eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
280 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شال وارو می خواهم اینجا گوشه ای دور از هیاهو من باشم و در رو به رویم قامت او او از تمام مثنوی هایش بخواند من هم برایش چای داغ قند پهلو... او از قرار رفته از یادش بگوید من از غزل‌های سروده در غم او هرگز نمی دانسته این زن عاشقش بود حالا از این مصرع که دستم می شود رو حس می کنم او آمده در را بکوبد من پشت در با دلهره با شال وارو چون صبح آمد ساعتی را در کنارم پیچیده حالا عطر دستش توی گیسو عطر تنش بی شک همیشه خاطرم هست هر شب مرا با خود برد تا باغ شب بو باید که بردارم خودم را خاطراتم هرچه از او مانده بماند توی پستو @golchine_sher
در کجا آغوش گرمی هست تا رامم کند شانه ای تا لحظه ای کوتاه آرامم کند باز می لرزم به خود در پیچ و تاب گریه ها باز هم درد آمده با بغض اعدامم کند بیقراری می کند ، شب زنده داری می کند ترسم این است این دل دیوانه بدنامم کند هرچه می گردم نمی بینم پناه و همدمی هرکه دلسوزم شده میخواسته خامم کند مرگ هم بر حال زار من ترحم می کند کامی از دنیا نمی گیرم که ناکامم کند @golchine_sher
از زبان دخترم به کودکان مقاومت... برای خندۀ تو، بغض قُلّکم کافی‌ست همین پلاک و النگوی کوچکم کافی‌ست همین مداد و تراش و کتاب و دفتر مشق همین لباس تنم یا عروسکم کافی‌ست تو مثل بال و پری و منم ترانۀ شمع برای پر زدنت نور اندکم کافی‌ست بخند کودک زیبا... برای کُشتن شب، تفنگ کاغذی و خشم موشکم کافی‌ست برای این‌که بفهمند راه حق زنده‌ست فقط همین که بدانند کودکم کافی‌ست @golchine_sher
زیر باران بنشینیم که باران خوب است گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است با تو بی‌خوابی و بی‌تابی و دل مشغولی با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است رو به رویم بنشین و غزلی تازه بخوان اندکی بوسه پس از شعر فراوان خوب است موی خود وا کن و بگذار به رویت برسم گاه‌گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است شب خوبی است،بگو حال زیارت داری؟ مستی جاده‌ی گیلان به خراسان خوب است نم نم نیمه شب و نغمه‌ی عبدالباسط زندگی با تو کنار تو، به‌ قرآن خوب است @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
Rafti_somayyeh.Parvizi_Hoseini.mp3
1.72M
مهــر آمـدی و اول آبــان رفتی دل دادی و پس گرفتی آسان رفتی خورشید میان شاخه ها می رقصید از تـرس بلنــدی زمستـان رفتی دیدی که تب چشمه ی من می جوشد خندیـدی و با شانـه ی لـرزان رفتی چیزی نه تو گفتی و نه من پرسیدم   من ماندم و تو شکسته پیمان رفتی درمسلخ عشق دل بریدی از مــن دیروز به وقت عید قربان رفتی دنبال تــو هرچند دویدم ، امـا تاکسب مـدال خطّ پایان رفتی 🎙 @golchine_sher
بر آینه ی پر تَرکم عکس کسی نیست خورشیدم و بر سینه ی داغم هوسی نیست شیرینم و چون جام عسل بر لب خویشم بر موم دل و کندوی فکرم مگسی نیست عنقای پرم می رود از عرش فراتر مرغِ ملکوتم که به بالم قفسی نیست هرچند دلم لک بزند سیب لبت را میلی به لب کال تو با طعم گسی نیست از بس که ز بی مهری ات اندوخت دل من در سینه پر غصه مجالِ نفسی نیست باد آمد و زد بر تنه ی بی تب و تابم بر شاخه ی افتاده انار ملسی نیست @golchine_sher
سلاما على من يعرفون معنى الحُب ولا يملكون حبيبا! سلام بر آنانی که معنی عشق را می‌دانند ولی محبوبی ندارند! @golchine_sher
خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی بشنود دوستش از نامزدش دل بُرده مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی که به پرونده ی جرم پسرش برخورده خسته ام مثل پسربچه که در جای شلوغ بین دعوای پدرمادرِ خود گم شده است خسته مثل زن راضی شده به مهرِ طلاق که پر از چشمِ بد و تهمتِ مردم شده است خسته مثل پدری که پسر معتادش غرق در درد خماری شده فریاد زده مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس پسرش ، پیشِ زنش بر سر او داده زده خسته ام مثل زنی حامله که ماه نهم دکترش گفته به دردِ سرطان مشکوک است مثلِ مردی که قسم خورده خیانت نکند زنش اما به قسم خوردن آن مشکوک است خسته مثل پدری گوشه ی آسایشگاه که کسی غیر پرستار سراغش نرود خسته ام بیشتر از پیرزنی تنها که عـید باشد نوه اش سمت اتاقش نرود   خسته ام ! کاش کسی حال مرا می فهمید غیر از این بغض که در راهِ گلو سد شده است شدم ام مثل مریضی که پس از قطع امید در پِیِ معجزه ای  راهی مشهد شده است @golchine_sher
ایرانِ من بختت بلند باد و بلندا ببینمت! ایرانِ من مباد که تنها ببینمت! یک عمر روی پای خودت ایستاده‌ای بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من بر شاخه‌های شوق، شکوفا ببینمت.. همچون حماسه‌های خودت باشکوه باش تا هم‌چنان در اوج تماشا ببینمت پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت من رأی می‌دهم به تو ای خاک جاودان! در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت! @golchine_sher
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشمم به در و دلِ دچاری دارم از دوست به یاد، یادگاری دارم از یاد نمی‌برم قراری را که با گونه و لب‌های اناری دارم () @golchine_sher
"فتنه چشم تو" فتنه مي بارد اگر از آسمان چشم تو باز مي خواند مرا ؛ رنگين كمان چشم تو يك نظر كردي مرا ؛ بال و پرم آتش گرفت پس چه سازد با دلم ؛ آتشفشان چشم تو؟ خواستم تا در دل سنگ تو جا پيدا كنم  كوششي بيهوده پيش دلبران چشم تو! اختري بودم كه در خود مي درخشيدم  ولي خويش را گم كرده ام ؛ در کهکشان چشم تو باز هم عشق تو و این راه بی فرجام من کشتی بی ناخدا در بیکران چشم تو اي دريغ از بي وفائي اي دريغ از سرنوشت شد نصيبم خارها, در گلسِتان چشم تو @golchine_sher
وای از آن شب که تو مهمان شده باشی جایی چشمِ بد دور! غزل‌خوان شده باشی جایی بله! یک روز تو هم حال مرا می‌فهمی چون‌که در آینه حیران شده باشی جایی بی‌گناهی‌ست که تهمت زده باشند به او باد، وقتی‌که پریشان شده باشی جایی ماهِ من! طایفه‌ی روزه‌بگیران چه‌کنند؟ شب عیدی که تو پنهان شده باشی جایی صورت پنجره در پرده نباشد از شرم کاش! وقتی‌که تو عریان شده باشی جایی من نشستم بِرَوی مِی بخری برگردی ترسم این است مسلمان شده باشی جایی! @golchine_sher
مُهره های هرز شده ایم لابه لای چرخ دنده‌ های زندگی با افکاری که  بوی کهنگی گرفته اند با کمی ابزار مهربانی می شود دوباره زندگی را کوک کرد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
📖 آموزش شعر ترم پاییز و زمستان ۱۴۰۳ کارگاه هوای شعر "سطح پیشرفته" ▪️جهان بینی و اندیشه ▪️زیست شاعرانه و سلوک شعری ▪️شعرخوانی و نقد شعر ▪️تمرین بداهه تصویر و کلمات ▪️ساز و کار مضمون یابی و تصویرپردازی ▪️سیر تحلیلی در اشعار قدما و شاعران معاصر ▪️طرح مباحث آموزشی و کاربردی بر مبنای اشعار هنرجویان و شاعران ▪️سرایش و تألیف کتاب مدرس: احمد ایرانی نسب چهارشنبه ها ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷ ساری، میدان امام خمینی(ره)، بلوار دانشجو، حوزه هنری استان مازندران حضور برای علاقمندان به ادبیات آزاد است @ahmadiraninasab
نشسته هاله ی غم بر دلِ جهان بی تو وَ سخت می گذرد چرخه ی زمان بی تو فروغِ شعله ی خورشید، ناتوان باشد برای روشنیِ آسمانِ جان بی تو در انتظارِ تو ای آفتابِ عالمتاب گرفته خرمنی از غم در آسمان بی تو هزار کنگره ی شعر هر طرف برپاست ولی برای غمِ نام و آب و نان بی تو گذر به باغِ پُر از لاله کردم و دیدم که سرو، قامتِ او گشته چون کمان بی تو صراطِ غیرِ تو هستیم در عمل، لیکن مدام نام تو چرخد سرِ زبان بی تو بیا که غزّه در آتش ز مکرِ صهیون سوخت بیا که سوخت همه، مغزِ استخوان بی تو بیا که بی تو "محمّد" در این فراقِ عظیم چو بلبل است که نالَد ز جان، عیان بی تو @golchine_sher
باران، غروب، ما، اتوبوسی که ممکن است باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است این لحظه، لحظه، لحظه، اگر آخرین، اگر بس کن نزن دوباره نفوسی که ممکن است من قول می‌دهم که بیایم به خواب تو زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است دل‌نـازکـی و دل‌نـگـرانـم چـه می‌شـود من نیستم تو، شهر عبوسی که ممکن است ماشین گذشته از تو و هی دور می‌شود با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است حالا تو در اتاق خودت گریه می‌کنی من پشت شیشهٔ اتوبوسی که ممکن است @golchine_sher
زن، زندگی، شهادت... سروی بلندقامت و در هیبت زنم دشمن تبر گرفته به قصد بریدنم من دختر قبیلۀ «سردار مریمم» خون نیست، غیرت است که جاری‌ست در تنم پرواز کرده‌اند و به معراج رفته‌اند صدها هزار قُمری عاشق ز دامنم شالی پر از شکوفه و گل بر سر من است باغی پر از محمدی و یاس و سوسنم با چادر حیا و عفافم میان شهر خاری درست در وسط چشم دشمنم ایرانی‌ام که لایق گردن‌فرازی‌ام با پرچمی که حلقه شده دور گردنم من «زینب کُمایی‌ام» آن دختر غیور چون کوه استوارم و چون چشمه روشنم «ناهید فاتحی‌ام» و با دست بسته هم در گیر و دار معرکه گُردی تهمتنم مثل نسیبه کوه غمم... دشمنم ولی هرگز ندیده شِکوِه و فریاد و شیونم ای دشمن فلک‌زده! یک روز با تبر گور تو را به دست «فرنگیس» می‌کَنَم زن، زندگی، شهادت... یک روز می‌رسم من هم به خیل پاک شهیدان میهنم @golchine_sher
بدون اینکه کسی را زخود برنجانی تو با تمام جهان دست در گریبانی تو سرو خانه ی مایی جناب رخت آویز! که گفته روح نداری؟ که گفته بیجانی؟ به شاخه شاخه ی تو برگ های رنگین است به ویژه موسم سرما و فصل بارانی قبای لیلی و دستار من در آغوشت تو محرمی به همه، مرد و زن نمی دانی همیشه چرک نویس سروده های مرا جلوتر از همه، از جیب من تو می خوانی کلاه رفته سرت بارها و با این حال تو هیچگاه مرا از خودت نمی رانی ندیده هیچکسی یک دقیقه بنشینی خمی به ابرو و چینی به چهره بنشانی دمی نشد که تو دست از وظیفه برداری نشد که کار کسی را کمی بپیچانی تعجب است چرا کتف تو نمی افتد چقدر ساکت و سخت و صبور می مانی؟ هر آنچه را که گرفتی به قرض، پس دادی از این لحاظ، تو سر تا قدم مسلمانی هنوز هیچ لباسی نکرده پشت به تو اگر غلط نکنم قبله گاه ایشانی تمام زحمت من- ای رفیق- گردن توست چقدر عاطفه داری! چقدر انسانی! @golchine_sher
جای مرا پر کرد اینک او در آغوشت امشب محرم می شود من هم سیه پوشت باور نمی کردم مرا از یاد خواهی برد یعنی زمانی می رسد من هم فراموشت...؟ لعنت به آن زن تا تو را بوسید من مُردم ناگاه دیدم یک جنازه بر سر دوشت هرگز نمی خواهم بدانی تا ابد یک زن هرصبح تا شب گریه کرده لای تن پوشت دارد هوای این غزل دم می کشد کم کم هی بغض می نوشم از این فنجان دم نوشت امشب کمی دلشوره دارم ‌بی گمان او هم باید بخواند آیت الکرسی دم گوشت @golchine_sher
شهادت_یحیی_سِنوار جهان به کار خودش مشغول پر از جنون پریشانی میان همهمه سرگردان شبیه مجلس مهمانی مسیر مردم آزاده جدا ز جاده نمی‌افتد صراط روشن پروازت ندارد آیه‌ی حیرانی ترور نشانه‌ی ناکامی در آستانه‌ی نابودی‌ست هزار تکّه شد آیینه چنان شهید سلیمانی تو شانه‌های جهانی را به خون خویش تکان دادی تو خواب دشمن زیتون را به هم زدی به فراوانی سکوت اهل ریا پیدا خروش قلب زمین بالا تو بی‌خیالِ هیاهوها میان معرکه می‌مانی شکوهمند و نهیب‌آسا به سمت فاجعه می‌تازی امید هرچه فلسطینی بدون طعم پشیمانی شهید حادثه‌ها یحیی! شهید غربت خون سِنوار! تویی حماسه‌ی بی‌پایان تویی که خالق طوفانی @golchine_sher