eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
818 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
یاحسن بن علی(ع) همین که در ازل افتاد بر ما برق چشمانش بلی گویان ز خود رفتیم و افتادیم حیرانش به توحیدی سرم را داده ام کاموزگار آن کبوتر با اناالحق می‌پرد از کنج ایوانش مقامی دارد از بدو تولد که پیمبر خود به سعیش میدوید و در صفا میرفت قربانش به قلب بادیه انداخت مهرش را که در هر حج ز بوسه آبله انداخت پایش را بیابانش همین که نام او می آید استکبار می لرزد که صف های جمل را میشکافد بانگ عنوانش چنان از رزم خود مبهوت کرده دشمانش را که می دیدند حیرت میچکید از نوک پیکانش حسن میخواستم گویم حسین آمد به لب هایم تفاوت نیست در معنی بخوانی این و یا آنش شود از هرکجای عالم ایشان را صدایش کرد که شرق و غرب عالم را گرفته طاق ایوانش نفیری داشت تشیعش که مرد و زن بر آن نالید جدا میکرد جسمش را برادر از نیستانش @golchine_sher
اگرچه یاد ندارم که دفعه‌ی چندم مرا شکستی و... آه از نگاه این مردم! به گیسوان پریشان خود نگاه بکن که شرح حال من است این کلاف سردرگم! حکایت منِ دور از تو مانده، این‌گونه‌ست: خمار و خسته‌ام و نیست قطره‌ای در خُم! همیشه عطر تو بی‌تاب کرده جانم را چنان که باد بپیچد به خوشه‌ی گندم به سر هوای تو دارم، خدا گواه من است اگر رسیده نمازم به رکعت پنجم! @golchine_sher
کپی فقط با نام شاعر کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست 🙏🙏🙏 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
صبح آمده، آسمان غزلخوان شده است گرمـــا به تنِ پنــجره مــهمان شده است خــورشید دوبــاره مــــثلِ گـــل می‌تابد دنــیا پـــُر از آفـتـابـگردان شــده است @golchine_sher
روز و شب با گریه سر کردم که بی‌تاثیر بود دیده را با اشک تر کردم که بی‌تاثیر بود رفتی و بال و پرم در آتش عشق تو سوخت بی‌تو فکر بال و پر کردم که بی‌تاثیر بود سرزمین خاطراتت دست و پایم را شکست بارها عزم سفر کردم که بی‌تاثیر بود خواستم از فکر تو بیرون رَوم اما نشد از تو و عشقت گذر کردم که بی‌تاثیر بود در درون سینه‌ از تو خنجری جا مانده است! سینه‌ام را چون سپر کردم که بی‌تاثیر بود نیستی و خاطراتت همچو سروی استوار آمدم فکر تبر کردم که بی‌تاثیر بود.... @golchine_sher
آدمها همه نویسنده اند نویسنده قصّه خودشون فقط گاهی یادشون میره قصّه زندگی ویراستاری و ویرایش نمیشه @golchine_sher
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند، نشد آه! تصویر تو هرگز به تو مانند نشد گفتم از قصه ی زلفت گِرهی باز کنم به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد من دهان باز نکردم که نرنجی از من مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند بلکه چون بَرده مرا هم بفرونشد نشد @golchine_sher
سلام آیینه‌ی صبر خدایی، معدن رحمت کریم آسمانی، سوره‌ی بخشایش و عزت امام بی‌حرَم، پیغمبر صلح و شکیبایی عزیزِ جانِ زهرا، جلوه‌گاه غیرت و غربت کَرَم‌آبادِ دستانت بقیع مهربانی‌هاست نسیم عشق جاری گردد از محراب‌ چشمانت زمین با آفتاب روی تو گرم و فرحبخش است چراغ روشن نام تو زایل کرده هر ظلمت فقیران مدینه از عنایات تو گردیدند مستغنی به لطف بخششت باشد جهانی صاحب رفعت ز حُسنِ‌ خُلق، نزد حضرت حق احسن‌الخَلقی کرامات تو بخشیده به شیعه عزت و شوکت چه مظلومیتی بالاتر از این هست در دنیا که زهرِ درد نوشی از سبوی دست هم‌صحبت؟ تمام آسمان شهر دلهامان سیه‌پوش عزای توست محرّم تاصفر مشکی شده هر کوچه از هِجرت کریم آل طاها! می‌شود آیا که در محشر بگیری دست ما در لحظه‌های عُسرت و حسرت؟ @golchine_sher
هر وقت میخواهی برو دیگر دچارت نیستم رنجیده ازعشقم ولی من بی قرارت نیستم از درد میپیچم بخود چون پیله ی ابریشمی پروانه ای در پیله ام بال فرارت نیستم دربازی شطرنج دل مات نگاه تو شدم.. من باختم در زندگی مرد قمارت نیستم باغ دلم آتش گرفت از حسرت باریدنت.. ای ابر رحمت من دگر باغ و بهارت نیستم نفرین نمی‌گویم تورا چون دوستت دارم هنوز.. دیوانه ی عشقم ولی مست و خمارت نیستم گر حال تو با دیگری خوب است من هم راضیم.. خوش باش با بیگانگان تا من کنارت نیستم @golchine_sher
گیرم که در قمار محبت ضرر کنم باید که از شکست نترسم، خطر کنم دیدارِ آخر است، کمی بیشتر بمان می‌خواستم که دردِدلی مختصر کنم فرزند آدمم که زِ سیبی گذر نکرد پس من چگونه از لبِ سرخت حذر کنم؟ از من عبور کردی و حالا تمامِ عمر باید کنارِ خاطره‌های تو سر کنم هر جایِ شهر یادِ تو را زنده می‌کند راهی نمانده! باید از اینجا سفر کنم @golchine_sher
از دور تو را دوست دارم... بی هیچ عطری، آغوشی، لمسی یا حتی بوسه ای.. تنها دوستت دارم از دور @golchine_sher
يا گرمى يك بوسه به پيشانى من باش يا علت يك عمر پريشانى من باش با فاصله‌اى امن كه آسيب نبينى بنشين و فقط شاهد ويرانى من باش هر بار كه عاقل شده‌ام خير نديدم يك‌بار بيا و تو به نادانى من باش من جاى تو با لحن و لبت شعر بخوانم تو جاى من و محو غزل‌خوانى من باش ناچار به مرگم ته اين قصه بيا و يك معجزه در قسمت پايانى من باش @golchine_sher
من به این خلوت و تنها شدن عادت دارم خون دل جای غزل می چکد از خودکارم سینه ام دفتر صدبرگ پر از شعر، ولی کاغذی تا شده در گوشه ی این دیوارم بر دل نازک من اینهمه غم بی رحمی است باز باران شد و من خیس تر از اشعارم گفته بودم که نخوان شعر مرا هر جایی حرف دل بود ولی بسته گـره در کارم خسته ام از همه و بیشتر از این خفقان می نویسم که ببینی همه شب بیدارم @golchine_sher
روز ملّی شعر در تقویم طرح معشوق شاعران هستی! میوه ی نوبرانه ی کرمو! بخدا مفت هم گران هستی! چای دبشی و مُهر ِ بد خورده! فرش کاشان ولی ....لگد خورده! مثل چاقوی تیز زنجانی حیف! نزدیک ِ استخوان هستی! در لغت نامه ات " مدارا" نیست آبی ِ بی نظیر دریا نیست سنگ یک سدّ ِتازه تاسیسی که به هر رود ، بد گمان هستی باد ولگرد! دائماً پستی با علف های هرز همدستی به نگینت نناز وقتی که توی انگشت این و آن هستی! آی گنجشک ِ خوب رنگ شده! گل مصنوعی ِ قشنگ شده! شاعرانت دروغ می گفتند که: در آیینه ها جوان هستی دل هر شاهنامه ای خون است زادگاه غمِ فریدون است روی دوشت اگرچه ماری نیست جنس ضحاّک ِ داستان هستی جانشین سیاه زشتی ها! آخرین نوبت ِ پلشتی ها! انتظارت چقدر بيهوده است چون خودت " آخر الزمان " هستی @golchine_sher
باز اربعین رسیده و عشاق صف به صف این گوشه من به گریه و دل رفته آن طرف یک رو سیاه غرق گناهم ولی خدا دلتنگ کربلایم و دیوانه ی نجف @golchine_sher
میان باغ چشمانت گلی از یاسمن دارم درون بیشه عشق تو آهویی ختن دارم گرفتارم به تار زلف مُشکین سیاه تو درون تار موهایت صمیمانه وطن دارم هزاران قافیه کردم ردیف چشم زیبایت برای بیت لبهایت دوصد شعر وسخن دارم درون روزن قلبم نهال عشق میکارم به دور ماه رخسارت هوای پرزدن دارم برای چشم نابینا زهجر یوسف رویت نیاز وافری جانا به بوی پیرهن دارم بیا چشم خمارم را دمی مهمان رویت کن که از هجران رخسارت لباس غم به تن دارم @golchine_sher
عاقلان را با هم این دیوانه دشمن کرده است از همان روزی که فکر با تو بودن کرده است گول این زنجیرهای دور تختش را مخور مرزهای سرزمینش را معین کرده است شک نکن وقتی کنار پنجره می ایستد با خودش یک عمر تمرین پریدن کرده است سرنخ دنیای خود را عاقلان گم کرده اند سرنخی که بارها دیوانه سوزن کرده است مشکل دیوانه تنها یک بغل آرامش است از همین رو پیرهن بر عکس بر تن کرده است خانه ای که سوخت هرگز کار یک دیوانه نیست یک نفر اینجا به یادت شمع روشن کرده است @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
کپی فقط با نام شاعر کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست 🙏🙏🙏 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌بشنوید سخن تازه دکتر تیجانی را در مورد اهل تسنن متعصبی که بخاطر ماجرای غزه شیعه شده اند. 🔹ایشان از افرادی است که به واسطه ارتباط با علمای شیعه و مطالعه، به مکتب اهل بیت علیهم السلام پیوسته و کتاب های فراوانی از جمله کتاب "ثم اهتدیت" ؛ "آنگاه که هدایت شدم" را نوشته که جریان چگونگی شیعه شدنش را توضیح می‌دهد.... @golchine_sher
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی با پرچم سیاه به همراه هیأتی از نامه‌های اهل محل کوله‌ها پر است بر شانه می‌بریم چه بار امانتی سینی به سر نشسته پر از التماس و اشک طفلی که نیست هستی او غیر شربتی هر خانه موکبی‌ست که بیتوته‌گاه ماست بر روی ما گشوده شده باب رحمتی پای عمود روضه سقا شنیدنی است باید قلم به دست نوشت از شهامتی... باز این چه شورش است که در راه کربلاست باز این چه شورش است؟ چه شوق زیارتی! کم نیست بغض‌های گره خورده بر ضریح اما به غیر اشک نداریم حاجتی @golchine_sher
کاش لـحـظه‌های شکفـتن تو آیــه‌ی نـون والـقلــم بــودم وقـت پـرپـر شــدن به بالـیـنت کاش می‌شد که محتشم بودم می‌نوشـتم که عـشـق پابرجاست گـرچـه بـالای نیزه‌ها بـاشــــد می‌سرودم که مرگ شیرین است خاصـه در خـاک کـربـلا باشــد من کـجـا و ســرودن از داغــت مرگ من باد که بی نصیب شدم در مـیـان هــزار لالـه‌ی سـرخ شـاعـر داغ‌های حبـیب شـدم یک بیـابـان ریگ داغ در صــــحرا داغ دیـدنــد و شـــاعــر تـو شـدنـد یک به یک واژه‌های تشـنه‌ی من غـرق در مدح زائــــر تــو شــدنـد یک به یک واژه‌های مرثیه‌ام سنگفرش راه زائـرانـت بــاد ذره‌ ذره غــبــار ایـن جــــــاده سرمه‌ی چشم شـاعـرانـت بـاد پـرچـمــی روی شـانـه‌ی زائــر رو به سوی حرم پر از احساس زائـران هرکدام عـبـاس‌انــد رفــع الله رایـت الــعبــــــاس @golchine_sher
مات چشمان توأم، اما دلم درگیر نیست از تو ای یوسف دلم سیر است و چشمم سیر نیست این شکاف پشت پیراهن شهادت می‌دهد هیچ کس در ماجرای عشق بی تقصیر نیست از تو پرسیدم برایت کیستم؟ گفتی "رفیق" آنچه در تعریف ما گفتی کم از تحقیر نیست! هر زمانی روبروی آینه رفتی بدان در پریشان بودنت این آه بی تأثیر نیست قلب من، با یک تپش برگشت گاهی ممکن است آنقدرها هم که می‌گویند گاهی دیر نیست @golchine_sher
سال‌ها بعد قهرمان فیلم کسی نیست که شهری را از دست هیولای غول‌پیکر نجات دهد، به تنهایی از عجیب‌ترین زندان‌ها فرار کند و یا یک تنه ارتشی را حریف باشد... سال‌ها بعد قهرمان قصه کسی است که جرات می‌کند و میان آدم‌ها عاشق می‌شود...! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چرا تشییع؟ وقتی قحط تن باشد در آتش، نعش یاس و نسترن باشد کدامین غنچه را پیدا کنم وقتی که خاکستر به هر سو در چمن باشد برای دفن پیکرهای ناپیدا چرا دیگر کسی فکر کفن باشد؟ یکی می‌گفت از این پاره‌ها شاید یکی همسر، یکی فرزند من باشد نمی‌دانست در این خاک و خون باید به دنبال تنی یا پیرهن باشد به ناچار این‌ چنین در غزه تعیین شد که هر هفتاد کیلو یک بدن باشد فلسطینا! در این ماتم صبوری کن که فردا روز مرگ اهرِمن باشد که روز محو اسرائیل نزدیک است بگو آماده بهر سوختن باشد برای لاشه‌ی گندیده‌اش فردا پیِ تابوت و فکر گورکن باشد @golchine_sher
ترمه ی سوگ تو بر تن فارغ از بود و نبود مثل نیلوفر به من پیچیده صد زخم کبود آمدم با کاروان اشکها بی دخترت باز هم شرمنده شد ازچشمهایت خواهرت رفتنم ازپیش تو با کعبِ نی دشوار بود نیزه روی پیکر گلزار تو چون خار بود دل بپای نیزه ها هی قطره قطره آب شد دخترت از دیدن پیشانی ات بیتاب شد ذره ذره خاک شد خورشید از شرم شما شب خجالت کرد برتن در شبستان دعا من شکستم تا به پیشانیت مُهر سنگ خورد خواهرت از غصه ی لبهای مجروح تو مرد هیچ از یادم نخواهد رفت قرآن خواندنت با سر و بی پا به پای عاشقی ها ماندنت خوب غمخوارم شدی در غربت ویرانه ها آمدی با سر میان طشت با پروانه ها دیدن لبهای مجروحت مرا بیتاب کرد تا کشیدم آه، آهم چوبها را آب کرد در میان سلسله افتان و خیزان آمدم حلقه حلقه سوختم اما پریشان آمدم اربعین داغ تو آتش زده بر خرمنم درکنار قبر تو این تلِ خاکستر منم @golchine_sher
لبیک_یاحسین‌_ع عشق‌ یعنی با حسین معنا شدن با دَمِ جان‌ پَروَرَش إحیا شدن عشق یعنی در عزای شاه دین هم نوا با حضرت زهرا شدن عشق یعنی در میان روضه‌ها مُنقلب از بانگ واویلا شدن خوش بُوَد بر درگهِ ارباب عشق در مقامِ نوکری إبقا شدن رهروِ شاهِ شهیدان بودن و فارغ از دنیای وانَفْسا شدن عشق را در عالَم فانی مجوی عشق یعنی طالب عُقبا شدن (فیضیا) از پادشاهی برتر است نوکرِ دربستِ این آقا شدن @golchine_sher
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم امروز محتاج توام؛ فردا نمی خواهم   آشفته ام…زیبایی ات باشد برای بعد من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم   از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم   می خندم و آیینه می گرید به حال من دیوانه ام، هم صحبتی دیوانه می خواهم   در را به رویم باز کن! اندوه آوردم امشب برای گریه کردن شانه می خواهم @golchine_sher
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو که این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شب دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش چه بی آزار بادیوار نجوا می کنم هر شب کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب @golchine_sher