"جلال و شعر: به بهانهی سالروز درگذشت"
جلال آل احمد از نویسندگان شاخص و صاحبسبک و تاثیرگذار روزگار ماست که میتوان به دلیل اهمیت جایگاه ادبیاش، بین او و شعر معاصر نیز در چند گزاره، پیوند برقرار کرد.
گزارهی اول: آشنایی و همسایگی جلال با نیما، نقشی متمایز برای او و سیمین در شعر معاصر باز کرده است. روایتهایی از او و سیمین دربارهی زندگی و مرگ و مرام نیما نقل شده که اسنادی مهم در نیماشناسی است.
گزارهی دوم: زبان داستان جلال محاورهای، روزنامهنگارانه و واقعگراست؛ پس به ضرورت، بافتی مغایر با زبان شاعرانه دارد؛ حال آنکه حتی زبان دانشور در مقایسه با او ظرفیتی سازگارتر با شعر دارد.
گزارهی سوم: جلال در سخنانش قضاوتها و نقدهایی دربارهی شعر مطرح کرده است. اصرار او بر محتواگرایی در داستان، سببشده نقدهایش بر اشعار نیز کمتر از منظر فرم و زبان شاعرانه اهمیت داشته باشد. بعید نیست که ادعا کنیم او فرم شاعرانه و موسیقی زبان را بهدرستی نمیشناخته؛ نکتهای که در برخی اظهار نظرهای او نیز مشهود است. برای مثال در دستخط جلال روی شعری از سپانلو (در حاشیهی کتاب تبعید در وطن)، پیشنهادهایی ثبت شده که وزن و فرم شعر را دچار خطا کرده؛ گویا او صرفا به بهسازی معنای شعر در نقدش توجه داشته است.
گزارهی چهارم: زندگی و مرگ جلال هم بر شعر معاصر تاثیر نهاده و شاعرانی را بر انگیخته که اشعاری در سوگ او بسرایند. از مشهورترین این اشعار سپیدسرودهای از احمد شاملو با مطلع زیر است:
قناعتوار تکیده بود/ باریک و بلند...
جز او اخوان و سیمین بهبهانی و منزوی و... هم اشعاری برای او سرودهاند.
#شعر
@mmparvizan
تنها و دلگرفته و بیزار و بیامید،
از حالِ من مپرس که بسیار خستهام!
#محمدعلی_بهمنی
#نقد_شعر
دادی نخی از نگاه خود
شعله به من
در سینهی من
هزار فانوس شکفت
#صدیقه_محمدجانی
#نورباعی
رباعی نیمایی و نام تازهترش، نورباعی از قالبهای کوتاه شعر سالهای اخیر است که تا حدودی با استقبال شاعران هم رو به رو شده است.
صادق رحمانی را میتوان پیشگام و مبدع " رباعی نیمایی" درنظرگرفت و شاعر در دفتر " آبی روشن، آبی خاموش" ، رباعیات نیمایی بسیار نابی را سروده است؛ مثلا،
یکسان شده با خاک، ولی میتابد
خورشید بهار
همچنان، روشن و گرم
بر گورستان شیخ حسین
اصطلاح نورباعی را جلیل صفربیگی، رباعی سرای معاصر وضع کرده و برای این نوع قالب کوتاه و مینیمال، مانیفست و بیانهای هم در سلسله بحثهای خود در نظر گرفته است:
"....یکی از ویژگیهای بارز بحر هزج نزدیکی آن به ریتم زبان گفتار فارسی و به قول نیما دکلاماسیون طبیعی کلام است.این ویژگی برجسته به سطربندی و تقطیع پلکانی نو رباعی کمک فراوانی کرده و خارج شدن از تقطیع عروضی را در بحر هزج راحت تر میکند ..... موسیقی ،ریتم و آهنگ ،فرم ،رنگ ،لحن و حتی شکل نوشتاری و املای یک کلمه به تنهایی در نورباعی دیده وتعریف می شود. اتفاقی که درشعرکلاسیک تنها با نقش پذیری در قالب قافیه و ردیف می افتد.
تقطیع در نو رباعی منحصر و محدود به وزن و افاعیل و زحافات عروضی نیست و شاعر می تواند:
بنا به ضرورت فرمی
ضرورت و تاکید معنایی ،
هویت بخشی و برجستهسازی یک کلمه ،ترکیب,تصویر یا سطر
یا تمام شدن یک جمله
نو رباعی اش را تقطیع و سطربندی کند.
بنابراین دست شاعر در تقطیع کاملا باز بوده و محدودیت خاصی دراین زمینه وجود ندارد.بدیهی است که در تقطیع نو رباعی نیز همانند شعر سپید وآزاد باید نکاتی را رعایت کرد که تقطیع را سالم تر و بهتر نماید....( صفربیگی/ کانال رباعی_ نورباعی )
خانم صدیقه محمدجانی، شاعر مازندرانی ساکن شهر بابل، از شاعران موفق در حوزهی رباعیسرایی است. ایشان در رباعی سنتی، دفترهایی از جمله" پروانه دلش به عشق عادت دارد" را به چاپ رسانده است. همچنین، خانم محمدجانی در سه گانیسرایی هم فعالیت حرفهای دارد و دفتر سه گانی " کی آفتابی میشوی باران" را منتشر کرده است؛ سه گانی زیبایی را این دفتر میخوانیم:
"پروانهای برخاست
با حس دلتنگی
از یک گل سنگی
نقد و تحلیل نورباعی:
نورباعی خانم محمدجانی که کاملا عاشقانهاست و رنگ اروتیک هم دارد، در واقع، از نظر شکل و ساختار بیرونی میتوان آن را معادل یک بیت از رباعی سنتی در نظر گرفت:
دادی نخی از نگاه خود شعله به من
در سینهی من هزار خورشید شکفت،
که اگر بیت مقدمهای قبل از این بیت می آمد، سرایش یک رباعی ِسنتی ِخوب اتفاق میافتاد. و چنان که در ابتدای این بحث آمده است، شاعر در نظر دارد بدون اطناب و مقدمه چینی بیت آغازین_ که برای هدف نهایی شاعر در بیت پایانی می آید و چندان در پیام پایانی نقش بازی نمیکند_ را حذف کرده و همان بیت پایانی را با شگردهای فرمی، به صورت عمودی و با طرح پلکانی، خلاقیت خودش را حوزهی رباعیسرایی نشان دهد و در این نورباعی ، شاعر با خلاقیت و ابتکار منحصر به فرد خود شکل خوانش ونوشتاری نورباعی را ترسیم می کند:
دادی نخی از نگاه خود
شعله به من
در سینهی من
هزار خورشید شکفت
این شکل خوانش و نوشتار میتوانست جور دیگری نشان داده شود ( صرفا برای روشن شدن بحث):
دادی نخی از نگاه خود شعله
به من
در سینهی من
هزارخورشید
شکفت
محمدجانی، در این رباعی که دارای فرمی تازه و زیباست، به بازی های زبانی و آشناییزدایی و غریبهسازی کلام پرداخته است. اصطلاح " نخ دادن" که در اینجا هنرمندانه و ایهامی به کار رفته است..البته، میتوان گوشهی چشمی به آرایهی "استخدام" هم داشت.( نخ دادن به نگاه : متمایل به نگاه بودن/ نخ دادن به شعله: متمایل به شعله گرفتن ، شعله ور شدن ).
اصطلاح یا کنایهی نخ دادن در کار دیگر شاعران کم و بیش دیده می.شود، مثلا؛
گیج از فلک و بازی دائم با شک
نخ دادن خانهات به کاغذبادبادک...
#صدیقه_اعزازی
ویا:
....کبریت به دنبالِ
نخ دادن سیگار است
#مهنازمحمودی
معنای مرکزی این نورباعی در همین نخ دادن به ...نهفته است، که به اختصار: " نخ شعله "را هم میتوان فهمید. و تضاد و تقابل اغراقی " یک شعله" و هزار فانوس" هم اوج تاثیر بلاغي این شعر است، چرا که آرایهای اغراق بالاترین تاثیر گذاری در ذهن مخاطب را دارد.
فعل " شکفت" که استعارهی مصرحهی تبعیه است، در این نورباعی خیلی خوش نشست.
دربارهی درونمایه و لایهی معنایی شعر بهرغم تازگیهای زبانی و آشناییزدایی زیبا، همچنان سنتی است و در حوزهی شعر هزار سالهی فارسی فراوان دیده میشود و قالب و فرم مدرن شعر دارای لایه وبافت معنایی سنتی است.
برای خانم محمدجانی، آرزوی درخشش بیشتر در حوزهی کوتاه سرایی کشور را داریم.
#دکترمحمدرضادیری
کتابی فصیحتر از شاهنامه نیست.
◾ناقد بزرگ عرب، ابن اثیر جزری که برادر ابن اثیر مؤلف الکامل است در کتاب المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر شاهنامه را ستوده و قرآن عجم نامیده و وجود آن را دلیل برتری ایرانیان در شاعری بر تازیان شمره است.
ترجمهٔ این سخنان از محمدرضا شفیعی کدکنی:
شاعر هرگاه بخواهد امور بیشماری را که معانی پراکنده یی دارند در شعر خود بیاورد، نیازمند آن باشد که سخن خویش را درازدامن کند و دویست و یا سیصد بیت یا بیشتر از اینها بسراید، بیگمان در همهٔ آن ابیات، نیکآور و موفق نخواهد بود و حتی در بیشتر اینها نیز. چرا که توفیق او در اندکی از آن ابیات است و بیشتر آن ابیات پست و ناپسند خواهد بود. اما کار نویسنده بدینگونه نیست. چرا که او در یک نامه چندان که به ده ورق از کاغذها برسد حتی بیش تر از اینها مینویسد به حدی که مشتمل بر سیصد سطر یا چهارصد و پانصد باشد و در همهٔ این نوشتهها موفق وخوشسخن خواهد بود.
و این امری است که هیچ خلافی در آن نیست. چرا که ما آن را خود دیدهایم و شنیدهایم و گفتهایم.
از این روی است که من دریافتم که ایرانیان در این نکته بر عرب ترجیح دارند.
چرا که شاعر ایشان (ایرانیان، فردوسی) کتابی را از آغاز تا پایان به شعر تصنیف میکند و این کتاب گزارش داستانها و حالات است و با این همه در زبان ملی ایشان، در نهایت فصاحت و بلاغت است. همچنان که فردوسی در سرودن کتاب معروف شاهنامه این کار را کرده است.
و این کتاب شصتهزار بیت شعر است شامل تاریخ ایرانیان، و این کتاب قرآن این ملت است و همهٔ فصیحان ایران همرأی و همعقیدهاند که در زبان ایشان
کتابی فصیحتر از شاهنامه نیست. و چنین چیزی در زبان عرب یافت نمیشود، با همهٔ گسترشی که این زبان دارد و با همهٔ شاخههایی که در هنرها و هدفهای
آن هست.
راهنمای کتاب، سال ۱۲، صص ۲۸۱-۲۸۰
#شفیعیکدکنی
صبح، وقتی به شما عرضِ ارادت میکرد
رجبهرج فرشِ حرم داشت عبادت میکرد
پیکِ حق گوشۀ صحن آمد و نقاره به دست
آیۀ "یُنفَخُ فی الصُّور..." تلاوت میکرد
با همین چشمِ پر از شرمِ گناهم دیدم
ماه، یک بار نه، صد بار سلامت میکرد
زیر باران کرم قلب گناهآلودم
کنج ایوان طلا قصد طهارت میکرد
کوهِ ابیات فرو ریخت، غزل می لرزید
در سرم قافیه و وزن قیامت میکرد
اشهد انَّ غزل...قافیه ها صف بستند
شعر مأموم شد و عشق امامت میکرد
وای انگار جهان دور حرم میچرخید
به گمانم که خدا داشت زیارت میکرد
#امام_رضا
#مارال_افشون
درخت و آشیان را دوست دارد
پرش تا بیکران را دوست دارد
مگر این را نمی داند قفس که
پرنده آسمان را دوست دارد
#محمد علی ساکی
از پر ملخی قحطی گندم شده یا
سوراخ دعای دور ما گم شده یا
از این همه ثروت خداداد وطن
تحریم فقط نصیب مردم شده یا۔۔۔
#محمدعلی ساکی
غلامعلی مهدی خانی متخلص به"مجرد" در فروردین ماه 1315 در شهرستان اراک متولد گردید. پدر وی بانام جاجی بابا به تجارت فرش اشتغال داشت.
تبار غلامعلی مجرد از خاندان سیدشجاع الدین حسینی است که سرودن شعر بیش از1200سال پیش تاکنون در بین اجداد مادری اش پدیده ای موروثی است.
مجرد، از9 سالگی شروع به سرودن کرد که در ابتدا اشعارش قوام چندانی نداشت و از17 سالگی بطورجدی شروع به سرودن نمود و در جراید چاپ و منتشر گشت و آرام آرام به محافل ادبی بزرگان حضور یافت. مهدیخانی، در تمام قالب های شعری اشعاری را سروده است و با غزل میانه عاشقانه تری را دارد.
از وی 4 مجموعه با نام های باغ گیلاس، سبز زیتونی، صدای مادرم عشق وجاودانه ها به یادگارمانده است.
مجرد در حال حاضر درگیرودار انتشار دیوان اشعار خود می باشد.
وی در ۲۵مرداد۱۴۰۳در سن ۸۸سالگی درگذشت.
#غلامعلی_مهدیخانی #معرفی_شاعر
مدیریت امور مالی😂😂😂
از ابوالفضل زَرویی نصرآباد
پسرم، گر گذاشتند اوباش
تو مدیر امور مالی باش
هر که یک سال بوده در این کار
شده نامش، بلند و بارش، بار
کام آدم، چو قند خواهد شد
بخت آدم، بلند خواهد شد
به حقوق تو میرسد برکت
برکت میدهند، بی حرکت
طرفِ التفات و مرحمتی
چون مدیر عزیز، بی جهتی
میشوی مثل شهر رُم که به حتم
همهی راهها، شود به تو ختم
همه از خشمت اجتناب کنند
داخل آدمت حساب کنند
به حضور تواَند نامهنویس
همه، حتی خود جنابِ رئیس
چون تویی صاحب حساب و کتاب
همگی میبرند از تو حساب
همگان را به لطف توست وثوق
چون که در دست توست فیش حقوق
ترسد آن کس که بر تو بندد راه
که تو بنشانیاش به خاک سیاه
گر چه از بیم و ترس، خالی نیست
منصبی چون مدیر مالی نیست
اصل مطلب، ابوالفضل زرویی نصرآباد، ص ۹۷.
#شعرطنز
#مدیرمالی
#زرویینصرآباد ج