eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
280 دنبال‌کننده
2هزار عکس
273 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی نزدیک آمد، گل سراسیمه ز وحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صميمانه به او گفت سلام... گل اگر خار نداشت دل اگر بی غم بود اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود، زندگی، عشق، اسارت، همه بی معنا بود . . . . 🌴💙❄️💙🌴
«اخوان و سمبولیسم آرمانی اسطوره‏‌گرا» یکی از عناصری که جریان شعر نمادگرای آرمانی را رنگی ایرانی بخشیده، تجلی مضامین و جلوه‌های کهن ایرانی در آن است. مهم‌ترین شاعری که در دوران پهلوی کوشیده است، با بهره‌گیری از اسطوره‌ها و داستان‌های حماسی، جهانی آرمانی را به مخاطب القا کند، مهدی اخوان ثالث است. آرمان‌شهر او در این دسته از سروده‌ها نه در جهان واقعیت شکل می‌گیرد و نه در ذهن او؛ بلکه شهر آرمانی او پیش از این در جهان اسطوره‌ها و در گذشته‌ی فرهنگ فارسی وجود داشته است. این جهان آرمانی_ اسطوره‌ای را در اشعاری چون: «آخر شاهنامه»، «میراث»، «قصه‌ی شهر سنگستان» و «شوش» به‌وضوح می‌توان دید. ویژگی‌های اصلی این دسته از اشعار مهدی اخوان ثالث از این قرار است: -تلاش برای بازسازی جهان آرمانی با بازخوانی داستان‌ها و اسطوره‌های کهن بدون برقراری مشابهت مشخص با وضعیت جامعه‌ی عصر شاعر. - حس افتخار به گذشته‌ی ملی و حسرت بر از دست رفتن داشته‌های گذشته. -توجه به باستان‌گرایی‌های واژگانی، آوایی و نحوی و نزدیکی به زبان حماسی سبک خراسانی. -فراوانی ترکیب‌های مقلوب و استفاده از سکون‌های فراوان به شیوه‌ی شعر سده‌های ۴ و ۵. -بلند و کوتاهی سطرها و تمایل به استفاده از قافیه در طول شعر . -ارائه‌ی آمیزه‌ای از سمبولیسم اجتماعی حماسی و سمبولیسم آرمانی اسطوره گرا. میراث پوستینی کهنه دارم من. یادگاری ژنده‌پیر از روزگارانی غبارآلود. سال‌خوردی جاودان‌مانند. مانده میراث از نیاکانم مرا این روزگار آلود جز پدرم آیا کسی را می‏‌شناسم من؟ کز نیاکانم سخن گفتم. نزد آن قومی که ذرّات شرف در خانه‏‌ي خون‌شان کرده جا را بهر هر چیز دگر، حتی برای آدمیت، تنگ خنده دارد از نیاکانی سخن گفتن، که من گفتم. … این دبیر گیج و گول و کور دل: تاریخ، تا مذَّهب دفترش را گاهگه می‏‌خواست با پریشان سرگذشتی از نیاکانم بیالاید؛ رعشه می‏‌افتادش اندر دست... . https://eitaa.com/mmparvizan
"به بهانه‌ی زادروز اخوان" ز پوچ جهان، هیچ اگر دوست دارم تو را ای کهن بوم و بر! دوست دارم تو را ای کهن‌پیرِ جاویدِ برنا تو را دوست دارم، اگر دوست دارم تو را ای گران‌مایه، دیرینه‌ایران تو را ای گرامی‌گهر دوست دارم تو را ای کهن‌زادبوم بزرگان بزرگ‌آفرین نامور دوست دارم هنروار اندیشه‌ات رخشد و من هم اندیشه‌ات، هم هنر دوست دارم... گمان‌های تو چون یقین می‌ستایم عیان‌های تو چون خبر دوست دارم به جان، پاک پیغمبر باستانت که پیری‌ست روشن‌نگر دوست دارم... همه کشتزارانت، از دیم و فاراب همه دشت و در، جوی و جر دوست دارم کویرت چو دریا و کوهت چو جنگل همه بوم و بر، خشک و تر دوست دارم شهیدان جانباز و فرزانه‌ات را که بودند فخر بشر دوست دارم به لطف نسیم سحر روحشان را چنان چون ز آهن جگر دوست دارم هم افکار پرشورشان را که اعصار از آن گشته زیر و زبر دوست دارم... من آن جاودان‌یادمردان که بودند به هر قرن چندین نفر دوست دارم همه شاعران تو وآثارشان را به پاکی نسیم سحر دوست دارم ز فردوسی، آن کاخ افسانه کافراخت در آفاق فخر و ظفر دوست دارم ز خیام، خشم و خروشی که جاوید کند در دل و جان اثر دوست دارم ز عطار، آن سوز و سودای پر درد که انگیزد از جان شرر دوست دارم وزآن شیفته‌شمس، شور و شراری که جان را کند شعله‌ور دوست دارم ز سعدی و از حافظ و از نظامی همه شور و شعر و سمر دوست دارم خوشا رشت و گرگان و مازندرانت که‌شان همچو بحر خزر دوست دارم خوشا حوزه‌ی شرب کارون و اهواز که شیرین‌ترش از شکر دوست دارم فری آذرآبادگان بزرگت من آن پیشگام خطر دوست دارم صفاهان نصف جهان تو را من فزون‌تر ز نصف دگر دوست دارم خوشا خطه‌ی نُخبه‌زای خراسان ز جان و دل آن پهنه‌ور دوست دارم زهی شهر شیراز جنت‌طرازت من آن مهد ذوق و هنر دوست دارم بر و بوم کُرد و بلوچ تو را چون درخت نجابت‌ثمر دوست دارم خوشا طرف کرمان و مرز جنوبت که‌شان خشک و تر، بحر و بر دوست دارم من افغان همریشه‌مان را که باغی‌ست به چنگ بتر از تتر دوست دارم کهن‌سُغد و خوارزم را با کویرش که‌شان باخت دوده‌ی قجر دوست دارم عراق و خلیج تو را چون ورازورد که دیوار چین راست در، دوست دارم هم ارّان و قفقاز دیرینه‌مان را چو پوری سرای پدر دوست دارم چو دیروز افسانه، فردای رویات به جان این یک و آن دگر دوست دارم... تو در اوج بودی، به معنا و صورت من آن اوج قدر و خطر دوست دارم دگرباره برشو به اوج معانی که‌ت این تازه رنگ و صور دوست دارم نه شرقی، نه غربی، نه تازی شدن را برای تو، ای بوم و بر دوست دارم جهان تا جهان است، پیروز باشی برومند و بیدار و بهروز باشی* *خلاصه‌شده https://eitaa.com/mmparvizan
«من به انتخاب رأی می‌دهم» پرچمت بلند خاک سرخ! سرزمین سبز! موی و روی تو سپید باد میهن مهین مهربان من! انتخاب من تویی، وطن! گرچه از عبور گه‌گدار گلۀ گراز خسته‌ای از هجوم دار و دستۀ ملخ از ش-کاف‌ها و گاف-ها و یا-و-ها، از ف-صادهای ح-ف-نون و غ-ر و الخ شرحه شرحه‌ای، ولی؛ پارۀ تنم! ریشۀ مقاوم کهن! انتخاب من تویی وطن! تویی که وارث کمان آرشی جلوۀ نجابت سیاوشی جمع آب و خاک و باد و آتشی مهد مردمان مرد سرزمین من! مادرم! شیرزن! تا همیشه انتخاب من تویی وطن! معنی دقیق سرزمین! آب و خاک بهترین! من به قلّه‌های قاف تو به سروهای سربلند به رودهای سر به زیر به تک تک ستاره‌های این مسیر من به توده‌های ناگزیر رأی می‌دهم؛ بین این همه سؤال بی‌جواب من به انتخاب، رأی می‌دهم ما درخت باوریم وارثان قول قیصریم: «ریشه‌های ما به آب، شاخه‌های ما به آفتاب می‌رسد» من به ریشه‌های سرخ من به شاخه‌های سبز من به اعتبار روشن سپیده‌دم به ائتلاف آب و آفتاب رأی می‌دهم ✍🏻 🏷 |
مهدی اخوان ثالث (۱۰ اسفند ۱۳۰۷ مشهد - ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران)، شاعر پرآوازه و موسیقی‌پژوه ایرانی بود. نام و تخلص وی در اشعارش م. امید بود. اشعار او زمینهٔ اجتماعی دارند و گاه حوادث زندگی مردم را به تصویر کشیده‌است؛ همچنین دارای لحن حماسی آمیخته با صلابت و سنگینی شعر خراسانی و نیز در بردارندهٔ ترکیبات نو و تازه است. اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای مانده‌است. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقام‌های موسیقایی بود. چیره‌دستی اخوان در شعر حماسی است. او درون‌مایه‌های حماسی را در شعرش به کار می‌گیرد و جنبه‌هایی از این درون‌مایه‌ها را به استعاره و نماد آراسته می‌کند. شعرهای اخوان در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه‌ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تأثیری عمیق داشته‌است. هنر اخوان در آمیزش شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته، مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم‌نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت
در آستانه اختتامیه چهارمین کنگره ملی شعر مکتب گمنامی، برگزار می‌شود: 📝 کارگاه شعر مکتب گمنامی 🇮🇷 ✅ با حضور شاعران برجسته کشور: ناصر فیض محمود حبیبی کسبی سید حسین متولیان هادی فردوسی 🗓️ یکشنبه ۱۳ اسفندماه ۱۴۰۲ 🕤 ساعت ۹:۳۰ صبح 📌 شیراز، ابتدای بزرگراه سردار شهید سلیمانی (پشت صداوسیما)، مرکز استنادی علوم جهان اسلام (ISC) ✉️ شما هم دعوتید 🌹 ✅ کانال های ما: http://eitaa.com/maktabegomnami https://ble.ir/maktabegomnami
نيست در دير مغان مثل تو كانديدايى بس كه باحال، خفن، ماه، جگر، آقايى ساقى و محتسب و شيخ همه در بندت مرحبا پول، كه كرده‌ست چنين غوغايى شصت تن باده به پيمانه‌ى آن كس ريزى كه شود حامى تو بى اگر و امايى مدعى خواست رقيب تو شود اما دوش خورد از مغبچگان تو عجب تيپايى هفت دوره‌ست كه در رندان هستى زحمت اينقدر نكش اى گل من مي‌چايى اغنيا مكه روند و تو به ياد مردم معتكف گوشه‌اى از ساحل پاتايايى پورشه‌ات را به دو صد دلق ريا پوشاندى در خرابات مغان پشت رل تيبايى! «مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز» ورنه تو حامى شفافيت آرايى! «اين حديثم چه خوش آمد كه سحرگه مي‌گفت» با دف و داريه و تنبك و نى، خان دايى: گر تو رأى آورى و باز به مجلس بروى «واى اگر از پس امروز بود فردايى» مهدی پرنیان
• رای می‌دهم • . . فردا به وقتِ صبحِ حرم رای می‌دهم با عاشقان قدم‌به‌قدم رای می‌دهم جمهوریِ محمّدیِ ماست چون حرم مثلِ مدافعانِ حرم رای می دهم گردن نمی‌نهم به طنابِ خوارجی با حکمت علی به حکم رای می دهم در این مصاف، محو رجزهای حیدرم با چرخ چرخ تیغِ دو دَم رای می دهم مَشک و عَلَم به دستِ ابوالفضل‌ هاست آی! با اشک و خون، به مَشک و عَلَم رای می‌دهم اینجا شهید شاهچراغ است هر گلی جامه‌دران به باغ ارم رای می دهم مردان آفتابی ما رای می دهند من هم به آفتاب قسم! رای می دهم مانده‌ست پشت معرکه هر سو کلاه خصم در گیر و دارِ حادثه هم رای می دهم تا پُر شود تمام دلم از سپیده دَم تا پلک زد سپیده به هم رای می دهم دیروز با تمامِ دلم ساده زیستم... امروز با تمامِ دلم رای می دهم تا بشکند به دستِ شما ناکسان قلم تا دست می‌رسد به قلم رای می دهم هر چند جایِ زخمِ زبان‌هاست بر دلم از این همه کنایه چه غم، رای می دهم . . ۱۴۰۲/۱۲/۰۴ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صبحِ غزلم در شبِ گیسوی تو گُم شد مهتاب در آشفتگی موی تو گُم شد وقتی که نسیمِ سحر از کوی تو آمد عطرِ گل من در عطشِ بوی تو گم شد در برکه ی شب ماهِ رخت مست چو افتاد خورشید فغان کرد و سرِ کوی تو گم شد ای بوی تو آویشنِ فنجانِ زمستان مهتابِ شبم در خَمِ ابروی تو گم شد ای روحِ غزل ، موجِ ترانه ، گلِ لبخند عالم همه در بانگِ هیاهوی تو گم شد بارانِ بهاری شده چشمانِ تو ( شایق) وقتی که ز باغم گلِ شبوی تو گم شد شعر