وقتی تو را برتر از آدم آفریدند
یعنی فراتر از دو عالم آفریدند
نامت که آمد روی لبهای موذن
بر گونههای صبح، شبنم آفریدند
انگشتر خلقت نگینی چون تو میخواست
نام تو را در قلب خاتم آفریدند
وقتی تو را دردانهی عرش خداوند
وقتی دلت را کاشفالهم آفریدند
حبل المتینی، سِرّ اسما خدایی
نام تو را از اسم اعظم آفریدند
آن روز اسماعیل، حتما «یا علی» گفت
آن روز آن روزی که زمزم آفریدند
کعبه ترک دارد هنوز از اشتیاقت
دیوار آن را گر چه محکم آفریدند
دنبالهی ذکرت صراطالمستقیم است
راه تو را راه مسلم آفریدند
وصفت نمیگنجد میان بیتهایم
واژه برای وصف تو کم آفریدند
#اعظم_کلیابی
#بانوی_کاشانی
غدیر...
علی بجنگ! حسن صلح کن! حسین فدا شو!
غدیر معنیاش این است! عبد محض خدا شو!
هدف خداست، امیر و شهید هر دو بهانهست
اگر به کوفه میسّر نبود، کربوبلا شو
غدیر صحن غریبیست ای مسافر مشهد
از این مسیر بیا زائر امام رضا شو
پر از سؤال بیا تا غدیر را بشناسی
ولی به او که رسیدی بدون چون و چرا شو
علی خداست؟ نه! آیینۀ تمامنمایش
برای آینه، آیینۀ تمامنما شو...
✍🏻 #مهدی_جهاندار
🏷 #عید_غدیر | #شعر_علوی
شعر نو
غدیر
می رسید!
گرچه گام های او خسته از هجوم روزگار پیر بود
ساربان عشق ناگزیر بود
حرف،حرف رفتن پرسیدن است
گرچه کاروان نور
در سکوت لحظه های بی تپش اسیر بود
ناگهان !
مردی از کرانه ها دمید
روبروی چشم های منتظر
دست عشق را بلند کرد
تا نشان دهد که
ابتدای عاشقی،غدیر بود!!!
#, حسین کیوانی
#غدیر
"نخستین اشارات به غدیر در شعر فارسی"
ادبیات فارسی از سدهی چهارم، بستری برای انعکاس مفاهیم شیعی بوده؛ چنانکه در اشعار رودکی و کسایی و بندار رازی و بسیاری دیگر از شاعران، مضامینی در مهرورزی به امام علی(ع) یا مسالهی جانشینی ایشان گنجانده شده است.
اگر از منظر واژهی غدیر (با معنی خاص آن) بررسی کنیم، نخستین اشاره به این واقعهی تاریخی، در شعر فارسی، در بیتی از دقیقی (مقتول به ۳۶۷) نمود یافته؛ آنجا که سروده است:
کیوسوار همی بنگرد به چشمآلوس
بهسان فرخشه با امیر روز غدیر*
دیوان ص ۱۲۵
دیگر شاعر مهم در جریان شعر غدیر، منوچهري است که در خلال یکی از مسمطهای وصفیاش به ماجرای غدیر اشاره کرده و از امام علی(ع) با صفت مرد غدیر خم یاد کرده است:
آهنـــي در كف،چـــــون مرد غــــدير خــم
به كتـــــف باز فكـــــنده ســــر هر دو كـم
دیوان ص ۲۰۳
از شاعران شاخص قرن پنجم، ناصر خسرو (ف. 481) بیش از دیگران به ماجرای غدیر و جانشینی امیرمومنان(ع) اشاره کرده است. در شعر او، واژهی غدیر، هویتی ویژه یافته و بارها در خلال توصیفات شیعی دیوان، تکرار شده است:
شرف مرد به علم است، شرف نیست به سال
...علی آن یافت ز تشریف که زو روز غدیر
دیوان ص ۲۲۰
بنگر که خلق را به که داد و چگونه گفت
روزی که خطبه کرد نبی بر سر غدیر
دست علی گرفت و بدو داد جای خویش
گر دست او گرفت تو جز دست او مگیر
همان، ص ۱۰۵
در دیوان امیرالشعرا معزی(ف . 518 تا 521) نیز چندبار به روز یا عید غدیر اشاره شده است؛ او بیش از همه در جایگاه قافیه از این واژه بهره برده است:
نام آن دارد که از بهر بزرگی و شرف
احمد مختار کرد او را دعا روز غدیر
دیوان ص ۳۶۱
معزی پس از دقیقی و منوچهری و ناصرخسرو، چهارمین شاعری است که در دیوانش به رویداد غدیر، مطابق با نام مشهور آن اشاره کرده؛ هرچند مسألهی جانشینی امام علی(ع) در سرودههای دیگر شاعران نیز نمود داشته است:
علی ز مهر محمد همی چنان نازد
که از دعای محمد، علی به روز غدیر
همان، ص ۷۹۲
آنچه در این مجال اندک به آن اشاره شد، نخستین اشعار و ابیاتی است که در توصیف عید غدیر و ستایش جانشینی امام علی(ع) سروده شده است. پس از شاعران یادشده، هزاران شاعر فارسیزبان شیعه و سنی، دهها هزار شعر در ستایش امام مومنان(ع) و واقعهی غدیر سرودهاند.
*پ.ن: این شعر به شاهد ترکیب چشمآلوس در برخی نسخ لغت فرس ثبت شده است. در برخی نسخهها، شعر به این صورت ضبط شده:
کیوسوار بگیرد همی به چشمآلوس
به سال فرخ شبها امیر روز عزیز
#شعر_دینی
#غدیر
https://eitaa.com/mmparvizan
جشنواره ملکالشعراء بهار انجمنهای ادبی را فراخواند
🔻🔻🔻
https://fars.farhang.gov.ir/fa/news/751458/
#اداره_کل_فرهنگ_و_ارشاد_اسلامی_فارس
🔸
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
#بحر_طویل
ساقی از خمّ ولایم بچشان باده که امشب به تولای علی مست شوم، بی خبر از هست شوم، عاشق یکدست شوم، سر بکشم، پر بکشم، حلقهی اقبال زنم، از قفس خاکی تن بال زنم، لب به سخن باز کنم، خوانم و پرواز کنم، گویم و اعجاز کنم، بر دو جهان ناز کنم، مدح علی بر همه آغاز کنم، هان منم و عشق امیرم، به همین عشق اسیرم، که کشد سوی غدیرم، روم و دامن دلدار بگیرم، نگهی افکند آنگونه که صد بار شوم زنده و صد بار بمیرم، چه غدیری، چه امیری، چه بشیری، چه مه و مهر منیری، چه قیامی، چه پیامی، چه امامی، چه مقامی، همه جا بحر عنایت، همه جا نور ولایت، شده از خالق معبود روایت، که بُوَد عید ولایت، ملک و حور و پری، ارض و سما، کوه و چمن، دشت و دمن، ریگ و حجر، نخل و شجر، جنّ و بشر، یکسره کوشند مگر تا شنوند، از دو لب ختم رُسل، فخر سُبل، هادی کل، مدح علی شیر خدا را
::
جبرئیل آمده از سوی خداوند تعالی، به رخش نور تجلی، به لبش حکم تولّی، که الا ختم رسالت، گهر بحر جلالت، نبی اُمّی خاتم، پدر عالم و آدم، صلوات از سوی حق بر تو بر آل تو هر دم، به علی باش مبلّغ، به تو امر از طرف خالق سرمد شده، بلّغ، برسان حکم خدا را، وَ بگو گفتهی ما را، که خدا یار تو باشد، اگر امروز زبان را نگشایی و تولای علی را به خلایق ننمایی و دل اهل ولا را نربایی، به خدایی که تو را داده چنین قدر و جلالت، به تو و حیدر و آلت، همه ابلاغ تو باطل شود از بدو رسالت، بگشا لعل لب و بانگ به عالم بزن و سیطرهی کفر و دو رویی همه بر هم بزن از شیر خدا دم بزن اینک بچشان بر همگان جام ولا را
::
چو شنید این سخن از پیک خدا خواجهی عالم، شرف دودهی آدم، نبی پاک و مکرم، همه توحید مجسم، لب جانبخش مسیحایی او غنچه صفت باز شد از هم، که الا ای همه حجاج، زن و مرد، ز پیر و ز جوان، خُرد و کلان، باز بگیرید عنان، کز طرف ذات خدای دو جهان آمده فرمان، که بگویم به شما آنچه شده وحی به من از سوی خلّاق زمن، خلق در آن برکه شده جمع، چو پروانه که بر دور و بر شمع، بفرمود نبی تا ز جهاز شتران گشت به پا منبر و چشم همه بر قامت پیغمبر و بگذاشت نبی پای بر آن منبر و فرمود بسی حمد و ثنای احد داور و پس خواند یکی خطبهی غرّای ز هر نقص مبرا، به نوایی که بسی بود دل آرا، به ندایی که زن و مرد شنیدند ز لعل لبش آن طُرفه ندا را
::
سخن ختم رسل بُرد ز سر هوش زن و مرد، سراپا همگان گوش، به جز نطق محمد همه خاموش، الا ای همه را بار ولایت به سر دوش، مبادا شود این قصه فراموش، که ناگاه نگاه نبی افتاد به رخسار علی، حجت حیّ ازلی، شیر خداوند جلی، آن به خداوند ولی، فارس میدان یلی، خواند ورا بر روی منبر به کنارش به چنان عزّ و وقارش، صلوات همهی خلق نثارش، نگه ختم رسل سوی علی، شیفتهی روی علی، گشته ثناگوی علی، آی همه امت احمد بشتابید و بیایید و ببینید، همه دست علی را به سر دست محمد، دو لب خویش گشوده، دل یک خلق ربوده، که هر آنکس که منم رهبر و مولاش، بُوَد تا ابدالدهر علی رهبر و مولاش، علی سرور و آقاش، علی حصن حصین است، علی سرّ مبین است، علی یاور دین است، علی یار و معین است، علی فخر زمان است، علی میر سماوات و زمین است، علی حبل متین است، امام است و امین است، همین است و همین است، علی رهبر و مولاست شما را
::
علی صوم و صلات است، علی حج و زکات است، علی صبر و ثبات است، علی خضر حیات است، علی نیت و تکبیر، علی حمد و رکوع است، وَ قیام است و قعود است، علی حج و علی کعبه، علی مروه، علی سعی و علی رکن و مطاف است و طواف است، علی اول اسلام، علی آخر اسلام، علی محور اسلام، علی رهبر اسلام، علی سرور اسلام، علی یاور اسلام، علی ردّ و قبول است، علی بحر عقول است، علی جان رسول است، علی زوج بتول است، علی عرش و علی فرش، وَ علی مهر و علی ماه، وَ علی آدم و نوح است، وَ خلیل است و کلیم است و مسیح است، علی یوسف و یعقوب و سلیمان و علی یونس و خضر است، علی فاتح بدر و اُحد و خیبر و احزاب، علی اصل خطاب است، ثواب است و عِقاب است، ظهور است و حجاب است، به ربّی که کریم است و رحیم است و ودود است و غفور است و حلیم است و عظیم است، خدا مثل علی شیر ندارد، دو جهان مثل علی میر ندارد، نتوان یافت همانند علی گر چه بگردید همه ارض و سما را
⬇️
⬆️
علی شاهد و مشهود، علی عابد و معبود، علی قاصد و مقصود، علی حامد و محمود، علی ذاکر و مذکور، علی ناصر و منصور، علی آمر و مأمور، علی ناشر و منشور، علی ناظر و منظور، علی باب مراد است، علی مرد جهاد است، علی کیست ولی الّه و وجه الّه و عین الّه و باب الّه و نور الّه و سر الّه یکتاست، علی آیت عظماست، علی عالِم اسماست، علی عالی و اعلاست، علی والی و والاست، علی شوهر زهراست، علی واسطهی فیض الهیست، علی آمر و ناهیست، علی مُهر گواهیست، علی را علی را، بجز هو نشناسد، خدا را خدا را، به جز او نشناسد، بخدا غیر خدا و نبی و غیر علی، عالم خلقت نشناسند علی را، به همه خلق بگوئید که بی مهر علی هیزم نار است، گر آرید همه طاعت و تقوا و عبادات و دعا را
::
سخن ختم رسل را همه حجّاج شنیدند، وَ زدل نعرهی تکبیر کشیدند، به حیدر گرویدند، وَ مقامش همه دیدند، بدو روی نمودند و پی بیعت او دست گشودند و علی را همه از جان و دل خویش ستودند، بسی نغمهی تبریک سرودند، گروهی شده مسرور، گروهی ز حسد کور، که بر خواست ز قلب کرهی خاک به نُه قلّهی افلاک ندای علی مولا علی مولا، همه آئید و ببینید چه غوغای عظیمی شده بر پا که زن و مرد، چه از پیر و چه برنا، همه پروانهی مولا، همگی مست تولا، همگی غرق تجلی، همه دلدادهی مولا، علی عالی اعلی، همه دیدند که عطر گل لبخند محمد به بهشت ابدی کرده مبدّل همه جا را
::
علی ای سرّ ودودم، علی ای بود و نبودم، علی ای غیب و شهودم، علی ای رکن و سجودم، تو قیام و تو قعودم، به تو پیوسته برازنده بُوَد از طرف ختم رسل خلعت زیبای خلافت، تو امامی، تو قیامی، تو سلامی، تو شه عرش مقامی، تو صلاتی، تو صیامی، کرم و عزت و ایمان و شجاعت بُوَد از تو، تو ولیّی، تو علیّی، تو همان وجه خدایی، تو همان شمس هدایی، تو همه هستی مایی، تو به هر درد دوایی، تو شفیع دو سرایی، تو شه ارض و سمایی، تو همان نفس رسولی، تو همان زوج بتولی، تو دَرِ شهر علومی، تو هماره ز دل ختم رسل عقده گشودی، تویی آنکس که همه خلق نبودند و تو بودی، به خدایی که تو را داد چنین جاه و جلالت، به ولایت، به رسالت، به فضیلت، به عدالت، که ره غیر تو کفر است و ضلالت، همه عالم ز تو گوید، دم «میثم» ز تو گوید، تو امامی، تو امامی، تو امامی، تو وصیّی، تو وصیّی، تو وصیّی، به خداوند قسم شخص رسول دو سرا را
✍ #غلامرضا_سازگار
📝 #اشعار_آیینی-
فاطمه سلیمانپور، متولد سال 64 است و در قم زندگی میکند. اولین مجموعهشعرش با عنوان «سرم به شانۀ تو فکر میکند» بهار امسال توسط انتشارات شهرستان ادب منتشر شد؛ مجموعهای شامل 36 شعر عاشقانه که به ترتیب سرایششان از سال 85 تا 94 در کتاب قرار گرفتهاند. دومین مجموعهشعر او با عنوان «گمراهی مرسوم» توسط انتشارا مایا بهزودی منتشر میشود.
#معرفی_شاعر #فاطمه_سلیمان_پور
در شهر ما این نیست راه و رسم دلداری
باید بدانم تا کجاها دوستم داری
موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق
یا نوشدارو باش، یا زخمی بزن کاری
من دختری از نسل چنگیزم که عاشق شد
خو کرده با آداب و تشریفات درباری
هرکس نگاهت کرد، چشمش را درآوردم
شد قصه آقا محمد خان قاجاری
آسوده باش از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر آن را از سرم بیرون نخواهم کرد
باید برای چادرم حرمت نگه داری
تو می رسی روزی که دیگر دیر خواهد شد
آن روز مجبوری که از من چشم برداری
#فاطمه_سلیمان_پور #شعر
آسمان در آسمان غرق است در شور و شعف
آمده عید امیرالمومنین شاه نجف
تا وزید عطر نگاهش در بیابان غدیر
شد گلستان و ملقب گشت با نام امیر
نور از قلب زمین تا کهکشانها شد روان
حیدر کرار، زینت بخش عرش و اسمان
آیه آیه نور نازل می شد از سمت خدا
مژده آمد که علی شد انتخاب کبریا
دست مولا را رسول الله با گرمی فشرد
برد بالا و جهانی بر نوایش دل سپرد
هر که من مولای اویم این علی مولای اوست
چشمه جوشان علم است ویقین سیمای اوست
هرکه اورا دوست دارد جای او در قلب ماست
هر که دشمن دارد او را دشمن دین خداست
مظهر ایمان و دین است وخطاب «لافتی»
انعکاس نور رویش داده هستی را جلا
عطر باران ولایت با خودش دارد غدیر
پرچم سبز امامت با خودش دارد غدیر
شیعه می بالد به خود از شوکت مولا علی
مکتب اسلام ناب از نور رویش منجلی
این غدیر است و گواه عدل و علم مرتضی
این غدیر و شاهدی برعزت شیر خدا
هم ملایک هم خلایق تهنیت گویان و شاد
عید والای امیر المومنین فرخنده باد
ک. قالینی نژاد_افروز
بر صفحه ی روزگار حک باید کرد
جز عشق علی بر همه شک باید کرد
روشن شده کائنات از عشق علی
با نور خدا سیر فلک باید کرد
زهی درویشی
عید غدیر مبارک باد🌺🌺🌺
شعر غدیریه تقدیم به مولا علی (ع )
خواب در چشم غزل ریخته وقت سحر است
در دل قافیه ها عشق فقط مستتر است
چه شد امروز جهان را ؟خبری در راه است
این خبر چیست که از خوب بسی خوبتر است ؟
هرکجا می نگرم قافیه در قافیه عشق
عشق یعنی که دلم سوی شما رهسپر است
ایها الناس همه عید بگیرید که عید
آمد از راه و دهد مژده که وقت ظفر است
این همان عید غدیر است در آن برکه ی خم
که علی تا به ابد جای نبی راهبر است .
او پسر عم نبی همسر زهرای بتول
او علی ابن ابیطالب و خیرالبشر است
عرش در هلهله و فرش مبارک بادش
باز جبریل امین آمده و پشت در است
چه کسی دید چنین حادثه ای در تاریخ ؟
دست خورشید و قمر...جلوه از این نابتر است ؟
هیچ کس غیر علی لایق این منصب نیست
در شب لیل مبیت اوست که متن خطر است
چشم بد دور شود از همه عالم ،چونکه
خوانده ام نادعلی ، ناد علی چون سپر است
#فریده_خسروی_لرگانی
غدیر،شعر زندگی روایت رها شدن
به انتها رسیدن و دوباره ابتدا شدن
من از غدیر می رسم زابتدای عاشقی
دوباره علقمه ،عطش دوباره کربلا شدن
خمار باده توام دوباره ای غدیرخم
تو بهترین بهانه ای برای مبتلا شدن
ولایت علی بُوَد بهار رویش زمین
چه عاشقانه می شود علی مرتضی شدن
غدیر ،مکث عاطفه در امتداد زندگی
شروع رویش زمین برای پر بها شدن
نشان شیعه از ازل ولایت علی بُوَد
به دوست سر سپردن و به راه او فدا شدن
غریبه نیستی بیا ،بیا سوی غدیرخم
به عشق مرتضی بیا برای مصطفی شدن
زقاسطین ومارقین علی دل خوشی نداشت
مرام مرتضی بود ز ناکثین جدا شدن
تو چشمه هدایتی ،غدیر بی نهایتی
چه عاشقانه می شود وبا تو همصدا شدن
#حسین_کیوانی از شیراز
#غدیر
غدیر طنین خوش الحان ولایت، آغاز امامت و نزول آیه اکمال دین است.
غدیر سند ارج و قرب علی،بزرگواری علی و برتری علی است.
چشمه جوشان غدیر سیراب میشود از حب علی،
نسیم معطر غدیر از سمت آسمان وزیدن گرفته،کهکشان تا کهکشان غرق شور و شادی و هلهله است.
ملایک نفس به نفس ولایت علی را تبریک میگویند.
دستان مبارک محمد و علی در آغوش هم، ندای پیوند رسالت و امامت و ولایت را طنین انداخته،
جبریل امین آیه «اکملت لکم دینکم»را در ترمه سبز ولایت به دستان محمد و به قلب علی تقدیم میکند،
صحرای سوزان غدیر مبدل به گلستان ابراهیم شده ،
دستان معجزه گر موسی بار دیگر از آستین بر آمده
سینه محمد بیش از هر زمان دیگری مالا مال از عرفان و ایمان شده،
آری غدیر در راه است یک اتفاق ساده نه که یک تاریخ در حال رقم خوردن است، رشته پیوند رسالت و ولایت تا ابد.
اری علی می آید تا در برابر عالم و ادم خلعت امیری بر تن کند،
او می آید تا دوست داران او مورد حب معبود و دشمنانش مورد بغض محبوب باشند،
او می آید تا کسوت عدالت بر قامت زیبایش دوخته شود،
می آید تا مستمندان عالم را مرهمی باشد بر زخمهایشان .
وببخشد و ببخشاید.
حتی هنگام وصال معبود.
می آید تا قرآن ناطق حق باشد
تا ترازوی عدل باشد برای مردمان
تا داوری نیکو باشد برای دادخواهان
می آید تا غدیر همیشه پاس داشته شود در تمام زمانها و در ذهن همه انسانیت.
می آید تا بزرگترین عید مسلمانان به اسم اعظم او رقم بخورد.
می آید تا آیینه تمام نمای جلال و جبروت حضرت حق باشد،
می آید تا دنیا خالی نماند از عشیره پاکش،
می آید تا به دست فررندش بسپارد زمام امور مسلمانان را
غدیر میآید تا مقدمه ظهور فررندش باشد.
آری غدیرمظهر نجات بشریت است
به دست انسانهایی پاک و فرشته خو
فقط غدیر غدیر است و علی علی
هر دو نابند و بی نظیر!
ک. قالینی نژاد_افروز
4_695743491741328715.mp3
3.11M
فعلات فاعلاتن،فعلات فاعلاتن
علی اے هماے رحمت تو چه آیتے خدا را
اجرای محمد اصفهانی🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را...
صدای دلنشین مرحوم استاد شهریار
منظومه غدیر نامه
چنین گفته اند راویان سخن
همه دین پژوهان با رای و فن
نویسندگان زآن احادیث دین
به تأویل و تفسیر قرآن مبین
همه شرح گویان وقایع نگار
همه مرد دانای آن روزگار
که حج الوداع کرد محمدامین
بگویند از آن واقعه این چنین
به سال ده از هجرت مصطفا
رسید موسم و روز و عهد وفا
که هجده برفته ز ذیحجه اش
در آن روز شیطان زند زجه اش
شدند کاروان پیمبر به راه
برفتند حج ، اندرآن قبله گاه
به هنگام برگشت ، آن همرهان
به صحرا همه تشنه بودند چنان
یکی چشمه بود اندران جایگاه
که صحرا نشینان بر او در پناه
عرب گوید آن چشمه را الغدیر
به پارسی بگویند بدان آبگیر
چو منزلگه کاروانان بُدی
نشان و رَه ساربانان بُدی
پیمبر بفرمودشان در غدیر
که آبی بنوشند گردند سیر
به ناگه ندایی شنید زِ آسمان
به قلب پیمبر نشست آن زمان
بیامد جبریل و پَر بَرگشود
به نزد پیمبر بیامد چه زود
بگفتا درودم فراوان به تو
همه چرخ گردون فرمان تو
پیامی بیاوردم از کردگار
بگویم تو را تا که آری بکار
محمد بفرمود علیک السلام
خوش آمد تو را باد والا مقام
پیامت چه باشد تو ای جبرئیل
که آشفته گشتی به این ره سَبیل
بگفت امر یزدان زِ ابلاغ دین
که بعد نبی هست علی جانشین
بدان هرچه کردی در این سالیان
ز جنگ و زِ هجرت ز رنج گران
نباشد مساوی بر این در کنار
چنین امر را سخت نیکو بدار
بدان راز بعثت بباشد علی
شده دین حق در علی منجلی
رسالت چو کامل شود بعد از این
زِ او روشن است آسمان و زمین
که اسلام جاری به نسل علیست
پدر بر پسر او امام و ولّیست
پیمبر چو بشنید پیغام از اوی
بدانست که باشد بدین آبروی
بفرمود اصحاب و حواریان
که بانگی برآرند کهان و مهان
هرآنکس که رفتَست باز آیدش
هر آنکس نیامد به تاز آیدش
همه حاجیان جمع گِرد اندرش
پر از گفتگو تا چه باشد بَرَش
بفرمودشان تا جهاز اشتران
به هم بر نهند زین آن اِستران
یکی منبری ساختند از جهاز
محمد بر او بر نشسته به ناز
برفت روی منبر سخن ساز کرد
زِ حمد خدا خطبه آغاز کرد
بگفتا بنام خدای رحیم
پناه بر تو دارم زِ شر ، رجیم
ستایش کنیم جمله پروردگار
که اوست اول و آخر روزگار
گواهی دهم کآن یگانه خداست
پرستش فقط ذات او را رواست
منم آن رسول و فرستاده اش
که دل را به فرمان او داده اش
نباشد به جز حرف او دین من
چنین باشد این راه و آیین من
شناسید مرا هم پدر هم نیا
پدر بر پدر ریشه در این سرا
ز حرف دروغ من بری گشته ام
از این صاحب برتری گشته ام
از آن شب که وحی آمد اندر حرّا
بگفتا خداوند که این است راه
زدم بانگ الله و اکبر بسی
بدیدم مصیبت ز هر ناکسی
به مکه زدند بر سرم سنگها
به سر پروراندند چو نیرنگها
بسی ناسزاها که بشنیده ام
جفاهای آن مردمان دیده ام
چو خاکستری بر سرم بیختند
شکم باره ای بر تنم ریختند
به تعداد آن مردم راستین
بتابید به دلهایشان نور دین
به شعب ابی طالب اندر شدیم
کَزآن خستگی جان بر لب بُدیم
سپس رو به هجرت شدیم ناگزیر
پر از خون دل و سر فکندیم زیر
ز انصار ، مهاجر برابر بدیم
به اسلام با هم برادر بدیم
زِ بدر و احد غزوه آغاز شد
که باب جهاد در زمین باز شد
بشد جنگ احزاب آن خندقش
مدینه کجا گود گرد اندرش
بسی سختی و درد بر ما رسید
که حرف و کلامم بدینجا رسید
نباشد هنوز دین کامل چنان
که چون جانشینی نباشد میان
چو نازل شده بر من این آیه ای
که کامل کنم دین زِ پیرایه ای
وگرنه همه دین بر باد رفت
چو آیین اسلام از یاد رفت
در آنگه صدا زد محمد ، علی
که بالای منبر رود با نبی
چنان دست حیدر به بالا گرفت
همه همرهان مانده اندر شگفت
بلند و رسا گفت کای مسلمین
هر آنکس پذیرد به اسلام دین
هر آنکس که گوید محمد نَبیست
رسول خداست حجت متقیست
اگر که من هستم چو مولای اوی
پذیرد همین حرف بی گفتگوی
همانا پسر عم من این علیست
که او جانشین و امام و ولیست
علیست اولین کس برِ من رسید
خدا بر دلش نور ایمان دمید
علی ، آنکه هنگام لیل المبیت
به بستر بخوابید دلش بر بسیط
علی ، آنکه خیبر ز جا بَر کَند
که پشت دلیران به خاک افکند
علی ، پهلوان سواران گُرد
جدا کرد سرِ عَمْر بِنْ عبدِوُد
علی ، آن وفادار به عهد خدا
نشد لحظه ای راه حق زو جدا
علی ، آن مُطَّهَر زِ رجس پلید
که تطهیر او کرد خدای مجید
علی ، آنکه باشد یقیمون صلاة
که او راکعون هست و یؤتون زکاة
علی ، آنکه در دست او ذولفقار
چو فخر عرب هست ز او افتخار
علی ، آنکه در کعبه دیده گشود
چنین برتری را به عالم که بود
علی ، آنکه حکمش بمیزان بُوَد
چو شمشیر عدلش که برّان بُوَد
علی ، آنکه باشد چو آب حیات
به آن بحر طوفان سفینه نجات
علی ، آن یک از پنج آل عبا
زِ توصیف آنان حدیث کسا
علی ، آنکه باب است بر شهر علم
شجاعت زِ او باشد و صبر و حِلم
علی ، آن که سقای کوثر بُوَد
به زهرا چنین خوب شوهر بُوَد