eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
820 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
از چشم تو یکریز چون باران غزل می ریخت در بین راه رشت- لاهيجان غزل می ریخت ! چشمم به میزت بود، گویا کافه چی هم داشت هربار جای قهوه در فنجان، غزل می ریخت انگار معماری که قبلا کافه را می ساخت بر آجرش، لای شن و سیمان، غزل می ریخت! گل کرده بود از روبرو سیب تماشایت از" سیب- نعنا" ی لب قلیان  غزل می ریخت از "شاملو" شعر سپیدی خواندی و رفتی از واژه هایت تا خط پایان غزل می ریخت! مثل نسیمی هر نفس جارو به دستم بود با هر نگاهت تا سر میدان غزل می ریخت از پادگان اخم هایت ناز می بارید! از برگه ی توبیخی دژبان غزل می ریخت!                          بگذار برگردم به باغ توت چشمانت چشمی که با هر بوسه ای،  از آن غزل می ریخت. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشسته برف تنت بعد سال ها به تنم یخ تو باز شد آخر از آتشی که منم تو در کنار منی عشق کار خود را کرد رسیده لحظه ی شیرین با تو ما شدنم نمی شود که بر این لحظه نام بوسه گذاشت نزول آیه ی لب های توست بر دهنم تمام شهر به دنبال نام عطر منند گرفته بوی تو را تار و پود پیرهنم من و تو مثل دم و بازدم گره خوردیم چگونه رابطه ام با تو را به هم بزنم... @golchine_sher
عشقت اگر باران اینک در زیر آن ایستاده ام اگر آتش درون آن نشسته ام شعر من می گوید در تداوم آتش و باران جاودانه ام @golchine_sher
باید کسی را پیدا کنم دوستم داشته باشد آنقدر که یکی از این شب‌های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگی بگشاید هیچ نگوید هیچ نپرسد @golchine_sher
آسمان گم شده در چشم ترت، من به قربان سرت خون گرفته همه ی دور و برت، من به قربان سرت بامن خسته کمی حرف بزن، که بریده است سرت؟ که شکسته است چنین بال و پرت؟ من به قربان سرت @golchine_sher
سایه ام را بتکانید تکانم ندهید لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم از گسل های تنم هی هیجانم ندهید... بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود مژده ی تلخ ترین فصل خزانم ندهید به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار زاده ی استرسم هی فورانم ندهید بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟ بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید @golchine_sher
می خواست ذکر ما بکُند یا «کریم» را بخشید هرچه داشت فقیر و یتیم را مظلوم و خاکی است و به نام حسن خدا شاید که آفریده چنین «یا کریم» را یکبار نه، دو‌مرتبه از هستی اش گذشت در سایه اش گرفت غریب و مقیم را اهل کرامتند همه، منتها حسن شد شهره سفره داری باب النعیم را یاور نداشت با خود و تسلیم صلح شد آن نعمت عطا شده ذبح عظیم را شد عقده های جنگ جمل تیر و می زدند بر پیکرش تلافی زخم قدیم را بی خادم است گرد بقیع و خدا گذاشت جارو کش مزار شریفش نسیم را @golchine_sher
هزار عاشق دیوانه در من است، که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی‌کنند رهایت @golchine_sher
هر لحظه ام ،بدون  تو  جانکاه  می شود از دوری تو  هر  نفسم  آه  می شود پر می کشد   دلم  به   فراسوی  ابرها آن دم که  با  خیال  تو  همراه   می شود وقتی که همنشین شبم تا سحر غم است تنها  چراغ   خانه ی  من   ماه   می شود اندیشه ای که بی خبر از راز عاشقی است دور از فروغ  چشم  تو  ،گمراه   می شود آنجا که سایه ات به بلندای قله هاست دست  قلم ز  وصف  تو کوتاه می شود @golchine_sher
ازکوچه باغ خاطراتت رد شدم دیروز چون لحن تند شعرهایت بد شدم دیروز دیوارهای کاه گل را اعتباری نیست با دیدن ایمان تو مرتد شدم دیروز درچشم چون آئینه ی رودی که جاری بود یک خط چشم ساده و ممتد شدم دیروز هی زل زدم درآب و هی شستم لب خودرا وسواسی و پر ازشک و شاید شدم دیروز می خواهم ازیادت بکاهم درغزل هایم با سروِ سبز دیگری هم قد شدم دیروز @golchine_sher
غریب بود و کسی را به نام یار نداشت کسی که سخت به عشقش شود دچار نداشت کریم بود و حسن(ع) نام داشت اما حیف مدام طعنه شنید و مدام یار نداشت تمام شهر به او پشت کرده بود و کسی برای صحبتِ از رسم ِ روزگار نداشت شجاع بود و هوای نبرد داشت ولی یلی نداشت و یارِ سوارکار نداشت قیام نه! متوسل به صلح شد، همه عمر به قدر پنج نفر یارِ پایِ کار نداشت شریکِ زندگی اش دشمن نفوذی بود میان خانه دلش بیشتر قرار نداشت چقدر زخم زبان می شنید از جعده(لع) چه کرد زهرِ زبانی که اختیار نداشت نشست و جام بلا را گرفت از دستش پرید رنگش و لبخندِ بیشمار نداشت جگر به زهر نشست و چه تیر بر تابوت حرم خراب شد و سنگ بر مزار نداشت! @golchine_sher
به مویه‌های نهانِ در دل سکوت قسم که مو‌به‌مو غم و دلتنگیم،به موت قسم... کسی سراغی از آغوش من نمی‌گیرد به این لباس پر از تار عنکبوت قسم! هنوز بی تو لب پرتگاه زندگی‌ام به اشک دربه‌در لحظۀ سقوط قسم مخوان به گوش رقیبم دوباره شعر مرا... به گریه های قلم بر سر خطوط قسم... خیالت آمد و ذکر نماز یادم رفت به ربنای پراکندۀ قنوت قسم... @golchine_sher
امشب درون سینه ی تنگم قرار نیست آنقدر بی خودم که مرا اختیار نیست جا مانده رد پای غمت روی صورتم این دور های آخر من بر مدار نیست گم کرده ام دوباره دلم را میان راه گویا زمانه با دل من سازگار نیست باید قبول کرد زمانه عوض شده ست دنیا به کام مردم این روزگار نیست دیگر نکو نمی شود این سالهای شوم گل می دمد ولی خبری از بهار نیست افتاده باز کار دل من به دست تو کاری که دست غیر تو باشد که کار نیست @golchine_sher
همه مستیم ولی کیست که عاشق باشد؟ بـا دلِ گم شده از خویـش مـوافق باشد؟ بسترِ باغچه گرم است، که مریم شده‌ ایم کیست در داخلِ مُرداب، شقـایق بـاشد؟ وقتِ شـادی همه لبخندِ تو را می بوسند خوشترآن دوست که هم شانه‌ٔ هق هق باشد فرصتِ آینـه سنـگ است ، بـزن تا شاید پشـتِ آیینـه، خـداونـدِ حقـایـق بـاشد عشق دریاۍجنون است وخطر می‌بایست دل در این ورطه‌ ی پُر حادثـه، قایق باشد گوهرت را به کسی بخش کـه لایق باشد نـه کـه دل دل زدنت ، آینـه‌ی دق بـاشد @golchine_sher
شیری ولی چون من شکار چشم آهو می شوی حالا بخند.... اما خودت هم عاشق او می شوی! یک صبح وقتی  ذکر بسم‌ا... یادت می رود در پیچ کوچه با دو چشم سبز، جادو می‌شوی! تا دگمه ای از پیرهن وا می کند بانوی باغ مثل خودم گیج از هوای عطر لیمو می‌شوی سمت خيابان  می کشاند ساحل " چمخاله" را وقتی بیاید غرق در امواج گیسو می شوی از عکس جوجه اردک زشتت نمی ماند اثر ! در آبی دریاچه اش زیباتر از قو می شوی روزی خودت هم زورقی در آب می اندازی و با صخره های مخفی اش  پهلو به پهلو می شوی انگار فکر هدیه ای جنس غزل هستی، رفیق! انگار داری مثل من گرم تکاپو  می شوی! فردا یکی‌ از ما دو تا در آشیانش می رود یا من چکاوک می شوم! یا تو پرستو می شوی! @golchine_sher
با دامن تــِرمه، چین به چین می آید با شرشر ناب و دلنشین  می آید از پله ی آبشار درجنگل ابر صبح است که دارد به زمین می آید @golchine_sher
از آسما ن چیزی بگو من جنگل بارانیم پر می شوم از زندگی وقتی که تو می خوانیم نام تو خورشید زمین ، یاد تو زیبا دلنشین یعنی که بی چشم تو من در گنج شب زندانیم پرسیدم ازچشمان تو توصیف عنوان غزل از چیست ای زیبای من ازچشم خود می رانیم شوق غزل دارد دلم در وصف گیسوی شبت وقتی پریشان می شود، تعبیر سر گردا نیم یادت تمام جاده را غرق تمنایم نمود گویی تمنای تو شد انگیزه ی ویرانیم پر می کند ذهن مرا آن خاطرات روشنت یعنی که کمتر می شود با یاد تو حیرانیم @golchine_sher
دیگر تو را میان غزل گم نمی‌کنم تا دارَمت نگاه به مردم نمی‌کنم در گیر و دار تلخِ رسیدن به عشقِ تو حتی به جانِ خویش ترحُم نمی‌کنم این فصلِ پا‌به‌ماه غمی ژرف‌گونه بود هرگز به این بهار تبسّم نمی‌کنم من در بهشتِ عشقِ تو آدم شدم، ولی خود را خرابِ خوردنِ گندم نمی‌کنم ای بهترین بهانه برای نمُردنَم دیگر تو را میان غزل گم نمی‌کنم @golchine_sher
دو خط سرخ موازی پرنده و دیوار نگاه خسته و نومید گوسپندی هار به روی دهکده ابری نبار ، در جریان دهان خشک درختان و شاخه‌ها بیمار به روی میز قدیمی کهنه‌ی چوبی نمانده است به جز آه و چند نخ سیگار غریبه لحن شنیعی نداشت با خود گفت چقدر خسته‌ام از زندگی ، از این تکرار جواز مردن خود را نموده‌ام امضا و می روم به تماشا چو حضرت تمار نشست و خیره به عکسی ، دوباره نجوا کرد : چه کرده است به ما ، روزگار لاکردار ! همیشه نیز بنا بود ، این و آن باشیم ! که مرده‌ایم در این عقده‌گاه ، صدها بار عبور خاطره ، تابوئی از هوس‌ها بود که عمق فاجعه را نقش داشت بر دیوار شکست روی نت عشق ، شعر آزادی تنید روی تن شیشه عنکبوتی ، تار @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طعم ناب بوسه هایت در مذاقم مانده است! صبر کن! بخش مهم اتفاقم مانده است! روح خود را سالها سرکوب کردم در خودم! انقلاب ناشی از این اختناقم مانده است! بارها بر آتش من آب پاشیدی، ولی باز گرمای خفیفی در اجاقم مانده است! بارها بوسیدمت، تا کم شود بی تابی ام، باز هم اما تمام اشتیاقم مانده است! جای ناخن های تو بر روی بازوهای من، رد ضرب پاشنه ت بر روی ساقم مانده است! از سکوت خیره ی "روز جدایی" بگذریم! وحشت از کابوس شب های فراقم مانده است! چند سالی میشود از خانه ام رفتی، ولی عطر بیرحم تنت توی اتاقم مانده است! شعرهای ماندگارم ریشه در عشق تو داشت در جهان شعر اگر سبک و سیاقم مانده است! @golchine_sher
بیگانه‌پروری چو تو در کائنات نیست بیچاره عاشقی که شود آشنای تو... @golchine_sher
تو کیستی؟ که سفر کردن از هوایت را نمی‌توانم حتی به بال‌های خیال... @golchine_sher
گفتی که پای عشق اصلا در میان نیست این روزها، دیوار حاشایت بلند است... @golchine_sher
غالبا با درد مَاْنوسیم و با غربت رفیق قدر ما شهریوری ها را نمیداند کسی @golchine_sher
حاشا نکنم محو تماشای تو هستم از من بکنی یا نکنی پای تو هستم دل دل بکنی میروم از دست تو دیگر پس جا بزنی یا نزنی جای تو هستم افسوس نخور ناله مکن از غم دنیا دنیا به درک، من همه دنیای تو هستم شب های پر از واهمه ات را تو رها کن جای شب و کابوس تو رویای تو هستم دیروزت اگر رفته ز دستت گله ای نیست تا مال منی فرصت فردای تو هستم دریا که تو باشی خبر از عقل دگر نیست سرگشته و توفانیِ دریای تو هستم من طاقت ناراحتی ات هیچ ندارم هر لحظه و هر ثانیه جویای تو هستم @golchine_sher
بی تو هوای این حوالی چیز ِخوبی نیست حتّی بهار احتمالی چیز خوبی نیست وقتی نباشی خانه در فصلی غم انگیز است پاییز در گل های قالی چیز خوبی نیست تنها دو واحد پاس خواهم کرد چشمت را، هر آزمون ِصد سوالی چیز خوبی نیست والاترینی و برای سنجشت دیگر در نمره ها ، معیار " عالی" چیز خوبی نیست! وقتی نباشی، روی قلیان های قاجاری تصویر یک شاه خیالی چیز خوبی نیست وقتی نرقصی پا به پای جنگل و شالی آهنگ ِ پرشور شمالی چیز خوبی نیست لطفاً بیاور توت های آبدارت را! این شاخه های خشک و خالی چیز خوبی نیست تمدید کن تبعیدگاهم را که در این عشق تکمیل ِ فرم انتقالی چیز خوبی نیست. @golchine_sher
داغ تو را که بر دل عاشق گذاشتم عکس تو را هم آینه ی دق گذاشتم گفتم مخالفم، ولی آن شب به خاطرت با رفتن تو؛ رأی موافق گذاشتم بین من و تو فاصله یک کوچه بود و من این کوچه را به وسعت مشرق گذاشتم رؤیای با تو بودن و شیرینی اش گذشت؛ جان بی تو؛ پای زهر حقایق گذاشتم رفتی؛ نوار شادی عمرم بریده شد! جایش نوار شیون و هق هق گذاشتم من می روم به آن سوی دریای زندگی؛ پشت سرم برای تو قایق گذاشتم... @golchine_sher
آمدي چشمي به چشمم دوختي ممنونتم آتـشـی  را در دلـم  افـروخـتـی  ممنونتم گوشه چشمی آمدی آشوب در جانم نشست نـاگـهانی خـرمنـم  را ســوخـتـی ممنونتم خنده مستانه‌ات لب را عطش‌كش كرده بود آبــرو می‌خـواسـتـم  نفـروخـتـی ممنونتم پند پيران را به گوشم خنده كردي مرحبا درس خـوبی را به من آمـوختـی ممنونتم می روم در انـزوای خلـوتـم پـنـهان شـوم ای که آتش در دلم افــروختی ممنونتم... ‌ ‎‌ @golchine_sher