باز دارد عطر و بویی بَر مَشامم می رسد
ای دِلا آماده شو دارد مُحرّم می رسد
پیش از آنی که به پا گردد عَلم های عزا
فاطمه در کربلا با قامتی خَم می رسد
اِذن مشکی پوش بودن از رسول الله بگیر
ناله های مصطفی دارد دَمادَم می رسد
حیدر کرّار با آه و فغان کوبد به سَر
حضرت صاحب عزا در مجلس غم می رسد
این عزای آسمان هم هست از داغ حسین
در عزایش بَر زمین خیل مَلک هم می رسد
هر کسی از مادرش شیر حلال و پاک خورد
در دل او اضطراب ماه ماتم می رسد
خوش به حال آن عزادری که با یاد حسین
گریه دارد از دو چشمش اشک نَم نَم می رسد
عاشقی سَربند یا زهرا به پیشانی خود
یک نفر در سایه سارِ موج پرچم می رسد
تا قیامت این عزا در قلب شیعه تازه است
این حدیث مُعتبر از قول خاتم می رسد
اختیار گریه رفت از دست من این روزها
بی قراری می کُنم دارد مُحرم می رسد
#هادی_همتی
#عضوکانال
#امام_حسین_ع
#محرم
@golchine_sher
با من هزار نوبت اگر دشمنی کنی
ای دوست همچنان دلِ من مهربان توست...
#سعدی
@golchine_sher
باز با گریه به آغوش تو برمیگردم
چون غریبی که خودش را برساند به وطن..
#فاضل_نظری
@golchine_sher
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمیماند
چه باید گفت با آن کس که میدانی نمیماند؟!
بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما
تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمیماند
برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست
برای اهل دریا شوق بارانی نمیماند
همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری
برای غصه خوردن نیز دندانی نمیماند
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم!
برای دستهای تنگ، ایمانی نمیماند
اگر اینگونه خلقی چنگ خواهد زد به دامانت
به ما وقتی بیفتد دور، دامانی نمیماند
بخوان از چشمهای لال من، امروز شعرم را
که فردا از منِ دیوانه، دیوانی نمیماند
#حسین_زحمتکش
@golchine_sher
شکنجه بیشتر از این؟
که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد
به دیگران برسد...
#نجمه_زارع
@golchine_sher
قلم در دست میگیرم که امشب شاعرت باشم
نم ناچیزی از دریای "قال الباقرت" باشم
قلم در دست میگیرم که پای مکتبِ فقهت
شبیه دانش آموزِ همیشهحاضرت باشم
مسیرم را به سمت جادهات یکراست کج کردم
که در هر رفت و هر آمد، همیشه عابرت باشم
به زیر خیمهگاه چادرم گهگاه بنشینم
به یاد کربلا اشکی بریزم، ذاکرت باشم
میان سینهی تنگم کبوترخانهای دارم
که گاهی تا بقیعت پرکشم؛ تا زائرت باشم!
#بهجت_فروغی_مقدم
#امام_محمد_باقر
@golchine_sher
چه رؤیاییست
صبح بخیرهایت
طمعی دارد
مانند زندگی
فقط برای من تکرار کن
#لیلا_صابری_منش
@golchine_sher
من از نماز به این نکتهاش رسیدم که
سلام وقتِ خداحافظی چه دلگیر است!
#سعید_صاحب_علم
@golchine_sher
لیلی گذشت و مجنون، حالی خراب دارد
گفتم نگریم اما... دیدم ثواب دارد
مجنون منم که ماندم؛ این خاک، خاک لیلیست
ای کاروان! بیایید؛ این چاه، آب دارد
چرخی زنیم در خود -بیخود ز خود- بچرخیم
دنیا پر است از چرخ... دنیا شتاب دارد
سر میگذارم امشب بر بالشِ قیامت
مژگانِ سربهزیرم عمریست خواب دارد
از وحشت قیامت، زاهد! مرا مترسان
ترس از قیامتم نیست، دنیا حساب دارد...
#علیرضا_قزوه
@golchine_sher
بهار زندگی اش را نفس به گریه کشید
کسی که روضه ی مکشوفه را به چشمش دید
گریست آنکه شنید از حدیث کرب و بلا
شکست آنکه به چشمان خویش دید و چشید
به چشم دید یلی رفت و اِرباً اِربا شد
به تیر و نیزه زمین خورد عاقبت خورشید
درون خیمه ی آتش گرفته بود و چقدر
به روی خار مغیلان کنار عمه دوید
به نیزه دید سر بهترین عالم را
و پای عصمت کبری رسیده بزم یزید
چگونه می شود از داغ این بلا نشود
تمام موی سر کودک سه ساله سپید
صبور در غم عظمی کشید قد اما
به یاد کرب و بلا قلب او همیشه تپید
کسی به یاد ندارد میان مردم شهر
کجا و کی ؟پس از آن سیل گریه ها،خندید
شکافت قلب علوم و حدیث معرفتش
به جان شیعه ی عالم دوباره جان بخشید
نداشت طاقت خورشید را زمانه ی ظلم
خبر رسید که شد باقر العلوم شهید
حرم ندارد و یک روز شیعه خواهد ساخت
برای حضرت خورشید بارگاه جدید
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یاباقرالعلومعلیهالسلام
@golchine_sher
بامنی اما نفهمیدی که تنهاتر شدم
گریه کردم فکر کردی زیر باران تَر شدم
سهم تنهاییِ من یک پاکت سیگار بود
سوختم آهسته تا همرنگ خاکستر شدم
شب به شب ، بی خوابی و سردردهای بی کسی
قرص خوردم پشتِ هم محتاج خواب آور شدم
گفته بودی دوستت دارم ولی برعکس بود
حرف چشم و خط لب های تو را از بَر شدم
جوجه ی یک روزه ای بودم که در دستان تو
با نوازش های دل سوزانه ات پرپر شدم!
از غرورِ رو به تاراجم نمانده هیچ چیز
کشوری مستعمره بی شاه و بی لشکر شدم!
باز باران آمد و... دلتنگی ام را گریه شست
باز باران آمد و... من زیر باران تر شدم
#سید_علیرضا_جعفری
@golchine_sher
پایان التهاب،شروع نگاه توست
من یک کویر تشنگیام،جویبار شو!
#سلمان_هراتی
@golchine_sher
آدمها میآیند
میروند
و در این عبورِ مبهم،
عشق اتفاقِ سادهایست
که میماند و چون تیر برقی
در سکوتِ یک بعدازظهر گریه میکند...
#علیرضا_رضایی
@golchine_sher
انوار عشق در دل من جا گرفته است
شعر از شکوه نام تو معنا گرفته است
ای از تبار جان رسول ای خود رسول
هر واژه با تو سیرت زیبا گرفته است
آری شباهت تو چنان است که خدا
آیینه ای مقابل دریا گرفته است
دانش به گرد پای تو هرگز نمی رسد
علم زمانه از تو چنین پا گرفته است
هادی، امین و شاکر و باقر تویی که عشق
در قلب بیکران تو ماوا گرفته است
چشم تو شاهد است که در روز واقعه
نوری تمام کرببلا را گرفته است
نوری که عرش روشن از او بوده از ازل
از او بهشت شوق تماشا گرفته است
از او که جد پاک تو بودهست کربلا
در بطن خویش نام معلی گرفته است
بر تو عزیز فاطمه بنتالحسن سلام
عاشق شدهست قلب من اما گرفته است
#مهتا_صانعی
#عضوکانال
#اماممحمدباقرعلیهااسلام
@golchine_sher
چقدر خواب ببینم که مالِ من شده ای
و شاه بیتِ غزل های لالِِ من شده ای
چقدر خواب ببینم که بعدِ آن همه بغض
جواب حسرتِ این چند سال من شده ای
چقدر حافظ یلدانشین ورق بخورد
تو ناسروده ترین بیت فال من شده ای
چقدر لکنت شب گریه را مجاب کنم
خدا نکرده مگر بی خیال من شده ای
هنوز نذر شب جمعه های من این است
که اتفاق بیفتد حلال من شده ای
که اتفاق بیفتد کنار تو هستم
برای وسعتِ پرواز ، بال من شده ای
میان بغض و تبسم ، میان وحشت و عشق
تو شاعرانه ترین احتمالِ من شده ای
مرا به دوزخ بیداریم نیازی نیست
چقدر خواب قشنگیست مال من شده ای
#مهناز_فرهودی
@golchine_sher
کجاست بالشِ امنی که با تو سر بنهم
که حسرت سر و سامان که گفته اند اینست...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
میان هر رگم از عشق؛جوی می جاری ست
چنین که مست تو هستم چه جای هشیاری ست...
#سیمین_بهبهانی
@golchine_sher
چقدر آه کشیدم برای غربت تو
کبوترانه رسیدم کنار تربت تو
اگرچه گنبد و گلدسته ای نمی بینم
ولی پر است فضا از شمیم رحمت تو
اگرچه عالَم شیعه در این غم جانسوز
عزا گرفته برای تو و مصیبت تو
ولی غم تو کجا و غم حسین کجا
به غیر کرب و بلا نیست رنج و محنت تو
ضرر نکردم اگر کل عمر گریه کنم
برای قصه ی پر غصه ی اسارت تو
تو خود اسیر شدی بعد کربلای حسین
ولی اسیر نگشته پس از تو عترت تو
هزار شکر که مأنوس با احادیثم
نشسته است به جانم نسیم رحمت تو
به پای خویش رسیدن به محضرت سخت است
کشانده است مرا رشته ی محبت تو
تویی که باقرِ علم پیمبران بودی
که غیر وحی الهی نبود صحبتِ تو
چگونه بود که با این جلال و شأن و شکوه
به دست قوم حرامی شکست حرمتِ تو
چقدر ناله زدم روز و شب به پای غمت
چقدر آه کشیدم برای غربت تو
#مهدی_شریفی
#امام_محمد_باقر
@golchine_sher
جایی که یار نیست دلم را قرار نیست
من آزموده ام دل خود را هزار بار
#قاآنی
@golchine_sher
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، میخواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطرۀ تلخ مانده در ذهنت
ز نیزه دار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگی است اینکه دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گله را
چقدر گریه نکردید با سه ساله، چقدر
به روی خویش نیاوردهاید آبله را
دلیل قافله میبرد پا به پای خودش
نگاه تشنۀ آن کاروان یک دله را
هنوز یک به یک، آری به یاد میآری
تمام زخم زبانهای شهر هلهله را
#سیدحمیدرضا_برقعی
#امام_محمد_باقر
@golchine_sher
مانند خبر سر خَط هر اخبارم
آواره ی کوی و کوچه و بازارم
بیگانه در این در به دری نقش نداشت
از دست خودی های خودم بیزارم
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
صبح آمد،چشم واکن زندگی لبخند توست
روزها با خنده هایت رونمایی می شوند
#پریسامصلح
@golchine_sher
ای دلآرام ترین غنچهِ گلزار سلام
ای طلوعِ نفسِ صبحِ چمنزار سلام
ای فرحبخش ترین رایحه ی عاطفه ها
مژدهِ پرتوِ خورشیدِ پدیدار سلام
ردپاهای تو ابراز صمیمانهِ عشق
کوچه های غزل از عطرِ تو سرشار سلام
#محمد_جوکار
@golchine_sher
آسمان بودم و می خواست زمین گیر کند
عشق آمد که مرا یک شبه تسخیر کند
من سپردم دل خود را به مه چارده ای
تا خداوند چه خواهد ،و چه تدبیر کند
دارد امید رهایی بشر از لغزش پا
راه برگشت ندارد دل اگر گیر کند
قادسیه ست دو ابروی هلالش یعنی
هر چه خواهد بکند با دم شمشیر کند
داده پیغام مرا می کشد او آخر سر
من همه ترسم ازین است که او دیر کند
#احمدجم
@golchine_sher
چقدر خاطره از آن شکسته قافله داری
گمان کنم که به پایت هنوز آبله داری
اگر به هلهله سر برده اند از تو در آن دشت
ولی هنوز صبوری هنوز حوصله داری
تویی که کودکی ات را به پای نیزه دویدی
تویی که تا سر نی یک نگاه فاصله داری
پی که می رود آن دل ،دل شکسته و خونت
به شوق کیست که دستی به دست سلسله داری ؟!
هنوز تیر سه شعبه نرفته است ز یادت
هنوز دلهره از خنده های حرمله داری
به شور و شوق کشیدی بغل هر آنچه بلا را
که گفته است که از درد و داغ ها گله داری...
#حسن_زرنقی
#عضوکانال
#امام_محمد_باقر
@golchine_sher
درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند
یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند
آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند
نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
دستِ من گیر که این دست همان است که من
بارها از غمِ هجرانِ تو بر سر زده ام...
#رکن_الدین_قمی
@golchine_sher