
#شهید_محسن_حججی
@ghalamhaye_bidar