eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
830 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم ز دست تو آباد گر نمی‌گردد بیار آتش و در خانه ‌ی خراب بریز... @golchine_sher
گاهی برای گریه کردن بس که تنهایی جایی برایت بهتر از آغوش دشمن نیست..! @golchine_sher
هزار صحبت ناگفته در نگاه من است ولی دریغ که این شوق در نگاه تو نیست.. @golchine_sher
باران، غروب، ما، اتوبوسی که ممکن است باید مرا دوباره ببوسی که ممکن است این لحظه، لحظه، لحظه، اگر آخرین، اگر بس کن نزن دوباره نفوسی که ممکن است من قول می‌دهم که بیایم به خواب تو زیبا، در آن لباس عروسی که ممکن است دل‌نـازکـی و دل‌نـگـرانـم چـه می‌شـود من نیستم تو، شهر عبوسی که ممکن است ماشین گذشته از تو و هی دور می‌شود با سرعتی حدود صد و سی که ممکن است حالا تو در اتاق خودت گریه می‌کنی من پشت شیشهٔ اتوبوسی که ممکن است @golchine_sher
ﺣﺲ ﻣﯽ ﻛﻨﻢ ﻛﻨﺎﺭ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﺍﺗﺮﻡ ﺩﺭﮔﯿﺮ ﭼﺸﻤﻬﺎﯼ تو ﺑﺎﺷﻢ، ﺭﻫﺎ ﺗﺮﻡ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ، ﻛﻢ ﺍﺯ ﻏﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻦ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯽ ﻗﺮﺍﺭﺗﺮ، ﺑﯽ ﺻﺪﺍﺗﺮﻡ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻮ ﻛﻪ ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻢ، ﻧﺮﻧﺞ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺁﯾﻨﻪ، ﺑﯽ ﺍﺩﻋﺎ ﺗﺮﻡ ﻗﻠﺒﯽ ﻛﻪ ﻛﻨﺞ ﺳﯿﻨﻪ ی ﻣﻦ ﻣﯿﺰﻧﺪ ﺗﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻏﻢ ﺗﻮ، ﺍﺯ ﺧﻮﺩِ ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﺗﺮﻡ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻟﺰﻟﻪ ﻫﺎ ،ﺑﯽ ﻫﻮﺍ ﺗﺮﻡ ﺣﺎﻟﻢ ﺑﺪ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﭽﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﯽ، ﻣﺒﺘﻼ ﺗﺮﻡ @golchine_sher
قلـبِ عـاشق می‌تپد، تنهـا بـرای یک نفر بـاید از عـالَـم بُـرید و مانـد، پای یک نفر گاه از آیینـه هـم، باید فـراری بـود و دید عکسِ خود را بینِ قابِ چشمهای یک نفر مثلِ کوهِ برف، در بهمن نباید سُست بـود دل فقط باید بـریـزد بـا صدای یک نفر آرزوهـای محـالِ دیگـران بـایـد شـد و مستـجابِ ربّنــاهـای دعــای یک نفـر روی هر بـامی نباید رفت، از پـرواز گفت بـال باید جـَلـد باشد؛ در هوای یک نفر @golchine_sher
چند ماهی بود شعری بر لبم جاری نمی‌شد یک دو بیتی گفتم اما سست، با اکراه گفتم امشب از یمن نگاهت، ای نگاهت باغ رویش یک رباعی، یک قصیده، یک غزل دلخواه گفتم شاد در ایوان نشستم با تو در مهتاب، بی‌تاب چند بیتی مثنوی هم زیر نور ماه گفتم نیمه‌شب شد شب‌به‌خیری گفتم و اشکی فشاندم وقت رفتن یک غزل هم با ردیف آه گفتم بازمی‌گشتم به خانه مست، از افسون شعرت مستزادی عاشقانه در میان راه گفتم قطعه‌ای را هم که می‌خوانی همان شب مست و بی‌خود خواب بودم، خواب می‌دیدم تو را ناگاه گفتم @golchine_sher
در لابلای بغض این کوی و گذرها پیچیده ذکر "وا حسینا" در سحرها انگار در یک گوشه از تنهایی خود روضه گرفته حضرت "ام القمر"ها یک فاطمه وقتی دوباره روضه خوان است پر می شود از عطر یاس این دور و برها دارد به دل داغ تمام نیزه ها را داغ علی های قبیله، داغ سرها داغی نشسته مادرانه بر دل او داغی که می ماند همیشه بر جگرها جمع مصیباتی که او دیده ست یعنی "ام البنین" شهر منهای پسرها "وَیلی عَلی شِبلی" عزیز قلب مادر شیرم حلالت ساقی بی بال و پرها عباس جان، زینب برایم روضه خوانده از کربلا، از علقمه، از "إِنْکَسَر"ها نخل رشید باغ من، بالا بلندم در بین گلدان جا شدی؟! "آه" از تبرها آه از غریبی رباب و گریه هایش در لابلای بغض این کوی و گذرها... @golchine_sher
زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت هَل مِن مُعین... دوباره جهان رنگ غم گرفت هیئت حریم توست که ما زائر توییم خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت صدها گره ز مشکل او باز می شود هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت رحمت بر آن کسی که به تو اعتماد کرد لعنت بر آن کسی که تورا دست کم گرفت باید دخیل پرچم مشکی روضه شد باید شفا ز مرثیه ی محتشم گرفت دم کرده است مادر تو چای روضه را با اشک های سینه زنان ، چای دم گرفت ما را رها کنی همه از دست می رویم آدم شده ست هرکه در این روضه دم گرفت @golchine_sher
زخم دل التیام می خواهد میهنم انسجام می خواهد گل بزن نذر آن دو چشم خمار ملتم انتقام می خواهد. @golchine_sher
می شوم بیدار و می بینم کنارم نیستی حسرتت سر می گذارد، بی تو بر بالین من... @golchine_sher
جز آه نمی آید از این قلب پر از درد اینقدر مزن چنگ به سازی که شکسته است! @golchine_sher
ای آنکه بیشتر ز خودم دوست داری ام من را به دستهای چه کس میسپاری ام دیگر به دستهای کسی اعتماد نیست ای کاش زیر سایه ی مهرت بکاری ام در کهکشان شیری چشمان تو گُمَم ابرم که در تمامی دوران بباری ام اینجا هوا پر از تپش چشمهای توست یاد تو مرهمی است بر این یادگاری ام عشق است در کنار دمت زندگی دمی با آنکه از زمین و زمانت فراری ام دم کرده ی هوای شما درس زندگیست باور نمیکنم که دمی واگذاری ام چون پیله در مسیر تو پروانه میشوم ای آنکه بی دلیل مرا دوست داری ام @golchine_sher
به نام قبله غم های خاندان علی چراغ روشن شب های آسمان علی به نام عالمه ای از اهالی آن شهر همان که علم نبی هست و در امان علی همان کسی که به معراج "ما رایت الّا" ... سخن شبیه خدا گفته با لسان علی همان عقیله که وقت سخن کم آوردند عقول مردم وامانده از بیان علی علی بدون الف خطبه خواند و زینب خواند بدون قدّ الف خطبه از دهان علی و زین اب شده زینب اگر ، بدان معناست که اوست محور زیبایی جهان علی به نام نامی زینب که زینت پدر است به نام نامی زینب که هست جان علی است مرا به جان علی قبول کن بانو ... شوم فدای غلامان آستان علی رفیعی(حبیب) @golchine_sher
عمامه به سر، خرقه به بر، سبحه در انگشت چون رویِ دلت سویِ خدا نیست چه حاصل؟! @golchine_sher
عطـرِ آغـوشِ تـو بـر پیـرهنم جا مانده یک نفـر بعدِ تـو اینجا تک و تنها مانده آنچه از خاطرِ تـو در دلِ من مانده هنوز چمـدانی پُـرِ احسـاس در اینجـا مانده قصهٔ عشقِ زلیخا، کـه زبانزد شده است رازِ عشقش هـمه جا مثـلِ معمـا مانده بس که از پنجره هی اسمِ تو را داد زدم چشمِ ایـن پنجره از رفتـنِ تـو وا مانده ‌ زود برگرد! کـه این چلچله افسرده شده مـرغِ عـاشق وسطِ چلـه ی سرما مانده کاش امشب شبِ دلتنگیِ من سر برسد چشمِ امیـدِ مـن امـروز بـه فـردا مانده @golchine_sher
تا کی فقط به جای «تو» باید «شما» نوشت ؟ در عشق، احترام به جایی نمی رسد...!!! @golchine_sher
اما کم و بسیار! چه یک بار چه صد بار تسبیح تو ای شیخ رسیده است به تکرار! سنگی سر خود را به سر سنگ دگر زد صد مرتبه بردار سر از سجده و بگذار از فلسفه تا سفسطه یک عمر دویدیم آخر نه به اقرار رسیدیم نه به انکار در وقت قنوتم به کف، آیینه گرفتم جز رنگِ ریا، هیچ نمانده است به رخسار!! تنهایی خود را به چهار آینه دیدم بیزارم، بیزارم، بیزارم، بیزار ای عشق مگر پاسخ این فال تو باشی مشت همه را بازکن، ای کاشف اسرار... @golchine_sher
این سَر که ز اندیشه مرا بر سَرِ زانوست گر بر سر زانوی تو می‌بود، چه می‌بود؟! @golchine_sher
شعر من را خواندی و بر حال من خندیده ای ای فدای خنده ات بر بی کسی هایم نخند @golchine_sher
همدمِ گریه ی سحر نشدیم آخرش از تو باخبر نشدیم گرچه لطفت زیاد از حد بود "کم برای تو دردسر نشدیم" ندبه خواندیم دورِ هم،اما سیصد و سیزده نفر نشدیم یک شبِ جمعه،سمتِ کرببلا با تو ای عشق،همسفر نشدیم بندِ هر معصیت،شدیم، ولی- غافل از روضه های "در" نشدیم نوکریِ تو آبرومان داد ما سرِ خود که معتبر نشدیم عمرمان رفت و بی خبر ماندیم آخرش از تو با خبر نشدیم... @golchine_sher
به نام زینب کبری ، به یادگار علی به دختری که شده فخر و افتخار علی به نام عصمت صغری و زینت بابا به دختری که درخشیده در مدار علی به فضل بی حدش این بس که وقت میلادش خطاب گشته به زینب ز کردگار علی عصای دست پدر بود و مادرش زهرا و چون حسین و حسن بود بی قرار علی و مثل حضرت زهرا جلال حیدر بود و آبروی علی بود و اقتدار علی پدر فدایی او بود و دل گرفتارش و او اسیر پدر بود و سر به دار علی اگر که حکم جهادش دهند می بینید که مثل شیر خدا می شود کنار علی و وقت خطبه چنان خطبه خوان شود که همه به سجده پیش وی افتند در جوار علی و با وجود چنین خواهری برادر او دگر نیاز ندارد به ذوالفقار علی شکسته شد قد زینب به زیر بار ستم که نشکند علم حیدر و وقار علی و پای زخم جبینش روا بود والله که خون عالم و آدم شود نثار علی رفیعی(حبیب) @golchine_sher
از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را به وصالت نرسيديم و نديديم تو را روزی ما فقرا شربت وصل تو نبود زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را شايد ايام کهن سالی ما جلوه کنی در جوانی که دويديم و نديديم تو را چه قدَر چلّه نشستيم و عزادار شديم چه قدَر شمع خريديم و نديديم تو را گاهی اندازه ی يک پرده فقط فاصله بود پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را سعی کرديم شبی خواب ببينيم تو را سحر از خواب پريديم و نديديم تو را مدتی در پی تو رند و نظرباز شديم همه را غير تو ديديم و نديديم تو را فکر کرديم که مشکل سر دلبستگی است از همه جز تو بريديم و نديديم تو را لااقل کاش دم خيمه ی تو جان بدهيم تا بگوييم : رسيديم و نديديم تو را @golchine_sher
خون است مپرس ازجگرم،حرف زیاد است ناگفته اگر می گذرم حرف زیاد است از من که پریشان تو ام ، در همه ی شهر هرچند خودم بی خبرم ، حرف زیاد است یک عده به دنبال تو هستند در این شعر تا شعر منی پشت سرم حرف زیاد است دیوانگی و در به دری درد کمی نیست دیوانه ام و در به درم، حرف زیاد است من ، آتشم از قافله ای مانده ، به صحرا ای دوست! اگر شعله ورم،حرف زیاد است در خیل مجانین توچون من نتوان یافت من از همه دیوانه ترم حرف زیاد است آنگونه که زیبایی تو حرف ندارد برعکس تو من دور و برم حرف زیاد است @golchine_sher
حیفم آید که تو را جای کنم در دلِ تنگ یوسفی چون تو سزاوار چنین زندان نیست... ای @golchine_sher
در جواب سرد مهری های او بوسیدمش از پیمبر خوانده ام نیکی کنم جای بدی @golchine_sher
جان بی جمال جانان میل جهان ندارد هر کس که این ندارد حقا که آن ندارد @golchine_sher
ناله را هرچند میخواهم که پنهان برکِشم سینه می‌گوید که من تنگ آمدم «فریاد کن» خسرو دهلوی @golchine_Sher
نآز کنی، نَظر کنی، قَهر کنی، سِتم کنی گر که جفا، گر که وفا از تو حذر نمیکنم ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ @golchine_sher
مفتضح بودن از این بیش که در اولِ قهر فکر برگشتنم و واسطه ای نیست که نیست... @golchine_sher