eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
868 عکس
301 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
اصغر شش ماهه دید در دریائی از خون پیکر شش ماهه را در ره عشق آزمود آن باور شش ماهه را تا به قوم تیره دل گردد حقیقت آشکار بُرد بالا ، روی دستش اصغر شش ماهه را خنده جای گریه در آغوش بابا می نمود ! تا نبیند دیده ای چشم تر شش ماهه را همچو بسمل بال و پر بر هم زدن در خونِ خویش دیدنی تر می نمود بال و پر شش ماهه را عاشقانه طی نمود هفت آسمانِ عشق را کوفیان کی دیده اند آن شهپر شش ماهه را؟ تا که جامی سر کشید از باده ی گلگونِ عشق رنگ از خونش خدا زد ساغر شش ماهه را کرده ( شایق) نیمه های شب هوای کربلا تا که از شش گوشه بوسد اصغر شش ماهه را @golchine_sher
در جنگ او تمامی لشکر مردَّدند او اکبر است یا که پیمبر... مرددند @golchine_sher
وقت اذان ـــــــــــــــــــــــــــــــ در محفلـی کــه مد ح و ثنایــت بیــان شــود هــر مســتمع بیــاد تــو مرثیــه خــوان شــود با هــر نــوا بــه غربــت تــو نوحــه ســر کنــم وای آنکـه روضـه خوانـت امام زمــان شــود آنجــا کــه صحبــت از عطــش و آب مــی شــود هــر ســینه یــک حســینیه آه و فغــان شــود هـر غنچـه در شـهادت شـش ماهـه ات گریسـت آلالــه در بهــار بــه رنــگ خــزان شــود بـر آیه های پیکر اکبر تمــام عمــر دریای اشــک دیــدۀ خلــق جهــان شــود بــر خواهــر تــو زینــب کبــری چــه بگــذرد آن دم کــه نیســت اکبــر و وقــت اذان شــود در ایــن عــزا شــکفته بســوزد شــبیه شــمع تـا جان فدای غربــت ایــن خانــدان شــود @golchine_sher
دلم گرفته بیا بی‌بهانه گریه کنیم به یاد خاطره‌ای عاشقانه گریه کنیم میان جمع بخندیم از سر اجبار به حال غربت خود مخفیانه گریه کنیم زبان مشترک عاشقان اگر اشک است به جای شعر، به جای ترانه، گریه کنیم نه دست من به سر زلف او رسید نه تو بیا رقیب! بیا شانه‌شانه گریه کنیم نشسته‌ام به عزای خودم همان بهتر که بر مزار بدون نشانه گریه کنیم @golchine_sher
در نای نی خروش و نوایی نمانده است یک دشت کفر مانده، خدایی نمانده است اینجا قیامت است، مؤذن اذان بگو ظهر شهادت است، مؤذن اذان بگو آن‌گاه دشت نغمه‌ی داوود را شنید آیات نور مصحف معبود را شنید گل‌نغمه‌ی اذان علی‌اکبر است این شور و نوای حنجر پیغمبر است این با واژه‌های سرخ اذانش غزل سرود با واژه‌ها به سوی خدا بال و پر گشود روح تغزل است و شکوه قصیده است او را خدا شبیه نبی آفریده است در جنگ او تمامی‌ِلشکر مردّدند او اکبر است یا که پیمبر... مردّدند آیینه‌ی تمام‌نمای نبی شده است اول شهید کوی منای نبی شدست صیّاد دشت دام بلا را که پهن کرد ... آمد حسین کهنه عبا را که پهن کرد ... صوت اذان عشق بریده بریده بود خون از عبای کهنه به میدان چکیده بود آیینه‌ی تمام‌نمای نبی شکست چشمان گُر گرفته‌ی صحرا به خون نشست @golchine_sher
باب الحوائج حضرت علی‌اصغر علیه السلام أَلسَّلامُ عَلَی الرَّضیعِ الصَّغیرِ سلام بر آن شیرخوار کوچک مردِ میدان گشتن اصلاً هم به سن و سال نیست اصغرِ شش ماهه هم در روبرویِ لشکر است ! چون نسب را از امیرالمؤمنین برده  به ارث قدرِ او در کربلا از دیگران بالاتر است !   @golchine_sher
حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت رفتی و غربت این قافله افزون‌تر شد رفتی و باغ فدک سوخت و خاکستر شد بین اصحاب کهنسال سپاه کوفه جدلی سخت سر رجعت پیغمبر شد قد و بالای تو را حرمله‌ها چشم زدند! در حرم ای پسرم! خون به دلِ مادر شد سر پیری چه به روز جگرم آوردی! گریه‌ام باعث خندیدن یک لشکر شد بغلت کردم و یکباره تنت ریخت زمین چشم بر هم نزده دشت پر از اکبر شد پسرش را عمر سعد نشانم می داد طعنه‌هایش به خمیده شدنم منجر شد زخم پهلو چقدر زود زمین‌گیرت کرد! از چنین زخم بدی فاطمه هم پرپر شد تکه‌های بدنت را که مرتب چیدم تازه دیدم بدنت شکل علی اصغر شد @golchine_sher
در کربلا جود و سخا می سوخت با هم سقا و مشکی آشنا می سوخت باهم وقتی که باطل تیغ روی حق کشیده بی شک مرید و مقتدا می سوخت باهم چون اشبه الناس پیمبر رفت میدان چشمان لیلا و دعا می سوخت باهم قاسم لباس رزم بر تن کرد، آن دم قلب حسین و اولیا می سوخت باهم اصغر که شد بی تاب و جاری گشت خونش گهواره و رخت عزا می سوخت باهم از روی تل، وقتی که زینب دیده بان شد هم روح وجسمش ازجفا می سوخت باهم وقتی عمود خیمه می افتاد هر دم هم چادر و چشم و حیا می سوخت باهم وقتی علم افتاد از دستان عباس جسم حسین و خیمه ها می سوخت باهم تا که سر ارباب بر بالای نی رفت هفت آسمان و کربلا می سوخت باهم @golchine_sher
در وصف تو صدها قلم و هم قدمت نه ما دم دمی و هُرم مسیحای دمت نه از درک تو بویی نبرد هرکه در این بزم بر دوش علم دارد و درک المت نه...!!! هرجا گرهی باز نشد از تو بریدیم یک ذره ولی کم بشود از کرمت نه هرچند هزاران غزل ناب سرودیم هم رتبه ولی با اثر محتشمت نه تلخ است که بخشندگی ات در صف محشر مشمول جهانی شود و اهل غمت نه...! نشناخته ام گرچه تو و حق نمک را هرچیز بگیر از منِ مجنون، حرمت نه... @golchine_sher
مادرم کربلا ندید و نرفت در دلش تا همیشه حسرت داشت مادرم معتقد به حکمت بود اعتقادی اگر به قسمت داشت کربلا قسمتش نشد امّا طبق تقویم کربلایی شد رفتنش پنجم محرّم بود رفتنش هم عجیب حکمت داشت مادرم بین اعتقاداتش بیشتر از همه حسینی بود دیده بودم که او محرّم ها چشم‌هایش به گریه عادت داشت نذرهایش برای اصغر بود گاه نذر رقیّه هم می‌کرد شله زردش چقدر حرف نداشت روزهایی که باز حاجت داشت نقش می‌بست روی هر کاسه دارچین‌های خوشنویسیِ من می‌نوشتم حسین و می‌دیدم مشق نامش چقدر شوکت داشت پانزده سال می‌شود ما هم با محرّم سیاه می‌پوشیم تا بفهمیم زندگی با داغ غصّه تنها نداشت، زحمت داشت مادرم رفت و خوب فهمیدیم داغ هرگز نمی‌شود کهنه کربلا ماند و داغ هایی که قرن‌های زیاد قدمت داشت مادرم صبر زینبی هم داشت بود در زندگی همیشه صبور او ولی زود رفت و فهمیدیم مرگ انگار واقعیت داشت @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
🏴 لباس مشکی احرام را به تن کردیم محرّم است، به دور حسین باید گشت @golchine_sher