تهران شده بازیچه موهای بلندت
یک شهر نشستند تماشا بکنندت
مجموعه شعری که خدا شاعر آن است
تضمین شده در باغچه ها بند به بندت
با طعم لبت صنف شکر خانه خراب است
این مرتبه هم قند فریمان گله مندت
بازار گل شهر محلات به هم ریخت
وقتی گذر قافیه افتاد به خنده ت
دین و دل من ، چشم و لبت ، موی تو... تسلیم !
کافر شده ام در جدل چشم به چندت
با درد دیابت که کنار آمده ام ،کاش
یک شب برسد جان بدهم با لب قندت ...
چندیست مهندس شده این شاعر بی چیز
شاید بپسندد پدر سخت پسندت...
#علی_صفری
@golchine_sher
زینب اسیر نیست دو عـالـم اسیر اوست
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست
#مجید_تال
@golchine_sher
صبر شرمنده ی زینب شده در درد وبلا
کیست با این همه غم باز ثناگوی خدا
داغِ یک تن که نه ، هفتادو دو تن ، وای سرم
چه کسی بوده جز این کوه بر این داغ رضا
"کربلا ، شام " گواه است که زینب مرد است
معجزه مانده در حیرانی اعجاز شما
بار غم های جهان را بکشی بر دوشت
هم علی باشی و هم فاطمه در کرببلا
به گمانم که سر نیزه شهیدان گفتند
صبر شرمنده ی زینب شده در درد وبلا
#سیف_الدین_حسین_زاده
#عضوکانال
@golchine_sher
از لحظه ای که نشسته عشق حسین تو بر دل
آری تو را برده با خود ، این عشق منزل به منزل
همراه نام حسینت نام تو را می توان دید
در هر دم روضه خوانان، در سطر سطر مقاتل
گاهی بلندای تل و گاهی سراشیب گودال
در عشق اینگونه کردی یک روزه طی مراحل
آه از زمانی که برگشت شیون کنان مرکب از دشت
صد آه از آن دم که میشد دار و ندار تو بسمل
دیدند کوفی صفت ها در تو شکوه علی را
آنجا که خنجر کشیدی در مقتل از دست قاتل
وقتی که مردان خود را بر مرکب نیزه دیدی
حق داشتی سر بکوبی آن لحظه بر چوب محمل
ای خشم تو سیل و طوفان با زخم های فراوان
مانند کوه ایستادی، رو در روی هر چه باطل
از کربلا ی حسینت راهی شدی خطبه بر لب
ای فاتح کوفه و شام این راه شد با تو کامل
#حسن_زرنقی
#عضوکانال
#یازینب
@golchine_sher
اگر بی تابی من خاطرت را میکند محزون
غمت را مثل تیری از دل خون میکشم بیرون...
#فاضل_نظری
@golchine_sher
صبر ایّوب نبی(ع) ضرب المثل شد در جهان
حضرت ایّوب خود مبهوت صبر زینب(س) است
#عاصی
#عضوکانال
@golchine_sher
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تويی هرچه تو گويی و تو خواهی
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
نازنینم رنجش از دیوانگیهایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوندهاست
#حسین_منزوی
@golchine_sher
خواهر...
نگاهم ماند و از درها نیامد
نشانی از کبوترها نیامد
زمانی گِردِ من پُر بود حالا...
یکی از آن برادرها نیامد
دلم از تارِ غم شیرازه دارد
وجودم دردِ بی اندازه دارد
لباسِ کهنهات را میفشارم
لباست بویِ خونِ تازه دارد
لبم خشک است آبآور کجایی
رُبابم مُرد علیاصغر کجایی
سرم برخاک اُفتادهاست عمه
عصایِ پیریام، اکبر کجایی
مگر در شامِ غم خواهر ندارید
مگر این گوشه یک دختر ندارید
بیایید و ببینم رویتان را...
ولی افسوس بر تَن سر ندارید
مرا در لحظهی خوشحالیاش زد
مرا در موقعِ بیحالیاش زد
کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد
مرا هم با غلافِ خالیاش زد
امیدم رفت تا بازوی تو رفت
اباالفضلم چهشد اَبروی تو رفت
سرم را ضربِ یک نیزه شکسته
همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت...
#حسن_لطفی
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
@golchine_sher
زهرای کربلا...
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
گفتیم دختر اسدالله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری
تو از زمان کودکی ات تا بزرگی ات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
ای آفتاب روشن شب های کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
"ای ماورای حد تصور، کمال تو"
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو
از مادری چنان، نه عجب چون تو دختری
هم خوش به حال فاطمه، هم خوش به حال تو
غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده ایم
در انعکاس آینه های زلال تو
نزدیک سایه های عبورت نمی شویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟
گیرم که خیمهی تو به تاراج رفته است
گنجینههای باغ بهشت است مال تو
از گوشههای چشم تو، ساحل درست شد
از سایهی عفاف تو، محمل درست شد
ای سایهی بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که چون هلال گذشت از برابرت
شب زندهدارِ شامِ غریبانِ کربلا
دل بستهی نماز شب تو برادرت
ای خطبهی رسای تو نهج البلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
ای قلّهی نجابت و ایثار جای تو
عطر حضور فاطمه دارد صدای تو...
#علی_اکبر_لطیفیان
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
@golchine_sher
عالم امکان هلاکش می شود
غرق در انوار پاکش می شود
من چه دارم تا بگویم از علی(ع)؟!،
کعبه وقتی سینه چاکش می شود؟!..
#میثم_رنجبر
@golchine_sher
خنده بر لب میزنم
تا کس نداند راز من
ورنه ایندنیا که ما دیدیم،
خندیدن نداشت...
#صائب_تبریزی
@golchine_sher
در زمین هستی وآن سوتر از افلاک تویی
علت خلق زمین ای پدر خاک تویی..
#حمیدرضا_برقعى
@golchine_sher
سوگند میدهم به سر زلف خود، تو را
کز من اگر شکسته تری یافتی، بگو
#صائب
@golchine_sher
جز تو به حرم مَامن و مَاوایی نیست
جز تو به جهان، کوه شکیبایی نیست
ای حضرت صبر! خب چه دیدی آنجا
در چشم تو هیچ، غیر زیبایی نیست
#ملیحه_ولیپور
#عضوکانال
#حضرت_زینبع
@golchine_sher
ای اولین طلیعۀ صدق وصفا علی
برجن وانس وحور وملک مقتدا علی
هم ناخدای کشتیِ بحر ولایتی
هم مظهر یگانه یِ بدرالدّجی علی
ثبت است درصحیفۀ خم نامتان به مهر
از ابتدای خلقت وتا انتها علی
دانا ترین حکیم به دریای معرفت
ای نفس باکفایت خیرالوری علی
ای نور آسمان ولایت که تا ابد
تابد به قلب پاک همه اولیا علی
حبل المتین دست تو دست پیمبر است
حبل المتین دست همه انبیا علی
غیر از توهیچکس به دوعالم علی
نبود
تنها تویی وصی رسول خدا علی
این دل که می تپد به امید وصال تو
ازکودکی به عشق توشدمبتلا علی
نام تورا به صفحۀ دلهای ما نوشت
قبل از ولادت توخدای تو یاعلی
شیوا ترین جواب الست وبربکم
زیبا ترین ترنّم قالو بلا علی
ذکر علی الدوام من ازکودکی علیست
تا وقت مرگ دم زنم از مرتضی علی
#علی_اصغر_شکفته
#عضوکانال
@golchine_sher
قلم از شرحِ صدرش گفت و دفتر باز پرپر شد
شبِ تاریکِ طبعِ شاعران ، صُبحی مُنَوّر شد
به وقتِ خطبه ها حیدر ...به وقتِ صبرها کوثر
برایِ روزِ بی مانند ، این دختر پیمبر شد
همان دختر که بابایش، میان دردهایِ خویش
صدا می کرد زینب جان! بیا بابا مُکَدَّر شد
هما ن دختر که در خانه، به پای مکتبِ مادر
گرفته درس آخر را ،که بینِ آتش و در شد
برایش نام بسیار است امّا او پسندیده
که بر انگشترِ ارباب ،نقشش نقش خواهر شد
به ظهرِ سرخِ عاشورا ، امانت داده بر اهلش
...لباس دست دوز و بوسه ای که نذر حَنجر شد
به رویِ تَل رسیده "مارَاَیتِ الّا جَمیلا"یَش
که خورشید است در گودال ،گویا صبح محشر شد
میان فتنه ی میدان، غُباری سمتِ مَقتَل رفت
غبار از نور بر می خاست...زینب بی برادر شد
اَمان از آن امانت ها ...که دستِ ناکَسان افتاد
لباسِ کهنه یک سو رفت..حَنجر سوی دیگر شد
خطاب از حضرتِ خواهر، به هر زن بود در میدان
سلاحِ خویش بردارید... چادر رویِ هر سر شد
میان شعله و خیمه هزاران امتحان دارد
از آن درسی که پشتِ در ، برایش درس آخر شد.
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
#عضوکانال
#عمه_جان_زینب
@golchine_sher
دوباره بافته ای ریسمانی از موهات
نشسته ای به کمین با کمان ابروهات
اشاره کن که بیفتد شکار روی شکار
خدا گذاشته ابرو به جای چاقوهات
نشسته در دل من زخم های کاری من
چنان که روی لبان تو نوشداروهات
مرا بگیر در آغوش خویشتن یک روز
شبیه کشتی کوچک میان پاروهات
کنار دست تو باشم مدام میخندم
شبیه خنده که میخیزد از النگوهات
هزار سال دگر نیز برنمی خیزم
اگر که سربگذارم به روی زانوهات
کدام شعر من آشفته کرده مویت را
که لای دفتر من مانده تاری از موهات
به عطر موی تو آشوب می شود دل من
کدام دست فرو رفته لای گیسوهات
#علی_مقنی
@golchine_sher
آنروز که در محشر مردم همه گرد آیند
ما با تو در آن غوغا دزدیده نظر بازیم
#عبید_زاکانی
@golchine_sher
باز وا کرده نگاهت به حرم پای مرا
به ضریحت برسان دست تمنای مرا
چیست خاصیت این عشق که با جاذبهاش
میکشد سوی حرم خلوت شبهای مرا
مثل من خستۀ دور از وطنی، میفهمی
بهتر از هر کس دیگر دل تنهای مرا
راستش غربت قم مثل خودش سوزان است
بنشاند مگر الطاف تو در سایه مرا
به گمانم خودش این غسل زیارت باشد
اشک شوقی که گرفتهست سراپای مرا
دل من کاشی صحن است، که معمار ازل
کرده محدود به دیوار تو دنیای مرا
باید ای خوب، ببخشی به بزرگیّ خودت
غصه پر میکند از آه اگر نای مرا
آمدم سوی ضریحت، بسپار امشب هم
خادمت باز کند پیش خودت جای مرا
#سیده_تکتم_حسینی
@golchine_sher
#حضرت_زینب_شهادت
داری دوباره در دل ما غم می آوری
ُبغضی پر از غریبی و ماتم می آوری
حالا که بزم روضه بنام تو زینب است
حال و هوای ماه محرم می آوری
دلداده ی حسینی و با عشق خود به او
اصلاً تویی که عشق مُجسم می آوری
تو دخت مرتضایی و با تیغ خطبه ات
پیوسته لرزه بر همه عالم می آوری
ارث از علی گرفته و طوفان غیرتی
در موج هر بلا تو مگر کم می آوری؟
اما هلال غرق به خون با دلت چه کرد
در پیش او دو دیده ی زمزم می آوری
بی خود نبود بعد غم دلبرت حسین
دستی به زانو و کمر خم می آوری
#مرتضی_شاهمندی
#عضوکانال
@golchine_sher
این روزها پشت سر هم بد بیاری
دیگر نمانده هم نفس امیدواری
گم گشته ام در بیکرانِ روح پائیز
کی می رسد پایان درد و زخم کاری
چون روح سرگردانم و در بی کسی ها
تنها برایم مانده اشک و آه و زاری
آیا قفس تنگ است بر بال پریدن
یا از نفس افتاده پرواز قناری
دلگیرم از جغرافیای جاده ای که
در آن نباشد ردّ پای تک سواری!
تصویر دلتنگی ست در قاب نگاهم
تنگ غروب جمعه و چشم انتظاری
حتی برای التماس از محضر تو
با خود ندارم توشه ای جز شرمساری
وقتی بیایی باکلامت وارث عشق
عطر محبت می شود در شهر جاری
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
@golchine_sher
به فكر پنجرههايى كه بسته مانده نباش
دوبـاره بـا طمـع عـشـق باز خواهد شد…
#سیدتقی_سیّدی
@golchine_sher
دیر شد، بازآ که ترسم ناگهان پرپر شود
دسته گلهایی که از شوقِ تو در دل بستهام...
#شفیعی_کدکنی
@golchine_sher
در کنار خوبها گمراه میآيد حرم
با تمام زائرانش راه میآید حرم
هیچفرقی نیست بین زائرانش، چونکه هم
بنده میآید حرم، هم شاه میآید حرم
لحظهای خالی نمیماند اگر دقت کنیم
روزها خورشيد و شبها ماه میآيد حرم
رتبهها برعکس دنیا میدهد اینجا جواب
کوه از شوق تو مثل کاه میآید حرم
گرچه در ظاهر بدی قصد زيارت کرده است
در حقيقت عارف بالله میآيد حرم
هرکه میخواهد ببیند قطعهای از عرش را
راه خود را میکند کوتاه؛ میآيد حرم
بُعد منزل نيست وقتی که سفر روحانی است
هردلی هرجا بگويد آه میآيد حرم
خوشبهحال هرکسی که ساکن شهر قم است
گاه میآيد حرم، بیگاه میآيد حرم....
#مجتبی_خرسندی
#عضوکانال
@golchine_sher
زمستان میرسد، رویای گل بر شانه میریزم
نسیمٍ بودنت را در مسیرٍ خانه میریزم
دوباره ماه بهمن میرسد، گل میدهد شهرم
خیالٍ روشنت را در شبٍ کاشانه میریزم
چه گرمای دل انگیزیست طعمٍ خوبٍ آزادی
برای بچه گنجشکان ٍشهرم دانه میریزم
زمستان، خاطرم را میکشاند سمتٍ پیروزی
هوا سرد است و هایی گرم در گلخانه میریزم
چه دنیای قشنگی میشود وقتی کنارٍ تو
بهارٍ دوستی در باورٍ افسانه میریزم
دلم قرص است گرما بخشٍ آغوشٍ زمستانی
من آن شمعم که با سوزاندن پروانه میریزم!
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
آزرده دل از کوی تو رفتیم
و نگفتی
کی بود؟
کجا رفت؟
چرا بود و چرا نیست؟
#محمدحسین_شهریار
@golchine_sher
مَن هَمین قَدر که با حال و هَوایَت گَهگاه
بَرگی از باغچـهٔ شِعـر بِچینَـم کافیست...
#محمد_علی_بهمنی
@golchine_sher
گریهام جاریست، بارانی که میبینی منم
چتر وا کن! ابر گریانی که میبینی منم
بیمحابایی چنان رگبار تند نوبهار
رحم کن! گنجشک حیرانی که میبینی منم!
از کمانداران ابروی تو کو راه فرار؟
صید از هر سو گریزانی که میبینی منم
کشتی و سهراب در خون خفته را نشناختی
بیوفا! سرباز بیجانی که میبینی منم!
اهل امروزم ولی دردی که دارم تازه نیست
شاعر هر کهنهدیوانی که میبینی منم !
#سجاد_سامانی
@golchine_sher