eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
284 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
292 ویدیو
91 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
انواع نماینده در آیینه طنز «نماینده» جانشین مردم در مجلس ،نشان دهنده دردها ومشکلات مردم «نمابنده» کسی که بنده و اجیر احزاب و گروه ها ولیست های انتخا باتی باشد! «نما خنده» کسی که فقط به درد خنده میخورد ،دلقک خان مجلس «نما فنده» کسی که راست ودروغ را به هم می بافد که رائ بیاورد! «نما رنده» کسی که اعصاب مردم را خرد وخمیر ورنده می‌کنه ! «نما دنده» کسی که باید بزنیش تو دنده تا راه بیفته ، یک دنده ولجبازالدوله مجلس «نما پنده ، کسی که عاقبت او پند وعبرت برای مردم می شود! «نما چنده » کسی که مفت و مجانی کار نمی کنه ،میگه چند میدی ! «نما کنده» کسی که دنبال کندن ازجیب مردمه اهل مفت خوری نیست !! «نما گنده» کسی که به همه چیز گَند می زنه اهل خرابکاریه ! «نمالنده » کسب که خودش را به دیگران می ماله ،اهل ماله کشی هست ! «نما منده» کسی که ادعای دانشمندی و تخصص مندی دارد! «نما ننده » کسی که اهل نمایش نیست ،از خودنمایی بدش میاد!! «نماهنده» کسی که همیشه با دست پاس میده با پا پیش می کشه ! «نماسنده» کسی که همه چیز را ماست مالی می کنه !! کیوانی درست انتخاب کنیم نه درُشت !!!؟؟
وای بر ما چقدر از همه جا بی خبریم همه وامانده و در مانده همه در بدریم شده ایم پله آنها که به بالا برسند شده اندکاخ نشین و خود ما در کپریم چه رسد وقت نیاز وعده واهی بدهند چو به مقصد برسند جمله ما پشت دریم سفر ترکیه ولندن وشهرهای دگر مال شما ما که با یک خر لنگ بین دو ده در سفریم عشق و آواز همه رقص طرب مال شما ما که همچون بز گر جمله ز گله بدریم علی روستا عضو محفل طنز انتخاباتی
علی محمد مودب زاده سال ۱۳۵۵ تربت جام، شاعر و نویسنده معاصر ایرانی است. عاشقانه‌های پسر نوح و مرده‌های حرفه‌ای از جمله مجموعه‌های شعری اوست. آثار مودب غالباً در حوزه شعر سپید، نیمایی و کلاسیک دسته‌بندی می‌شوند. او برنده یا نامزد جوایز مختلف ادبی از جمله کتاب سال جمهوری اسلامی بوده‌است. علی‌محمد مودب به سال ۱۳۵۵ در روستای تقی‌آباد از توابع تربت جام زاده شد. وی کارشناسی ارشد پیوسته خود را در رشتهٔ الهیات از دانشگاه امام صادق اخذ کرده‌است. عنوان پایان‌نامه کارشناسی ارشد او یاد مرگ در قرآن و بیان امیرالمؤمنین (ع) و پی‌جویی آن در ادب فارسی (بررسی موردی سعدی بوده‌است. او به مدت دو سال (۱۳۸۴-۱۳۸۶) مدیر دفتر آفرینش‌های ادبی حوزه هنری استان تهران بوده‌است.
4_5828083519011684470.pdf
6.18M
فرهنگ قافیه در زبان فارسی تالیف دکتر تقی وحیدیان کامیار C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎ ‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‎‌‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌♥️❃‎‌......
﷽ • گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم • چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی • دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم • باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی [شیخ اجل سعدی] ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ |⇦• *اعلام برنامه - جلسه شعرخوانی انجمن* ۴ بعدازظهر جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۱۱ فرهنگسرای طاووسیه (بلوار بوستان، حدفاصل آرامگاه سعدی و باغ دلگشا) ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ انجمن شعر سعدی اسلام فهندژ [ https://eitaa.com/sheresaadi ]
✍ شعر نیمایی ✍ شعر نیمایی به شعری می‌گویند که از مصراعهای کوتاه و بلند تشکیل شده و قافیه در آن الزامی نیست. ✍ بنیانگذار این سبک علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج است " یوش " نام زادگاه اوست. او با انتشار شعر" افسانه " در سال ۱۳۰۱ ه‍جری شمشی اولین گام جدی را در این راه برداشت. شعر نیمایی با وجود مخالفتها توانست جایگاهش را در شعر فارسی باز کند و اکنون پس از ۹۵ سال در کنار شعر هزار ساله‌ی سنتی دارای نمونه‌های پایدار و ماندگار است. نیما یوشیج ، سهراب سپهری ، فروغ فرخزاد ، مهدی اخوان ثالث و .... از برگزیدگان شعر نیمایی‌اند. مضمون شعر نیمایی مبتنی بر تجربه‌های شخصی شاعر است. یعنی شاعر حق دارد از هر اندیشه‌ای اعم از غنایی ، فلسفی ، اجتماعی ، سیاسی و..... سخن بگوید به شرط آنکه سخن برخواسته از احساس او باشد. ✍عمده‌ترین درون مایه‌های شعر نیمایی، عشق ، سیاست و اجتماع و... است. ✍ شعر نیمایی مانند شعر سنتی موزون است ، یعنی وزن و آهنگ آن با گوش احساس می‌شود. ✍ اما به دلیل آنکه مصراعها از نظر اندازه با هم برابر نیستند و قافیه در آن الزامی نیست ، دریافت و احساس وزن در این نوع شعر نیازمند دقت بیشترِ خواننده است. ✍ مهدی اخوان ثالث سلامت را نمی‌خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را نگه جز پیش پا را دید، نتواند که ره تاریک و لغزان است وگر دستِ محبت سوی کس یازی به اکراه آورد دست از بغل بیرون که سرما سخت سوزان است ا*** نفس کز گرمگاه سینه می اید برون ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت نفس کاینست، پس دیگر چه داری چشم ز چشمِ دوستانِ دور یا نزدیک ؟ ا*** مسیحای جوانمرد من ! ای ترسای پیرِ پیرهن چرکین هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...آی دمت گرم و سرت خوش باد سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای.... اگر به مصراع اول تا سوم شعری که خواندید توجه کنید می‌بینید که این شعر بر خلاف شعرهایی که پیش از این با آنها آشنا شدید از مصراعهای هم اندازه بوجود نیامده است. منظور از مصراعهای هم اندازه ، مصراهایی که تعداد هجاها در آنها یکسان است. قالبهایی که پیش از این با آنها آشنا شدید را «شعر سنتی» می‌گویند ولی این شعر «نیمایی» است. بار دیگر مصراعهای اول تا سوم را بخوانید می‌بینید که قافیه‌ای در پایان این سه مصراع نیست. و شاعر هر جا که بیانش نیازمند واژه‌های هم قافیه باشد از آن استفاده می‌کند. برای مثال : به پایان مصراعهای دوم ، پنجم و هشتم دقت کنید واژه‌های " گریبان ، لغزان و سوزان " کلمات قافیه‌اند. ردیف نیز حالتی همانند قافیه دارد یعنی هر جا که شاعر احساس کند به آن نیاز دارد بعد از قافیه از آن استفاده می‌کند مانند واژه‌ی "است " که بعد از کلمات گریبان ، لغزان و سوزان امده است. ✍ فروغ فرخزاد آن روزها رفتند آن روزهای خوب آن روزهای سالم سرشار آن اسمانهای پر از پولک آن شاخساران پر از گیلاس آن خانه‌های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر آن بامهای باد بادکهای بازیگوش آن کوچه‌های گیج از عطر اقاقی‌ها با آرزوی اوقاتی خوش و شاعرانه‌گی‌های لطیف آرایه های ادبی
انتخاب تا در دل عاشقان هوای وطن است هر لحظه مرا به روی لب این سخن است ای هموطن همیشه در صحنه ی عشق هر «رآی» من وتو، موشک نقطه زن است ! کیوانی همه ما ۱۱ اسفند۱۴۰۲ پای صندوق های اخذ رای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی نزدیک آمد، گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صميمانه به او گفت سلام... گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی، عشق، اسارت، همه بی معنا بود . . . . 🌴💙❄️💙🌴
«اخوان و سمبولیسم آرمانی اسطوره‏‌گرا» یکی از عناصری که جریان شعر نمادگرای آرمانی را رنگی ایرانی بخشیده، تجلی مضامین و جلوه‌های کهن ایرانی در آن است. مهم‌ترین شاعری که در دوران پهلوی کوشیده است، با بهره‌گیری از اسطوره‌ها و داستان‌های حماسی، جهانی آرمانی را به مخاطب القا کند، مهدی اخوان ثالث است. آرمان‌شهر او در این دسته از سروده‌ها نه در جهان واقعیت شکل می‌گیرد و نه در ذهن او؛ بلکه شهر آرمانی او پیش از این در جهان اسطوره‌ها و در گذشته‌ی فرهنگ فارسی وجود داشته است. این جهان آرمانی_ اسطوره‌ای را در اشعاری چون: «آخر شاهنامه»، «میراث»، «قصه‌ی شهر سنگستان» و «شوش» به‌وضوح می‌توان دید. ویژگی‌های اصلی این دسته از اشعار مهدی اخوان ثالث از این قرار است: -تلاش برای بازسازی جهان آرمانی با بازخوانی داستان‌ها و اسطوره‌های کهن بدون برقراری مشابهت مشخص با وضعیت جامعه‌ی عصر شاعر. - حس افتخار به گذشته‌ی ملی و حسرت بر از دست رفتن داشته‌های گذشته. -توجه به باستان‌گرایی‌های واژگانی، آوایی و نحوی و نزدیکی به زبان حماسی سبک خراسانی. -فراوانی ترکیب‌های مقلوب و استفاده از سکون‌های فراوان به شیوه‌ی شعر سده‌های ۴ و ۵. -بلند و کوتاهی سطرها و تمایل به استفاده از قافیه در طول شعر . -ارائه‌ی آمیزه‌ای از سمبولیسم اجتماعی حماسی و سمبولیسم آرمانی اسطوره گرا. میراث پوستینی کهنه دارم من. یادگاری ژنده‌پیر از روزگارانی غبارآلود. سال‌خوردی جاودان‌مانند. مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگار آلود جز پدرم آیا کسی را می‏‌شناسم من؟ کز نیاکانم سخن گفتم. نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانه‏‌ي خون‌شان کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، که من گفتم. … این دبیر گیج و گول و کور دل: تاریخ، تا مذَّهب دفترش را گاهگه می‏‌خواست با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید؛ رعشه می‏‌افتادش اندر دست... . https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی زادروز اخوان" ز پوچ جهان، هیچ اگر دوست دارم تو را ای کهن بوم و بر! دوست دارم تو را ای کهن‌پیرِ جاویدِ برنا تو را دوست دارم، اگر دوست دارم تو را ای گران‌مایه، دیرینه‌ایران تو را ای گرامی‌گهر دوست دارم تو را ای کهن‌زادبوم بزرگان بزرگ‌آفرین نامور دوست دارم هنروار اندیشه‌ات رخشد و من هم اندیشه‌ات، هم هنر دوست دارم... گمان‌های تو چون یقین می‌ستایم عیان‌های تو چون خبر دوست دارم به جان، پاک پیغمبر باستانت که پیری‌ست روشن‌نگر دوست دارم... همه کشتزارانت، از دیم و فاراب همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم شهیدان جانباز و فرزانه‌ات را که بودند فخر بشر دوست دارم به لطف نسیم سحر روحشان را چنان چون ز آهن جگر دوست دارم هم افکار پرشورشان را که اعصار از آن گشته زیر و زبر دوست دارم... من آن جاودان‌یادمردان که بودند به هر قرن چندین نفر دوست دارم همه شاعران تو وآثارشان را به پاکی نسیم سحر دوست دارم ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت در آفاق فخر و ظفر دوست دارم ز خیام، خشم و خروشی که جاوید کند در دل و جان اثر دوست دارم ز عطار، آن سوز و سودای پر درد که انگیزد از جان شرر دوست دارم وزآن شیفته‌شمس، شور و شراری که جان را کند شعله‌ور دوست دارم ز سعدی و از حافظ و از نظامی همه شور و شعر و سمر دوست دارم خوشا رشت و گرگان و مازندرانت که‌شان همچو بحر خزر دوست دارم خوشا حوزه‌ی شرب کارون و اهواز که شیرین‌ترش از شکر دوست دارم فری آذرآبادگان بزرگت من آن پیشگام خطر دوست دارم صفاهان نصف جهان تو را من فزون‌تر ز نصف دگر دوست دارم خوشا خطه‌ی نُخبه‌زای خراسان ز جان و دل آن پهنه‌ور دوست دارم زهی شهر شیراز جنت‌طرازت من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم بر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون درخت نجابت‌ثمر دوست دارم خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت که‌شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم من افغان همریشه‌مان را که باغی‌ست به چنگ بتر از تتر دوست دارم کهن‌سُغد و خوارزم را با کویرش که‌شان باخت دوده‌ی قجر دوست دارم عراق و خلیج تو را چون ورازورد که دیوار چین راست در، دوست دارم هم ارّان و قفقاز دیرینه‌مان را چو پوری سرای پدر دوست دارم چو دیروز افسانه، فردای رویات به جان این یک و آن دگر دوست دارم... تو در اوج بودی، به معنا و صورت من آن اوج قدر و خطر دوست دارم دگرباره برشو به اوج معانی که‌ت این تازه رنگ و صور دوست دارم نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را برای تو، ای بوم و بر دوست دارم جهان تا جهان است، پیروز باشی برومند و بیدار و بهروز باشی* *خلاصه‌شده https://eitaa.com/mmparvizan