eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
832 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
سالها هست که در آینه ها گم شده ای عطش ریخته در سینه ی مردم شده اي آسمانِ دل ما ابریِ هجران شماست متن بارانی آیات ترنم شده ای بی تو انگیزه ی رویش به فراموشی رفت قصه ی غصه ی مهجوری مردم شده ای گونه ی پنجره ها خیس شد از اشک نسيم زلف بگشا که تو سرفصل تنعم شده ای باز کشکول زمین پرشده از عطر شما خود دعا کن که اجابت به تقدُم شده ای سیزده اختر و يک ماه نقاب افتاده محو در آینه ها تا شب چندم شده ای یمِ اشک تو لبالب عطشِ عاشوراست غرق اندوهی و لبریز تلاطم شده ای اللهم عجل لولیک الفرج @golchine_sher
هر چه بر ما می رود از خواهش دل می رسد از دل خوش باور و کج فهم و غافل می رسد غالبـاً در وقت اجرایــی شدن هر نقشه ای دست کم در چند جا حتماً به مشکل می رسد می رود اینجا سر هر بی گناهی روی دار بار کج این روزها اغلب به منزل می رسد لطف قاضی بوده همراهش! تعجب پس نکن خونبها اینجا اگر دیدی بـه قاتل می رسد آخرش تیر خلاص از پشت سر شلیک شد ظاهراً هر چند دارد از مقابل می رسد هر ورق از تخته هایش دست یک موج است و باز کشتی بیچاره پندارد بــه ساحل می رسد @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
در چای تو قند می شوم اما تو... در قلب تو بند می شوم اما تو... در خواب کنار من نفسهایت بود از خواب بلند می شوم اما تو... @robaiiyat_takbait
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔻من غلط کردم و حسین درست بود! توبه امام جماعت مسجد الاقصی برای بیداری وجدان ها خدا را شکر جنگ غزه و جنایت صهیونیست‌ها و بی غیرتی حکام عرب ؛ چشم مسلمانان را باز کرد. @golchine_sher
خورشید دوباره برگِ زریّنم داد نورانیتی به قلبِ مسکینم داد تا صبح بر آسمان شب تابید و با نغمه ی آفتاب تسکینم داد @golchine_sher
با تنِ بی سر، سرِ بر نِیْ تبانی کرده ام تا شکوه نهضتت را جاودانی کرده ام بعد یارانت به تنهایی میانِ شهرها از حریم اهل بیتت پاسبانی کرده ام خویش را با نصِّ سرخ [مٰارَأَیْتُ جز حسین] قاریِ این آیه های آسمانی کرده ام حمل بر دوشم لوای سرخ عاشورای تو با همه احساس ضعف و ناتوانی کرده ام پرچم آغشته در خون تو را افراشته ای برادر با همین قدّ کمانی کرده ام آیه های صبر خود را روی کوه طور تو باعثِ نَسخِ کلام [لَنْ تَراٰنی] کرده ام بر درِ دروازه ها و بر سرِ بازار ها خطبه خطبه مقتلت را بازخوانی کرده ام گر چه از تو اربعینی دور بودم من، ولی بازتاب اربعینت را جهانی کرده ام «ساده» @golchine_sher
خوب من ! بی بهانه باور کن بی تو اینجا بهار خوبی نیست من بمانم تو رفتنی باشی؟ این که اصلا قرار خوبی نیست!  عید امسال تنگ می چسبم به تن مهربان تنهایی بی تو تکرار می کنم با خود : دل سیاستمدار خوبی نیست!  تو بخند و بخند و باز بخند، جای این اشک ها که می ریزم خوب شد که تو زود فهمیدی گریه راه فرار خوبی نیست  قبر این مردگان خاک آلود التماسی ست از سر اجبار که خدا هفت بار فرمودند : مرگ، گشت و گذار خوبی نیست!  دست کم روزهای آخر را اندکی عاشقانه تر طی کن تا توانی دلی بدست آور، دل شکستن که کار خوبی نیست! @golchine_sher
بی آنکه در جواب تو اما بیاورم باید که شرط عشق تو را جا بیاورم آنقدر زل زدم به خودم در سکوت که کم مانده توی آینه بالا بیاورم هی فکر می کنم که چگونه دو سیب را از باغ او بدزدم و اینجا بیاورم با قایقی مگر بروم نوبرانه ای از شهرهای آن ور دریا بیاورم من مادر بدی شده ام دخترم غزل دیگر چگونه مثل تو دنیا بیاورم داریم راه را عوضی میرویم های دنیا کمی بایست خدا را بیاورم   @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
86.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم تبار همیشه آنچه برای عروج ما پل شد همین دعا و همین خلوت و توسل شد خوشا به حال زبان کسی که در دنیا زمان ذکر گرفتن شبیه بلبل شد علاقه شد سبب عاقبت به خیر شدن محبت است که آغاز هر تحول شد هزار معرکه رخ داد بین منطق و نَفْس ولی دل آمد و پیروز این تقابل شد جهان پر شده از غصه‌های ما، تنها به‌ لطف یاد خدا قابل تحمل شد گناه کوچک ما غفلت از دل خود بود گناه کوچک ما مانع تکامل شد به‌ خویش آمد و از دست این‌ و آن دل کند هر آن‌ که عافیتش بسته بر توکل شد محمد‌ بن‌ ابی‌بکر یاد داد به ما که در تبار لجن‌زار می‌توان گل شد پی‌نوشت؛ محمد‌بن‌ابی‌بکر مولود غدیر است. او همان کسی‌ست که امیرالمومنین علی علیه‌السلام درباره‌ی او فرمودند؛ «لاتَقولوا محمدبن‌ابی‌بکر، بَل قولوا محمدبن‌علی». حتما کلیپ را کامل مشاهده کنید. @Mojtaba_khorsandi @golchine_sher
روی لبهایم به یادت رنگ سرخی می زنم ماهی کوچک میان تنگ چشمانت منم دستهایم روز و شب رسوای دستان تو اند می نویسم از تو هر شب باز پاکش می کنم عاشق دیوانه ات اینجاست پشت پنجره می زند باران به جایت بوسه ها را بر تنم مثل یک دیوانه هر شب شعر می خوانم بلند قصه پیچیده است پیش دوست پیش دشمنم راه حل این معما باز در دستان توست می دود در دست هایت تکمه ی پیراهنم آسمان بودم گرفتار شبی تاریک و سرد می گذارد ماه امشب سر به روی دامنم @golchine_sher
پیاده_روی_اربعین مبهوت می بینم تمام رد پاها را این سیل جاری سوی اقیانوس و دریا را نقاشی زیبای صبح جمعه ی فردا دارد به مسلخ می کشد تدبیر دنیا را انگور شیرین نجف را می چشد زائر دستار شرمنده نموده هرم گرما را من از طبق های سر هر غنچه می پرسم هر روز و هر شب پاسخ سخت معما را تاول لب خود بر سر انگشت وا کرده تا قصه گوید قصه ی آنروز صحرا را سرمایه ی یک سال موکب دار [مای بارد] دارد به چشمان می نشاند مِهر اقا را @golchine_sher
نپرس قبل تو دل ساکن کجا بوده ست که از قدیم به مِهر تو آشنا بوده است خدا نخواست تو را زودتر به من بدهد وگرنه حاکم این عشق هم خدا بوده ست به درس تجربه آموختم درین دنیا کلید خواستن و داشتن، دعا بوده است ببین چگونه گره ها یکی یکی وا شد که دست عشق همیشه گره گشا بوده ست کسی میان من و تو فراق حکم نکرد که اختیار "من و تو" به دست "ما" بوده ست پس از تو هر چه که باشد بجز سعادت نیست غم آنچه بوده فقط در گذشته ها بوده است نوشته بوده خدا عشق را به دفتر ما که عشق، سهم من و قسمت شما بوده است @golchine_sher
جدال عقل و دل همواره در من ماجرا دارد شبیه سرزمینی که دو تا فرمانروا دارد شبیه سرزمینی که یکی در آن به پا خیزد یکی در من شبیه تو خیال کودتا دارد منِ دلمرده و عشق تو ، شاید منطقی باشد گل نیلوفر اغلب در دل مرداب جا دارد تو دلگرمی ولی همپا و همدستی نخواهد داشت کسی که قصد ماندن با منِ بی دست و پا دارد خودم را صرف فعل ” خواستن ” کردم ولی عمری ست ” توانستن ” برایم معنی نا آشنا دارد زیاد است انتظار معجزه از من که فرتوتم پیمبر نیست هر پیری که در دستش عصا دارد @golchine_sher
رازی‌است در دلم که عیانش نمی‌کنم بر لب رسیده است‌و بیانش نمی‌کنم ‌ ایمان خویش را که به فقر آزموده‌ام بازیچه‌ی دو لقمه‌ی نانش نمی‌کنم ‌ عشق است سکه‌ای که در این خانه رایج است آلوده‌ی ریال و قرانش نمی‌کنم ‌ کی می‌رسم به او و کجا می‌رسم به او ؟ محدود در زمان‌و مکانش نمی‌کنم ‌ سود کم‌و فروش فراوان سیاست است تا یار، مشتری‌ است گرانش نمی‌کنم ‌ جایی که مَسکن است تجارت نمی‌کنند دل، خانه‌ی من است دکانش نمی‌کنم @golchine_sher
هرچه با تنهایی من آشناتر می‌شوی دیرتر سرمی‌زنی و بی‌وفاتر می‌شوی هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد من پریشان‌تر، تو هم بی‌اعتناتر می‌شوی من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار سبزتر می‌بالی و بالا بلاتر می‌شوی مثل بیدی زلف‌ها را ریختی بر شانه‌ها گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می‌شوی عشق قلیانی‌ست با طعم خوش نعنا دو سیب می‌کشی آزاد باشی، مبتلاتر می‌شوی یا سراغ من می‌آیی چتر و بارانی بیار یا به دیدار من ابری نیا، تر می‌شوی @golchine_sher
چقدر خنده به لبهایمان بدهکاریم چقدر حسرت آغوش در بغل داریم چقدر واژه ی یخ بسته در گلوهامان چقدر تا خود چشمان صبح بیداریم بیا پرنده ی غمگین غار تنهاییم به این صدای بریده بریده عادت کن بیا سکوت فراموشی مرا بشکن کمی به شانه ی پیراهنم حسادت کن بسوز در تب هذیان حرفهای دلم به آستین پر از گریه های من خو کن از عطر وحشی باغ تنم که می پیچد هزار چشمه ی جاری برای من رو کن به روح دربه درم سر بزن هر از گاهی گره بزن به دلم گوشه ی نگاهت را به چشم گریه ی من بی هوا تعارف کن نسیم خنده ی خوشبوی گاه گاهت را دوباره بدرقه کن با گل ، آب و آیینه منی که با چمدان تو عازم سفرم بلند جار بزن نغمه ی رهایی را اگر چه در قفس عشق تو پرنده ترم هنوز منتظرم تا مرا نفس بکشی هنوز آینه گرم نگاه کردن توست هنوز بعد تو تبعید میشوم به خودم هنوز ساعت دیوانه گیج رفتن توست. https://eitaa.com/sher_zad @golchine_sher
هدایت شده از رباعی_تک بیت
کپی فقط با نام شاعر کانالهایی که کپی می کنید لطفا اسم شاعر رو هم بنویسید از نظر اخلاقی درست نیست 🙏🙏🙏 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
صبح آمد و چای هم غزلخوان آمد بر صحنه‌ی روز مهر تابان آمد دستی به سر خاطره‌هامان بکشیم شاید به دل مرده‌مان، جان آمد @golchine_sher
دستم بدهد بهانه‌ ای می‌میرم یا نامه‌ ی عاشقانه‌‌ ای می‌میرم با دوست چنان‌خوشم،که‌از دیدارش حتّی بدهد نشانه‌ ای می‌میرم @golchine_sher
هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم پرم از حس دلگیری که نامش را نمی دانم تو اقیانوس سرشار از تلاطم های آرامی و من دریاچه ی اشکی که دایم رو به طغیانم بزن نی باز غوغا کن،بزن دف شور برپا کن به هر سوزی بگریانم،به هرسازی برقصانم ببین آیینه وار از حس تصویر تو لبریزم تو آرامی من آرامم،پریشانی پریشانم اگر شعری نوشتم رونویسی از نگاهت بود که این دیوانگی ها را من از چشم تو می خوانم @golchine_sher
بهاری نیست ! آری نیست ! اما یاد یاری هست ! خیالی هست و حالی هست و بال بیقراری هست ! دگر از جاده ی جان ، گرد و خاکی بر نمی خیزد سواری نیست ! آری نیست ! اما تکسواری هست ! اگر لب تر کنم خورشید بشکافد رگ از غیرت غروب سهمگینم را انار داغداری هست ! هنوزم ناله می روید به جای لاله در سینه که حال ناله داری هست و داغ لاله زاری هست ! چه حالی می کنم وقتی که بر دارم سر از سجده ببینم در تو و یکدل بگویم : هست ! آری هست ! اگر عشق است این آتش که در جان من افتاده است ! خوشم با سوختن ! یعنی که مرد کارزاری هست! به ناشکری گرفتار کدامین کیفرم یا رب ؟ خجالت می کشم وقتی که چون تو کردگاری هست @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امید به اصحاب سخا دارد دل هفتاد و دو سوز آشنا دارد دل با پای پیاده، اربعین باید رفت انگار هوای کربلا دارد دل از نام حسین شور می‌گیرد دل هفتاد و دو خط نور می‌گیرد دل وقتی که نسیم کربلا می آید احساس خوش حضور می‌گیرد دل می‌خواست درخت دین، حیاتی دیگر پیرایش و نور و التفاتی دیگر هفتاد و دو ملت گرفتار بلا می‌خواست سفینه‌النجاتی دیگر @golchine_sher
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغـاز عالم تو را دوست دارم چه شب ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم ؛ تــو را دوست دارم نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی ! من ای حس مبهم تو را دوست دارم سلامی صمیمی تر از غـم ندیدم به اندازه ی غم تو را دوست دارم @golchine_sher
17.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تعجیل فرج شده است ورد لب ما در جاده ی سرسبز طریق العلما مـاییم و زمینه سازی فصل ظهور با حرکت مشایه ی تا کرب و بلا @gida13 @golchine_sher
آن راه که می رسد به تو جانکاه است آواره ی دشت از دلم آگاه است باید به هوای دیدنت برخیزم چون راه دراز و عمر من کوتاه است @golchine_sher
با یقین آمده بودیم و مُردّد رفتیم به خیابان شلوغی که نباید رفتیم می شنیدیم صدای قدمش را اما پیش از آن لحظه که در را بگشاید رفتیم زندگی سرخی سیبی است که افتاده به خاک به نظر خوب رسیدیم ولی بد رفتیم آخرین منزل ما کوچه ی سرگردانی است در به در، در پیِ گم کردن مقصد رفتیم مرگ یک عمر به در کوفت که باید برویم دیگر اصرار مکن باشد، باشد، رفتیم... @golchine_sher
خواستم روزی فراموشش کنم ، اما نشد ! در شبی من ترکِ آغوشش کنم ، اما نشد ! آتشی از عشقِ او دارم درونِ سینه‌ام خواستم یک لحظه خاموشش کنم ، اما نشد ! من شدم مجنون و او هرگز نشد لیلایِ من خواستم  با عشق مدهوشش کنم ، اما نشد ! @golchine_sher