گلایل
از محمدتقی شمس لنگرودی
گلایل را دوست دارم
به خاطر قلبش
که از پسِ برگهای لطیفش پیداست.
دل آدمی، پیدا نیست
و سرانگشتانت را سیاه میکند چون گردو
اگر بگشایی
و ببینی.
چوپانی سایهها، شمس لنگرودی، ص ۳۵۱.
#شمس_لنگرودی
#گلایل
#قلب
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از صائب تبریزی
بیکار نیست گریهی بیاختیار شمع
آبی بر آتشِ دل پروانه میزند
مشاعرهی جدید، صادقی اردستانی، ص ۶۱.
#صائب_تبریزی
#شمعوپروانه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
بهترین برگزیدنها، همنشینی با نیکان است.
غرر الحکم، ج ۱، ص ۳۸۷.
#امام_علی(ع)
#همنشینیبانیکان
#گلزارادبیات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیدهای از مثلهای فارسی💐💐💐
۱ - امانتدار، شریک مال مردم است.
۲ - امید، نان روزانهی بیچارگان است.
۳ - امیدوار بُوَد آدمی به خیر کسان
مرا به خیر تو امّید نیست، شر مرسان
(سعدی)
۴ - انار که پُر دانه شد، میترکانَد پوست را؛ آدم که پر افاده شد، میرنجاند دوست را.
۵ - اندر این خاکدان فرسوده
هیچ کس را نبینی آسوده
(سنایی)
دوازده هزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده، ص ۱۵۴ - ۱۵۶.
#مثل_فارسی
#دکتر_شکورزاده
#کانال_گلزار_ادبیات
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
از دریای آرام بترسید
از شمس لنگرودی
از دریای آرام بترسید
در خلوت اندوهناکش
به اندیشه فرو رفته است.
از دریای آرام بترسید
صندوقش را باز کرده
ذخیرهی طوفانش را میشمارد.
از دریای آرام، در شب مهتابی بترسید
نورافکن ماه را ببینید
چگونه گوشهی کنارهی دریا را روشن کرده است
از آرامش دریا بترسید.
چوپانی سایهها، شمس لنگرودی، ص ۳۷۶.
#شمس_لنگرودی
#دریای_آرام
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
حرف حساب😂😂
از محمد حاجیحسینی
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
یک چای داغِ لبسوز، با قند سرکشیدن
عالی است با مکافات، فوق لیسانس گشتن
وان گه سماقها را، با دوستان مکیدن
پُز میدهی که بازار، از جنس هست لبریز
کو پول و کو درآمد؟ کو قدرتِ خریدن؟
ما روز و شب به ناچار، شبکار و روزکاریم
اما همیشه لَنگیم، با این همه دویدن
ای بختِ لامروّت، تو معرفت نداری؟
حدّ و حساب دارد، خوابیدن و کپیدن
تو کاهی ای درآمد، خرج است همچنان کوه
داری عجب تخصص، در کار ورپریدن
وقتی که نیست پارتی، قارداش نتیجه یوخدور
در جستجوی کاری، هی گیوه ورکشیدن
پیش رئیس رفتن، سودی جز این ندارد:
حرف حساب گفتن، پرت و پلا شنیدن
قهوهی قندپهلو، مهدینژاد، ص ۱۶۹.
#شعر_طنز
#حرف_حساب
#درآمدوخرج
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از نبض قلم
باران زده کوچه باغ را تر کرده
گلهای اتاق را معطر کرده
آغوش من از عطر تنش پر شده است
او حال مرا دوباره بهتر کرده
#صفیه_قومنجانی
@nabzeghalam
پیشترها
از عبدالرضا رضایینیا
پیشترها مهربان بودی، زمین
همزبانِ آسمان بودی، زمین
عاشق خورشید و باران و نسیم
فرصت رنگینکمان بودی، نسیم
در نگاه آرزومندانِ خاک
عطر عشق و آب و نان بودی، زمین
در صفای سینهات گل میدمید
لالهها را باغبان بودی، زمین
خلوتِ سبز بهار آغوش تو
بیخزانِ بیخزان بودی، زمین
اینک اما دوزخی، سرشار قهر
تو بهشت عاشقان بودی، زمین
بر زبانت آه... اکنون زخمهاست
تو که با ما بیزبان بودی، زمین
بخوان عین باران، رضایینیا، ص ۴۰۶ و ۴۰۷.
#زمین
#بهشتودوزخ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
انواع رمان📚📚📚
۲۴ - رمان رودوار یا رود رمان
رمانی است که در آن، حرکت داستانی، گاه به سرعت و گاه به کندی، مثل آب رودی پیش برود و جنبهی فنی رمان، بر مبنای گسترش ساختار داستانی صورت بگیرد و پیرنگ آن متکی بر تسلسل روابطی باشد که امکان تعدد شخصیتها، عمل و حادثههای اصلی و فرعی را بدهد.
اصطلاح رمان رودوار را نخستین بار، رومن رولان فرانسوی در بارهی رمان خود "ژان کریستف" به کار برد. ضمناً این اصطلاح، دربارهی رمانهایی نیز به کار میرود که گستردگی آنها پایانناپذیر به نظر میآید. از این نگاه، رمان رودوار، تقریباً مترادف رمان دورهای است؛ یعنی مجموعهی رمانهایی که اغلب هر کدام در نفس خود، رمان مستقلی به حساب میآید و در عین حال، با رمانهای دیگر پیوستگی دارد و همه یا بعضی از شخصیتها، در رمانها تکرار میشوند. به عبارت دیگر، ماجراهای یک شخصیت اصلی، یک خانواده یا یک اجتماع، در مجموعه رمانهایی تعمیم و گسترش مییابد.
نمونههای این نوع رمان را میتوان در این آثار دید: کمدی انسانی از بالزاک فرانسوی، مجموعه رمانهای بیست جلدی روگون ماکار از امیل زولا فرانسوی، رمان بیست و هفت جلدی مردان خوشقلب از ژول مول فرانسویِ سوئیسیتبار، رمان سهگانهی یوسف و برادرانش اثر توماس مان آلمانی.
از نمونههای فارسی آن، میتوان از رمانهای همسایهها، داستان یک شهر، و زمین سوخته نوشتهی احمد محمود نام برد.
با تلخیص از ادبیات داستانی، جمال میرصادقی، ص ۴۷۲ و ۴۷۳.
#انواع_رمان
#رمان_رودوار
#رمانرود
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از اشعار بانو نقیـبی
چشم تو سرچشمه ی احساس شد
نام زیبای تو عطر یاس شد
تا شود دور از تو هرچه چشم بد
ذکر قلبم اِنْ یکاد و ناس شد
#نگین_نقیبی
۳شهریور ۱۴۰۲
✒️ ͜͡❥᭄ @najvayebaran
بیتی از وصال شیرازی
اظهار غم عشق، سزاوار نباشد
کوتهنظران، عشق به گفتار نباشد
گلدستهی بستان، علی صاحبیاری، ج ۷، ص ۴۱۶۹.
#عشق
#وصال_شیرازی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
شکّالیقین
از بهاءالدین خُرّمشاهی
من انسانهای گهگاهی حزین را دوست میدارم
سپس خوبانِ شادیآفرین را دوست میدارم
نه هشیارانِ مالاندوزِ نعمتسوزِ ناموزون
که بس مستانِ خاکسترنشین را دوست میدارم
نه نالانهای از خود راضیِ از رنجِ خود گویان
که بل غمخوارِ خود کمترگزین را دوست میدارم...
اگر شیدای دنیایم به سانِ حضرت سعدی
ولی ایمانِ معنابخشِ دین را دوست میدارم
مرا خیّام شک آموخت، در شطّش شنا کردم
از آن جا شد که من شکّالیقین را دوست میدارم
اگر پرسید بیکاری، کدامین بیت بهتر هست؟
بگو: ابیات پیش از آخرین را دوست میدارم
۱۴۰۲/۶/۳۰
کوتَهگویه، بهاءالدین خرمشاهی، مجلهی بخارا، شمارهی ۱۵۹، آذر و دی ۱۴۰۲، ص ۸۱ و ۸۲.
#بهاالدین_خرمشاهی
#شکالیقین
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتی از صائب تبریزی
طوطی از خاموشی آیینه میآید به حرف
مُهر خاموشی به لب زن تا به دل، گویا شوی
مشاعرهی جدید، صادقی اردستانی، ص ۳۵۲.
#صائب_تبریزی
#طوطی
#آیینه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
بهترین مردم، کسی است که به هنگام دشواریاش، ایثارکننده و صابر باشد.
غرر الحکم، ج ۱، ص ۳۹۲.
#امام_علی(ع)
#بهترین_مردم
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
آرایههای ادبی💐💐💐
استثنای منقطع
از جمله آرایههایی است که با ترفندی شاعرانه، به بهانهی جدا کردن جملهای از حکم قبلی، زمینهساز ورود نکتهای ظریف در سخن میگردد که حاصل آن، تاکید مقصود سخنور است.
استثنا در لغت، بیرون کردن چیزی از حکم و در دستور زبان، بیرون کردن چیزی از حکم قبلی، با کلمههای اِلّا، مگر و به جز است؛ اما استثنای منقطع، استثنای حقیقی به شمار نمیآید؛ زیرا در آن، آن چه استثنا میشود، از جنس حکم پیشین نیست؛ بلکه به دلیل برخلاف انتظار و تصور خواننده یا شنونده بودن، ابزاری برای غافلگیری است و بدین دلیل، ادبی و زیباییآفرین.
سعدی گوید:
بخوشید سرچشمههای قدیم
نماند آب، جز آب چشم یتیم
نبودی به جز آه بیوه زنی
اگر برشدی دودی از روزنی
بخوشید: خشکید.
محیط قمی گوید:
ز عدل او نه به جز بر درخت، بار گران
به عهد او نه به جز شب، کسی به روز سیاه
بدیع در شعر فارسی، دکتر عَقدایی، ص ۱۱۹.
#آرایههای_ادبی
#استثنای_منقطع
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
میتوانی شیرین کنی برایم🌹🌹🌹
از علیمحمد مؤدب
میتوانی شیرین کنی برایم
زهرِ خندههای سیاستمداران
و غوغای جامهای جهانی را
رفتن در صفهای نانواییها
و بانکها را
ماندن در حافظهی ضعیف مترو را
میتوانی شیرین کنی برایم
زندگی را
که گویی از دندان ماری
قطره
قطره
در کاسهی قلبم میچکد
نترس بانوی کوچکم
وظیفهی سهمگینی نیست
در فنجان صبج من
شکر بریز!
دروغهای، مؤدب، ص ۱۰۲ و ۱۰۳.
#شیرین_کردن
#زندگی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سلام. وقت همگی به خیر. 🌹🌹🌹
گلزار ادبیات، یک ساله شد. 🦋🦋🦋
دیروز آقای محمدامین حیدری ، یکی از دانشجویان رشتهی ادبیات و از همراهان کانال، زحمت کشیدند و هدیهای را به کانال لطف نمودند.
ضمن سپاس از ایشان به خاطر هنر زیبایشان، با این تصویر آشنا شوید تا بعد دسترسی به کانال گلزار ادبیات، به سهولت انجام گیرد.
درضمن، استیکرهایی که با نام کانال وجود دارد، زحمت و لطف خانم زارعی است. با سپاس از ایشان.
سلامت و موفق باشید.
🌺🌺🌺
عارفان بزرگ🌹🌹🌹
ابوسعید ابوالخیر
ابوسعید ابوالخیر، عارف بزرگ و چهرهی درخشان ادبیات عرفانی ایران در قرن چهارم و پنجم هجری قمری است. پدر او مردی پیشهور و در میهنه به عطاری (داروفروشی) سرگرم بوده است. ابوسعید در سال ۳۵۷ هجری در هرات متولد شد و آموزشهای ابتدایی را در میهنه فرا گرفت.
در حدود سیزده سالگی، نوجوان ادیبی شده بود که مقدار زیادی شعر عربی و فارسی در حافظه داشت. در همین سالها به مرو رفت و پس از ده سال آموزش فقه، به سرخس آمد. وی از طریق لقمان سرخسی، با تصوف آشنا شد و تغییر حالت داد و به زهد و تربیت نفس پرداخت و به میهنه بازگشت و پس از هشتاد و سه سال، در سال ۴۴۰ هجری در زادگاهش درگذشت. اکنون مزار وی در میهنه و دشت خاوران واقع است که امروزه در خاک ترکمنستان قرار دارد.
اسرار التوحید، جامعترین زندگینامهی ابوسعید و یکی از مهمترین متون عرفانی زبان فارسی است که علاوه بر زندگی ابوسعید، اطلاعات بسیار مهمی از زندگی عارفان دیگر را نیز در خود نهفته دارد.
نویسندهی این کتاب، محمد بن منوّر است که با سه واسطه نَسَبش به ابوسعید میرسد. او کتاب خود را در حدود سال ۵۷۴ هجری قمری نگاشته است.
اینک حکایتی از اسرار التوحید:
شیخ را گفتند: فلان کس بر روی آب میرود. گفت: سهل است، بَزَغی و صَعوهای نیز برود. گفتند: فلان کس در هوا میپرد. گفت: مگسی و زَغنهای میپرد. گفتند: فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری میشود. شیخ گفت: شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب میشود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد، آن بوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخُسبَد و بخورد و در میان بازار، در میان خلق داد و ستد کند و با خلق بیامیزد و یک لحظه، به دل، از خدای غافل نباشد.
لغات:
شیخ: مراد شیخ ابوسعید ابوالخیر است.
بزغ: وزغ، غوک، قورباغه.
صعوه: پرندهای بسیار کوچک.
زغنه: جغنه، یکی از پرندگان شکاری.
بخسبد: بخوابد.
با تلخیص از کتاب یک فروغ رخ ساقی، برگزیدهی متون عرفانی در ادب پارسی، دکتر محمدرضا برزگر خالقی و مجتبی امیری، ص۱۳- ۱۵.
#عارفان_بزرگ
#ابوسعید_ابوالخیر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
هدایت شده از شهرزاد داستان📚📚
❄️ویژگیهای یک عنوان خوب برای داستان:
عنوان داستان خواه کوتاه خواه بلند از اینکه نام انسان باشد یا حیوان و گیاه اشیا و غیره ویژگیها و نشانههایی داشته باشد تا بتوان داستان را با آن صدا زد . خلاصه و ویژگیهای خوب را برای داستان به ترتیب زیر میتوان شمرد:
۱_ یک نوع و تازه باشد.
۲ _خوش آهنگ و خوش ترکیب باشد.
۳_ فریبنده نباشد.
۴_ طولانی نباشد.
۵ _طرح داستان را لو ندهد.
۶_ تا جایی که میتوان تکراری نباشد.
📚آموزش داستان نویسی
✍روح الله مهدی پورعمرانی
#نامگذاری_داستان
@shahrzade_dastan
داستان پُر آبِ چشم🌹🌹🌹
از هوشنگ ابتهاج
این شعر، برای نخستین بار منتشر میشود.
یکی داستان است پر آب چشم
دلِ نازک از رستم آید به خشم
(فردوسی)
پهلوان، این کجاش پیروزیست؟
پیش پای تو اوفتاده جوان
رَخش، فرزند را شناخته بود
تو جهانپهلوان ندانستی؟
مرگ، پیروزمندِ میدان بود!
۱۳ آذر ۱۳۹۸
سمرقند، شمارهی سوم، زمستان ۱۴۰۱، ص ۱۵۱.
#هوشنگ_ابتهاج
#رستموسهراب
#رخش
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاه 😂
شکستن پای دیگر
شخصی، همیشه جُحا را اذیت میکرد و میرنجاند. تا این که روزی، عصای جحا را شکست. جحا، خیلی ناراحت شد؛ تا جایی که او را نفرین کرد و گفت: خدا پایت را بشکند؛ همان طور که عصای مرا شکستی. این را هم بدان که نفرین من، بعد از چهل روز یا چهل هفته یا چهل سال، اجابت خواهد شد.
آن مرد، جحا را بیشتر مسخره کرد و رفت. هنوز چند قدمی نرفته بود که پایش پیچید و بر زمین خورد و شکست. لنگلنگان، نزد جحا آمد و اشکریزان گفت: تو که گفتی نفرین من، بعد از چهل روز یا چهل هفته یا چهل سال اثر میکند؛ اما پای من خیلی زودتر از این مدتها شکست.
جحا گفت: این صدمه، از نفرین کسی است که قبل از من، او را اذیت کرده بودی. نفرین من، در همان مدتی که گفتم، اثر خواهد کرد و آن پای دیگرت هم شکسته میشود.
معارف اللطایف، محمدعلی مجاهدی، ص ۱۲۰.
#داستان_کوتاه
#شکستنپایدیگر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
من فدای خنده و این صورت زیبای تو
یک عروسک می شدم ای کاش در دنیای تو
✍فاطمه دستجردی
دلنوشته های فاطیما:
@fatimadastjerdi