eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
818 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
گریه نتواند دل مارا ز غم خالی کند کی شود از خرج باران کیسه ی دریا تهی!؟ @golchine_sher
بخوان با من ، که خواندن بی تو در عالم برایم هیچ درمان نیست. برایم هیچ سامان نیست برایم قصه ی شاه پریان نیست بخوان با من چکاوک سان نشسته روی یک شاخه خوش و خندان و بی کینه به دور از های و هوی و غبغب و فریاد و خاموشی بخوان با من بخوان شعر رهایی را... @golchine_sher
کوچه‌ای بود و دری و آتشی افروخته هُرم آن آتش تمام خـیمه‌ها را سوخته @golchine_sher
اگر بی‌تابی من خاطرت را می‌کند محزون  غمت را مثل تیری از دل خون می‌کشم بیرون تو هم شادابی‌ام را دیدی و هرگز نفهمیدی که چون نیلوفری گل کرده‌ام در برکه‌ای از خون در آغوش «وداعم» با تو و هر«بوسه‌ای» امشب هجوم تلخی «معنا»ست بر شیرینی «مضمون» کمر خم کرد هرکس برد بار عشق را بر دوش «جوان»شد پیر،«گل»شد سربه‌زانو،«بید»شد مجنون هدر شد مستی‌ام در یاد دیروز و غم فردا بنوش از بادە‌ی اکنون، خوشا اکنون، خوشا اکنون @golchine_sher
بختت بلند باد و بلندا ببینمت! ایرانِ من مباد که تنها ببینمت! یک عمر روی پای خودت ایستاده‌ای بگذار چون گذشته سرِ پا ببینمت زیبای چارفصلِ انار و بهارِ من بر شاخه‌های شوق، شکوفا ببینمت.. همچون حماسه‌های خودت باشکوه باش تا هم‌چنان در اوج تماشا ببینمت پُرحوصله چو خاک خراسان و سیستان یکرنگ مثل آبی دریا ببینمت پیش هزار رنگ شغالان شومِ شب ای شیرِ نر، شکسته مبادا ببینمت من رأی می‌دهم به تو ای خاک جاودان! در خاک و خون معرکه حاشا ببنیمت! @golchine_sher
نگاهت را فریاد زدم وقتی که او را می‌نگریستی @golchine_sher
در زد کسی از سمت خیابان، تو نبودی برخاستم از خواب هراسان، تو نبودی در هشتی تاریک، صدایی به زمین خورد مانند ترک خوردن انسان، تو نبودی پاشویه پر از برگ شد و ماه فرو رفت در شاخه ی تاریک درختان ... تو نبودی ای قصه ی شرقی ندمیدی و شبم ماند در این شب تاریک هراسان، تو نبودی ای رایحه ی سوره ی یوسف نوزیدی ای عطر غزل های سلیمان، تو نبودی ای عشق من ای غنچه ی نارس نشکفتی ای روح من ای نیمه ی پنهان، تو نبودی... @golchine_sher
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم  شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم  در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت شب و صحرا و گل و سنگ همه دلداده به آواز شباهنگ یادم آید تو به من گفتی: از این عشق حذر کن! لحظه ای چند بر این آب نظر کن آب آیینه عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا که دلت با دگران است! تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن با تو گفتم حذر از عشق ندانم سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم روز اول که دل من به تمنای تو پر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم باز گفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم "حذر از عشق؟" ندانم نتوانم اشکی از شاخه فرو ریخت مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت.... اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم نگسستم نرمیدم رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم.... بی تو اما  به چه حالی من از آن کوچه گذشتم... @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
چون وزن خوشایند سماعی هستی مضمون قشنگ اجتماعی هستی در دشت خیال من کمی راه برو تو لذت ابیات رباعی هستی @robaiiyat_takbait
عاقلانه کنار گذاشتمت اما هر بار که مژه‌ای می‌افتد روی گونه‌ام بی اختیار تو را آرزو می‌کنم مثل بعضی صبح‌ها که یادم می‌رود نیستی و بلند می‌گویم: صبح بخیر @golchine_sher
بی روی تو در جهان غریبیم بیا از ماه و ستاره بی نصیبیم بیا عمریست که رفته ای و ما آواره در حسرت و ذوق بوی سیبیم بیا @robaiiyat_takbait
از مستی ما گشت جهان پوچ و بقا هیچ یا رب، سرِ ساقی به سلامت، سرِ ما هیچ آه از دلِ پروانه که با ناله‌ی خاموش خود سوخت و شب را به سحر برد و صدا هیچ هرچند حبابیم، ولی در دل دریا با این همه سرمایه که داریم چرا هیچ؟ گفتند که یوسف سر بازار حراج است ما نیز تهیدست و خریدار تو با هیچ از موعظه‌ی زاهد و از وحشتِ دوزخ انگار نداریم امیدی به خدا هیچ وقت است که از رستم و سهراب بپرسیم این‌جنگ چه جنگی‌ست که «ما هیچ و شما هیچ» یک قطره مِی ناب چشیدیم و خماریم این است که من معتقدم یا همه یا هیچ @golchine_sher
یک دفتر پاره… دوتا خودکار… یک تکه از پیراهنی گلدار… یک جانماز کوچک زخمی یک آسمان تسبیح و استغفار یک لنگه‌کفش خسته و خاکی دلبستهٔ یک راه ناهموار یک قاب عکس سوخته… یک شمع… یک خاطره از آخرین دیدار این‌سو سکوت و بهت در تجدید… آن‌سو صدای گریه در تکرار… این است دنیایی که من دارم در خانه‌ای بی سقف و بی دیوار دنبال انسان‌های آزاده‌ست دستی که بیرون مانده از آوار من هم اگر این روزها رفتم تو پرچمم را از زمین بردار @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در پای ترمه‌های عزا گریه می‌کنی بانو! بلا به دور، چرا گریه می‌کنی؟ ابری است خانه، یکسره باران گرفته است تا روبه‌روی آینه‌ها گریه می‌کنی گلدان پشت پنجره می‌گفت با نسیم یا خیره‌ای به پنجره، یا گریه می‌کنی! از جزر و مد چشم تو جریان گرفته رود دریاست چشم‌های تو، تا گریه می‌کنی بر گونه‌های خیس تو جاری است آسمان باران بهانه است، چرا گریه می‌کنی؟ حیفند اشک‌های تو، دیگر سر مزار این‌گونه دل‌شکسته نیا، گریه می‌کنی! @golchine_sher
گفتی ؛ همه جا دنبالت گشتم! شهر به شهر کوه به کوه ندیدمت! تو کجایی ای پُر ادعای خموش؟! من ؟! من اینجا گوشه قلبت کنار زنبیل عشقم صف اول نشسته ام هنوز سری هم به قلبِ نازنینت بزن سالها به انتظارت لحظه ها را شماره میکنم تو را صدا می زنم؛ با تمام واژه های عاشقانه سعدی با رندی غزلیات حافظ و با ظرافت مولانا هرگز نامت از زبانم نیفتاده است هرگز خواب به چشمم سلام نداده است هرگز ... تو بیا تو ببین تو بخوان تا بهار با تو برقصد تا غزل جان بگیرد تا غنچه شکوفا شود چمن قد بکشد باغ گل دهد قناری بخواند و زندگی دوباره آغاز شود. * تو را من چشم در راهم * @golchine_sher
تمام دل خوشی‌ام شور عاشقانه توست دو چشم منتظرم تا همیشه خانه توست تو صبر گفتی و من خسته از شکیبایی تمام زندگی‌ام غرق در بهانه توست بهانه همه شعرهای من، برگرد بیا که خانه قلبم پر از ترانه توست دل گرفته من همچو مرغ در قفسی تمام هوش و حواسش به آشیانه توست به کنج خلوت خود، همچو ابر می‌بارم سرم درون خیالم به روی شانه توست تو رفته‌ای و من اینجا میان خاطره‌ها به هر طرف که نظر می‌کنم نشانه توست دل شکسته من از تو عشق می‌گیرد کبوترم که امیدم به آب و دانه توست @golchine_sher
برخاسته چون موج و تلاطم کردند جان و دل خود نثار مردم کردند از خاکستر دوباره زاییده شدند آنها که به شعله ها تبسّم کردند @golchine_sher
در شهر مدینه دلبری آمده است بَه بَه چه گلی چه اکبری آمده است چون صورت و سیرت نبی را دارد در بیت حسین پیمبری آمده است ________________________________ یکبار دگر جلوه ی سرمد آمد سر تا به قدم دوباره احمد آمد چون منطق و خُلق و خوی اکبر نبوی است ای احمدیان بوی محمد آمد ________________________________ شَه زاده شاه کربلا خوش آمد آئینه ی روی مصطفی خوش آمد چون هیبت او خِصلت او حیدریَ است اکبر نَوه ی شیر خدا خوش آمد @golchine_sher
در سرت با ما خیال جنگ بود و دل‌خوشیم عاقبت صلح است فرجام تمام جنگ‌ها... @golchine_sher
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سرِ زا رفت سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟ من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ... من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟ می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت ...!!! @golchine_sher
بعدِ شب ، آمدن صبح سحر شیرین است دل سپردن به قضا و به قدر شیرین است معتقد بوده و هستم که برای انسان وقت برگشت، ز هر جای ضرر شیرین است عشق هر جا برود نطفۀ خود می کارد بذر هر جا که نشیند به ثمر شیرین است بشکافد نَفَس تلخِ سکوت خانه ناگه از همهمۀ چند نفر شیرین است اینکه یک عمر خدا منتظرت بگذارد و نتیجه بدهد آخرِ سر، شیرین است اینهمه چشم به در باشی و بی تابِ جواب ناگهان باز شود گوشۀ در شیرین است سال ها نذر دخیل حرم طوس کنی حاجتت را بستانی چه قَدَر شیرین است هیچکس مثل تو که خوب نخواهد فهمید بعد ده سال، چه دختر چه پسر شیرین است کودکان خاطرۀ شیرین مشترکند زندگی با مزۀ شیر و شکر شیرین است عشق، طفل است و زن، امید و پدر، امنیت است اجتماع هِرَم این سه نفر شیرین است بگذریم از همۀ قصّه ، یقیناً بچّه - - هرچه افزوده شود، "روز پدر" شیرین است @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شهرنبی رایحه ی یاس آمد بر خُلق نبی اشبهه الناس آمد تکرار علی به عرصه رزم وجهاد هم رزم یَلی برای عباس آمد @golchine_sher
ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران بیداری ستاره در چشم جویباران آینه نگاهت پیوند صبح و ساحل لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران باز آ که در هوایت خاموشی جنونم فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران ای جویبار جاری زین سایه برگ مگریز کاینگونه فرصت از کف دادند بیشماران گفتی به روزگاری مهری نشسته گفتم بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند دیوار زندگی را زینگونه یادگاران وین نغمه محبت بعد از من و تو ماند تا در زمانه باقیست آواز باد و باران.. @golchine_sher
شعاعِ دردِ مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحتِ رنجِ مرا حساب کنید... محیطِ تنگِ دلم‌را شکسته رسم کنید خطوطِ منحنیِ خنده را خراب کنید... طنینِ نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به‌نام دگر غیر از این خطاب کنید... دگر به منطقِ منسوخِ مرگ می‌خندم مگر به شیوه‌یِ دیگر مرا مجاب کنید... در انجمادِ سکون پیش از آنکه سنگ‌شوم مرا به هرمِ نفس‌هایِ عشق آب کنید... مگر سماجتِ پولادی سکوتِ مرا درون کوره‌یِ فریادِ خود مذاب کنید... بلاغتِ غمِ من انتشار خواهد یافت اگر که متنِ سکوتِ مرا کتاب کنید... @golchine_sher
روشنی بخش ِ دلِ آل کسا آمده است به تمنّایِ علی(ع) خیل گدا آمده است گفته تبریک و پیِ نان و نوا آمده است نوهٔ فاطمه(س) و شیر خدا آمده است رنگ و رخساره ای از حضرتِ حیدر دارد علی اکبر(ع) لقبِ شبه پیمبر(ص) دارد داده شد جرعه ای از باده به أمّ لیلا(س) بادهٔ کامل و آماده به أمّ لیلا(س) قرعهٔ مادری افتاده به أمّ لیلا(س) چه دل-آرا پسری داده به أمّ لیلا(س) کعبه را گل زده و بازگشایی کرده آن خدایی که علی بن حسین(ع) آورده صوتِ زیبایِ اذان؛ دور و برَش میگردد قبله حیران شده و دورِ سرش میگردد دورِ لبخندِ ملیحِ پدرش میگردد پدرش هم که به دورِ پسرش میگردد دلِ عاشق شده! با نغمهٔ دلخواه بگو أشهدُ أنّ علیا ولی الله بگو در اصالت علوی، خَلقاً و خُلقاً نبوی در سخاوت حسنی، صاحبِ گفتارِ قوی شده شهزاده ای از طایفهٔ مرتضوی هست با سیدِ سجّاده نشینان؛ أخَوی وقتِ جاری شدنِ چشمهٔ احساس رسید قامتش تا که به سرشانهٔ عباس(ع) رسید درس ِ آزادگی و لطف و کرَم را آموخت راهِ ویرانیِ بنیانِ ستم را آموخت سبکِ جنگیدنِ در اوجِ جنم را آموخت از عمو؛ پیر شدن پایِ علَم را آموخت یاعلی(ع) گفته و شمشیر گرفتند به دست عمه زینب(س) به تماشایِ دو آیینه نشست خوش عمل کرد به قولِ ازلی روز دهم بود، دور و برِ ناموسِ علی(ع) روز دهم در جواب پدرش گفت: بلی... روز دهم ماند، بی چون و چرا پایِ "ولی" روز دهم بسکه از هر چه به جز؛ عشقِ پدر دست کشید رزقِ پرواز رقم خورد و به شهزاده رسید * رفت از خیمه و با آه نمیرفت ایکاش با لبِ تشنه و جانکاه نمیرفت ایکاش طرفِ لشکرِ بدخواه نمیرفت ایکاش پیش چشمانِ پدر راه نمیرفت ایکاش دوره کردند و همین خورد زمین؛ جانِ حسین(ع) حلقه زد اشک، سراسیمه به چشمانِ حسین(ع) نفس ِ تازه-جوانش نفسی-دائم بود غرقِ خون در وسطِ هلهلهٔ ظالم بود چند مردِ قدَر و تازه-نفس لازم بود بُردنش کارِ جوانانِ بنی هاشم بود شد سراپایِ تنش یکسره إرباً إربا جمع شد عشقِ حسین بن علی(ع) بینِ عبا! @golchine_sher
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟ کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته دل به من کس چو تخته پاره بر موج، رها… رها… رها… من ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟ که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟ ستاره‌ها نهفتم، در آسمان ابری دلم گرفته‌ای دوست ، هوای گریه با من @golchine_sher
صدای تو برای من مانند آواز اول صبح گنجشک‌های خیابان بالای خانه‌مان بود که من را از شیرینی خواب اول صبح بی خیال می‌کرد @golchine_sher
جوانان بهشتند،جوانان رشیدند تماشایشان کن، که خود عین عیدند جوانها شکوفه ،جوانها جوانه به دنبال حال و هوای جدیدند به دور از دو رنگی،به دور از سیاهی چنان صبح صادق،سراسر سپیدند به یمن جوانها ، نداریم بن بست به درهای بسته، همانا کلیدند جوانهای غیرت،علی اکبرانه به میدان زدند و شرف آفریدند جوانهای عاشق، به رسم شقایق چه تصویر سبزی، از ایران کشیدند همه مدعی ها ، نشستند چون کبک جوانها چو عنقا، به قله رسیدند " چو ایران نباشد،تن ما مبادا" شعار جوانها، که با آن شهیدند خدایا بیفزا! به شور جوانها شب یآس ما را، ،چراغ امیدند @golchine_sher