تاوان سنگینی در این پاییز پس دادم
وقتی که گل های تنم را نیز پس دادم!
من برگ و بارم را زمانی که چکاوک ها
بر شاخه ام بودند حلق آویز، پس دادم!
ابرم ولی ننگ ِ بدهکاری به دریا را
با سکه های اشک خود یکریز پس دادم
پیوند با قلب سیاه شهرتان، هرگز ...!
این نسخه را در لحظه ی تجویز،پس دادم
حتی حساب قهوه ای را که ننوشیدم
در کافه هاتان بر سر ِ هر میز پس دادم!
مزد مترسک بودنم را داده اید اما
امروز با سودش سر جالیز، پس دادم!
ای زندگی ! مُردم ولی در خاطرت باشد
من سهم خود را بابت هر چیز، پس دادم...
#محمدعلی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
بعد از سلام عرض کنم خدمت شما
ما نیز آدمیم بلا نسبت شما
بانوی من زیاد مزاحم نمی شوم
یک عمر داده است دلم زحمت شما
باور کنید باز همین چند لحظه پیش
با عشق باز بود سر صحبت شما
بانو هنوز هم که هنوز است به دلم
سر می زند زنی به قد و قامت شما
این خانه بی تو بوی بد مرگ می دهد
با هیچ چیز پر نشده غیبت شما
انگار قرن هاست که کوچیده ای و ما
بر دوش می کشیم غم غربت شما
ما درد خویش را به خدا هم نگفته ایم
تا نشکنیم پیش کسی حرمت شما
من بیش از این مزاحم وقتت نمی شوم
بانو خدا زیاد کند عزت شما!
#جلیل_صفربیگی
#عضوکانال
@golchine_sher
دو چشمِ بسته را وا کرده خورشید
مرا غرقِ تماشا کرده خورشید
میانِ شعله ی چشمش شدم گم
از این آتش که بر پا کرده خورشید!
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
روییده در گلدان من یک نسترن امروز
حال وهوای خانه شدچون حال من امروز
بعد از هزاران لاله ی پژمرده در باغم
خون امید آمد به رگ های چمن امروز
#سمیه_پرویزی
#عضوکانال
@golchine_sher
تمام خانه ها پر از نور ناب خواهد شد
اگر به صبحدم ای آفتاب برخیزی
#سلمان_هراتی
@golchine_sher
چگونه در خیابانهای تهران زنده می مانم؟
مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده می مانم
مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست
که تا شب اینچنین ایلان و ویلان زنده می مانم
هوای دیگری دارم... نفسهای من اینجا نیست
اگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانم
شرابی خانگی دائم رگم را گرم می دارد
که با سُکرش زمستان تا زمستان زنده می مانم
بدون عشق بی دینم، بدون عشق میمیرم
بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده می مانم
#محمدمهدی_سیار
@golchine_sher
از بس که پیشت کرده اند از ما سخن چینی
ما را میان خیلِ عشّاقت نمی بینی
با هم اگر چه اختلاف فاحشی داریم
اما برایم تا همیشه خوب و شیرینی
من عاشق جغرافیای جسم تو هستم
تو عاشق فقه و اصول و منطق و دینی
گفتم که شعری عاشقانه گفته ام بانو
گفتی برای من بخوان اشعار آیینی
یادت چنان در سینه ی ما می نشیند که
چون استکانی که نشسته در دل سینی
من عاقبت در راه تو جان می دهم یک شب
ما را روایت می کند یک روز آوینی
#محمد_درّودی
#عضوکانال
@golchine_sher
غمخوار من به خانهٔ غم ها خوش آمدی
با من به جمعِ مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ میزنند
می بینمت، برای تماشا خوش آمدی
راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیست
ای من به آخرین شب دنیا خوش آمدی
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی
با برف پیریام سخنی غیر از این نبود
منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی
ای عشق ای عزیزترین میهمان عمر
دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی
#فاضل_نظری
@golchine_sher
تو را دل برگزید و کار دل شک برنمی دارد
که این دیوانه هرگز سنگ کوچک برنمی دارد
تو در رویای پروازی ولی گویا نمی دانی
نخ کوتاه دست از بادبادک برنمی دارد
برای دیدن تو آسمان خم می شود اما
برای من کلاهش را مترسک برنمی دارد
اگر با خنده هایت بشکنی گاهی سکوتش را
اتاقم را صدای جیرجیرک برنمی دارد
بیا بگذار سر بر شانه های خسته ام یک بار
اگر با اشک من پیراهنت لک برنمی دارد...
#عبدالحسین_انصاری
@golchine_sher
من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند ..
#احمد_شاملو
@golchine_sher
من دوستت دارم ، چو ابری آسمانش را...
ابری که پس داده به سختی امتحانش را
یاد توام، مانند سربازی که بعد از جنگ
دارد هنوزم خاطرات پادگانش را
دلشوره ات را می کشم هر روز در آغوش
مثل درختی برگ های نیمه جانش را
آنگونه می خواهم نگاهت را که ایرانم
رویای برگشتن به عصر باستانش را...،
آنگونه که زاینده رود تشنه با حسرت
در سینه دارد آتش ِ" نصف جهان "ش را
چشمان تو دریا و با عطر نفس هایت
بالا کشیده زورق من بادبانش را
با بیت بیت هر نگاهش حرف ها دارد
آن شاعری که بغض می دوزد دهانش را
من دوستت دارم، کنارت مرگ هم زیباست!
لطفاً خودت هم پیشبینی کن زمانش را
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
تعریف تو از عقل همان بود که باید
عقلی که نمی خواست سر عقل بیاید
یک عمر کشیدی نفس اما نکشیدی
آهی که از آیینه غباری بزداید
از گریهء بر خویشتن و خندهء دشمن
جانکاه تر، آهی ست که از دوست برآید
کوری که زمین خورد و منش دست گرفتم
در فکر چراغی ست که از من برباید
با آن که مرا از دل خود راند، بگویید
ملکی که در آن ظلم شود، دیر نپاید...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
وآنگه که به تیرم زنی اول خبرم ده
تا پیشترت بوسه دهم دست و کمان را...
#سعدی
@golchine_sher
کاش دستی داشت تا به پنجره که میکوبید
یا زبانی که وقتی صدایم میکرد
یا دلی که وقتی برایم میتپید
کاش آدم بود این قاصدکِ تنها
آنوقت که دلتنگِ تو بودم و میدانست
رو به کدام قبله
باد عطر تورا میآورد
#علیرضا_رضایی
@golchine_sher
اگر که آخرِ این داستان بهم بخورد
خدا نکرده اگر بینمان بهم بخورد
تویی مقصر این قصه چون که رفتنِ تو
سبب شده ست که یک آشیان بهم بخورد
عجیب نیست که طوفان به پا شود وقتی
دو ابرِ غم زده در آسمان به هم بخورد
همیشه عشق چنین ساده شکل می گیرد
دو چشم عاشق اگر ناگهان به هم بخورد
تو خوبِ مطلقی و من بدم؛ چه خواهد شد
اگر تعادل و نظم جهان بهم بخورد
که نظم گیسوی من چون سکوت گندم زار
شبی به دست تو بایک تکان بهم بخورد
صدای خنده ی ما در اتاق گم بشود
به یمنِ عشق، دوتا استکان به هم بخورد
#مرضیه_فرمانی
@golchine_sher
فدایش تا نکردم جانِ محنتدیدهی خود را
ندانستم که میآید به کاری زندگانی هم!!!
#عالیِ_شیرازی
@golchine_sher
هر زمان از عشق پرسیدند، گفتم آه، عشق...
خاطرات بیشماری پشت این افسوس بود
#سجاد_سامانی
@golchine_sher
کی شود دوباره باطلوع صبح
گُل کند تمام واژه ها به یک سلام ناب تــو
زندگی
امان دهد به خنــده های بی امـان مــن
غصّه ها
یکی یکی فنــا شونـــد
عشق باشــد و مــن و
دوباره دست های گرم تـــو
#سمیه_پرویزی
#عضوکانال
@golchine_sher
گم کرده ام درون خودم انتظار را
باید شبیه ابر بــــبارم بهار را
تو با تمام پنجره ها فرق میکنی
بر من ببار زنده کنم شاخسار را
هر روز عطر تازه ی تو موج میزند
تا اینکه من بیاد بیارم قرار را
وقتے به بام شیشه ی دل سنگ میزنے
از یاد میبرم غم شبهاے تار را
در آسمان باور من تک ستاره اے
بی تو چگونه سر کنم این روزگار را
لطفا بیا و عشق به چشمان من ببخش
از پلکهای شبزده در کن غبار را
ای ماه ِروشن ِهمه شبهاے تیره ام
تا کی بدون ِتو بکشم انتظار را
#صفیه_قومنجانے
#عضوکانال
@golchine_sher
ای فصل غیر منتظرِ داستان من!
معشوق ناگهانی دور از گمان من
ای مطلع امید من، ای چشم روشنت
زیباترین ستارهٔ هفتآسمان من
حس کردنیست قصهٔ عشقم نه گفتنی
ای قاصر از حکایت حُسنت بیان من
با من بمان و سایهٔ مهر از سرم مگیر
من زندهام به مهر تو ای مهربان من!
کی میرسد زمانِ عزیزِ یگانگی
تا من از آن تو شوم و تو از آن من
#حسین_منزوی
@golchine_sher
بی تو حال روح بی تابم فقط تغییر کرد!
علت تحلیل اعصابم فقط تغییر کرد!
من اثاث خانه را یک یک عوض کردم، ولی–
خانه آن خانه ست، اسبابم فقط تغییر کرد!
بین عشق آسمانی و زمینی فرق نیست!
قبله ثابت ماند، محرابم فقط تغییر کرد!
از «ده شب» رفت تا نزدیکهای «پنج صبح»
در نبودت ساعت خوابم فقط تغییر کرد!
«عاشق بیچاره»، «مجنون روانی»، «دوره گرد»
بین مردم اسم و القابم فقط تغییر کرد!
شورشی کردم علیه وضع موجودم؛ ولی-
من رعیت ماندم، اربابم فقط تغییر کرد!
#اصغر_عظیمی_مهر
@golchine_sher
شبانه شعری چگونه توان نوشت
تا هم از قلب من سخن بگوید
هم از بازویم ؟
شبانه
شعری چنین
چگونه توان نوشت ؟
من آن خاکسترِ سردم که در من
شعلهی همه عصیان هاست
من آن دریای آرامم که در من
فریادِ همه توفان هاست
من آن سردابِ تاریکم که در من
آتشِ همه ایمان هاست...
#احمد_شاملو
@golchine_sher
او یک نگاه داشت
به صد چشم مینهاد
او یک ترانه داشت
به صد گوش میسرود
من صد ترانه خواندم
و نشنود هیچکس
من صد نگاه داشتم
و دیدهای نبود...
#نصرت_رحمانی
@golchine_sher
تا نام بلند عشق تکرار شود
تا حال و هوای تازه بسیار شود
ای بانگ سحرخیز بگو بسم الله
تا شهر به خواب رفته بیدار شود
#اذان_شعار_توحید
#صامره_حبیبی
@golchine_sher
پدر بی تو به صحرا آه و افغان ماند و من ماندم
بیابان در بیابان جسمِ عریان ماند و من ماندم
نشانی از مسلمانی در این لشکر نمی بینم!!
به دل کینه ز خلقِ نامسلمان ماند و من ماندم
سرت را از تنت وقتی در این صحرا جدا کردند
خودم دیدم که دنیا بی سلیمان ماند و من ماندم
ز سوز تشنگی آتش چنان در جان من افتاد
که از داغش به سینه آه سوزان ماند و من ماندم
به ویرانه نشستم تا بیایی تو به بالینم
ولی بی تو به سینه داغِ هجران ماند و من ماندم
پس از هجران تو بابا خودم دیدم در این صحرا
که زینب( س) بی برادر با اسیران ماند و من ماندم
به هنگامی که سرها را فراز نیزه ها کردند
به دشتِ کربلا اجساد عریان ماند ومن ماندم
#اکبر_حمیدی( شایق)
#عضوکانال
#یا_رقیه
@golchine_sher
از سرخی لبان تو ای خون آتشین
نار آفریده اند انار آفریده اند
یک قطره بوی زلف ترت را چکانده اند
در عطردان ذوق و بهار آفریده اند
#سعيد_بيابانكي
@golchine_sher
در هر سخن که می کشد از من زبانه ای
از تو نمی شود که نباشد نشانه ای
من از نگاه سرد تو احساس می کنم
داری درون سینه ی خود سرد خانه ای
بیچاره من که دل به تو دادم به زندگی
بیچاره تر که جز تو ندارم بهانه ای
دیگر مگو که روی زمین خشک سالی است
جاری شده زِ هر مژه ام رودخانه ای
گاهی زمین به حال دلم گریه می کند
گاهی درون لانه ی خود موریانه ای
فردا میان کوچه رصد می کنی خودت
با چشم های جاری و بغض زنانه ای
مردی میان کوچه تنش شعله می کشد
سر فصل هر خبر شده در هر رسانه ای
#محمد_درّودی
#عضوکانال
@golchine_sher